واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: rezamediatak29th August 2007, 04:30 PMلئو نیکلایوویچ تولستوی(به روسی: Lev Nikolayevich Tolstoy) ، نویسنده و فعال سیاسی اجتماعی روس. در۹سپتامبر ۱۸۲۸ میلادیدر یاسنایا پالیان از توابع تولا به دنیا آمدو در روز ۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ میلادی درگذشت و در زادگاه خویش به خاک سپرده شد. تولستوی یکی از مشهورترین نویسندگان و بزرگترین شخصیتهای تاریخ روسیه میباشد. رمانهای جنگ و صلح و آنا کارنینا جایگاه او را در بالاترین رده ادبیات داستانی جهان تثبیت کردهاند. لئو نیکلایوویچ تولستوی بهحدی در کشورش مشهور و محبوب است که اخیرأ سکه طلای یادبودی بهاحترام وی ضرب شدهاست. لئو نیکلایوویچ در خانوادهای بسیار قدیمی و اشرافی در یاسنایا پالیانا در ۱۶۰ کیلومتری جنوب مسکو زاده شد. مادرش را در دو سالگی و پدرش را در ۹ سالگی از دست داد و پس از آن تحت تکفل عمهاش قرار گرفت. او در سال ۱۸۸۴ در رشته زبانهای شرقی در دانشگاه قازان ثبت نام کرد و پس از سه سال، در تاریخ ۱۸۴۶ تغییر رشته داده و خود را بهدانشکده حقوق منتقل نمود تا با کسب دانش ِ وکالت بهوضعیت نابسامان ۳۵۰ نفر کشاورز روزمزد که پس از مرگ پدر و مادرش بهاو انتقال یافته بودند، رسیدگی و با اصلاحات اراضی خود به شرایط رنجآور اجتماعی آنان خاتمه دهد. تولستوی در سال ۱۸۵۱ پس از گذراندان دوران مقدماتی نظام، در جنگهای قفقاز شرکت نمود. تجاربی که از زندگی سربازان کسب نمود، مبنای داستانهای قفقازی او شد و با نوشتن داستان کودکی در ۱۸۵۲ سهگانهای را آغاز کرد که با نوجوانی و جوانی آن را ادامه داد. باشروع جنگهای کریمه در سال ۱۸۵۴ بهجبهه سواستوپل منتقل و بهخاطر ارسال گزارشات واقعی از صحنههای نبرد در کتاب خود به نام قصههای سواستوپل، نامش بهعنوان نویسندهای چیرهدست در ادبیات روسیه بهثبت رسید. او پس از سقوط سواستوپل به سنتپترزبورگ رفت که در آنجا از ارتش کنارهگیری کرد و پس از آن به شهر خود بازگشت. لئو تولستوی، بهلحاظ توجه قابل احترامی که بهآموزش و پرورش کودکان و نوجوانان داشت، در سال ۱۸۵۷ بهمدت پنج سال از کشورهای اروپای غربی و با مشاهیر اروپا مانند: چارلز دیکنس، ایوان تورگنف، فریدریش فروبل و آدلف دیستروِگ، دیدار و پس از بازگشت بهکشورش، براساس تجارب نوآموخته، دست بهیک رشته اصلاحات آموزشی زد و در همین راستا بهپیروی از ژان ژاک روسو، بهتأسیس مدارس ابتدائی در روستاها پرداخت. تولستوی از سال ۱۸۵۵ بهتناوب در زادگاه خود ژاسناژا پولژانا، مسکو و سن پترزبورگ اقامت گزید. لئو نیکلایوویچ، در نامهای که بهیکی از خویشاوندانش که اداره امور دربار و مباشرت املاک تزار روسیه را بهعهده داشت، چنین مینویسد: «هرگاه بهمدرسه قدم میگذارم، با مشاهده چهرههای کثیف و تکیده، موهای ژولیده، و برق چشمان ِ این کودکان فقیر، دستخوش ناآرامی و انزجار میشوم و همان حالتی بهمن دست میدهد که بارها از دیدن شرابخواران مست، بر من مستولی شدهاست. ای خدای بزرگ! چگونه میتوانم آنها را نجات دهم؟ نمیدانم به کدامین یک کمک کنم. من آموزش و پرورش را فقط برای تودهها میخواهم و نه کسی دیگر، مگر بتوانم پوشکینها و لومونوسفهای آینده را از غرق شدن رهائی بخشم.» تولستوی هیچگاه تفاوتی بین کودکان قائل نشد و دانشآموزان نخبه را از دیگران متمایز نکرد تا در خور ِ توان و استعداد هر کودکی، آموزش مناسب را به آنها ارزانی دارد. پس از اینکه مدارس از سوی اداره سلطنتی تزار تعطیل شد، تولستوی بهفعالیتهای فرهنگی و اهداف تربیتی ِ مورد علاقهاش ادامه داد. او با انتشار کتابهای سرگرمکننده با ترکیبی از علوم طبیعی و انسانی، همچنین داستانهای آموزشی بهویژه داستانهای ازوپ، کودکان را با ارزشهای اخلاقی، اجتماعی و معنوی آشنا نمود. ملیونها کودک روسی تا دهه دوم قرن بیستم با آموزش الفبای لئو نیکلایوویچ تولستوی، سال اول دبستان را آغاز نمودند. با اتخاذ این روش، تولستوی توانست در جنبش اصلاحات آموزشی وایجاد مدارس آزاد به گونه سامرهیل، مؤثر واقع شود. تولستوی در سال ۱۸۶۲ با دختر هیجدهسالهای با سلف ِ آلمانی بهنام سوفیا آندر ژونا برس (۱۸۴۴ - ۱۹۱۹)، ازدواج کرد و رمانهای جاودانهای به نام جنگ و صلح و آنا کارنینا را تألیف و منتشر ساخت. پشتیبانی همسر جوانش از فعالیتهای ادبی تولستوی که به روایتی ۱۴۰۰ صفحه از پیش نویس جنگ و صلح را بیش از هفت بار پاکنویس کردهاست، شایسته احترام میباشد. این دو رمان بهمثابه شخصیت شکوهمند ادبی تولستوی در جهان محسوب میگردد. وی در دفتر خاطراتش در اواسط سال۱۸۵۰ چنین مینویسد: «چیزی در درونم شعله ور است که بیش از نیکی دلبسته آنم، شکوه و جلال.» تولستوی، در اوج اشتهار، مبتلا بهسرگشتگی و ناامید از بهبود وضعیت جامعه شد و در مرز انحطاط فکری و شکست روحی قرار گرفت. او بهعنوان عضوی از اداره کل آمار و سرشماری در مسکو در سال ۱۸۸۲ میلادی با فقر روزافزون کارگران که در مقام مقایسه با محرومیت دهقانان از ابعاد وسیعتری برخوردار بود، آشنا شد. با تأثیرپذیری از این واقعیت تلخ، به منظور کمکرسانی بهکشاورزان و جلوگیری از مهاجرت دستجمعی آنان بهشهرها، اقدام بهایجاد تشکیلاتی نمود که حمایت از روستائیانی که محصولاتشان در اثر حوادث و آفات طبیعی آسیب دیده بود، در دستور کار خود قرار داد. او خود نیز با ترک سیگار و الکل و کنارهگیری از تفریحات مخصوص مانند شکار ِ حیوانات، اعلام همدردی نمود و اعتراف کرد: «چه لذایذ ظالمانهای!» ازجمله فعالیتهای اجتماعی تولستوی، حمایت از زندانیان سیاسی، مذهبی و سربازان فراری بود. از سال ۱۸۸۱ میلادی بهبعد، در نتیجه مطالعات و تحقیقات بیشتر در حیطه ادیان، گرایش و تعلقات مذهبی وی نیز شدت یافت و در همین رابطه نسبت بهترجمه مجدد ِ انجیل بهزبان روسی اقدام کرد. اشتهار تولستوی هرچه بیشتر در خارج از روسیه وسعت مییافت، بههمان نسبت نیز در داخل روسیه مورد طعن و لعن و انزجار دستگاههای دولتی و مراجع ارتودوکس قرار میگرفت. نوشتههایش قبل از انتشار توقیف و شایعه روانی بودن او بهسرعت پراکنده میشد. پلیس تزاری کوچکترین حرکت وی را تحت نظر گرفته بود. هنگامی که بهپشتیبانی از مریدانش برخاست و برای آزادی آنها از بازداشت، تمام مسئولیتها را که بهعنوان مدرک جرم مطرح بودند بهعهده گرفت، بهاو گفتند: «جناب کنت، جاه و جلال شما بقدری بزرگ است که زندانهای ما گنجایش آن را ندارد!» انتشار رمان رستاخیز بهانهای بود در دست مرجع عالی کلیسای ارتدکس، تا در تاریخ ۱۹۰۱ میلادی بهدلایل زیر، تولستوی را بهعنوان مرتد معرفی نماید: * تکذیب ِ وحدت ِ تثلیث مقدس در وجود خدای واحد * تکذیب بکارت مریم مقدس، قبل و بعد از تولد مسیح * تکذیب رستاخیز مسیح، و ضدیت با مظهر لاهوتی - ناسوتی مسیح پسر خدا * تکذیب وقوع معجزه در مراسم عشای ربانی. (تولستوی، معجزه را بطور عام و اعجاز تبدیل نان به تن ِ مسیح را بطور خاص نفی کردهاست.) تولستوی، مبارزات سوسیالیستها را نیز در جهت برقراری دیکتاتوری پرولتاریا، مردود دانسته و به عنوان پرچمدار انساندوستی و مخالف با جنگ و خونریزی شناخته شدهاست. آثار او نیز، جادهصافکن انقلاب (۱۹۰۵ میلادی) روسیه نام گرفتهاست. علاوه بر تضییقات حکومت، سخت گیریهای پلیس تزاری و ضبط پیشنویس رمانهایش در سال ۱۹۰۸ ، مشکلات خانوادگی هم مزید بر آن شد. تولستوی در آخرین روزهای حیات خود بهاتفاق پزشک ِ خانوادگی و دختر کوچکش، همسر خود را ترک و بهسوی جنوب روسیه مسافرت نمود. این، آخرین سفر تولستوی در تاریخ هفتم نوامبر ۱۹۱۰ در ایستگاه راه آهن آستاپوفو بهپایان رسید. دو روز بعد در زادگاهش بهخاک سپرده شد. آثار * جنگ و صلح * آناکارِنینا * رستاخیز * کودکی، نوجوانی، جوانی * داستانهائی برای بچهها * اعتراف و سرشماری در مسکو * تمشک * کوپن تقلبی * پول و شیطان * عید پاک * طبل میانتهی و هفت داستان دیگر * مورچه و کبوتر * بهترین داستانهای کودکان و نوجوانان * قزاقان * سه پرسش * هنر چیست؟ * خداوند حقیقت را میبیند اما صبر میکند * جوانی بربادرفته * سونات کرویتزر (موسیقی مرگ) * شیطان * بیست و سه قصه * سرگیوس پیر (پدر سرژیو) * مرگ ایوان ایلیچ * محکوم بیگناه * ارباب و نوکر * حاجی مراد * عشق بی پایان * نامههای تولستوی کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند Ashkan taghavi5th April 2010, 12:31 PMمیان آدمها دیوارهایی ست که خود ساخته اند. هرکس به تغییر دنیا فکر میکند ولی هیچکس به فکر تغییر خودش نیست. *parvaz*23rd August 2010, 07:19 PMهمه میخواهند بشریت را عوض کنند ، دریغا که هیچ کس در این اندیشه نیست که خود را عوض کند. GL_as6th January 2011, 10:15 PMنزدیکترین راهها برای رسیدن به مقصد راه راست است.(تولستوی) سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1294]