تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):سخن نیک را از هر کسی ، هر چند به آن عمل نکند ، فرا گیرید .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826055371




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

در وصف ایران


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : در وصف ایران MAAAH24th January 2007, 11:17 PMبا زدن این تاپیک هدفم این بود که بیاین کمی هم در مورد ایرانمون حرف بزنیم.شعر بگیم.جمله بنویسیم.من که وطنمو با تمام خوبیها و بدیهاش دوست دارم و میپرستمش.شما چطور؟ ای ایران ای مرز پرگهر ای خاکت سرچشمه ی هنر دور ازتو اندیشه ی بدان پاینده مانی و جاودان... منتظر اشعار زیبا وجملات پربار شما در وصف ایرانمون هستم... vedad17th February 2007, 11:08 AMایران ای زیبا ترینم ذره ذره خاکت را دوست دارم ای همه نور و صدایم وی همه بود و نبودم من به تو امید دارم من به هر لحظه یادت صد هزاران حرف دارم من به هر کشته نامت صد شقایق اشک دارم raya19th February 2007, 12:00 AMهیچی نمیتونم بگم فقط چو ایران نباشد تن من مباد :o MAAAH25th February 2007, 08:38 PMهر چه در عالم آفریده شده زیباست،و زیباتر از همه مرگ و کشته شدن در راه وطن است. اگر کسی بتواند بدون هوا زنده بماند،منهم خواهم توانست بدون ایران زندگی کنم. em_redheart26th February 2007, 02:46 PMنمی دونم چه جوری بگم ایران رو دوست دارم و بهش عشق می ورزم منم فقط می تونم بگم : چو ایران نباشد تن من مباد moshmoshak26th February 2007, 03:03 PMتقديم به ايران زيبا و سربلند اي ميهن پرافتخار من فخر و فر تو ثبت دفتري ست كرمان و بم و يزد و ساوه ات بهتر ز رم و برلن و بري ست رشت تو و گرگان و گنبدت چون نور و كجور از بدي بري ست كي با همدان و اراك تو شهري دگرش لاف همسري ست تبريز و اروميه ي ترا بر لندن و پاريس برتري ست شيراز و اصفهان تو با نصف جهانش برابري ست تو پيري و نسل جوان تو جوياي بزرگي و مهتري ست عشقت نرود هيچ از سرم عشق تو و مهرت نه سرسري ست h.sajjad19th April 2007, 12:30 PMایران سرزمین زیبای من عجیب ترین کشور دنیاست . به نظر من ایران عزیز عصاره تمام مردم کره زمین است از هر جهت . اقوام متنوع ساکن در این سرزمین ، از آذریها تا گیلکها ، از بلوچها تا بختیاریها ، از کردها تا لرها ، از ترکمن ها تا فارسها ، از عربها تا بندری ها و ... نمایندگان تمامی اقوام حاضر در ساختار بشریت می باشند . از لحاظ تنوع اقلیمی و ذخایر طبیعی ، نفت و گاز و انواع سنگهای معدنی ، طبیعت بکر ، کوههای سر به فلک کشیده ، دریاها و دریاچه های متنوع و کم نظیر و ... از لحاظ نخبه پروری و سطح علمی در زمینه ها ی مختلف بزرگانی چون حافظ و مولوی ، بوعلی و خوارزمی ، حسابی و سمیعی و ... واقعا ایرانی بودن مایه افتخار نیست ؟؟؟؟؟؟ MAAAH20th April 2007, 07:41 PMوای ایران الهی قربون این آثار باستانیه قشنگت برم.واقعا" تو مایه ی افتخار مایی،من به خودم میبالم که یک ایرانی هستم.الهی بمیرم برای تخت جمشیدت:( !!!!!!!!وای خداوندا...این آثار ارزشمند کشور عزیزمونو به تو میسپاریم...کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند h.sajjad24th April 2007, 11:43 AMایران عزیز با تو همیشه سربلندم و بی تو ، فاقد هویت . هرگاه که در مکتوبی ، روبروی عنوان (( ملیت )) نام زیبای تو را می نگارم روح و جانم به پرواز در می آید و با خود می گویم : (( چو ایران نباشد تن من مباد )) h.sajjad26th April 2007, 08:35 AMایران عزیز همان کشتی زیبا و محکمی است که در این اقیانوس پرخطر ما را به سوی جلو رهنمون می گردد پس مراقب باشیم که نه خودمان به آن آسیب برسانیم و نه اجازه دهیم انسانهای نادان به بهانه استفاده از حقوق شخصی جایگاه خود را سوراخ کنند . چرا که در غیر اینصورت همه با هم غرق می شویم . h.sajjad28th April 2007, 09:03 AMبرای صحبت کردن درباره ایران عزیز زیباترین لحظه ها و پاکترین حالتها را داشته باشید به قول بچه های جبهه بدون وضو وارد موضوع نشوید ;) maloosak4th May 2007, 11:36 PMیه جوایی بهش دلبسنگی شدید دارم! از همه جاش خوشم میاد دوری ازش واسم خیلی مشکله کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند امیدوارم هیچ وقت وطن فروشی نکنمکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند god_girl28th May 2007, 01:13 PMچو ایران نباشد تن من مباد و همه جای ایران سرای من است دوستش دارم و امیدوارم همیشه سربلند سر فراز باشه god_girl28th May 2007, 01:44 PMتاریخچه نام ایران ( ائیرینه وئجه ) سرزمین ورجاوند ( جاودانه ) ایران یکی از گهواره های تاریخ و تمدن بشری محسوب می شود که همیشه صحنه ساز دلاوری - مردانگی - روحیه ظلم ستیزی - موسیقی عرفانی و پرمعنا - ادبیات نیک و سترگ - منابع طبیعی و اهواریی ارزشمند - آب و هوایی چهارفصل و معتدل - تاریخ و فرهنگی بس بزرگ و کهن بوده است که بسیار اندک فساد اخلاقی و فحشا را در کل تاریخش شاهد بوده است . نام این سرزمین نیز مانند دیگر نعمات بزرگ اش داری پشتوانه ای بس طولانی ٫ زیبا و پر معنا می باشد . واژه ایران کنونی از واژههای کهن هزاران ساله برداشت شده است . ائیرینه - ائیرینه وئیجه : ائیرینه : این واژه در فرس هخامنشی آریا و در پهلوی اران است و آریارامنا (آریارمن) نام جد داریوش بزرگ مشتق شده از همین واژه می باشد . ائیرین در اشتات یشت بند یکم و در دو سیروزه کوچک و بزرگ بند نهم آمده است که به عنوان صفت استفاده شده است . یعنی منسوب به آریا . استاده پورداوود هرکجا به واژه ائیرینه وئیجه برخورده است آن را به معنی آریا ترجمه کرده است ولی در همه جا ذکر کرده است که این همان ایران کنونی است که نشان از مقدس بودن نام کشورمان در تمامی متون دینی باستانی حکایت دارد . در کتاب یشتها استاد پورداوود آمده است شکی نیست که ایرانیان باستان خودشان را آریایی ها می نامیدند . خود واژه ائیریه ( آریا ) در معنی پارسی امروزی یعنی نجیب و شریف و نام قوم آریاست . این نژاد هم اکنون بین هند و ایران تقسیم شده اند که از شاخه نژاد هند و اروپایی است . امیدوارم خوشتون اومده باشه Yaser!27th June 2007, 06:25 AMتو را اي كهن بوم و بر دوست دارم god_girl27th June 2007, 05:56 PMقصه ی یه جای نقشه یه جای نقشه ی بزرگ دنیا یه کشور پر از بهشت و دریا یه سرزمین ، پر از رز و شقایق مهد یه عالم ، آدمای عاشق یه جا که خشکی و بلندی داره تو قدمتش حافظ و سعدی داره یه عالمه معدن احساس داره کوچه هاش عطر زنبق و یاس داره به قهرماناش همیشه می باله دل کندن از خک زرش محاله هر گوشه از او پر افتخاره چهار تا فصل عاشق ، بهاره خزر ، دنا ، زاگرس و اترک داره کلی چیزای تازه و تک داره تو عاشقاش لیلی و مجنون داره کویر و دریاچه و هامون داره کشور ما خونه ی ابن سیناس سال یه قهرمانی مثل نیماس توی جنوب نخلای خرما داره تو سنتاشم ، شب یلدا داره یه پهلوونی مث رستم داره چشمه هایی به رنگ زمزم داره مردمی داره مث عطر شمالی فرقی نداره شرقی یا شمالی اونا براش با افتخار جون می دن برای زنده موندنش ، خون می دن مراقبن حتی یه ذره از خک نیفته دست دشمنای ناپک این سرزمین همیشه پک و زندس تو بازیای دنیامون ، برندس الهی که تا زنده ایم و آباد زنده بمونه سرزمین فرهاد اسم قشنگش همیشه تو نقشه به هر غریبه ، حس خوش می بخشه ما به تموم داشته هاش می نازیم هر چی نداره کم کمک می سازیم تا که یه روز کسایی که تو دنیان بگن که بهترین جا ، یعنی ایران hamid king27th June 2007, 08:04 PMمن تو اون چند سالي كه فرانسه بودم متوجه شدم كه ايران فقط يه وطن نيست ، بلكه تمام زندگي هست . كساني كه دوري كشيدن متوجه عرض بنده ميشن . سختيهاشم يه جور تحمل ميكنيم ديگه .....;) raya16th January 2008, 09:29 AMایران شبی دل بود و دلدار خردمند /دل از دیدار دلبر شاد و خرسند که با بانگ بنان و نام ایران /دو چشمم شد ز شور عشق گریان چو دلبر شور اشک شوق را دید /به شیرینی ز من مستانه پرسید بگو جانا که مفهوم وطن چیست /که بی مهرش دلی گر هست دل نیست به زیر پرچم ایران نشستیم /ودر را جز به روی عشق بستیم به یمن عشق در ناب سفتیم/ودر وصف وطن اینگونه گفتیم وطن یعنی درختی ریشه در خاک /اصیل و سالم و پر بهره و پاک وطن خاکی سراسر افتخار است/که از جمشید و از کی یادگار است وطن یعنی سرود پاک بودن /نگهبان تمام خاک بودن وطن یعنی نژاد آریایی/نجابت مهرورزی باصفایی وطن یعنی سرود رقص آتش/به استقبال نوروز فره وش وطن خاک اشو زرتشت جاوید /که دل را می برد تا اوج خورشید وطن یعنی اوستا خواندن دل/به آیین اهورا ماندن دل وطن شوش و چغازنبیل و کارون/ارس زاینده رود و موج جیهون وطن تیر و کمان آرش ماست/سیاوش های غرق آتش ماست وطن فردوسی و شهنامه اوست /که ایران زنده از هنگامه ی اوست وطن آوای رخش و بانگ شبدیز /خروش رستم و گلبانگ پرویز وطن شیرین خسرو پرور ماست /صدای تیشه افسونگر ماست وطن چنگ است بر چنگ نکیسا/ سرود باربدها خسرو آسا وطن نقش و نگار تخت جمشید /شکوه روزگار تخت جمشید وطن را لاله های سرنگون است /ز یاد آریو برزن غرق خون است وطن منشور آزادی کوروش /شکوه جوشش خون سیاوش وطن خرم ز دین بابک پاک / که رنگین شد ز خونش چهره خاک وطن یعقوب لیث آرد پدیدار / ویا نادر شه پیروز افشار به یک روزش طلوع مازیار است / دگر روزش ابومسلم بکار است وطن یعنی دو دست پینه بسته /به پای دار قالی ها نشسته وطن یعنی هنر یعنی ظرافت / نقوش فرش در اوج لطافت وطن در هی هی چوپان کرد است /که دل را تا بهشت عشق برده است وطن یعنی تفنگ بختیاری /غرور ملی و دشمن شکاری وطن یعنی بلوچ با صلابت /دلی عاشق نگاهی با مهابت وطن یعنی خروش شروه خوانی / زخاک پاک میهن دیده بانی وطن یعنی بلندای دماوند /ز قهر ملتش ضحاک در بند وطن یعنی سهند سر فرازی/چنان ستارخانش پاک بازی وطن یعنی سخن یعنی خراسان/سرای جاودان عشق و عرفان وطن گلواژه های شعر خیام/پیام پر فروغ پیر بسطام وطن یعنی کمال و الملک و عطار/یکی نقاش و آن یک محو دیدار در این میهن دو سیمرغ است در سیر/ یکی شهنامه دیگر منطق الطیر یکی من را ز دشمن می رهاند /یکی دل را به دلبر می رساند خراسان است و نسل سربداران /زجان بگذشتگان در راه ایران وطن خون دل عین القضات است /نیایش نامه پیر هرات است وطن یعنی شفا قانون اشارت/خرد بنشسته در قلب عبارت نظامی خوش سرود آن پیر کامل /زمین باشد تن و ایران ما دل وطن آوای جان شاعر ماست/ صدای تار بابا طاهر ماست اگر چه قلب طاهر را شکستند / و دستش را به مکر و حیله بستند ولی ماییم و شعر سبز دلدار /دو بیت طاهر و هیهات بسیار وطن یعنی تو گنجینه راز /تفعل از لسان الغیب شیراز وطن آوای جان می پرستان /سخن از بوستان و از گلستان وطن دارد سرود مثنوی را /زلال عشق پاک معنوی را تو دانی مولوی از عشق لبریز /نشد جز با نگاه شمس تبریز مرا نقش وطن در جان جان است /همان نقشی که در نقش جهان است وطن یعنی سرود مهربانی/وطن یعنی شکوه همزبانی وطن یعنی درفش کاویانی/سپید و سرخ و سبزی جاودانی به پشت شیر خورشیدی درخشان/نشان قدرت و فرهنگ ایران زعطر خاک وطن گر شوی مست /کویر لوت ایران هم عزیز است وطن دارالفنون میرزا تقی خان/شهید سرفراز فین کاشان وطن یعنی بهارستان مصدق/حضوری بی ریا چون صبح صادق زخاک پاک ما پروین بخیزد/بهار آن یار مهر آیین بخیزد که از جان ناله با مرغ سحر کرد /دل شوریده را زیر و زبر کرد وطن یعنی صدای شعر نیما / طنین جان فضای موج دریا ز دریای وطن خیزد همی در/چو آژیر و چو دریادار بایندر وطن یعنی خزر صیاد جنگل/خلیج فارس رقص نور مشعل وطن یعنی تجلی گاه ملت/حضور زنده ی آگاه ملت وطن یعنی دیار عشق و امید/دیار ماندگار نسل خورشید کنون ای هم وطن ای جان جانان/ بیا با ما بگو پاینده ایران dina 20068th March 2008, 07:30 PMاگر ایران بجز ویرانسرا نیست**من این ویرنسرا را دوست دارم اگر تاریخ ما افسانه رنگ است**من این افسانه ها را دوست دارم نوای نای ما گر جانگدازست**من این نای و نوا را دوست دارم اگر آب و هوایش دلنشین نیست**من این آب و هوا را دوست دارم من این دلکش زمین را می پرستم**من این روشن سما را دوست دارم اگر بر من ز ایرانی رود زور**من این زور آزما را دوست دارم پژمان بختیاری rezamediatak8th March 2008, 07:46 PMها ای بزرگ خردمند راد درودم زجان بر روان تو باد خردمند دانا دل ای پیر طوس خداوند بس رستم و اشکبوس خرد چون چکیده است از نامه‌ات شه نامه ها گشته شهنامه‌ات از آن جاودان در جهان زنده ای که تخم سخن را پراکنده ای همه روزگار وطن تیره شد چو تازی به ملک عجم چیره شد موالی چو نامید ما را عرب غم و درد آمد بجای طرب چو دیدی که زخمی است قلب وطن و خون بارد از دیده ی مرد و زن قلم در کفت خنجر تیز شد ستم را نشان رفت و خون ریز شد برون آمد از جان تو این سرود. تو گویی که ایران چنین گفته بود ز شیر شتر خوردن و سوسمار عرب را بجایی رسیده است کار که تاج کیانی کند آرزو تفو بر تو ای چرخ گردون تفو سرود تو شد داروی درد ما شفا داد درد زن و مرد ما چو شهنامه فرهنگ ایران بود دل دشمن از آن هراسان بود پی افکندی از نظم کاخی بلن .خجسته بنایی اهورا پسند که از باد و باران گزندش نبود نیاورد سر پیش دشمن فرود بنایی که باشد بنای خرد کز آن برتر اندیشه بر نگذرد خرد نامه ات بی همانند ش وطن از سرود تو خرسند شد ز یک سو هنگامه پهلوان دگر سوی آبشخور عارفان تو ای زاده ی کوروش نامدار شهنشاه پیروز دشمن شکار که منشور آزادگی بر نوشت بشر را به آئین باور نوشت تو گسترده ای پهنه ی رزم را برون کرده ای صحنه ی بزم را چونان بزم با رزم آمیختی که ساغر به شمشیر آویختی ز یک سوی آوای تیر و کمان بر افکنده ای بر بلند آسمان دگر سو در جانت آمد فرود ز یزدان چنین آسمانی سرود میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است تو ای جان رستم تو ای جان گی تو جنگنیده ای با بد و دام و دیو تو بگذشته از هفت خان سرفراز به گوش تو خوانده است سیمرغ راز کمان کیانی به دوش تو بود جهان پر ز بانگ خروش تو بود تو گفتی جهان را مگر بشنوند نبندد مرا دست چرخ بلند هلا ای سیاوش وش سرفراز. تو بگذشتی از تل آتش به ناز چو دیدی عرب را که ضحاک وار ز فرهنگ ایران بر آرد دمار تو با کاویانی درفش سخن بپا خاستی تا نمیرد وطن بپا کردی از شور شهنامه را سرودی ابر نظم شهنامه را کنون ای خداوند کوتان و کوس چه گویم تو را جز دریغ و فسوس که فرهنگ تازی سرآورده باز ز نیکی نیارد سخن جز به راز به تقویمشان قصه های غم است تو گویی که غم نامه ی عالم است تواشیح بنشسته جای سرود تو گویی سرودی در ایران نبود نه از مهرگان نام و نه از سده نه دستی به شادی به دستی زده چو شب شد همه روزگار وطن سیه جامه شد بر تن مرد و زن اگر چه سپید است احرامشان سیاهست از کین دل خامشان همه کارها صحنه سازی بو سخن ها به کردار بازی بود همه سر به سر مصلحت بین شدند ز سستی و خاری کج آئین شدند نه از داد یاری نه از دادگ نه جامی ز بیداد فریاد گر جوانان به زندان افیون و بنگ نه شوقی به نام و نه ترسی ز ننگ همه سر به سر ضعف و نا راستی پدید آمده کژی و کاستی سراسر دورنگی سراسر ریا نشسته است ثروت بجای خدا نه یادی ز رستم نه از اشکبوس فوسوسا فوسوسا فوسوسا فوسوس بر آی و خرد نامه ای ساز کن ز جهل خودی شکوه آغاز کن بیا و فراد و سرود و امید که شهنامه ای تازه آید پدید برآی و ببین و دوباره بگوی تفو بر تو ای چرخ گردون تفو 3Reza1st September 2008, 07:40 AMبه خون گر کشی خاک من، دشمن من................................... تنم گر بسوزی، به تیرم بدوزی جدا سازی ای خصم سر از تن من....................................... کجا می توانی ز قلبم ربایی تو مهر میان من و میهن من بخوانیم این جمله در گوش باد....................................چو ایران نباشد تن من مباد عشقت نه سرسری است که از سر بدر شود...........................مهرت نه عارضیست که جای دگر کنم عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم.....................................با شیر اندرون شد و با جان بدر کنم 3Reza1st September 2008, 07:53 AMوطن يعني همه آب و همه خاک................ وطن يعني همه عشق و همه پاك به گاه شيرخواري گاهواره....................... به روز و درد پيري ، عين چاره وطن يعني پدر ، مادر ، نياكان...................... به خون و خاك بستن عهد و پيمان وطن يعني هويت ، اصل ، ريشه..................... سرآغاز و سرانجام هميشه وطن يعني محبت ، مهرباني.................... نثار هر كه داني و نداني وطن يعني نگاه هموطن دوست............. هر آنجايي كه داني هموطن اوست وطن يعني قرار بيقراري................... پرستاري ، كمك ، بيمارداري وطن يعني هواي كوچه ي يار.............. در آن كو دل شكستن هاي بسيار نگاهي زيرچشمي ، عاشقانه................... به كوچه آمدن با هر بهانه وطن يعني غم همسايه خوردن................... وطن يعني دل همسايه بردن وطن يعني زلال چشمه ي پاك............... وطن يعني درخت ريشه در خاك ستيغ و صخره و دريا و هامون.................. ارس ، زاينده رود ، اروند ، كارون دنا ، الوند ، كركس ، تاق بستان.......................... هزار و قافلانكوه و پلنگان وطن يعني بلنداي دماوند ......................... شكيبا ، دل در آتش ، پاي در بند وطن يعني شكوه اشترانكوه......................... به درياي گهر استاده نستوه وطن يعني سهند صخره پيكر.......................... ستيغ سينه در سنگ تمندر وطن يعني وطن استان به استان .................. خراسان ، سيستان ، سمنان ، لرستان كوير لوت ، كرمان ، يزد ، ساري................... سپاهان ، هگمتانه ، بختياري طبس ، بوشهر ، كردستان ، مريوان...................... دو آذربايجان ، ايلام، گيلان اراك ، فارس ، خوزستان و تهران................. بلوچستان و هرمزگان و زنجان وطن يعني سراي ترك با پارس.......................... وطن يعني خليج تا ابد فارس بهشتي چشم را گسترده در پيش .......................ابوموسي و مينو ، هرمز و كيش وطن يعني همه سازندگي ها ................................رهايي از تمام بندگي ها بريدن دست غير از گردن نفت.............................. صلاي صبح ملي نفت وطن يعني ز هر ايل و تباري...................... وطن را پاسباني ، پاسداري وطن يعني دلير و گرد با هم....................... وطن يعني بلوچ و كرد با هم وطن يعني سواران و سواري........................ لر و كرد و يموت و بختياري همه يك جان و يك دل بودن ما..................... به دامان وطن آسودن ما وطن يعني دلي از عشق لبريز.................... گره باف ظريف فرش تبريز وطن يعني هنر يعني سپاهان.................... حرير دستباف فرش كاشان وطن يعني كتيبه در دل سنگ.................. تمدن ، دين ، هنر ، تاريخ ، فرهنگ وطن يعني همه نيك و بهنجار................... چه پندار و چه گفتار و چه كردار وطن يعني شب رحمت ، شب قدر.................... شب جوشن ، شب روشن ، شب بدر وطن يعني هم از دور و هم از دير...................... سده ، نوروز ، يلدا ، مهرگان ، تير وطن يعني جلال مانده جاويد ................... ستون و سر ستون تخت جمشيد هزاران نقش و خط مانده در ياد........................ صبا ، كلهر ، كمال الملك ، بهزاد نكيسا ، باربد ، افسانه و چنگ...................... سرود تيشه ي فرهاد در سنگ سر و سرمايه هاي سرفرازي.................... ابوريحان و خوارزمي و رازي به اوج علم و دانش رهنوردي..................... ابونصر ، پور سينا ، سهروردي به بحر عشق و عرفان ناخدايي...................... عراقي ، رودكي ، جامي ، سنايي وطن يعني به فرهنگ آشنايي ................. در لفظ دري را دهخدايي وطن يعني جهاني در دل جام........................ وطن يعني رباعيات خيام وطن يعني همه شيرين كلامي....................... فاف عشق در شعر نظامي وطن يعني نگاه مولوي سوز...................... حضور نور در شمس شب و روز وطن يعني پيام پند سعدي............................ زبان پيوسته در پيوند سعدي وطن يعني هوا و حال حافظ..................... شكوه باور اندر فال حافظ وطن يعني تبيره ، دمدمه ، كوس........................ طلوع آفتاب شعر از طوس وطن يعني شب شهنامه خواندن .................. سخن چون رستم از سهراب راندن وطن يعني رهايي زآتش و خون................... خورش كاوه و خشم فريدون وطن يعني زبان حال سيمرغ...................... حديث يال زال و بال سيمرغ وطن يعني اميد نا اميدان........................ خروش و ويله گرد آفرينان وطن يعني لگام و زين و مهميز..................... سواران قران و رخش و شبديز وطن يعني گرامي مرز تا مرز...................... وطن يعني حريم گيو و گودرز وطن يعني دل و دستي در آتش................... روان و تن ، كمان و تير آرش وطن يعني شبح يعني شبيخون.................... وطن يعني جلال الدين و جيحون وطن يعني به دشمن راه بستن...................... به اوج آريو برزن نشستن وطن يعني دو دست از جان كشيدن...................... به تنگشتان و دشتستان رسيدن زمين شستن ز استبداد و از كين...................... به خون گرم در گرمابه ي فين وطن يعني اذان عشق گفتن......................... وطن يعني غبار از عشق رفتن نماز خون به خونين شهر خواندن ...................... مهاجم را ز خرمشهر راندن سپاه جان به خوزستان كشيدن....................... شهادت را به جان ارزان خريدن وطن يعني هدف يعني شهامت...................... وطن يعني شرف يعني شهادت وطن يعني شهيد ، آزاده ، جانباز................. شلمچه ، پاوه ، سوسنگرد ، اهواز وطن يعني شكوه سرفرازي................... وطن يعني ز عالم بي نيازي وطن يعني گذشته ، حال ، فردا.................... تمام سهم يك ملت ز دنيا وطن يعني چه آباد و چه ويران..................... وطن يعني همين جا ، يعني ايران A.Baran سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2413]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن