تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835806648
شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ»
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ»
خبرگزاري فارس: خبرگزاري فارس: وزير مستعمرات انگلستان،در بحبوحة «انقلاب بزرگ فلسطين» طي يك سخنراني گفت:"فلسطين، بدترين نقطة عالم و سختترين محل خدمت براي تمامي امپراتوري بريتانياست و آنگونه كه ما خيال ميكرديم، سركوب اين انقلاب كار سادهاي نيست."
*انقلاب بزرگ فلسطين (قيام سال 1936)
بدون شك بزرگترين مبارزه مردمي فلسطينيان عليه اشغالگران اين سرزمين، "قيام بزرگ سال 1936" است. اين قيام به حدي از گستردگي و فراگيري رسيد كه ميتوان نام "انقلاب" را بر آن نهاد. پس از آن، تا زمان آغاز "انتفاضه الاولي"(در 1987) هرگز چنين جنبشي در ميان "مردم فلسطين" و رهبران سياسي آنان تكرار نشد. اين "انقلاب"، در حقيقت، تمامي توان سياسي و نظامي فلسطينيان براي تعيين سرنوشت نامعلوم كشورشان بود و اگر بيتجربگي سياسي رهبران فلسطيني و دخالت نابجا و سادهلوحانه (و شايد خيانت بار) رهبران كشورهاي عربي نبود، قطعاً سرنوشت اين سرزمين را به گونهاي ديگر رقم ميزد.
بررسي اين "انقلاب بزرگ فلسطين " و سرانجام آن، در سير تاريخ مبارزات ملت فلسطين از اهميت فراواني برخوردار است. "انقلاب بزرگ فلسطين" را بايد به سه مرحله تقسيم كرد:
مرحلة اول: از آوريل سال 1936 تا اكتبر همان سال، مرحلة دوم: از اكتبر سال 1936 تا سپتامبر سال 1937 و مرحلة سوم: از سپتامبر سال1937 تا سپتامبر سال 1939.
*مرحلة اول: آوريل سال 1936 تا اكتبر همان سال
*بزرگ ترين تشييع تاريخ فلسطين
بيترديد بايد قيام مسلحانة عزالدين قسام را زمينهساز انقلاب بزرگ فلسطين دانست. عليرغم اهتمام نيروهاي انگليسي به ممانعت از خروج پيكر شهيد "عزالدين قسام" از ميدان نبرد و رسيدن آن به دست مردم، مجاهدان قسامي موفق شدند پيكر "شيخ شهيد" و دو همرزم شهيدش را از حلقة محاصرة نظاميان انگليسي خارج و به محل امني منتقل كنند.
با انتشار خبر سركوب "جنبش قسّاميّون" كه توسط رسانههاي انگليسي با آب و تاب فراوان و بيادبي تحريككننده و وقيحانهاي انجام گرفت، تودههاي مردم فلسطين از قيام مسلّحانة ناتمام "شيخ قسام" مطلع شدند و احساسات مذهبي آنان به شدت تحريك شد. "حكومت قيموميت" كه فهميده بود به همت دستگاه تبليغاتي خود، چه التهابي در ميان تودههاي خشمگين و نااميد فلسطين ايجاد كرده است، هيچ اقدامي براي ممانعت از مراسم اقامة نماز بر پيكر "شيخ شهيد" و يارانش و تشييع آنان به عمل نياورد.
طي چند روز، هزاران نفر از نقاط مختلف فلسطين به سوي محل تشييع جنازة "عزالدين قسام" سرازير شدند و اين مراسم با حضور بيش از سي هزار نفر، به بيسابقهترين مراسم تشييع در فلسطين تبديل شد. در تمام طول مراسم، نظاميان انگليسي با حفظ فاصلة خود از مردم، سعي كردند با احتياط فراوان، مراسم را كنترل كنند؛ اما مشاهدة يونيفرمپوشان انگليسي مردم را سخت به هيجان ميآورد. در نهايت راهپيمايان در حالي كه شعار "الله اكبر" و "انتقام، انتقام" سر ميدادند، به ادارة پليس حمله بردند و سه دستگاه خودروي انگليسي را به آتش كشيدند و با پاره سنگ و آجر، چند سرباز انگليسي را مجروح كرده و حتي با يك درجهدار انگليسي درگير شده و او را بر زمين زدند، اما با صدور دستور عقبنشيني، نظاميان انگليسي به سرعت از مقابل مردم عقبنشيني كردند و تا پايان مراسم به آنان نزديك نشدند. با اين حال خشم و نفرت عمومي نسبت به بريتانيا و دولت قيموميت در ميان مردم فروكش نكرد و چون آتش زير خاكستر باقي ماند.
مردم فلسطين با افشاي عمليات "عزالدين قسام" و يارانش، با گزينة جديدي روبهرو شده بودند. تا آن روز، "قيام مسلّحانه" عليه انگلستان و اشغالگران صهيونيست، نه تنها در معادلات سياسي مردم فلسطين و رهبران ملي و مذهبي فلسطيني جايگاه و مقبوليت خاصي نداشت، بلكه مخالفتهاي جدي و مؤثري عليه آن ابراز ميشد، اما با شهادت "شيخ قسام" و علني شدن سازمان جهادي او، "جهاد مسلّحانه" عليه اشغالگران، در ميان مردم فلسطين مقبوليت فراواني كسب كرد، هر چند به دليل عدم وجود رهبران كارآمدي چون "عزالدين قسام" كه عليرغم داشتن پايگاه مذهبي، از توانمندي توأم سياسي و نظامي نيز برخوردار باشند، تشكيل گروههايي مانند "قساميون" در سراسر خاك فلسطين ميسر نشد، اما تحركات بعدي بقاياي "قساميون"، آتش "انقلاب بزرگ فلسطين" را شعلهور كرد.
*آغاز انقلاب
تنها پنج ماه پس از شهادت "شيخ عزالدين قسام"، يكي از همرزمان او به نام "شيخ فرحان سعدي" عمليات كميني را عليه يك گروه گشتي صهيونيستي در مسير "نابلس" به "طولكرم" (موسوم به جادة "عنتبا - نورالشمس") در تاريخ 15 آوريل سال 1936 به اجرا درآورد. در اين عمليات دو نظامي صهيونيست كشته و سه تن ديگر زخمي شدند. شب بعد صهيونيستها، دو مسلمان را در نزديكي شهرك صهيونيست نشين "بتاح تكفا" به شهادت رساندند. همچنين با انتقال جنازة يكي از يهوديان كشته شده در "عمليات جادة عنتبا - نورالشمس" به "تل آويو"، در جريان دفن او تظاهراتي به راه افتاد و ضمن آن تظاهركنندگان عليه اعراب دست به قتل و غارت زده و همچنين به سوي شهر مسلماننشين "يافا" حمله بردند، اما مأموران "حكومت قيموميت" براي كنترل بحران وارد صحنه شدند و با مهاجمان درگير و باعث قتل چند يهودي گرديدند. بلافاصله در "يافا" و "تل آويو" حكومت نظامي برقرار و در سراسر فلسطين حالت فوقالعاده اعلام شد. تا آن لحظه، 9 يهودي كشته و 45 تن مجروح و از مسلمانان هم 2 نفر شهيد و 28 تن زخمي شده بودند.
*تولد"كميتة عالي عرب"
روز بيستم آوريل، در شهر "نابلس" گروهي از جوانان تحصيلكرده، كميتهاي محلي براي دفاع از حقوق اعراب تشكيل دادند و خواستار اعتصاب عمومي اعراب به منظور وادار كردن حكومت قيموميت به پذيرش خواستههاي اعراب شدند. در زمان كوتاهي كميتههاي محلي مشابه با "كميتة نابلس" در ساير نقاط فلسطين به وجود آمد و همة آنان خواستة "كميته نابلس" را تكرار كردند. روز 21 آوريل، دعوت به اعتصاب عمومي، توسط پنج حزب سياسي فلسطين مورد قبول قرار گرفت و به دنبال آن، كميتههاي محلي با همراهي احزاب فلسطيني، به منظور متمركز كردن رهبري مبارزه، ائتلافي به وجود آوردند كه جايگزين "كميتة اجرايي عربي" شود و سكّان رهبري سياسي فلسطينيها را به دست بگيرد.
در روز 25 آوريل، اين ائتلاف، با اعلام انحلال "كميتة اجرايي عربي"، تشكّلي به نام، "كميتة عالي عرب" را به عنوان ارگان اجرايي خود با 10 عضو تأسيس كرد و رهبري آن را به "حاج امين الحسيني" سپرد. بدين ترتيب "حاج امين الحسيني" براي اولين بار پس از 16 سال، آشكارا و مقابل ديدگان مقامات انگليسي به ميدان مبارزه عليه اشغالگران آمد و رهبري انقلاب فلسطين را برعهده گرفت.
"كميتة عالي عرب"، خواستههاي خود را، شامل: ممنوعيت مهاجرت يهوديان به فلسطين، ممنوعيت انتقال زمين به مهاجران يهودي، انحلال دولت قيموميت و تأسيس يك حكومت ملي پارلماني اعلام كرد و خواستار تداوم اعتصاب عمومي فلسطينيان تا تحقق اين موارد شد. همة طبقات مردم فلسطين، دعوت به اعتصاب را پذيرفتند و دستور "كميتة عالي عرب" به صورت كامل اجرا شد. تمام كارهاي تجاري، صنعتي، فرهنگي و... تعطيل شد. دريانوردان و چاپارداران، دست به اعتصاب زدند و حمل و نقل عمومي را مختل كردند. وكلاي دادگستري در غير از مرافعات ملي، شركت نكردند و حتي زندانيان هم دست از كار كشيدند، تا جايي كه مدير زندان "نورالشمس"، زندانيان اعتصابي را به گلوله بست و يك تن نيز در اين ماجرا كشته شد. تظاهرات متعدد مردم و زد و خوردهاي آنان با قواي انگليسي و تقديم شهداي جديد در راه انقلاب، بر روحيه و هيجان انقلابيون ميافزود. روز هشتم ماه مه، به دعوت "كميتة عالي عرب"، نمايندگان تمامي كميتههاي محلي و احزاب سياسي، كنفرانس? در شهر "بيتالمقدس" برگزار كردند. طي اين كنفرانس، دستوري مبني بر ادامة اعتصاب صادر و همچنين مقرر شد از روز پانزدهم ماه مه، مردم دست به "نافرماني مدني" زده و خصوصاً از پرداخت ماليات به "دولت قيموميت" خودداري كنند. دستورات "كميتة عالي عرب" كاملاً از سوي مردم فلسطين به اجرا درآمد. مقامات انگليسي حاكم بر فلسطين دست به اقدامات خشونتآميز متعددي از قبيل تهديد، شكنجه، غارت و قتل مسلمانان زدند تا آنها را وادار به شكستن اعتصاب و نافرماني مدني كنند، ولي مسلمانان كماكان به اعتصاب خود ادامه دادند.
هنگامي كه در هجدهم ماه مه، سهمية مهاجرت يهوديان براي نيمة دوم سال 1936 از سوي بريتانيا اعلام شد، خشم مسلمانان، اعتصاب را به انقلابي همهجانبه تبديل كرد. "شهركها و روستاهاي صهيونيست نشين" و خطوط راهآهن مورد حملة گروههاي جهادي فلسطيني (از جمله "قساميون") قرار گرفت. انفجار پلها، تخريب راهها، قطع سيمهاي برق و تلفن و حمله به پايگاههاي پليس، از جمله اقدامات مجاهدان فلسطيني عليه "حكومت قيموميت" بود.
در ژوئن سال 1936، فرماندار فلسطين طي تلگرامي به لندن نوشت: "اوضاع فلسطين حالت يك انقلاب اوليه را دارد... هيچگونه كنترلي بر عناصر ياغي در خارج از شهرهاي اصلي، جادهها و خطوط راهآهن امكانپذير نيست."
*ورود غير فلسطينيان به انقلاب
دولت انگلستان براي سركوب انقلاب، در چندين نوبت، حدود بيست هزار نظامي انگليسي را از "مصر" و "مالت" به فلسطين اعزام كرد و بر شدت برخورد با مردم افزود اما همة اين اقدامات تنها آتش قيام عمومي را شعلهورتر كرد و حتي چند صد نفر از داوطلبان عرب به فرماندهي شخصي به نام "فوزي القاوقچي" از عراق، خود را به فلسطين رساندند و به ياري مجاهدان فلسطيني پرداختند. مدتي بعد، داوطلبان اهل سوريه و اردن هم به طور متفرق از مرز فلسطين گذشتند و به اين يگان پيوستند. در اين مقطع، برخلاف گذشته برخوردهاي اعراب با نظاميان انگليسي به صورت جنگهايي منظم درآمده بود و گاهي وسعت مناطق درگيري به چندين كيلومتر ميرسيد.
يكي از بزرگترين اين جنگها در منطقة "بلعا" صورت گرفت كه طي آن علاوه بر تعدادي فلسطيني، دو عراقي، دو لبناني، دو سوري و سه اردني هم به شهادت رسيدند.
*توسعه انقلاب
در گزارش يك افسر انگليسي به نام "واريس مارشال پرز" به فرمانده خود آمده است:
"مبارزان عزم راسختري [نسبت به مراتب قبل] در انجام عملياتها از خود نشان داده و ظاهراً نظاميان كار كشتهاي كار برنامهريزي و تهية نقشة عملياتي آنان را به عهده گرفتهاند. باندهاي مسلّحي كه اغلب اعضاي آن بين 15 تا 20 نفر بودند، هماكنون هر يك بين 50 تا 70 مبارز در خود دارند. اينان باندهاي دزدي و چپاول نيستند، بلكه خود را در جنگي ملي ميبينند كه براي دفاع از سرزمينشان در مقابل ظلم و تهديد و تسلط يهوديان دست به آن ميزنند."
در ماه ژوئن، مصادف با صدمين روز اعتصاب عمومي، مجاهدان فلسطيني با نقشهاي سازمان يافته و بهطور همزمان حملة وسيعي را به مواضع انگليسي و صهيونيستها در شهرهاي "بيتالمقدس"، "يافا"، "الخليل"، "غزه"، "بئرسبع"، "عكا" و "صفد" انجام دادند.
چنين حجمي از حملات نظامي كه غالباً به صورت برقآسا و غيرقابل پيشبيني انجام ميگرفت، حكومت قيوميت را عليرغم اينكه مجهز به نيروهاي مجرّب و مسلّح و قواي زرهي و هوايي بود كاملاً عاجز كرده بود.
هواپيماهاي انگليسي سرنگون ميشدند، منازل و ساير اماكن انگليسيها ويران و لولههاي فوق استراتژيك نفت ميان "حيفا" و "عراق" در "مرج بن عامر" و "اردن" پي در پي منفجر ميشد. حتي افسران عرب "حكومت قيموميت" كه با مردم بدرفتاري ميكردند، ترور ميشدند و اجازة نماز خواندن بر اجساد آنها در مساجد و دفنشان در قبرستان مسلمين داده نميشد.
در اين مقطع از تاريخ فلسطين؛ شاخة نظامي "كميتة عالي عرب" به نام "سازمان جهاد مقدس" نقش اصلي را در عملياتهاي نظامي عليه اشغالگران برعهده داشت. فرماندهي اين سازمان برعهدة پسرعموي "حاج امين الحسيني" يعني "عبدالقادر الحسيني" قرار داشت.
"عبدالقادر الحسيني" فرزند "موسي كاظم الحسيني" در سال 1907 به دنيا آمده و از شخصيتهاي بسيار محبوب در ميان خاندان "حسيني" بود. وي تحصيلات عالي خود را در يكي از دانشگاههاي غربي قاهره به پايان برد. در اينباره آورده شده است كه وي به هنگام جشن فارغالتحصيلي (به سال 1932) مدرك تحصيلي خود را در برابر رئيس دانشگاه و رجال سياسي و علمي حاضر در مراسم پاره كرد و خطاب به مسؤولين دانشگاه فرياد كشيد: "من به اين مدرك كه متعلق به دانشگاه استعماري است نيازي ندارم" وي سپس سخنراني كوتاهي دربارة استعمار و مصيبت فلسطينيان ايراد كرد و مورد تشويق اكثريت حاضران قرار گرفت. البته دانشگاه مذكور مدرك "عبدالقادر الحسيني" را ابطال كرد و مقامات مصري نيز تحت فشار عوامل غربي، او را از مصر اخراج كردند.
"عبدالقادر" پس از بازگشت به فلسطين، توسط "حاج امين الحسيني" ترغيب شد تا تشكيلاتي سرّي براي مبارزه مسلّحانه عليه اشغالگران فلسطيني ايجاد نمايد. "عبدالقادر" تحت نظر "مفتي اعظم" و به صورت كاملاً پنهاني مراحل تشكيل گروههاي جهادي را آغاز و در مارس سال 1934، آمادگي سازمان خود را براي آغاز عمليات به "حاج امين" اعلام كرد. تشكّل جديد كه در بدو امر به "سازمان جهاد و مقاومت" شهرت داشت، داراي هفده شاخه در شهرهاي مختلف فلسطين بود و اعضاي آن به 250 تا 300 تن ميرسيد.
هنگام تشكيل "كميتة عالي عرب" در سال 1935 "حاج امين الحسيني" از "عبدالقادر الحسيني" خواست كه مسؤوليت مبارزات نظامي كميته را برعهده بگيرد. به اين ترتيب، تشكيلات نوپاي نظامي با نام "سازمان جهاد مقدس" به بازوي نظامي "كميتة عالي عرب" تبديل شد. ويژگي اين سازمان، انجام عملياتهاي غافلگيركننده و برقآسا بود.
در طول "انقلاب بزرگ فلسطين" فرماندهي محور عملياتي بيتالمقدس را "عبدالقادر" برعهده داشت. با پيوستن گروهي از مجاهدان قسامي به فرماندهي "ابوابراهيم الكبير" به "سازمان جهاد مقدس"، اين گروه به توانمنديهاي بيشتري دست پيدا كرد.
در جريان يكي از نبردهاي ضدانگليسي در منطقة "حوسان الخضر"، به تاريخ چهارم اكتبر سال 1936، "عبدالقادر الحسيني" مجروح و اسير شد. وي تنها يك روز پيش از آنكه به دادگاه نظامي سپرده شود، در 11 دسامبر سال 1936 موفق به فرار شد و به عراق هجرت كرد.
از ديگر فرماندهان مهم و پرنفوذ مجاهدان فلسطيني در جريان انقلاب بزرگ فلسطين بايد به "عبدالرحيم الحاج محمد" و "حسن سلامه" و "شيخ فرحان سعدي" اشاره نمود. اين سه فرماندة فلسطيني، به شدت مورد علاقه و احترام روستاييان فلسطيني بودند كه بدنة اصلي و پشتيبان گروههاي جهادي فلسطيني به حساب ميآمدند.
*دخالت سران عرب در انقلاب!
با طولاني شدن دورة اعتصاب و افزايش خشونت آن، دولت بريتانيا متوجه شد كه اگر راهي براي خاتمة بحران نيابد، فلسطين را كاملاً از دست خواهد داد. به اين ترتيب انگلستان دست به دامن حكام عرب شد. البته "كميتة عالي عرب" قبلاً آمادگي خود را جهت پذيرش ميانجيگري سران كشورهاي عربي اعلام كرده بود. به دنبال درخواست انگلستان، "ملك سعود"، پادشاه حجاز، "ملك غازي"، پادشاه عراق، "امام يحيي"، پادشاه يمن و "امير عبدالله"، فرماندار"امارت شرقي اردن" و پادشاه بعدي آن كشور، با مخابرة تلگرافهايي به "كميتة عالي عرب" (كه همة آنها متن مشابه داشت)، مردم فلسطين را دعوت به آرامش كردند و اطمينان دادند:
"چون به حسن نيت دولت دوست خود - بريتانيا - اعتماد دارند، مطمئن هستند دولت بريتانيا به وعدة خود براي اجراي عدالت در فلسطين عمل خواهد كرد...".
اشارة سران عرب به اعلاميهاي بود كه حكومت انگلستان در ماه مه گذشته صادر كرد و طي آن متعهد شد، كميسيوني را جهت بررسي علل انقلاب و درخواستهاي اعراب، مشروط به اتمام اعتصاب عمومي، به فلسطين اعزام كرده و نظرات كارشناسي آن كميسيون را به طور قطع اجرا كند. به دليل سوابق منفي دولت انگلستان در ايجاد چنين كميسيونهايي و خلف وعدههايش، مردم فلسطين به اين اعلاميه دولت انگلستان هيچ وقعي ننهادند، اما سرانجام با پادرمياني رؤساي كشورهاي عربي، "كميتة عالي عرب" در 11 اكتبر سال 1936 با صدور بيانيهاي از مردم فلسطين خواست از فرداي آن روز، اعتصاب طولاني خود را پايان دهند و به كار مشغول شوند تا نتيجة ميانجيگري پادشاهان عرب معلوم شود. به اين ترتيب، يكي از طولانيترين اعتصابهاي تاريخ، پس از 178 روز، به پايان رسيد و انقلاب وارد مرحلة دوم خود شد.
*مرحلة دوم: اكتبر 1936 تا سپتامبر 1937
*ظهور "طرح تقسيم"
دولت بريتانيا مطابق رسم هميشگي خود، كميسيون تحقيق سلطنتي را به رياست يك سياستمدار انگليسي به نام "لرد پيل" عازم فلسطين كرد. "كميسيون پيل" درست يك ماه پس از شكستن اعتصاب وارد فلسطين شد. اين كميسيون حدود 2 ماه در فلسطين مستقر شد، اما به دليل عدم توقف مهاجرت يهوديان به فلسطين، از سوي "كميتة عالي عرب" مورد تحريم قرار گرفت و از همين رو تا پايان سفر خود، تنها به دعاوي مقامات انگليسي و صهيونيستي مشغول بود. در پنج روز آخر، سرانجام "كميتة عالي عرب" به اصرار سران عراق، اردن و عربستان ديدگاهها? خود را به "كميسيون پيل" ارائه داد. سران كشورهاي مذكور نيز، آرا و عقايد خود را طي جلساتي به اطلاع كميسيون تحقيق رساندند. "كميسيون پيل" در 18 ژانوية سال 1937 فلسطين را ترك كرد و شش ماه بعد، در 7 جولاي، گزارش خود را در 400 صفحه منتشر كرد. در اين گزارش طويل، پيشنهاد شده بود كه فلسطين به دو منطقة مستقل و مجزا با دو دولت "يهودي" و "عرب" تقسيم شود و مناطقي هم بايد تحت همان "حكومت قيموميت" باقي بماند، مانند بيتالمقدس، رامالله و ناصره. طرح پيشنهادي "كميسيون سلطنتي پيل" در ادبيات سياسي منطقه، به "طرح تقسيم" معروف شد. 16 روز بعد، "كميتة عالي عرب" با رد "طرح تقسيم"، خواستار ايجاد دولت يكپارچه و مستقل فلسطيني كه "تمامي حقوق مشروع يهوديان و ديگر اقليتها را تضمين و منافع معقول انگليسيها را هم حفظ كند" شد. در مقابل، صهيونيستها در ماه اوت طي برگزاري "بيست و دومين كنگرة جهاني صهيونيزم" در "زوريخ"، تصميمگيري قطعي خود را پيرامون "طرح تقسيم"، به اعلام شرايط قطعي انگلستان دربارة "دولت يهودي" پيشنهادي در طرح مذكور موكول كردند. اما انگلستان با قاطعيت "طرح تقسيم" را پذيرفت و هر راهحلي را جز اجراي آن، مردود اعلام كرد. كشورهاي عربي هم در ماه سپتامبر در شهر "لودان" واقع در سوريه، يك "كنگرة سراسري عربي" برگزار ميكنند و در اين كنگره 450 نماينده از كشورهاي عربي، ضمن رد "طرح تقسيم" خواستهاي سهگانه خود را اعلام ميدارند: "پايان يافتن قيوميت فلسطين، توقف مهاجرت يهوديان به فلسطين، جلوگيري از انتقال اراضي فلسطين به صهيونيستها". با اين حال در 14 سپتامبر سال 1937، وزير امور خارجة بريتانيا در "شوراي جامعة ملل"، از طرح تقسيم حمايت و اعلام كرد، به زودي يك كميسيون فني را براي ترسيم خطوط تقسيم و تعيين مرزهاي سه منطقه، به فلسطين اعزام ميكند.
به دنبال سخنراني وزير خارجة انگليس، وزير امور خارجة مصر سخنراني داغي در حمايت از تشكيل "دولت واحد عربي فلسطيني" و محكوميت طرح تقسيم ايراد كرد و گفت: "تشكيل دولت يهود، همراه انفجار عظيم عواطف و احساسات ضديهودي اعراب خواهد بود كه آثار وخيمي را به دنبال دارد. لازم است معماي فلسطين با تشكيل دولت واحد عربي، براساس حفظ حقوق اقليت يهودي حل شود." و به دنبال او، وزير امور خارجة عراق، با تأييد سخنان وزير خارجة مصر، شبههاي جدي را دربارة مسألة فلسطين مطرح كرد و گفت: "اگر اروپا ميخواهد خدمات يهود را جبران كند، چرا يكي - دو ايالت از همان قارة اروپا را به آنها نميدهد و اين حاتمبخشي را از جيب مردم آسيا ميكند؟"
و به اين ترتيب، خشم مردم فلسطين بار ديگر به مرحلة انفجار رسيد و در سپتامبر، انقلاب فلسطين كه 13 ماه را با آرامش نسبي سپري كرده بود، وارد مرحلة سوم خود شد.
*مرحلة سوم: سپتامبر سال 1937 تا سپتامبر سال 1939
با وجود تعليق مبارزات فلسطينيان در يك سال گذشته، فضاي فلسطين همچنان ملتهب و انقلابي باقي مانده بود. عمليات مجاهدان فلسطيني به صورت تيراندازيهاي گاه و بيگاه به سوي پايگاه انگليسيها و ترورهاي منفرد سياسي ادامه داشت و تا معلوم شدن نتايج تحقيقات "كميسيون پيل"، وضعيت "نه جنگ - نه صلح" ميان فلسطينيان و بريتانيا حاكم بود، اما سرانجام با اعلام "طرح تقسيم" و حمايت كامل دولت انگلستان از آن طرح، "قساميون" بار ديگر شعلة انقلاب را برافروختند. در 26 سپتامبر سال 1937، "اندروز" استاندار انگليسي استان "الجليل" و محافظ انگليسي او هدف گلولة مجاهدان قسامي قرار گرفتند و كشته شدند. اين ترور كه به "شيخ فرحان سعدي" نسبت داده ميشد براي مقامات انگليسي ضربة سنگيني بود، زيرا براي اولين بار بود كه يك مقام درجة اول "دولت قيموميت" توسط انقلابيون به قتل ميرسيد و اين به مثابه اعلام جنگي آشكار عليه دولت بريتانيا بود. "دولت قيموميت" در كمال خشونت به سركوب مسلمانان پرداخت، "كميتة عالي عرب" و همه كميتههاي محلي ديگر را منحل كرد و قرار تعقيب تمامي اعضاي "كميتة عالي عرب" و ساير سران نهضت را صادر و هر كس از آنان را كه به چنگ آورد، به جزيرة "سيسيل" تبعيد كرد. در اين ميان، دولت قيموميت، "حاج امين الحسيني" ("مفتي اعظم بيتالمقدس"، "رئيس مجلس اعلاي اسلامي" و "رئيس كميتة عالي عرب") را از تمامي مناصب مذهبي و سياسي خود معزول و عمليات جستجوي وسيعي را براي بازداشت وي آغاز كرد.
*خروج"حاج امين" از فلسطين
حاج امين به ناچار به "حرم شريف مسجدالاقصي" پناهنده شد. نظاميان انگليسي براي ممانعت از تحريك احساسات مردم، وارد حرم شريف نميشدند. سرانجام در 14 اكتبر سال 1937، حاج امين الحسيني موفق شد از حلقة محاصرة نظاميان انگليسي خارج شده و به لبنان مهاجرت كند.( "حاج امين الحسيني" پس از خروج از فلسطين سالهاي پرحادثهاي را پشتسر گذاشت. وي از لبنان به دمشق رفت و سپس عازم عراق شد. در عراق با گروهي از نظاميان عراقي كه قصد كودتا عليه رژيم وقت را داشتند همكاري نمود، به اين اميد كه حكومتي طرفدار "آرمان فلسطين" و "ضدانگليسي" در عراق بر سر كار بيايد. اما كودتا شكست خورد و "حاج امين"از بيم انتقام رژيم عراق، راهي ايران شد. پس از ورود نيروهاي متفقين به ايران در شهريور سال 1320، حاج امين از بيم بازداشت توسط انگليسيها به سفارت ژاپن در تهران پناهده شد. وي توانست به كمك عوامل آلماني، از ايران به تركيه بگريزد و از آنجا به آلمان برود. "حاج امين" بسيار به پيروزي آلمان و متحدانش در جنگ اميدوار بود، به همين دليل تلاش كرد اين كشورها را به پشتيباني از فلسطينيان ترغيب كند تا شايد بتواند نظر آنان را به آزاد كردن فلسطين از اشغال انگليسيها جلب نمايد، وي مدتي را نيز در ايتاليا به سر برد. با پايان جنگ جهاني دوم، "حاج امين" توسط دولت فرانسه دستگير شد. فرانسه قصد داشت اين روحاني فلسطيني را به جرم نزديك شدن به آلمان و متحدانش، به عنوان "جنايتكار جنگي" محاكمه كند، اما با مخالفت خشمآلود مردم عرب و اعتراض گستردة آنان مواجه شد. "دبيركل اتحادية عرب" طي نامهاي به سفير انگليسي در مصر اعلام كرد كه: "اگر به مفتي بيحرمتي شود،بدون ترديد در فلسطين انقلابي خواهد شد" سرانجام فرانسه از محاكمة "حاج امين" صرفنظر كرد و ايشان طي استقبالي بينظير به قاهره بازگشت.)
پس از خروج "حاج امين" از فلسطين، اعتصاب عمومي و عمليات جهادي مجاهدان فلسطيني شكل گستردهتري به خود گرفت. فرماندهاني مانند "عبدالقادر الحسيني" كه در خارج از فلسطين بودند بازگشتند و هدايت مجاهدان را از سر گرفتند. منفجر كردن پاسگاههاي انگليسي و لولههاي نفت، قطع سيمهاي تلفن، انهدام خطوط راهآهن، واژگون كردن قطارها و درهم كوبيدن پلها، بار ديگر آغاز شد. اعمال سياست "دستگيري آهنين" از سوي "دولت قيموميت" باعث شد گروههاي متشكل انقلابي كه در شهرهاي بزرگ فلسطين مستقر بودند، ناچار به هجرت شوند و در روستاهاي فلسطين پناه بگيرند. به اين ترتيب، انگليسيها به صورت ناخواسته شعلههاي انقلاب را به سراسر فلسطين پراكنده كردند. انقلابيون كه طي سالهاي گذشته تجربة فراواني اندوخته بودند، به قدري در عمليات و تحركات ضداشغالگري خود با مهارت و تسلّط عمل ميكردند كه مقامات انگليسي را به حيرت واداشتند. در اين ميان "قساميون" به رهبري شيخ "فرحان سعدي" با انجام عمليات متهوّرانه در شمال فلسطين، كه خسارات سنگيني را به اشغالگران تحميل كرد، نقش ويژهاي را ايفا كردند و توانستند فضاي رعبآلودي را كه دولت قيموميت برقرار كرده بود، تا حد زيادي بيتأثير كنند.
در دسامبر سال 1937، از طرف وزارت مستعمرات بريتانيا، خطاب به فرماندار انگليسي فلسطين، يادداشتي ارسال و طي آن اعلام شد:
"به دليل عدم رضايت افكار عمومي مردم فلسطين براي اجراي طرح تقسيم كميسيون سلطنتي، دولت بريتانيا مقيد به اجراي اين طرح نيست."
همچنين اعلام شد، كميسيوني فني (موسوم به كميسيون "وودهيد") براي بررسي و تعديل طرح تقسيم تشكيل خواهد شد تا طرحي معقول را براي استقلال دو كشور يهودي و عربي تنظيم كند و سپس بريتانيا اين طرح را براي امضا به "شوراي جامعة ملل" تسليم خواهد كرد. كميسيون فني مذكور تشكيل شد و چهار ماه سفر خود را به فلسطين به تعويق انداخت تا شايد آتش انقلاب خاموش شود اما هرچه ميگذشت، بر شدّت و حدّت قيام سراسر? افزوده ميشد. در نهايت "كميسيون فني" با نااميدي از برقراري آرامش، در آوريل سال 1938 وارد فلسطين انقلاب زده شد. تمامي فعاليتهاي دولت قيموميت براي سركوب انقلابيون بينتيجه بود. واحدهاي زبدة نظامي انگلستان، پيدرپي وارد فلسطين ميشدند، تا جايي كه تعداد اعضاي انگليسي ارتش و پليس در فلسطين به پنجاه هزار نفر رسيد. دادگاههاي نظامي با استناد به "قانون حالت فوقالعاده" هركس را كه فشنگ يا اسلحه به همراه داشت، بدون محاكمه، محكوم به اعدام ميكردند. به اعتراف صريح وزير مستعمرات بريتانيا، تنها در زندان "عكا"، 148 عرب به جرم حمل سلاح و مهمات با حكم دادگاههاي نظامي اعدام شدند. يكي از اين افراد، "شيخ فرحان سعدي" بود كه طي حملة قواي انگليسي به يك روستا، به چنگ آنها افتاد و در ماه رمضان، با زبان روزه در سن 80 سالگي اعدام شد. شهادت او، كه جانشين بلامنازع "عزالدين قسام" در ميان "قساميون" بود، احساسات عمومي را شديداً تحريك و خاطرة شهادت "عزالدين قسام" را در اذهان فلسطينيان تداعي كرد.
در طول مدت انقلاب، بيش از پنجاه هزار عرب فلسطيني به زندان رفتند. در زندانها، شكنجههاي وحشيانهاي عليه آنان اعمال ميشد، از جمله داغ كردن با آهن گداخته، كشيدن ناخنها با گاز انبر، آتش زدن محاسن مردان، انداختن سگان هار و گرسنه به جان افراد و كندن گوشت زندانيان با قيچ?. از سوي ديگر براي فرسوده و منصرف كردن مردم از حمايت انقلابيون، منازل مسكوني مردم بدون هيچ دليلي تخريب ميشد و در همين راستا بيش از پنج هزار باب منزل مسكوني ويران شد. بارها اتفاق ميافتاد كه قواي انگليسي به روستايي هجوم ميبردند و پس از گردآوري همة اهالي در يك مكان، به بهانة امدادرساني روستاييان به شورشيان، عدها? از جوانان را از ميان آنان انتخاب كرده و در برابر چشمان خانوادههايشان تيرباران ميكردند.
عليرغم تمامي اين مصائب و جنايات، چيزي از شدت انقلاب كاسته نميشد. رهبران مجاهدان فلسطيني در مناطق نفوذ خود، به منزلة حاكمان رسمي بودند و زماني كه يكي از آنها وارد روستايي ميشد، ساكنان روستا و اهالي شهرهاي دور و نزديك براي ديدار و تجديد پيمان، خود را به او ميرساندند و مراسم جشن و پايكوبي برپا ميكردند. از مهمترين اين فرماندهان ميتوان از "ابوابراهيم الكبير"، "عبدالرحيم حاج محمد"، "عارف عبدالرزاق"، "حسن سلامه"، "عيسي البطاط" و "عبدالقادر الحسيني" نام برد. اين فرماندهان، توانمنديهاي فراواني از خود نشان دادند، اما به دليل عدم وجود رهبري واحد، قادر به سازماندهي عمليات متمركز و هدفمند نبودند. "حاج امين الحسيني" هم در سوريه و لبنان بود و به علت عدم حضور در صحنة نبرد، تنها هدايت سياستهاي كلي قيام، امداد و كمك رساني به انقلابيون و مردم آسيب ديده را به انجام ميرساند.
همزمان با ورود كميسيون فني انگلستان به فلسطين، "كميتة عالي عرب"، كه رهبران آن در تبعيد به سر ميبردند، از مردم خواست با تظاهرات و بايكوت كامل، با اين كميسيون مواجه شوند. مردم نيز از اين درخواست استقبال كردند و با شعار "در فلسطين، چيزي براي بخشش نيست، هركس ميخواهد ببخشد، از مال خود و جيب خودش ببخشد"، با اعضاي كميسيون فني مواجه شدند. در تمام مدت اقامت كميسيون در فلسطين، حتي يك عرب حاضر نشد در برابر آن پاسخگو باشد. كميسيون پس از چهار ماه مطالعه و بررسي، در سوم آگوست به لندن بازگشت و سه ماه بعد، گزارش خود را به دولت بريتانيا تقديم كرد.
*وسعت مبارزه مسلحانه
همزمان با حضور "كميسيون فني" در فلسطين، انقلابيون بر وسعت و شدت حملات خود افزودند تا جايي كه منطقة قديمي شهر بيتالمقدس به تصرف آنان درآمد و ارتش بريتانيا با تلاشهاي فراوان، به سختي توانست تسلط خود را بر بيتالمقدس اعاده كند. در 20 آگوست، مردم انقلابي، شهر "الخليل" را به تصرف خود درآوردند. در بيست و چهارم همين ماه، يك فلسطيني، خود را به خانه "موفات"، فرماندار شهر "جنين" كه توسط دهها نگهبان مسلّح محافظت ميشد رساند و پس از قتل فرماندار، سالم از خانه خارج شد! در نهم سپتامبر، انقلابيون به شهر "بئرالسبع" يورش برده و پس از تصرف و تخريب مركز پليس اين شهر، زندانيان فلسطيني محبوس در آنجا را آزاد كردند. در اواخر همين ماه، يك بار ديگر مركز پليس و چند مركز دولتي ديگر اين شهر مورد هجوم دوبارة مجاهدان فلسطيني قرار گرفت و به آتش كشيده شد. همچنين در پنجم اكتبر، محلات يهودينشين در شهر "طبريه" مورد حملة انقلابيون واقع شد و تأسيسات عمومي يهوديان در اين شهر، طعمة حريق شد و دهها يهودي به قتل رسيدند. انقلابيون با حمله به كلانتريها و مراكز پليس، آنها را خلع سلاح كرده و همان سلاح را عليه دولت قيموميت به كار ميبردند. كار به جايي رسيد كه دولت قيموميت در مناطقي كه نيروي كافي براي حفاظت از اماكن و وسايل دولتي نداشت، پيشاپيش پاسگاهها، كارخانههاي برق و ادارات پست و تلگراف و دادگاهها را تعطيل ميكرد و اسلحه و مهمات خود را از آن مناطق تخليه م?كرد. مبالغ كلاني از سوي دولت براي معرفي رؤسا و رهبران انقلاب تعيين شد اما حتي يك نفر هم براي نمونه دست به چنين كاري نزد. به قدري روحية همبستگي ملي ميان اعراب فلسطيني تقويت شده بود كه دادگاههاي دولت قيموميت نميتوانستند براي محاكمة اعراب و اثبات جرم آنها، يك شاهد عرب، حتي در ميان پليس محلي پيدا كنند. زماني كه "مالكوم مكدونالد" وزير مستعمرات بريتانيا، در بحبوحة انقلاب، به بيتالمقدس سفر كرد، مردم چنان بر شدت تظاهرات و طغيان خود افزودند كه او از نزديك توانست حرارت سوزان خشم آنان را درك و پس از رسيدن به لندن، طي يك سخنراني ابراز كند:
"فلسطين، بدترين نقطة عالم و سختترين محل خدمت براي تمامي امپراتوري بريتانياست و آنگونه كه ما خيال ميكرديم، سركوب اين انقلاب كار سادهاي نيست."
از سوي ديگر، صهيونيستها نيز از اين انقلاب، لطمات فراواني ديدند.
*اتحاد بريتانيا باسازمان هاي تروريستي يهودي
ركود اقتصادي ناشي از انقلاب اعراب، يهوديان را نسبت به موقعيت اقتصادي خود شديداً نگران كرد. در اثر همين ركود و تعطيل? فعاليتهاي اقتصادي اعراب، بازار اجناس و محصولات صنعتي يهوديان به شدت كساد شد و آمار بيكاران يهودي به 60 درصد مجموع كارگران رسيد. با اين حال، سازمانهاي تروريستي صهيونيست از اين فرصت استفاده كردند و به بهانة دفاع از حكومت قيموميت و خودشان، اسلحه تقاضا كردند و انگلستان پنج هزار قبضه، اسلحة انفرادي ميان آنان توزيع كرد. سازمان تروريستي "ايرگون" با استفاده از سلاح و مهمات انگليسي، طي آخرين سال انقلاب(1939)، دهها عمليات تروريستي ديگر را عليه مسلمانان اجرا كرد. تروريستهاي صهيونيست، مانند گذشته با انتخاب اماكن عمومي پرجمعيتي مانند بازار ميوه و ترهبار و يا پايانههاي اتوبوس، بمبهاي ساعتي خود را در ميان مردم تعبيه كرده و باعث قتل بيش از 70 فلسطيني و زخمي شدن دهها نفر ديگر شدند. بزرگترين عمليات ضدفلسطيني سال 1939 توسط سازمان "ايرگون" در شهر "حيفا" صورت گرفت و در 26 فوريه، 24 فلسطين براثر انفجار بمبي ساعتي در بازار "حيفا" كشته شدند. "آورد وينگيت" افسر انگليسي، با سازماندهي نظاميان انگليسي و نيروهايي از "هاگانا"، شاخة نظامي "آژانس جهان? يهود"، "واحدهاي مخصوص شبيخون" تشكيل داد و آنها را عليه روستاهاي فلسطيني وارد عمل كرد.
* "چفيه"،نماد انقلاب فلسطين
از 18 اكتبر سال 1938 مسؤوليت تمامي تشكيلات اداري و مدني فلسطين به نظاميان انگليسي تفويض شد تا امكان تشديد فشار بر انقلابيون فراهم شود. در آن زمان "چفيه" و "كوفيه"، پوشش مخصوص سر و گردن روستاييان فلسطيني بود و چون روستاييان، بدنة اصلي انقلابيون را تشكيل ميدادند، انگليسيها، هر روستايي چفيه بر سري را دستگير كرده و مورد شكنجه و آزار قرار ميدادند. با مشاهدة اين وضعيت، رهبري انقلاب و مبارزان فلسطيني از ساكنان شهرها خواستند، كلاه و شال سنتي خود را با "چفيه" و "كوفيه" عوض كنند، تا پوشش متحد مردم، امكان حضور مجاهدان را در شهرها فراهم كند. به اين ترتيب در عرض چند روز، تودههاي مردم به ناگهان همگي به "چفيه" و "كوفيه" ملبس شدند و مقامات انگليسي را با مشكلي جديد مواجه كردند. از همين زمان بود كه "چفيه" و "كوفيه" به نماد ملي مردم فلسطين و سمبل مبارزان و مجاهدان فلسطين تبديل شد.
*صدور انقلاب
شرارههاي انقلاب در مرزهاي فلسطين محصور نشد، بلكه با نفوذ به ساير كشورهاي عربي، به تدريج يك خيزش عربي در منطقه ايجاد كرد. سوريه و لبنان به علت حضور رهبران انقلاب، عملاً به عقبة امداد، پشتيباني و ستاد فرماندهي انقلاب تبديل شده بودند. اين دو كشور با اردن، نوبت به نوبت، همگام با تحولات فلسطين، به اعتصاب و برگزار? تظاهرات دست ميزدند. مصر، عراق، يمن و عربستان سعودي نيز كمكهاي مادي قابل توجهي به انقلابيون ميكردند. در پاييز سال 1938، مصر از تمامي ممالك عربي دعوت كرد كه يك كنفرانس به منظور تأييد و تقويت انقلاب فلسطين تشكيل دهند. اين كنفرانس در هفتم اكتبر همان سال در قاهره افتتاح شد و در پايان كار خود طي قعطنامهاي، مبارزات ملت فلسطين را تأييد، "اعلامية بالفور" را باطل و "طرح تقسيم" را غلط و غيرقابل قبول دانست و خواستار پايان "مهاجرت يهوديان به فلسطين" و توقف "انتقال اراضي" اين كشور به مهاجران يهودي شد. اين كنفرانس، هيأتي را نيز به لندن اعزام كرد تا در مراجع مربوط اين كشور، تقاضاي رسيدگي به حقوق ملت فلسطين را مطرح كنند.
*كتاب سفيد1939
سرانجام با انتشار گزارش "كميسيون فني وودهيد"، تغييرات محسوسي در شرايط منطقه ايجاد شد. در اين گزارش، اذعان شده بود كه "طرح تقسيم" فاقد كارآيي و غيرقابل اجرا بوده و بايد چارة ديگري براي ماجراي فلسطين پيدا كرد. اولين نتيجة محسوس انتشار گزارش كميسيون فني، عقبنشيني و انصراف رسمي دولت انگلستان از "طرح تقسيم" بود كه طي بيانيهاي در نهم نوامبر سال 1938 اعلام شد. در همين بيانيه مقرر شد در آيندهاي نزديك به منظور تضمين صلح و امنيت ميان اعراب و يهوديان، در لندن كنفرانس? براي مذاكره دربارة مسايل فلسطين (مهاجرت و انتقال اراضي) برگزار شود كه در آن، نمايندگان اعراب و "آژانس يهود"، براي حل مشكلات ميان خود به مذاكره بنشينند. در پايان اين بيانيه ذكر شد، اگر مذاكرهكنندگان در لندن نتوانند به توافقي دست پيدا كنند، بريتانيا با توجه به مطالعات و تجربيات خود و با لحاظ كردن مفاد مذاكرات لندن، تصميم نهايي خود را دربارة مشكل فلسطين اتخاذ خواهد كرد.
"كنفرانس لندن" در 7 فوريه سال 1939 كار خود را آغاز كرد. پيش از آن، بريتانيا، رؤساي "كميتة عالي عرب" را از تبعيد در جزيرة سيسيل، آزاد كرده بود تا بتوانند به عنوان نمايندة قانوني فلسطينيان در كنفرانس شركت كنند. اعراب، حاضر به مذاكره در كنار صهيونيستها نشدند و در نتيجه، طرفين به صورت جداگانه با مقامات بريتانيا مذاكره كردند اما در نهايت اين كنفرانس پس از 50 روز، بدون حصول هيچ نتيجة مشخصي پيرامون "مهاجرت"، "انتقال اراضي" و "استقلال فلسطين" به كار خود پايان داد. با اين حال انگلستان در شرايطي نبود كه بتواند بار ديگر به حساسيتهاي اعراب دامن بزند، زيرا نشانههاي جنگي بزرگ در اروپا ديده ميشد و بريتانيا نميخواست در اين جنگ، حمايت اعراب و در نتيجه امنيت نيروهاي خود را در خاور ميانه از دست بدهد يا باعث اتحاد آنان با دشمنان و رقباي خود شود. بنابراين ضمن تشديد عمليات سركوب مبارزان فلسطيني، در ماه مه سال 1939 دست به انتشار كتاب سفيد جديدي زد كه به "كتاب سال 1939" معروف شد. در اين كتاب، انگلستان تمامي تدابير خود را براي ايجاد رضايت نسبي در ميان اعراب به كار بست.
در متن "كتاب سفيد سال 1939" براي اولين بار، بريتانيا، ادبيات چند پهلو و مكارانة خود را تا حدودي تعديل كرده و نوشته است:
"دولت اعليحضرت، هم اكنون بدون هيچگونه ابهامي اعلام ميكند، سياست دولت، اين نيست كه فلسطين به يك كشور يهودي تبديل شود." با اين حال در بخشهاي متعددي از اين سند، بر "تشكيل موطن ملي يهود" در فلسطين و التزام و تعهد بريتانيا نسبت به عملي شدن "اعلامية بالفور" اصرار شده است، اما در تفسير عبارت "موطن ملي يهود"، اين توضيحات ذكر شده: "هنگامي كه سؤال ميشود منظور از موطن ملّي يهود در فلسطين چيست، ميتوان پاسخ داد، طرحي براي تحميل يك مليت يهودي بر ساكنان فلسطين، به طور كلي در ميان نيست، بلكه تحول بيشتر جامعة موجود يهودي با كمك يهوديان ساير نقاط جهان مطرح است تا [فلسطين] به مركزي تبديل شود كه مردم يهودي، به طور كلي در زمينههاي مذهبي و نژادي در آن نفع داشته و بدان افتخار كنند".
در بخش ديگري از "كتاب سفيد 1939" صراحتاً با "تبديل فلسطين به يك كشور عربي" مخالفت شده و اعلام شده است: "دولت اعليحضرت در حال حاضر، قادر به پيشبيني اين مسأله نيست كه حكومت فلسطين، نهايتاً چه شكلي به خود خواهد گرفت، اما هدف خودگرداني است و در نهايت آرزمند اين است كه استقرار نهايي يك كشور مستقل فلسطين را شاهد باشد و اعراب و يهود به شيوهاي در مقامات حكومت سهيم باشند كه منافع حياتي هر دو حفظ شود."
به اين ترتيب بريتانيا، انصراف رسمي خود را از اجراي "طرح تقسيم" اعلام كرد و "طرح ايجاد يك كشور مستقل فلسطين با دو مليت را طي ده سال آينده"، جايگزين "طرح تقسيم" كرد.
در قسمت دوم اين كتاب، بريتانيا براي نخستين بار به "مسألة مهاجرت" به عنوان عامل آشوبهاي سه سال گذشته و بيم از غلبة جمعيت يهود بر آنان، اعتراف و مقرر كرد، مهاجرت بايد تنها تا رسيدن جمعيت يهوديان فلسطين به يك سوم كل جمعيت كشور ادامه پيدا كند؛ در حالي كه پيش از آن قرار بود جمعيت يهوديان به 40 درصد جمعيت فلسطين ارتقا يابد. براساس "كتاب سفيد سال 1939" سهمية سالانه مهاجرت يهوديان تا پنج سال به "ده هزار نفر در سال" كاهش پيدا كرد و تداوم آن پس از پنج سال به رضايت اعراب فلسطين مشروط شد. همچنين مقرر شد به هر مقدار مهاجر غيرقانوني كه وارد فلسطين ميشود، از سهمية مهاجرت سالانة مجاز، كسر شود. پيرامون "مسألة انتقال اراضي" هم بريتانيا متعهد شد، تصرف اراضي فلسطينيان توسط مهاجران يهودي را محدود كند.
مقررات وضع شده در "كتاب سفيد سال 1939" براي "صهيونيست"ها كه طي دو دهة گذشته با آزادي عمل كامل در فلسطين تاخت و تاز ميكردند، غيرقابل قبول بود. "سازمان جهاني صهيونيزم" و شاخة اجرايي آن در فلسطين، يعني "آژانس يهود"، از ابتدا، پروژة خود را با هدف تبديل فلسطين به يك سرزمين يهودي طراحي كرده و تحت عنايت و نظارت انگلستان، به چنان پيشرفتي در اين زمينه دست يافته بود كه تا رسيدن به مقصود نهايي خود، چند گام بيشتر فاصله نميديد. طبيعي بود كه اتخاذ چنين مواضعي از سوي انگلستان با مخالفت شديد "صهيونيست"ها مواجه شود. "سازمان جهاني صهيونيزم" و "آژانس يهود" به خوبي ميدانستند، صدور "كتاب سفيد سال 1939" تنها براي خاموش كردن آتش "انقلاب بزرگ فلسطين" انجام گرفته است، اما معتقد بودند، "جنبش صهيونيزم" در چنان مرحلة سرنوشتسازي قرار گرفته است كه نميتواند سرنوشتش را با مصالح مقطعي متحد و پشتيبان بزرگ خود (يعني بريتانيا) پيوند بزند. اين گونه بود كه "آژانس يهود" طي بيانيهاي، كتاب سفيد جديد را رد و تهديد كرد: "پيشتازان يهود كه طي سه نسل گذشته، قدرت خود را در بازسازي يك كشور متروك [!!] نشان دادهاند، از اكنون به بعد، همان قدرت را در دفاع از مهاجرت يهود، موطن يهودي و آزادي يهود، به نمايش خواهند گذاشت."
*خستگي اعراب و فرو كش كردن آتش قيام
از سوي ديگر "اعراب" نيز مفاد "كتاب سفيد سال 1939" را مردود اعلام كردند، چرا كه مطابق معمول، استقلال، وحدت سياسي، اقتصادي و هويت اسلامي و عربي فلسطين، در آن به رسميت شناخته نشده بود و مهاجران يهودي، بدون دليل معقولي به عنوان شركاي ملت فلسطين اعلام شده بودند. اما در مجموع اعراب، خسته و فرسوده شده به اين كتاب روي خوش نشان دادند و از حجم عمليات ضدانگليسي در جهان عرب و فلسطين كاسته شد. شايد مهمترين دليل كاهش عملياتهاي ضدانگليسي، حذف فرماندهان بزرگ فلسطيني از صفحة انقلاب بود. بسياري از اين فرماندهان بر اثر شدت يافتن حملات انگليسيها و عمليات تروريستي صهيونيستها كشته يا از فلسطين خارج شدند. "عبدالقادر الحسيني" احتمالاً به دستور "مفتي اعظم" بار ديگر عازم عراق شد و آخرين فرماندة معروف و مؤثري كه باقي مانده بود، يعني "عبدالرحيم الحاج محمد" در روستايي از توابع شهر جنين، به تاريخ 27 مارس سال 1939 هنگام نماز در مسجد هدف قرار گرفت و به شهادت رسيد. قتل او نقطة پاياني بر عملياتهاي ضداشغالگري در جريان "انقلاب بزرگ فلسطين" و در حقيقت اتمام كار آن بود.
*محمدعلي صمدي
انتهاي پيام/
شنبه 4 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 491]
صفحات پیشنهادی
شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ»
24 مه 2008 – شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ»-شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ» خبرگزاري ...
24 مه 2008 – شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ»-شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ» خبرگزاري ...
خاندان مقاومت وسیاست
شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و ... 24 مه 2008 – شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ»-شصت ... در سال 1907 به ...
شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و ... 24 مه 2008 – شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ»-شصت ... در سال 1907 به ...
امنيت با تفنگ تامين نمي شود
سو به تامین امنیت و ثبات اسراییلیان کمک می کند و هم با آموزش به نظامیان فلسطینی ... شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ» ... ...
سو به تامین امنیت و ثبات اسراییلیان کمک می کند و هم با آموزش به نظامیان فلسطینی ... شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ» ... ...
تولد نخستین حزب سیاسی در مصر بعد از پانزده سال
حزب الله لبنان در بعد سياسي هم به شدت از انقلاب اسلامي ايران تاثير ... شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ» 24 مه 2008 – *تولد"كميتة ...
حزب الله لبنان در بعد سياسي هم به شدت از انقلاب اسلامي ايران تاثير ... شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ» 24 مه 2008 – *تولد"كميتة ...
یک چفیه ... چهار مرد
24 مه 2008 – شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ»-شصت ... مستعمرات انگلستان،در بحبوحة «انقلاب بزرگ فلسطين» طي يك سخنراني ...
24 مه 2008 – شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ»-شصت ... مستعمرات انگلستان،در بحبوحة «انقلاب بزرگ فلسطين» طي يك سخنراني ...
اخبار كوتاه از مازندران
اخبار كوتاه از مازندران خبرگزاري فارس: نواخته شدن زنگ مقاومت در مدرسههاي مازندران، راهاندازي ... شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ» ...
اخبار كوتاه از مازندران خبرگزاري فارس: نواخته شدن زنگ مقاومت در مدرسههاي مازندران، راهاندازي ... شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ» ...
رئيس اداره سياسي سپاه:دشمنان هميشه در مقابل اراده پولادين مردم ...
شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ»... با حضور رئيس سازمان صدا و سيما مانور سيگنال رساني در صدا و سيما برگزار شد... براي فصل ...
شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ»... با حضور رئيس سازمان صدا و سيما مانور سيگنال رساني در صدا و سيما برگزار شد... براي فصل ...
سالن چند منظوره ورزشي صدرآباد اردكان يزد به بهره برداري رسيد
شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ»... معاون اقتصادي وزير جهاد كشاورزي خواستار شد: اختصاص 5 ميليارد دلار از حساب ذخيره ارزي به بخش ...
شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ»... معاون اقتصادي وزير جهاد كشاورزي خواستار شد: اختصاص 5 ميليارد دلار از حساب ذخيره ارزي به بخش ...
بهره برداري از 20 سالن ورزشي در آذربايجان غربي
شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ» · با حضور رئيس سازمان صدا و سيما مانور سيگنال رساني در صدا و سيما برگزار شد · براي فصل جديد ...
شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ» · با حضور رئيس سازمان صدا و سيما مانور سيگنال رساني در صدا و سيما برگزار شد · براي فصل جديد ...
هفتمين اردوي آمادهسازي تيم هندبال نوجوانان ايران آغاز شد
شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ»... معاون اقتصادي وزير جهاد كشاورزي خواستار شد: اختصاص 5 ميليارد دلار از حساب ذخيره ارزي به بخش ...
شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(14) انقلاب «چفيه» و «تفنگ»... معاون اقتصادي وزير جهاد كشاورزي خواستار شد: اختصاص 5 ميليارد دلار از حساب ذخيره ارزي به بخش ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها