محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826061953
سازگاري با مرگ عزيزان...
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: .sefid.14th July 2007, 08:15 AMکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند مرگ عزيزان مهم ترين رويداد در زندگي است و باعث بحران عاطفي شديد مي شود. مرحله «بهبود» آرام و تدريجي است، زيرا پذيرش واقعيت مشکل است و فرد دچار سردرگمي مي شود. 1- انکار و ناباوري در ابتدا پذيرش مرگ عزيز بسيار مشکل است. فرد فکر مي کند که اين اتفاق تلخ و دردناک براي او روي نداده است و خواب مي بيند. اصلاً آن را باور نمي کند. ولي وقتي افکار و احساسات خود را در مورد مرگ و عزيز از دست رفته بيان مي کند به تدريج واقعيت را مي پذيرد. 2- خشم در اين مرحله فرد از خود مي پرسد:«چرا من؟». فرد از تلخي و بي عدالتي در تقدير مرگ عصباني است. از اين رو رفتار تند و خشني با ديگران دارد. حمايت اجتماعي، عاطفي، احترام و توجه ديگران باعث مي شود فرد راحت تر اين مرحله را پشت سر گذارد. 3- معامله فرد حاضر است هر چه را که دارد ببخشد تا عزيز از دست رفته باز گردد و زندگي به روال سابق بازگردد. 4- احساس گناه فرد دچار عذاب وجدان و گناه مي شود، احساس مي کند در حق عزيز خود کوتاهي کرده است. در اين مرحله فرد بايد خود را ببخشد و بداند انسان جايزالخطا است. 5- افسردگي فرد غمگين و گوشه گير مي شود و نوسانات خلقي در رفتارش مشاهده مي شود. ولي با گذشت زمان به تدريج فرد به روال عادي بازمي گردد و فعاليت اجتماعي خود را از سر مي گيرد. در اين مرحله تشويق فرد اصلاً مؤثر نيست. 6- تنهايي در پي مرگ عزيز و تغييرات زندگي، فرد احساس تنهايي و ترس مي کند. هرچه با ديگران ارتباط بيشتر داشته باشد، احساسات منفي او کاهش مي يابد. 7- پذيرش پذيرش مرگ به معني بازگشت فرد به شادي نيست. بلکه فرد به مرحله سازگاري و رويارويي با واقعيت مي رسد. او به تدريج مي پذيرد که به زندگي خود بدون حضور عزيز از دست رفته ادامه دهد. ارتباط با دوستان باعث مي شود که فرد احساس بهتري داشته باشد. 8- پايان اندوه زمان کاملاً مشخصي براي پايان اندوه وجود ندارد، اين مرحله در افراد متفاوت است. به گفته کارشناسان، معمولاً اين مرحله يک سال به طول مي انجامد. البته اين امر به رابطه فرد با عزيزان از دست رفته، حمايت اطرافيان و عوامل فردي بستگي دارد. هرچه رابطه فرد با متوفي صميمي تر باشد، مرحله بهبود طولاني تر است. 9- اميد و بازگشت به زندگي فرد به مرحله اي مي رسد که با يادآوري خاطرات عزيز خود، کمتر ناراحت مي شود. به آينده چشم مي دوزد و اميدوار است. * آنچه که بايد فرد داغدار انجام دهد - فرد احساسات خود را به ديگران بگويد تا بتواند غم و اندوه را پشت سر گذارد. - به سلامت خود توجه کند. با بي اشتهايي مبارزه کند. - صبور باشد. ماهها يا يک سال طول مي کشد که فرد تغيير زندگي و مرگ را بپذيرد. - اگر فرد مرگ را به عنوان واقعيت زندگي بپذيرد، غم و اندوهش کمتر مي شود. فرد بايد بپذيرد که مي تواند با مرگ و شرايط جديد سازگار شود. با پشت سر گذاشتن مرحله رشد روان شناختي، فرد مي تواند در مقابل رويدادهاي سخت زندگي مقاوم شود. * آنچه که فرد داغدار نبايد انجام دهد: - منزوي و گوشه گير نشود و خود را از ديگران پنهان نکند. - با سيگار داروهاي آرام بخش بدون تجويز خود را آرام نکند. - احساسات خود را انکار نکند. - در مورد مسائل مهم زندگي نظير ازدواج سريع تصميم نگيرد. * چگونه مي توانيد به فرد داغدار کمک کنيد؟ - در غم و اندوه فرد شريک شويد. او را تشويق کنيد تا احساساتش نسبت به مرگ و خاطرات فرد از دست رفته را مطرح کند. - غم و اندوه را تأييد کنيد.اما آن را به ابديت و خداوند ارتباط دهيد. هرگز نگوييد « با گذشت زمان حالت بهتر مي شود، خيريت بود»، زيرا به او هيچ کمکي نمي کند. با دقت و توجه به صحبت هاي فرد گوش و با او همدردي کند. - به او کمک کنيد. برايش غذا تهيه کنيد و به او بدهيد. - صبور باشيد. روند بهبود فرد طولاني است؛ پس با بردباري به فرد عزادار در پشت سر گذاشتن غم و اندوه کمک کنيد. - غم و اندوه فرد را کم اهميت نشان ندهيد.نگوييد «تو بايد قوي باشي»، تو بايد بدون او به زندگي ادامه دهي، چون "مقاومي"، زيرا در مراحل اوليه اين صحبت ها براي فرد تأثير ندارد و او بايد به طور طبيعي مراحل غم و اندوه را پشت سر بگذارد. - از فرد داغدار حمايت کنيد. اگر افسرده است. او را به شاد بودن تشويق نکنيد، زيرا آمادگي ندارد. تا زماني که فرد تمايل دارد، در مورد موقعيت موجود و مرگ عزيز با او صحبت کنيد. تـُن صدايتان آرام و با محبت باشد. به فرد نشان دهيد که برايتان مهم است و به او توجه مي کنيد. با توجه و علاقه، به صحبت هاي فرد گوش کنيد. از تجارب مشابهي که در زندگي داشته ايد، احساسات غم و اندوه خود برايش تعريف کنيد. هرگز نگوييد: "احساساتت را درک مي کنم". - صحبت با مشاور در خصوص مرگ عزيز، به فرد کمک مي کند که احساس تنهايي نکند. گاهي گذر از شرايط دشوار مرگ عزيز، به افسردگي منجر مي شود. باد صبا14th July 2007, 11:20 PMخداوند براي مرگ عزيزان، ابزار درست و كاملي به انسان عطا كرده: گريه، فراموشي، صبر و قبول اصل فاني بودن انسانها. . .sefid.15th July 2007, 12:47 AMخداوند براي مرگ عزيزان، ابزار درست و كاملي به انسان عطا كرده: گريه، فراموشي، صبر و قبول اصل فاني بودن انسانها. . ابزار درسته ولی استفاده از اون بستگی به اختیار خود آدمه! اگه به مفهوم "مرگ و زندگی" و اصل جاودانه بودن "حیات" توجه کنیم و آموزه های خودمون رو در مرگ یکی از عزیزان اصلاح کنیم ، دیگه شاهد نخواهیم بود که مثلا، پدر فوت شده ولی همسر یا فرزند یا ... بعد گذشت چند سال، هنوز هم رخت عزا رو در نمی یاره و هر وقت که یه فرصتی دست میده، های های گریه میکنن به اصطلاح داغشون رو تازه میکنن...( آخرش هم ختم به افسردگی و دهها بلای دیگه عصبی میشه!؟) بدتر اینکه:در برخی از استانهای کشور ما (بر طبق رسم و رسومات و..) باید تا یکسال همه در مرگ اون عزیز "داغدار" باشن و از هر شادی هم بپرهیزن، به خاطر اینکه به فرد متوفی یا خانواده اش توهینی نشه!!! elada15th July 2007, 11:26 AMاقاي دكتر از بحث توهين و آداب و رسوم بگذريم من خودم همين حالا كه پدرم زنده هستند از تجسم نبودنش چنان اشكي ميريزم كه خودم باور نميكنم! من اصلا به خانواده وابسته هم نيستم. ولي شايد قبلا فقط تو خواب ميديدم كه يكي از افراد خانواده را از دست دادم ولي حالا در بيداري هم گاهي اين خيال به سراغم مياد. هر كاري هم ميكنم نميتونم با اين مسئله كنار بيام و خودم را آماده كنم از طرفي سن و سالي هم ازشون گذشته از خدا ميخواهم من را زودتر ببره ولي ايا خدا اين كار را خواهد كرد؟؟ اگر نه من چه كار ميتونم بكنم؟؟ تا جايي كه برادر ميخواست از ايران بره به من گفت تو هم كه اكثر كار هات جوره زبان هم از من بيشتر بلدي چرا اقدام نميكني و من گفتم ميخواهم تا مامان و بابا زنده هستند در كنارشون باشم و استفاده كنم و الان برادرم به من ميگه اين حرف تو باعث شد من هم قيد رفتن را بزنم!و البته ذكر اين نكته كه من تا چه حد علاقه مند به ترك وطن بودم ولي به تازگي اين احساس چنان شدت يافته كه من را از اين علاقه قلبي هم دور كرده! اين هايي را كه نوشتيد بارها خودم در كتب مختلف خواندم كه معمولا به 3 دوره تقسيم ميشد كه حالا شما بازتر هم كرديد ولي كمكي به من نكرده. ايا راهكار ديگه اي هم هست؟ گلوریا15th July 2007, 03:33 PMانا لله و انا الیه راجعون ، بازگشت همه ما به سوی اوست. این یه واقعیته که هیچکس توی دنیا ماندنی نیست. ولی از ته دل می خوام قبل از عزیزانم بمیرم. گرچه می گن که خاک سرده ولی......... نه تصورش هم برام مشکله. جایی شنیدم که زنی تک فرزندی داشته که در اثر حادثه ای فوت می کنه اون زن کنار قبر فرزندش قبری کنده بود و شبها رو در اونجا میگذرونده نمی دونم این چقدر صحت داره ولی می تونم بفهمم که چه حالی داشته:( .sefid.15th July 2007, 04:23 PMاقاي دكتر از بحث توهين و آداب و رسوم بگذريم من خودم همين حالا كه پدرم زنده هستند از تجسم نبودنش چنان اشكي ميريزم كه خودم باور نميكنم! من اصلا به خانواده وابسته هم نيستم. ولي شايد قبلا فقط تو خواب ميديدم كه يكي از افراد خانواده را از دست دادم ولي حالا در بيداري هم گاهي اين خيال به سراغم مياد. هر كاري هم ميكنم نميتونم با اين مسئله كنار بيام و خودم را آماده كنم از طرفي سن و سالي هم ازشون گذشته از خدا ميخواهم من را زودتر ببره ولي ايا خدا اين كار را خواهد كرد؟؟ اگر نه من چه كار ميتونم بكنم؟؟ تا جايي كه برادر ميخواست از ايران بره به من گفت تو هم كه اكثر كار هات جوره زبان هم از من بيشتر بلدي چرا اقدام نميكني و من گفتم ميخواهم تا مامان و بابا زنده هستند در كنارشون باشم و استفاده كنم و الان برادرم به من ميگه اين حرف تو باعث شد من هم قيد رفتن را بزنم!و البته ذكر اين نكته كه من تا چه حد علاقه مند به ترك وطن بودم ولي به تازگي اين احساس چنان شدت يافته كه من را از اين علاقه قلبي هم دور كرده! اين هايي را كه نوشتيد بارها خودم در كتب مختلف خواندم كه معمولا به 3 دوره تقسيم ميشد كه حالا شما بازتر هم كرديد ولي كمكي به من نكرده. ايا راهكار ديگه اي هم هست؟ الادای گرامی؛ همه ما دانسته هایی داریم که متاسفانه فقط درحد یه "عقیده" برامون ارزش داره. عقیده وقتی درونی میشه و در اعماق وجودمون رسوخ میکنه، اونوقت میشه یه "باور هیجانی"، همونی که میگن شده "ملکه رفتاری" . بله قبول دارم که بسیاری از این مفاهیم رو بلدیم و.. و اینکه چرا بکارمون نمی یاد؟! به خودم میگم: اشکال از من، خانواده و بافت اجتماعی فرهنگی جامعه مون هست. متاسفانه اکثر خانواده های ایرونی، یا بچه هاشون رو "طرد" می کنن یا اونقدر به خودشون وابسته میکنن که بعد یه مدتی طرف به سن.... میرسه ولی انگاری که هنوزم "بند ناف" مادر بهش وصله. یه چنین آدمی دیگه نمی تونه تنفس کنه، با کمترین جُدایی، سیستم عاطفی و احساسی فرزند با والدین بهم می ریزه و.... ببین؛ اگه دقت کرده باشی گفتی که "اصلا وابسته نیستی" ولی انگاری شاید درونت داره فریاد دیگه ای میزنه که: ...بابا، مامان، دیگه بسمه ، ببینین که من واسه شما موندم، نمی بینین که من بزرگ شدم، آخه چرا اینهمه بندهای محبت بهم چسبیده؟! که حالا باید بشینم و اونا رو رشته رشته پاره کنم تا به "استقلال" برسم....(مدیر جان ببخشید، دیگه این زبون حال درونه که تو خوابت هم اومده – خواب شاهراه کلید رسیدن به ناخودآگاهست!) نکته آخر: آموزه های ما کافیه، فقط عمل کردن لازمه که منم مثل شما باید تلاش کنم.این شده یه عقده برا خودم که سفید؛ راستی اگه تا اینجا که بلدی، فقط 10% شو عمل کنی.....؟! مدیرجان! اگه واقعا پیشرفت زندگی ات به جدایی از والدینت هست، جسارتا از همین فردا عمل کن ... برا خیلی از ما هنوز "بند ناف" پاره نشده و راه تنفس مون رو گرفته. یادمون باشه که اگه این بندناف "بد" بریده بشه ، عفونی میشه!!! kiana_p15th July 2007, 04:35 PM* چگونه مي توانيد به فرد داغدار کمک کنيد؟ - غم و اندوه را تأييد کنيد.اما آن را به ابديت و خداوند ارتباط دهيد. هرگز نگوييد « با گذشت زمان حالت بهتر مي شود، خيريت بود»، - غم و اندوه فرد را کم اهميت نشان ندهيد.نگوييد «تو بايد قوي باشي»، تو بايد بدون او به زندگي ادامه دهي، چون "مقاومي"، - از فرد داغدار حمايت کنيد. اگر افسرده است. او را به شاد بودن تشويق نکنيد، زيرا آمادگي ندارد. تا زماني که فرد تمايل دارد، در مورد موقعيت موجود و مرگ عزيز با او صحبت کنيد. تـُن صدايتان آرام و با محبت باشد. به فرد نشان دهيد که برايتان مهم است و به او توجه مي کنيد. با توجه و علاقه، به صحبت هاي فرد گوش کنيد. از تجارب مشابهي که در زندگي داشته ايد، احساسات غم و اندوه خود برايش تعريف کنيد. هرگز نگوييد: "احساساتت را درک مي کنم". [/quote] دكتر جان خسته نباشيد و ممنون از پست زيبايتان . من در مورد اين هايي كه قرمز كردم سئوال دارم؟تمام اين موارد قرمز شده مواردي است كه ما به كار مي بريم در هنگام تسكين دادن به اطرافيان متوفي .ولي شما تمام اين ها را ذكر كرده ايد كه بكار نبريم .ولي نگفتيد كه پس به جاي اين ها از چه جملاتي مشابه استفاده كنيم كه مفيد باشد.يا حداقل من متوجه نشدم كه چه بايد بگوييم.لطفا راهنمايي كنيد. elada15th July 2007, 08:45 PMدكتر جان من همه باورهاي ذهنيم را گذاشتم كنار و از شما كمك خواستم. اي كاش شما هم كمك حرفه اي ميكرديد و باورهاي خودتان از دور و اطراف را كنار ميگذاشتيد. مثلا اول از همه من را elada خطاب مي كرديد نه مدير. و اينكه وقتي ميگم وابسته نيستم حرف صادقانه را گفتم تا بتونيد درست كمكم كنيد فكر ميكنم وقتي به دوستانم در تالار ميگم آقا و خانم لطفا صادقانه مشكل را بگيد كه برطرف بشه خودم بايد اول از همه عمل كنم. بنابراين من وابسته نيستم تا جايي كه همين الان هم با برادرم زندگي ميكنم و پدر و مادر درمنزل ديگه اي هستند همه كارهاي منزل و درس و كلاس و....همه و همه با خودم بوده و هست . شايد يك رابطه رمانتيكي هم با پدر و مادرم نداشته باشم .برخي مواقع دلخوري برخي مواقع هم شادي و خوشي و صميميت همه اينها در كنار هم اما نميدونم چرا نميتونم با مرگشان كنار بيام كجاي كارم ايراد داره؟؟ گفتيد وابسته هستيد با دليل و منطق و من هم ميگم خيالتان راحت اصلا اينطوري نيست اونا هيچ موقع جلو پيشرفتم را نگرفتند كه حالا بخواهم ازشون جدا بشم و تا به جايي برسم. به نظر شما غير از اين مسئله چه مشكل ديگه اي وجود داره؟؟ خوب شما من را از نزديك نديديد هيچ سوالي هم در اين زمينه نكرديد شايد اين يك نظر بود كه بيشتر در مراجعينتون ديده بوديد ولي مشكل من اين نيست. .sefid.15th July 2007, 11:08 PM* چگونه مي توانيد به فرد داغدار کمک کنيد؟ - غم و اندوه را تأييد کنيد.اما آن را به ابديت و خداوند ارتباط دهيد. هرگز نگوييد « با گذشت زمان حالت بهتر مي شود، خيريت بود»، - غم و اندوه فرد را کم اهميت نشان ندهيد.نگوييد «تو بايد قوي باشي»، تو بايد بدون او به زندگي ادامه دهي، چون "مقاومي"، - از فرد داغدار حمايت کنيد. اگر افسرده است. او را به شاد بودن تشويق نکنيد، زيرا آمادگي ندارد. تا زماني که فرد تمايل دارد، در مورد موقعيت موجود و مرگ عزيز با او صحبت کنيد. تـُن صدايتان آرام و با محبت باشد. به فرد نشان دهيد که برايتان مهم است و به او توجه مي کنيد. با توجه و علاقه، به صحبت هاي فرد گوش کنيد. از تجارب مشابهي که در زندگي داشته ايد، احساسات غم و اندوه خود برايش تعريف کنيد. هرگز نگوييد: "احساساتت را درک مي کنم". دكتر جان خسته نباشيد و ممنون از پست زيبايتان . من در مورد اين هايي كه قرمز كردم سئوال دارم؟تمام اين موارد قرمز شده مواردي است كه ما به كار مي بريم در هنگام تسكين دادن به اطرافيان متوفي .ولي شما تمام اين ها را ذكر كرده ايد كه بكار نبريم .ولي نگفتيد كه پس به جاي اين ها از چه جملاتي مشابه استفاده كنيم كه مفيد باشد.يا حداقل من متوجه نشدم كه چه بايد بگوييم.لطفا راهنمايي كنيد.[/quote] کیانای گرامی؛ خواهش میکنم یه بار دیگه متن رو بخون، همه اونایی که قرمز کردی که منع نشده، اتفاقا قسمتی از همون اطلاعاتی که شما خواسته بودین ، در متن وجود داره! اینکه ما ازش استفاده میکنم ، متاسفانه یه رفتار غلط و غیر موثر ماست که نه تنها پاسخی نمی ده، بلکه حال و احوال طرفو هم بدتر می کنه! یه بار دیگه جملات نامناسب رو مرور می کنم: در این جور مواقع باید از عبارات کلیشه ای دور بشیم مثال: - چیز مهمی اتفاق نیافتاده - همه ادما مشکل دارن، همه یه عزیزی رو از دست دادن - از تو انتظار بیشتری میره - بچه شدی؟! مقاوم باش - چرا ناراحتی میکن؟بیا شاد باشیم تا دنیا رومون بخنده - حتی کلمه "خداصبرت بده"(آخه این جور مواقع خیلی ها با خدا هم درمیافتن....) * اینکه باید چه کنیم؟ - اگه برا گفتن چیزی نداریم، بهتره که سوکوت کنیم - اجازه بروز عواطف و هیجانات مثبت و منفی رو به طرف بدیم - همدلی کنیم، یعنی از دید اون به مسئله نگاه کنیم، اون بفهمه که داره با دو گوش شنوا سر وکار داره * این عبارات پیشنهاد میشه: - گرچه تو رو کامل درکت نمی کنم ولی درد تو رو در حد خودم می فهمم - تا وقتی بخوای، به حرفا و درد دلات گوش میکنم، ولی از من نخواه که حتما مثل تو فکر کنم - درسته، این مسئله مرگ پدر شما منو یاد مرگ پدرم انداخت که ....(یعنی از موضوع خودتون برا ارتباط بیشتر استفاده میکنین و البته ماجرا رو با احساس کنترل شده ای بیان می کنین) - گاهی از موضوعی به موضوع دیگه ای بپرین و حواس و هیجان شدید فرد داغدار رو به سمت دیگه ای هدایت کنین( میخوای الان در مورد مرگ مادرت نگیم و از دوران کودکی تو با اون حرف بزنیم....) .sefid.15th July 2007, 11:14 PMدكتر جان من همه باورهاي ذهنيم را گذاشتم كنار و از شما كمك خواستم. اي كاش شما هم كمك حرفه اي ميكرديد و باورهاي خودتان از دور و اطراف را كنار ميگذاشتيد. مثلا اول از همه من را elada خطاب مي كرديد نه مدير. و اينكه وقتي ميگم وابسته نيستم حرف صادقانه را گفتم تا بتونيد درست كمكم كنيد فكر ميكنم وقتي به دوستانم در تالار ميگم آقا و خانم لطفا صادقانه مشكل را بگيد كه برطرف بشه خودم بايد اول از همه عمل كنم. بنابراين من وابسته نيستم تا جايي كه همين الان هم با برادرم زندگي ميكنم و پدر و مادر درمنزل ديگه اي هستند همه كارهاي منزل و درس و كلاس و....همه و همه با خودم بوده و هست . شايد يك رابطه رمانتيكي هم با پدر و مادرم نداشته باشم .برخي مواقع دلخوري برخي مواقع هم شادي و خوشي و صميميت همه اينها در كنار هم اما نميدونم چرا نميتونم با مرگشان كنار بيام كجاي كارم ايراد داره؟؟ گفتيد وابسته هستيد با دليل و منطق و من هم ميگم خيالتان راحت اصلا اينطوري نيست اونا هيچ موقع جلو پيشرفتم را نگرفتند كه حالا بخواهم ازشون جدا بشم و تا به جايي برسم. به نظر شما غير از اين مسئله چه مشكل ديگه اي وجود داره؟؟ خوب شما من را از نزديك نديديد هيچ سوالي هم در اين زمينه نكرديد شايد اين يك نظر بود كه بيشتر در مراجعينتون ديده بوديد ولي مشكل من اين نيست. الادا؛ ضمن احترام به مطلب شما، پاسخ تون رو از طریق پیام خصوصی خواهم داد. darya 516th July 2007, 03:50 PMبراي من خدا اون روز را نياره كه مرگ عزيزم را ببينم ولي اگر ديدم مطمئن هستم ديگه زنده نمي مونم و اينقدر گريه ميكنم تا بميرم.:(:(:(:(:(:(:(:(:( negin jojo24th July 2007, 08:34 PMاصلا نمیشه با مرگ عزیزان سازگار بود اما میگن {خاک سرده} یعنی اولش خیلی سخته {من تجربه کردم} ولی بعدش فراموش میکنیم اینم لطف خداست من آرزو می کنم قبل از عزیزانم بمیرم sharoen15th December 2007, 09:16 PMتاكيد روانشناسان بر تاثير برقراري ارتباط با بازماندگان فرد فوت شده محققان علوم روانشناختي دريافتهاند افزايش و ارتقاي سطح برقراري ارتباط با بازماندگان افراد فوت شده به كاهش قابلتوجه استرس، روانپريشي و افسردگي در آنها منجر خواهد شد. محققان در جريان برگزاري كنفرانس بينالمللي در آمريكا اعلام كردند، بيمارستانهايي كه از استراتژي سادهاي براي افزايش ارتباط با اعضاي خانواده فرد فوت شده استفاده ميكنند، به ميزان قابلتوجهي استرسها و روانپريشيهاي پس از وقوع چنين حوادثي را از بين ميبرند. اين محققان همچنين توصيه كردهاند كه پس از وقوع چنين حوادثي، مهمترين واكنش در خصوص بازماندگان برقراري ارتباط با آنهاست. sharoen11th February 2008, 09:27 AMاندوه ، سوگ ، افسردگييا "غمها" روز بدي را پشت سرگذاشتن, احساس گرفتگي و دمغي, غمگيني و سوگ همگي اجزاي طبيعي تجارب زندگي آدمي محسوب مي شوند. اين تجارب به سبب دگرگونيهاي طبيعي در چرخه هاي زيست شناختي آدمي روي مي دهند و نوعي پاسخ طبيعي به دشواريهاي زندگي مانند نوميدي, فقدان ها و رويدادهاي هيجاني دردناك به شمار مي آيد.شناخت اين دست از تجارب, حرف زدن درباره آنها با دوستان و اعضاي خانواده و قرار دادن آنها در دورنما از زمره بهترين روشهاي مقابله با چنين احساسات طبيعي هستند. سوگ: كنار آمدن با مرگ يا فقدان با بكارگيري روش زير مي توانيد حتي با دشوارترين احساسات خود مانند سوگ هاي سنگين كنار بيائيد. در واكنش هاي حاد مانند (سوگ متعاقب مرگ يا فقدان شخصي مهم در زندگي تان ) حرف زدن با يك مشاور به شما كمك مي كند تا خود را در آن موقعيت تك و تنها تصور نكنيد؛ حرف زدن با كسي كه احساس شما را مي فهمد, درگذر موفق شما از اين مرحله ياري رسان خواهد بود. اغلب گفته مي شود كه تجربه سوگ طبيعي است؛ ولي كساني كه در سوگ به سر مي برند, اغلب در نظر آنها امور بسيار غير طبيعي جلوه مي كند؛ احساسات آشفته و مشوش دارند, گاهي احساسي توان كاه همه وجودشان را در بر مي گيرد, تمركز و توجه شان دستخوش تغيير مي گردد و زندگي شان به نحوي غريب مختل مي شود. در چنين شرايطي, مشاوره مي تواند در آگاه شدن از دورنماي تجربة تان به شما كمك كند و به شما ياري دهد تا به سلامت از اين درياي سوگ بگذريد و حس سلامت و شادماني را در زندگي طبيعي تان باز يابيد.بعضي اوقات انتقالي تدريجي از اين فراز و نشيبهاي طبيعي و يا دشواريهاي طبيعي زندگي به افسردگي باليني وجود دارد. نشانه هاي افسردگي باليني اختلال در تمركز ؟ لذت نبردن از فعاليتهايي كه سابقاً براي فرد لذت بخش بودند؟ اختلال در خواب: دشواري در به خواب رفتن, صبح زود بيدار شدن ناتواني در دوباره به خواب رفتن, خواب مفرط توام با خستگي حتي پس از ساعتها خوابيدن ؟ تغيير در عادات غذايي: معمولاً كاهش اشتها و بي مزه رسيدن غذا, گاه پرخوري بدون افزايش اشتها ؟ احساس گناه, درماندگي و / يا نوميدي؟ افزايش افكار خود _ متقدانه ؟ افكار خودكشي؟ دوري گزيدن از دوستان ؟ افزايش بي بند و باري جنسي يا از دست دادن علايق جنسي؟ افزايش مصرف الكل / مواد؟ در صورتي كه كسي اكثر نشانه هاي پيش گفته را به مدت بيش از دو هفته تجربه كند, احتمالاً به افسردگي باليني دچار شده است. افسردگي باليني به سادگي با انجام مشاوره و يا درمان علاج پذي سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 618]
صفحات پیشنهادی
سازگاري با مرگ عزيزان...
سازگاري با مرگ عزيزان...-.sefid.14th July 2007, 08:15 AMکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند مرگ عزيزان مهم ترين رويداد در زندگي است و باعث بحران ...
سازگاري با مرگ عزيزان...-.sefid.14th July 2007, 08:15 AMکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند مرگ عزيزان مهم ترين رويداد در زندگي است و باعث بحران ...
کودک و عزیزان از دست رفته ، تصور کودکان از مرگ
عوامل دخیل در سازگاری کودکان با مرگ عزیزان محققان عوامل میانجی زیادی را بر شمرده اند که در سازگاری کودکان با مرگ عزیزان نقش دارد. این عوامل عبارتند از: شرایط مرگ ...
عوامل دخیل در سازگاری کودکان با مرگ عزیزان محققان عوامل میانجی زیادی را بر شمرده اند که در سازگاری کودکان با مرگ عزیزان نقش دارد. این عوامل عبارتند از: شرایط مرگ ...
اختلالات سازگاري
سازگاري با مرگ عزيزان. ... اختلال در خواب: دشواري در به خواب رفتن, صبح زود بيدار شدن ناتواني در دوباره به خواب رفتن, خواب مفرط توام با خستگي حتي پس از ساعتها .
سازگاري با مرگ عزيزان. ... اختلال در خواب: دشواري در به خواب رفتن, صبح زود بيدار شدن ناتواني در دوباره به خواب رفتن, خواب مفرط توام با خستگي حتي پس از ساعتها .
با کودک چگونه از مرگ صحبت می کنید؟ ( قسمت اول )
سازگاری کودک با مرگ عزیزان فشار زیادی بر اطرافیان وارد می کند.با سادگی و آرامش با کودک در مورد مرگ صحبت کنید . ... چگونه می توانید به فرد داغدار کمک کنید؟
سازگاری کودک با مرگ عزیزان فشار زیادی بر اطرافیان وارد می کند.با سادگی و آرامش با کودک در مورد مرگ صحبت کنید . ... چگونه می توانید به فرد داغدار کمک کنید؟
سازگاري با تغييرات زندگي
سازگاري با تغييرات زندگي همه ما در زندگي با تغييراتي رو به رو مي شويم. تغيير ... يا مرگ و بيماري يکي از عزيزان، اتفاقاتي هستند که انسان ها آنها را تجربه مي کنند.
سازگاري با تغييرات زندگي همه ما در زندگي با تغييراتي رو به رو مي شويم. تغيير ... يا مرگ و بيماري يکي از عزيزان، اتفاقاتي هستند که انسان ها آنها را تجربه مي کنند.
گفتوگو با کودکان درباره مرگ
معمولاً گفتوگو درباره مرگ، هنگامی که از نظر احساسی کمتر درگیر هستیم، آسانتر است. استفاده از این فرصتها، مرگ را قابل فهمتر و سازگاری با آن را آسانتر میکند.
معمولاً گفتوگو درباره مرگ، هنگامی که از نظر احساسی کمتر درگیر هستیم، آسانتر است. استفاده از این فرصتها، مرگ را قابل فهمتر و سازگاری با آن را آسانتر میکند.
گفتوگو با کودکان درباره مرگ
معمولاً گفت وگو درباره مرگ ، هنگامی که از نظر احساسی کمتر درگیر هستیم، آسان تر است . استفاده از این فرصت ها ، مرگ را قابل فهم تر و سازگاری با آن را آسان تر می ...
معمولاً گفت وگو درباره مرگ ، هنگامی که از نظر احساسی کمتر درگیر هستیم، آسان تر است . استفاده از این فرصت ها ، مرگ را قابل فهم تر و سازگاری با آن را آسان تر می ...
چطور با مرگ عزيزان كنار بيايم ؟
نویسنده : سميه شرافتي كنار آمدن با مرگ عزيزان يكي از دشوارترين كارهاست كه معمولاً براي آن آمادگي ... فرد بايد بپذيرد كه ميتواند با مرگ و شرايط جديد سازگار شود.
نویسنده : سميه شرافتي كنار آمدن با مرگ عزيزان يكي از دشوارترين كارهاست كه معمولاً براي آن آمادگي ... فرد بايد بپذيرد كه ميتواند با مرگ و شرايط جديد سازگار شود.
با كودكان چگونه از مرگ صحبت كنيم ؟
توضيح مرگ به كودكان يكى از سخت ترين كارها براى اولياست، بخصوص هنگامى كه خود آنها با غم مرگ عزيزى دست به گريبان هستند. ... سوگوارى يك قسمت بسيار مهم براى التيام غم مرگ عزيزان است و اين هم در مورد ... چگونه با کودکان در مورد مسایل مشکل صحبت کنیم-منظور از مسائل مشکل رویدادها و شرایطی هستند که پذیرش و سازگاری با آن .
توضيح مرگ به كودكان يكى از سخت ترين كارها براى اولياست، بخصوص هنگامى كه خود آنها با غم مرگ عزيزى دست به گريبان هستند. ... سوگوارى يك قسمت بسيار مهم براى التيام غم مرگ عزيزان است و اين هم در مورد ... چگونه با کودکان در مورد مسایل مشکل صحبت کنیم-منظور از مسائل مشکل رویدادها و شرایطی هستند که پذیرش و سازگاری با آن .
وقتي داغدار هستيد
این توصیهها به شما کمک میکند تا با داغداریتان کنار بیایید: فقدان خود را بپذیرید و با احساساتتان کنار بیایید. ... سازگاري با مرگ عزيزان... ولي وقتي افکار و ...
این توصیهها به شما کمک میکند تا با داغداریتان کنار بیایید: فقدان خود را بپذیرید و با احساساتتان کنار بیایید. ... سازگاري با مرگ عزيزان... ولي وقتي افکار و ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها