واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: خرمشهر، اسطوره خواهد ماند
ايران- فتحالله جعفري*:
هرچه فكر كردم از كجا شروع كنم بهتر از نام خين پيدا نكردم؛ نقطهاي كه آن سردار بزرگ، حاج ابراهيم همت در آستانه سوم خرداد بلكه در سحرگاه سوم خرداد در كنار آن مستقر شد و محاصره خرمشهر را تكميل كرد.
لحظهاي كه نيروهاي عراقي قدرت كشيدن ماشه را از دست دادند، ورود به خرمشهر را تسهيل كردند. از لحظه عبور از كارون تا رسيدن به خين، راه طولاني بود.
پيمودن آن مدتها طول كشيد و همراه با قربانيهايي بود كه خودشان را تقديم آزادي خرمشهر كردند، شهداي بزرگ، بسيجيان عاشورايي در گام اول چه خوب عبور كردند.
با وجود اينكه هنوز براساس برنامه قبلي، 5 پل ايجاد نشده بود و همه اين نيروها، متكي به 3 پل بودند، آخرين پل هم بهموقع نتوانست آماده شود. اما چقدر سريع و شجاعانه توانستند نيروهاي متجاوز بعثي را در عرض 40 كيلومتر در طول 25 كيلومتر پيادهروي شبانه درنوردند. استقرار در روي جاده اهواز – خرمشهر هنر مردان خدا بود و بس.
اولين فرمانده قرباني اين صحنه محسن وزوايي بود. او فرمانده سپاه گيلانغرب و جبهه بازيدراز بود. او در عمليات فتحالمبين فتحي عظيم را رقم زده بود و چه زود از ميان سپاه اسلام پر كشيد. روز اول عمليات در ضدحمله متجاوزان بعثي او و معاونش حسين تقويمنش رهسپار ديار حق شدند. بسيجيان گمنام و فاتحان اصلي اين صحنه نبرد 6 روز مقاومت مردانه در مقابل دشمن داشتند.
۶ روز مقاومت و فداكاري رزمندگان اسلام در جاده اهواز-خرمشهر با پايداري و شجاعت نيروهاي مردمي و بسيجيان عاشورايي و هدايت درست و دقيق فرماندهان آنها بهخصوص در قرارگاه كربلا توسط محسن رضايي و صياد شيرازي و در قرارگاه نصر توسط حسن باقري و در قرارگاه فتح غلامعلي رشيد، آزادسازي ۸۰۰ كيلومتر مربع را درپي داشت.
گام دوم با حركت نيروهاي سيدعبدالرضا موسوي فرمانده سپاه خرمشهر تقديم راه خونين آن شد، محمود حري ديگر صدايش در بيسيم نيامد. وقتي آغاز حركت ساعت ۲۲:۳۰ تعيين شد، باران رحمت الهي باريد و عراقيها ديگر تصور نميكردند كه در اين باران، آن هم در منطقه شمال خرمشهر كه گل و لاي اجازه حركت به هيچ جنبندهاي را نميدهد، باز هم بسيجيان بتوانند ۱۵ كيلومتر از جاده اهواز – خرمشهر تا دژ بينالمللي، از زيد تا شلمچه را طي كنند؛ اما اين اتفاق افتاد و بار ديگر سپاهيان اسلام خود را به عمق دشمن رساندند.
رژيم بعثي كه تصور ميكرد براساس قوانين و مقررات نظامي ما بايد جاده اهواز – خرمشهر را طي كنيم و طي مراحل مختلف به خرمشهر برسيم، جبهه اهواز را به ژنرال وفادار صدام (ماهر عبدالرشيد) سپرده بود كه او هم غافلگير شد و حالا بايد چهكار كند؟
فاصله رزمندگان اسلام تا بصره كمتر از آن حدي است كه متجاوزان بعثي با اهواز دارند، آيا حفظ بصره مهمتر است يا حفظ خط اهواز، لذا متجاوزان بعثي شديدترين ضدحملهها را (كه در تاريخ جنگ سابقه نداشت) در شلمچه انجام دادند. ضدحمله اول ۷ صبح روز ۱۷ ارديبهشت بود كه توفيقي كسب نكرد.
دومين ضدحمله ساعت ۱۱ صبح بود كه حاج احمد متوسليان را راهي بيمارستان كرد. در شلمچه حسن باقري، ابراهيم همت، محمود شهبازي، عبدالمحمد رئوفي، مهدي زينالدين، مسعود پيشبهار، رضا چراغي، حسين همداني همه آمدهاند، ضدحملهاي شديد از طرف دشمن درگرفت.
تاكنون چنين ضدحملهاي در جنگ ديده نشده بود. حجم آتش از توپخانه، بمباران هوايي بالگردهاي متجاوزان، حمله تانكها و نفربرهاي تيپهاي ۱۷ زرهي – ۲۴ مكانيزه، ۶، ۱۰ و ۱۲ زرهي. اينهمه ضرورت حفظ خرمشهر و شلمچه است.
هركه در شلمچه باشد خرمشهر را در دست دارد. از زيد تا شلمچه - دفاع در ۲۰ كيلومتر - سرنوشت خرمشهر را تعيين ميكند؛ اما پس از ۲ روز درگيري اينبار سرلشگر صلاح قاضي فرمانده سپاه دشمن به فرمانده تيپهايش ميگويد مثل فرماندهان ايراني در خط قرار گيريد تا موفقيت كسب كنيد.
وقتي فرمانده تيپ ۲۴ و معاونش (سرهنگ محمدرشيد صديق) اسير شدند آنها را نزد حسن باقري آوردند، از ديدن حسن باقري در شلمچه و آن همه آتش و درگيري متعجب بودند؛ وحشت سراپاي او را فرا گرفته بود. حسن به مهدي (زينالدين) گفت: آنها را به عقب ببريد، اينجا برايشان امن نيست و اطلاعاتش را سريع برايم بفرستيد. آتش و ضدحمله كه از ساعت ۸ آغاز شده تمامشدني نيست.
آتش كه از همه سو به شلمچه ميبارد با ضدحمله تانكها، خاكريزها شكسته و دشمن موفق به پيشروي ميشود اما اين پيشروي قدم به قدم است. دشمن با ۹ ساعت درگيري و دادن صدها كشته و زخمي فقط ۴۲۰۰ متر پيشروي ميكند و با غروب آفتاب ضدحمله متوقف ميشود.
حسن باقري فرماندهان را دور خود جمع كرد: خب، بحمدالله ما توانستيم ۱۶ كيلومتر دژ را حفظ كنيم. امشب آتش دشمن شديد است. حداقل نيرو را در خط بگذاريد بقيه را ببريد عقب و دستوراتي كه لازم بود... همت پرسيد برنامه دشمن چيست؟ حسن: با اين مقاومت شما دشمن نااميد شد. تا نيمه شب آتش در خط شلمچه شديد است.
ساعت ۱۲ شب دروازههاي اهواز فرو ريخت و عبدالرشيد و محمود شكر شاهين فرمانده لشكر ۶ زرهي هر دو لشكرشان را برداشتند و بهسوي بصره فرار كردند؛ بهطوري كه برخي از نيروهايشان در خواب ماندند و مهمات و سلاح آنها در دشت جفير ماند. راهي كه طي يك هفته در مهرماه ۵۹ طي كرده بودند يكشبه و كمتر از ۶ ساعت بازگشتند.
صلابت و قدرت بسيجيان عاشورايي ابهت آنان را شكست و حالا خرمشهر مانده است و شلمچه و همت امام خميني در فرماندهي كل قوا و پيام آزادي خرمشهر قلب تپنده ملت ايران. محاصره خرمشهر اميد به دفاع را در متجاوزين بعثي به يأس تبديل كرد.
ورود به خرمشهر تسهيل شده بود. قدم مبارك بسيجيان اولين بار به خرمشهر رسيد كه در بين زمينيها گمناماند و در آسمانها مشهور. بسيجيان از سراسر كشور، كسي نميتوانست تشخيص دهد كه اين فرزند كدام خانواده است. بهتر است بگوييم فرزندان امام خمينياند كه آرزو داشت خدا او را با بسيجيان محشور كند.
همان زماني كه امام پيام داد كه بر دست و بازوي رزمندگان اسلام بوسه ميزند و افتخار ميكند. صدام هم فرماندهان خرمشهر را به جوخه اعدام سپرد و نام آنها را ننگ بر تاريخ كرد كه خود نام ننگي بر عراق بود و همه بلاهايي كه بر سر ملت مظلوم عراق آمده است، از رژيم مزدور بعث حاكم و صدام در اين كشور بود.
نام خرمشهر ماندگار شد. سوم خرداد را ميتوان يك روز شكرگزاري براي ملت ايران ناميد. حسن باقري در آستانه آزادي خرمشهر و در جمع فرماندهان و رزمندگان اسلام گفت: خرمشهر براي ملت ما يك اسطوره است و امروز ميگوييم خرمشهر اسطوره خواهد ماند، پس روز شكرگزاري ملت ايران است.
* رئيس سابق سازمان حفظ و نشر
آثار و ارزشهاي دفاع مقدس سپاه
تاريخ درج: 3 خرداد 1387 ساعت 16:49 تاريخ تاييد: 3 خرداد 1387 ساعت 17:40 تاريخ به روز رساني: 3 خرداد 1387 ساعت 17:19
شنبه 4 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 424]