تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835051599
مرگ پهلوي از زبان دامادش(5)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) فشارهاي عصبي زيادي شاه را دچار معضل جديدي كرده بود كه همانا بزرگ شدن غدد لنفاوي در گردن ايشان بود. پس از ورود به ويلاي گل سرخ (كائرناواكا) در مكزيك شهبانو با پاريس تماس گرفتند و دكتر جراح معروف فرانسوي ژرژ فلاندرن را احضار كردند. دكرت فلاندرن و تيم جراحي او فوراً با يك فروند هواپيماي اختصاصي به مكزيكوسيتي آمدند و پرفسور فلاندرن از غدد گردن شاه نمونهبرداري كرد و پس از آزمايشات پزشكي اظهار داشت بايد سريعاً شاه تحت عمل جراحي قرارگيرد و طحال وي برداشته شود. در مكزيك چند تن از دوستان آمريكايي ما به ديدن اعليحضرت آمدند كه اين ديدارها در بالا بردن سطح روحيه اعليحضرت خيلي مهم بود. آنها عبارت بودند از: هنري كيسينجر، ريچارد نيكسون، جرالد فورد، فرانك سيناترا، ديويد راكفلر، اليزابت تايلور و آن مارگرت. متأسفانه وضع جسماني اعليحضرت رو به وخامت بود و ايشان به وضوح هر روز لاغرتر و نحيفتر ميشدند، به طوري كه حتي استخوانهاي صورت و فك ايشان كاملاً از زير پوست مشهود بود. وضعيت مزاجي اعليحضرت هم خراب شده بود و در غذا خوردن مشكل پيدا كرده بود. اين شرايط ما را به فكر آن انداخت تا سريعاً جايي را براي بستري كردن شاه پيدا كنيم. هنري كيسينجر در مكزيكوسيتي به شاه پيشنهاد كرد تا براي رفتن به آمريكا پولي خرج كند. او به اعليحضرت گفت اگر چه كارتر با ورود شاه به آمريكا مخالف است اما مانديل معاون او را ميشود با پول خريد. چهار هفته از اقامت ما در كوئر ناواكا (ويلاي گل سرخ) گذشته بود كه مشكل جديدي هم بر مشكلات اعليحضرت افزوده شد. مكزيك و به ويژه در اطراف ويلاي (كوئرناواكا) مملو از پشههاي ناقل مالاريا بود و شاه مبتلا به مالاريا شد! اين بار به پيشنهاد آقاي «رابرت آرمائو» پزشكي از دانشگاه كورنل نيويورك كه از معروفترين پزشكان جهان بود استخدام شد و براي معالجه شاه به مكزيك آمد. دكتر «بنجامين كين» كه پزشك افراد پولدار جهان بود در مكزيك شاه را ملاقات كرد و علاوه بر سرطان و مالاريا، زردي (يرقان) شاه را هم تشخيص داد و گفت «بروز اين زردي نشاندهنده پيشرفت سرطان در لوزالمعده اعليحضرت است!» دكتر «بنجامين كين» پس از معايناتي كه انجام داد و بعد از مطالعه پرونده پزشكي شاه به صراحت دكتر ژرژ فلاندرن (فرانسوي) را كه از هشت سال قبل پزشك مخصوص شاه بود مسئول پيشرفت سرطان شاه و وخيم شدن حال او معرفي كرد! او گفت: «داروهايي كه پزشكان فرانسوي در طول هشت سال گذشته تجويز كردهاند باعث وخامت حال شاه شده است...» وي اضافه كرد: «شاه بايد همان هشت سال قبل مورد عمل جراحي قرار ميگرفت، در حالي كه براي او كورتيزون تجويز كردهاند كه واقعاً زيانآور است!» اين مطلب باعث درگيري و جنگ لفظي شاه و شهبانو شد و اعليحضرت در حضور همه شهبانو را متهم كرد كه از هشت سال قبل قصد كشتن او را داشته است! علت اين بود كه پزشكان فرانسوي را شهبانو استخدام كرده بود تا شاه را معالجه كنند! دكتر «بنجامين كين» در جلسهاي با حضور هنري كيسينجر و والتر مانديل (معاون كارتر) و ديويد راكفلر اظهار داشت كه وضع شاه فوقالعاده بحراني است و سريعاً بايد تحت عمل جراحي قرار بگيرد و دولت آمريكا بايد براي رعايت مسائل انساني شاه را در آمريكا بپذيرد. او همچنين به بيمارستان مموريال نيويورك تلفن كرد و فوراً يك تيم مجهز پزشكي براي شروع معالجات باليني به مكزيكوسيتي آمدند. در دوراني كه در مكزيك بوديم پرزيدنت لوئيز پورتي يو (رئيس جمهور مكزيك) مرتباً به ديدارمان ميآمد و شاه را دلداري ميداد. پرزيدنت «پورتي يو» با شاه دوستي ديرينه داشت. پرزيدنت «پورتي يو» به شاه اطمينان داد كه دروازههاي مكزيك هميشه به روي او باز خواهند بود. تا قبل از آمدن دكتر بنجانين كين به مكزيكوسيتي همه مقامات آمريكايي از پذيرش شاه امتناع ميكردند اما معلوم نشد چه اتفاقي افتاد و نفوذ كلام دكتر كين تا چه اندازه كارايي داشت كه دولت كارتر قبول كرد شاه براي معالجه روانه نيويورك شود. قبل از آنكه عازم نيويورك شويم يكي از دوستانمان اطلاع داد كه پرزيدنت كارتر از وزارت امور خارجه آمريكا خواسته است تا قبل از عزيمت شاه به اطلاع مقامات ايران برساند كه پذيرش شاه در آمريكا فقط به خاطر مسائل انساندوستانه و انجام معالجات پزشكي است و پس از آن شاه از آمريكا خارج خواهد شد. اوايل خردادماه سال 1358 بود كه با يك فروند هواپيماي جت كه از شركت ايراني گلف استريم (متعلق به ميلياردر ايراني آقاي نمازي) كرايه كرده بوديم روانه نيويورك شديم. در آمريكا ايرانيان زيادي بودند كه دهها شركت كشتيراني، هواپيمايي و پالايشگاههاي گاز و نفت را در مالكيت خود داشتند. موقعي كه شاه شنيد آقاي نمازي كه يك نفر شيرازي است جزو ميلياردرهاي طراز اول آمريكا به حساب ميرود و صاحب دهها شركت بزرگ بينالمللي و دهها فروند هواپيما و كشتي است اظهار داشت اگر من در سال 1332 فريب آمريكاييها را نخورده بودم و به تهران بازنميگشتم و مثل آقاي نمازي دنبال تجارت ميرفتم اكنون پادشاه اقتصادي گمنامي بودم و هيچكس هم با من كاري نداشت. او درست ميگفت، در آمريكا افرادي هستند كه چند برابر شاه سعودي و پادشاه برونئي و يا امير كويت ثروت دارند و هيچ كس هم اسم آنها را نشنيده است. آنها در قصرهايي زندگي ميكنند كه كاخ سعدآباد و يا كاخ نياوران مثل سرايداري آنها ميباشد. در آمريكاي امروز اشخاصي هستند كه ثروت آنها از يكصد ميليارد دلار هم بيشتر است و يا در موارد استثنايي افرادي مانند صاحب كمپاني مايكروسافت هستند كه سالي يكصد ميليارد دلار درآمد دارند! حالا شما پاسخ بفرمائيد كه پادشاه واقعي چه كسي است؟ البته شاه آقاي نمازي را از گذشته دور ميشناخت. پدر اين آقاي نمازي با اعليحضرت رضاشاه دوست بود و در موقع تبعيد رضاشاه از ايران در سال 1320 از طريق كمپاني كشتيراني خود به پادشاه تبعيدي ايران كمك كرده بود و آقاي نمازي پسر هم در جريان وقايع سالهاي 1331 تا 1332 موقعي كه والاحضرت اشرف و علياحضرت ملكه پهلوي (تاجالملوك) و همراهانشان توسط مصدق به خارج تبعيد شده بودند و پول نداشتند به فرياد آنها رسيده و مخارجشان را در اروپا تأمين و تأديه كرده بود. ما در نيويورك در يك فرودگاه دورافتاده و متروك نظامي به نام پايگاه «لادرديل» فرود آمديم كه حالا از آن براي نشستن و برخاستن هواپيماهاي كشاورزي سمپاشي استفاده ميكنند. در فرودگاه يك مأمور گمرك و يك مأمور اداره كشاورزي آمريكا سراغمان آمدند تا مطمئن شوند كالاي قاچاق يا گل و گياه و نباتات ديگر همراه نداريم. برخورد آنها بسيار زشت بود و حتي بلااستثنا ما را تفتيش بدني كردند. اعليحضرت كه از اين برخورد بسيار عصبي بود خطاب به آنها گفت: من شاه هستم كه يك سال قبل رئيس جمهور كارتر جلوي پايم فرش قرمز پهن ميكرد! ما را بر عكس انتظار به بيمارستان مموريال نيويورك نبردند بلكه به بيمارستان دانشگاه كورنل كه مخصوص تعليم و تربيت نوپزشكان و مبتديان است بردند. اين بيمارستان كه به مركز پزشكي كورنل معروف است از بيمارستانهاي درجه سوم نيويورك و بسيار كثيف و پرازدحام بود. شاه را به نام «ديويد نيوسام» در بيمارستان بستري كردند و در تمام پروندههاي پزشكي نام ايشان ديويد نيوسام درج شده بود. من با آنكه 25 سال تمام در كنار پادشاه بودم تا آن لحظه اطلاع نداشتم كه اسم آمريكايي اعليحضرت و نام ايشان در گذرنامه آمريكايي ايشان ديويد نيوسام است! اتاق شاه در طبقه هفدهم بيمارستان بود و اتاقي هم در كنار آن براي شهبانو در نظر گرفته بودند. بر عكس آنچه در كتابهاي مختلف نوشته شده است من فقط براي تقويت روحيه اعليحضرت همراه ايشان بودم و هيچ نقشي در پذيرش ايشان در آمريكا و بيمارستان نداشتم و همه كارها را ديويد راكفلر و كيسينجر و ريچارد نيكسون و ساير دوستان آمريكايي اعليحضرت انجام دادند. با آنكه تلاش زيادي شده بود تا ورود شاه به بيمارستان از چشم نمايندگان رسانههاي همگاني پنهان بماند معهذا موضوع آشكار شد و مطبوعات و خبرنگاران ميكروفن به دست ايستگاههاي راديو – تلويزيوني به بيمارستان سرازير شدند و موضوع را علني ساختند. پس از آن دانشجويان ايران مقيم آمريكا جلوي بيمارستان ريختند و تظاهرات كردند و فرياد مرگ بر شاه سر دادند. وقتي شاه از مطلب مطلع شد اظهار داشت به آنها بگوييد كه ديگر چيزي از شاه باقي نمانده و آنها به زودي به آرزوي خود خواهند رسيد و شاه خواهد مُرد! بايد بگويم در بيمارستان دانشگاه كورنل مديران بيمارستان و پزشكان و حتي پرستاران مانند كفتارو لاشخور به دور شاه ريختند و در حاليكه به شاه به چشم يك طعمه پولدار نگاه ميكردند هر يك كوشيدند تا از اين مريض در حال موت سودي نصيب خود سازند! اول از همه مدير بيمارستان مراجعه كرد و ضمن آرزوي بهبودي براي شاه اظهار داشت بيمارستان كورنل براي تجهيز بخش سرطان خود نياز به يك ميليون دلار كمك اعليحضرت دارد. معناي اين حرف اشكار بود و آنها براي شروع معالجات شاه يك ميليون دلار ميخواستند. اين يك باجگيري آشكار از پيرمردي در حال مرگ بود. شاه كه با مرگ دست و پنجه نرم ميكرد چارهاي جز پرداخت اين پول نداشت. تعدادي از پزشكان نظير دكتر «كولمن» هم كه براي شيمي درماني اطراف شاه جمع شده بودند به بهانههاي مختلف اعليحضرت را تيغ ميزدند. هر چند دقيقه يك بار پزشك جديدي در حالي كه پروندهاي در زير بغل داشت وارد اتاق شاه ميشد و چند سئوال پزشكي از او ميكرد و دستي به سر و روي شاه ميكشيد و نبض او را ميگرفت و ميرفت. ما بعداً دليل مراجعه اين همه پزشك را فهميديم. هر يك از آنها براي معالجه چند دقيقهاي به شاه و احوالپرسي از او – كه اسم اين كار را ويزيت و معاينه ميگذاشتند – چند هزار دلار طلب ميكردند! به هر حال پزشكان پس از دهها مشاوره پزشكي – كه هر مشاوره براي شاه چند هزار دلار آب ميخورد – ايشان را به اتاق عمل بردند و در حاليكه همه آزمايشات و عكسبرداريهاي انجام شده نشان ميدادند كه طحال ايشان بزرگ شده و بايد برداشته شود كيسه صفراي شاه را درآوردند و جاي عمل را دوختند! در اين موقع خبر آوردند كه «فريدون جوادي» موفق به خروج از ايران شده و از طريق تركيه خود را به نيويورك رسانده است. «فريدون جوادي» كه از دوستان نزديك شهبانو بود به بيمارستان آمد و آمدن او سبب شد شهبانو از تنهايي و افسردگي خارج شوند. فريدون مانند يك خدمتگزار صديق در بيمارستان در جوار شاه و شهبانو باقي ماند و من كه مجبور بودم براي رسيدگي به امور شخصي خود به واشنگتن برگردم با اجازه اعليحضرت نيويورك را ترك كردم و ديگر ايشان را نديدم و اين آخرين ديدارما در زمان حيات شاه فقيد بود. اعليحضرت محمدرضا در ساعت نه صبح روز 5 مرداد 1359 درگذشت و من براي شركت در مراسم تشييع جنازه ايشان عازم قاهره شدم. در قاهره تشييع جنازه باشكوهي از جنازه ايشان به عمل آمد. پرزيدنت انورسادات حق دوستي و برادري را كاملاً به جا آورد. جسد شاه را در تابوتي كه روي يك عراده توپ قرار داده شده بود و با اسب كشيده ميشد، در يك فاصله پنج كيلومتري از بيمارستان قاهره تا مسجد الرفاعي حمل كردند. تابوت شاه در پرچم سه رنگ ايران پوشانده شده و مدالها و نشانهاي شاه روي آن قرار داشتند. در پشت جنازه ريچارد نيكسون (رئيس جمهور اسبق آمريكا)، هنري كيسينجر (وزير امور خارجه اسبق آمريكا) كنستانتين پادشاه سابق يونان، والاحضرت اشرف و شهبانو فرح و بنده به اتفاق همسر سابقم والاحضرت شهناز و عدهاز از رجال بلندپايه آمريكايي، انگليسي و اسرائيلي حركت ميكرديم. پس از دفن شاه و پايان مراسم خاكسپاري چند روزي در كاخ قبه نزد شهبانو باقي مانديم و شهبانو در اين فرصت مطالبي را از روزهاي پاياني عمر شاه برايم تعريف كردند كه نشان ميداد بردن شاه به آمريكا همانا توطئهاي براي قتل ايشان بوده و پزشكان آمريكايي به جاي معالجه شاه مرگ او را تسريع كرده بودند. شهبانو برايم چنين تعريف كردند و من اين مطالب را چون خودم شاهد و ناظر نبودهام از قول ايشان تعريف ميكنم: «... هنوز چند روز از عمل جراحي شاه نگذشته بود كه عكسبرداريها نشان دادند پزشكان جراح در هنگام عمل شاه سنگ ريزهاي را در كيسه صفراي او جا گذاشتهاند! هنگامي كه اين مطلب به اطلاع پروفسور كولمن رسانده شد او به جاي آنكه متأسف باشد، شروع به خنديدن كرد و گفت: هه... هه... هه...! به راستي چه مسخره و خندهآور است كه جراحان متوجه به جاماندن اين سنگريزه نشدهاند!» من (فرح) فوراً به پاريس تلفن كردم و با پروفسور (فلاندرن) مشورت نمودم. دكتر ژرژ فلاندرن كه از جراحان برجسته فرانسوي و از دوستان ديرينه من و شاه بود گفت: «در عمل كيسه صفرا يك روش استاندارد وجود دارد كه جراح بايد ضمن عمل جراحي به كبد بيمار فشار بياورد تا معلوم شود آيا همة سنگها از كيسه صفرا خارج شدهاند يا نه؟ چرا آنها اين كار را نكردهاند؟ از آنها بپرسيد چرا؟ و بعد هم به خاطر حفظ جان شاه فوراً او را از امريكا خارج كنيد زيرا اين علامت آن است كه ميخواهند او را در بيمارستان بكشند! در وضع بدي قرار گرفته بوديم. مدتها تلاش كرديم تا به آمريكا بياييم و حالا بايد شاه را برميداشتيم و از آمريكا فرار ميكرديم! از يك طرف پزشكان فرانسوي همكاران آمريكايي خود را متهم ميكردند كه قصد كشتن شاه را دارند و عمداً سنگريزه را در كيسه صفراي شاه جا گذاشتهاند، و از طرف ديگر پزشكان آمريكايي فرانسويها را متهم به تعلل در معالجه شاه كرده و آنها را مسئول پيشرفت سرطان ميدانستند. به هر حال پس از مشورتهاي زياد پزشكان نظر دادند كه عمل جراحي دوم روي محمدرضا براي بيرون آوردن سنگريزه باقي مانده به سبب ضعف جسماني شاه ممكن نيست و بهتر است يك متخصص كانادايي براي اشعه درماني و خرد كردن سنگ ريزه باقي مانده با روش پرتو درماني از «اوتاوا» احضار شود. آنها همچنين تصميم گرفتند تا غده سرطاني گردن شاه را برق بگذارند! در اين حال از تهران خبر رسيد كه دانشجويان تندرو به رهبري يك نفر از ملايان ضدآمريكايي وارد محوطة سفارت آمريكا شده و 66 نفر از ديپلماتها را به زور اسلحه گروگان گرفته و خواستار استرداد شاه به ايران شدهاند...» گروگانگيري 66 ديپلمات آمريكايي در تهران احساسات آمريكاييها را عليه شاه برانگيخت و افكار عمومي آمريكا خواستار اخراج شاه از آمريكا شدند. در اين موقع وزارت امور خارجه آمريكا از شاه خواست تا خاك آمريكا را ترك كند. شاه تصميم ميگيرد به مكزيك بازگردد اما پرزيدنت «لوئيز پورتييو» عليرغم قول مردانهاي كه قبلاً داده بود حاضر به پذيرش مجدد شاه نشد و گفت ممكن است حادثة مشابهي براي ديپلماتهاي مكزيكي مقيم تهران روي بدهد و جان آنها به خطر بيفتد. چون هيچ كشوري مايل به پذيرش شاه نبود خود آمريكاييها محلي را براي اقامت شاه پيدا كردند و او را به پاناما فرستادند كه يك پايگاه آمريكايي در درياي كارائيب بود. بعدها دخترم (والاحضرت مهناز) تعريف كرد كه در موقع انتقال پدربزرگش به پاناما او آن قدر لاغر شده بود كه لباس از فرط لاغري به تنش بند نميشد و مرتباً شلوارش پائين ميآمد. به همين خاطر هنگامي كه «عمر توريخوس» حاكم كانادا كه قهرمان مشتزني سابق اين كشور بود چشمش به شاه افتاد گفت: «شاه، شاه كه ميگويند همين است؟ اينكه يك مشت پوست و استخوان است!» اقامت در پاناما به بهاي چندين ميليون دلار تمام شد و چون مقامات پاناما تصميم گرفته بودند در قبال دريافت پول ونفت شاه را تحويل ايران بدهند شاه مجدداً مجبور به رفتن به مصر شد و عاقبت در همين كشور درگذشت. شاه پس از رسيدن به قاهره در بيمارستان معادي قاهره تحت عمل جراحي قرار گرفت. موقعي كه پروفسور دوبيكي آمريكايي براي عمل جراحي شاه به قاهره آمده بود يكي از جراحان مصري اتاق عمل را ترك ميكند و ميگويد من سوگند خوردهام تا از جان بيماران محافظت كنم در حاليكه پروفسوردوبيكي عمداً لولهاي را داخل شكم شاه جا گذاشته است تا عفونت كند و شاه بميرد. دو روز پس از عمل جراحي حال شاه رو به وخامت گذاشت و شاه درگذشت. پزشكان مصري پس از مرگ شاه طي مصاحبههايي گفتند اگر چه شاه به سرطان مبتلا شده و محكوم به مرگ بود اما، با معالجات درست ميتوانست براي مدتي زنده بماند، ولي پزشكان آمريكايي مرگ او را جلو انداختند! و اين پايان زندگي سراسر ماجرا و هيجان پادشاه بود.سرنوشت اين طور ميخواست كه شاه در سرگرداني و تبعيد و با آن وضع ناگوار اين جهان را ترك كند.... برگرفته از:25 سال در كنار پادشاه، خاطرات اردشير زاهدي، انتشارات عطائي ، صص 390-339 منبع: www.dowran.ir
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 615]
صفحات پیشنهادی
مرگ پهلوي از زبان دامادش(5)
مرگ پهلوي از زبان دامادش(5)-مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) فشارهاي عصبي زيادي شاه را ... مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) فشارهاي عصبي زيادي شاه را دچار معضل جديدي كرده بود ...
مرگ پهلوي از زبان دامادش(5)-مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) فشارهاي عصبي زيادي شاه را ... مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) فشارهاي عصبي زيادي شاه را دچار معضل جديدي كرده بود ...
از رفتن محمدرضا شاه تا مرگ
مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) فشارهاي عصبي زيادي شاه را دچار معضل جديدي كرده بود ... هنري كيسينجر در مكزيكوسيتي به شاه پيشنهاد كرد تا براي رفتن به آمريكا پولي .
مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) فشارهاي عصبي زيادي شاه را دچار معضل جديدي كرده بود ... هنري كيسينجر در مكزيكوسيتي به شاه پيشنهاد كرد تا براي رفتن به آمريكا پولي .
چه كساني مرگ بدي خواهند داشت؟
مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) فشارهاي عصبي زيادي شاه را دچار معضل جديدي كرده بود كه ... «پورتي يو» به شاه اطمينان داد كه دروازههاي مكزيك هميشه به روي او باز خواهند بود.
مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) فشارهاي عصبي زيادي شاه را دچار معضل جديدي كرده بود كه ... «پورتي يو» به شاه اطمينان داد كه دروازههاي مكزيك هميشه به روي او باز خواهند بود.
ايران عصر پهلوي ارض موعود بهائيان
ايران عصر پهلوي ارض موعود بهائيان يكي از مظاهر اسلامزدايي در دوران حاكميت 50 ساله پهلويها، تقويت روزافزون مذاهب و اديان باطله اعم از اديان ... مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) ...
ايران عصر پهلوي ارض موعود بهائيان يكي از مظاهر اسلامزدايي در دوران حاكميت 50 ساله پهلويها، تقويت روزافزون مذاهب و اديان باطله اعم از اديان ... مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) ...
تاريخ معاصر ايران از زبان امام خميني(ره)-(1)
احادیث و روایات: پیامبر اکرم (ص):چه چيزى مانع توست كه زندگى پسنديده و مرگ با سعادت را داشته باشى، چرا كه من براى... [کلیک] ..... مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) ...
احادیث و روایات: پیامبر اکرم (ص):چه چيزى مانع توست كه زندگى پسنديده و مرگ با سعادت را داشته باشى، چرا كه من براى... [کلیک] ..... مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) ...
نکاتی برای نشان دادن ظاهری زیبا و جذاب
5) چشمها را با آرایش، درشت تر نشان دهید برای درشت تر نشا ن دادن چشمها یتان خط . ... همراه كنیم · مرگ پهلوي از زبان دامادش(2) · افتخارآفرینی بانوان كاراته كا · هوادارانی با .
5) چشمها را با آرایش، درشت تر نشان دهید برای درشت تر نشا ن دادن چشمها یتان خط . ... همراه كنیم · مرگ پهلوي از زبان دامادش(2) · افتخارآفرینی بانوان كاراته كا · هوادارانی با .
عوامل سرطانزا را بهتر بشناسيد
مرگ پهلوي از زبان دامادش(1) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(2) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(3) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(4) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) · مشتي از خروار اختناق ...
مرگ پهلوي از زبان دامادش(1) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(2) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(3) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(4) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) · مشتي از خروار اختناق ...
کار، داروي اعصاب است!
مرگ پهلوي از زبان دامادش(1) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(2) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(3) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(4) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) · مشتي از خروار اختناق ...
مرگ پهلوي از زبان دامادش(1) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(2) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(3) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(4) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) · مشتي از خروار اختناق ...
مديريت استرسها و عصبانيت
بله خير 5. بيشتر مواقع بدون اينکه کار زيادي انجام داده باشيد، احساس خستگي ميکنيد؟ بله خير 6. معمولا با ... مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) · مشتي از خروار اختناق ...
بله خير 5. بيشتر مواقع بدون اينکه کار زيادي انجام داده باشيد، احساس خستگي ميکنيد؟ بله خير 6. معمولا با ... مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) · مشتي از خروار اختناق ...
آرايش سمي
مرگ پهلوي از زبان دامادش(1) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(2) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(3) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(4) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) · مشتي از خروار اختناق ...
مرگ پهلوي از زبان دامادش(1) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(2) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(3) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(4) · مرگ پهلوي از زبان دامادش(5) · مشتي از خروار اختناق ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها