تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند متعال، به بنده‏اش در هر روز نصيحتى عرضه مى‏كند، كه اگر بپذيرد، خوشبخت و ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815503584




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

معجزات محمد (ص) و اهل بیت او


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: shahedeh18th December 2006, 12:40 PMکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند سلام به همه دوستان خوبم براي سلامتي همگي شما عزيزان خصوصاً آقا امام زمان (ع) و در صدر قرارگرفتن اين تالار صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده شود عزيزان اميدوارم اين تاپيك مورد تأئيد و توجه قرارگيرد انشاالله ثواب صلوات بر پیامبر ص امام باقر (ع) از پدرانش روایت نموده است که رسول خدا (ص) فرمودند : در روز قیامت من در کنار ترازوی اعمال هستم . کسی که گناهانش سنگینتر از کارهای نیکش باشد ، صلواتهایی را که بر من فرستاده است می آورم تا کارهای نیکش را سنگینتر نمایم راوی می گوید به امام صادق (ع) عرض کردم : وارد خانه خدا شدم و هیچ دعایی جز صلوات بر پیامبر (ص) به یادم نیامد . فرمودند : هیچ کسی کاری بهتر از کار تو در آنجا انجام نداده است امیر المومنین علی (ع) فرمودند: هیچ دعایی به آسمان نمی رسد ، مگر این که دعا کننده بر محمد و آل او صلوات بفرستد امام صادق (ع) فرمودند : در کتابی خواندم که هر کسی که بر محمد و آل او صلوات بفرستد ، ( بگوید اللهم صل علی محمد و آل محمد ) خداوند برای او صد حسنه ، و کسی که بر محمد و اهل بیت او صلوات بفرستد ( بگوید اللهم صل علی محمد و اهل بیته ) خداوند برای او هزار حسنه می نویسد ثواب صد بار صلوات بر پیامبر (ص) در روز جمعه امام رضا (ع) نقل می نمایند که رسول خدا (ص) فرمودند : کسی که در روز جمعه صد بار بر من صلوات بفرستد ، خداوند شصت حاجت او را بر آورده می نماید : سی حاجت مربوط به دنیا و سی حاجت مربوط به آخرت ثواب در خواست از خدا بحق حضرت محمد (ص) و اهل بیت اما باقر (ع) فرمودند : همانا بنده ای هفتاد پاییز در آتش می ماند که هر پاییزی هفتاد سال است آنگاه از خدا می خواهد که به حق محمد و اهل بیتش به او رحم کند . خدای عزوجل نیز به جبرییل وحی کند که فرود آی و بنده ام را از آتش خارج کن . جبرییل عرض می کند چگونه در آتش فرود آیم؟ خداوند می فرمایند : به آتش دستور داده ام که برای تو سرد شود و ضرری به تو نرساند . عرض می کند : پروردگارا ! جایش را نشانم بده . می فرماید در چاهی در " سجیل " است.آنگاه جبرییل در جای او فرود آمده و او را از آتش بیرون می کشد. خداوند عزوجل از او می پرسد چند سال در آتش بودی ؟ عرض می کند : نمی دانم. خداوند می فرماید: هان به عزتم سوگند اگر این چنین از من در خواست نمی کردی ، همچنان تو را با خواری در آتش نگاه می داشتم . ولی بر خودم لازم نموده ام که هیچ بنده ای از من بحق محمد و اهل بیت او در خواست آمرزش نکند ، مگر این که گناهانی را که مربوط به من و اوست ببخشم . و امروز نیز محققا گناهان تو را بخشیدم ثواب صلوات بر اهل بیت پس از صلوات بر پیامبر ص امام صادق (ع) نقل می نماید که روزی رسول خدا (ص) از امیر المومنین (ع) پرسیدند : آیا نمی خواهی مژده ای به تو بدهم ؟ آن حضرت جواب دادند : چرا پدر و مادرم فدای تو که همانا همیشه مژده دهنده به همه خیرها هستی . پیامبر فرمودند : چند لحظه پیش جبرییل چیز عجیبی به من گفت . امیر المومنین ع پرسید : چه گفت ای رسول خدا ! پیامبر (ص) جواب داد : جبرییل به من گفت اگر مردی بر من صلوات فرستد و پس از آن بر اهل بیت من نیز صلوات فرستد درهای آسمان برای او گشوده شده و فرشتگان هفتاد صلوات بر او می فرستند و همانا این عمل باعث ریختن گناهان است . آنگاه همانگونه که برگ از درخت می ریزد گناهان نیز از او می ریزند و خداوند متعال می فرماید : اجابتت نمودم و کامروا و سعادتمند گشتی . فرشتگانم ! شما هفتاد صلوات بر او می فرستید و من هفتصد صلوات . ولی هنگامی که بر من صلوات فرستد و پس از آن بر اهل بیتم صلوات نفرستد ، بین آن صلوات و آسمان هفتاد حجاب است و خدای بزرگ می فرماید : تو را نپذیرفتم و سعادتمند و کامروا نگشتی فرشتگانم ! دعای او را بالا نبرید ، مگر زمانی که عترت پیامبر را در دعا به پیامبر ملحق سازد . و پیوسته این دعا بالا نمی رود تا زمانی که عترت من در دعا (صلوات ) به من ملحق شوند ادامه دارد shahedeh19th December 2006, 11:39 AMصلوات خداوند در قرآن کريم به حضرت محمد (ص) ( إنَّ اللهَ وَ مَلائِکَتَهُ يُصَلُّنَ عَلَي النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلَّو عَلَيهِ و سَلِّمُوا تَسلِيماً ) ( سوره احزاب آيه 56) مقام حضرت محمد (ص) به قدري بالا و ارجمند است که پروردگار هستي و فرشته ها بر او درود و سلام ميفرستند. ما هم ايمان به خدا و رسول خدا داريم و با اين پيام قرآن هم صدا و هناهنگ ميشويم و بر او صلوات و درود ميفرستيم ادای قرض به وسيله صلوات يكي از زهاد پانصد در هم بدهكار بود. حضرت رسول (ص) را در خواب ديد كه به او فرمود: به نزد ابوالحسن كسائي برو. او از مشاهير نيشابور است و هر سال ده هزار برهنه را لباس ميپوشاند. و به او بگو: رسول خدا به تو سلام ميرساند و ميفرمايد پانصد درهم قرض مرا ادا كن. اگر از تو نشاني خواست: به او بگو كه نشاني آن است كه هر شب صد بار بر آن حضرت صلوات ميفرستادي و دو شب است كه فراموش كرده اي. زاهد نزد ابوالحسن رفت و خواب خود را براي او بازگو كرد. و گفت: رسول خدا مرا به نزد شما فرستاده و خواسته است كه شما قرض مرا ادا نماييد و چون نشاني را گفت. ابوالحسن خود را از تخت فرو انداخت و سجده شكر به جا آورد و گفت: به خدا قسم كه اين رازي بود ميان من و خداي خود و هيچ احدي از اين راز آگاهي نداشت و اتفاقا دو شب است كه فراموش كرده ام. پس فرمود كه 2500 درهم به او بدهند و گفت كه هزار درهم براي بشارتي كه از آن حضرت آورده اي. هزار درهم پاداش قدمهاي تو است و 500 درهم ديگرمحض اطاعت امر رسول خدا بوده است. و از آن شخص خواست كه هر وقت آن شخص را احتياجي بود باز به سوي من باز آيي. nahal403719th December 2006, 03:24 PMمن هم خيلي به صلوات اعتقاد دارم هميشه اولين نذرم تو هر موردي صلوات.الان هم 10000 تا دارم فقط 2600 تا شو فرستادم!!!:D.آخه خداييش خوب جواب مي ده. shahedeh19th December 2006, 07:26 PMمن هم خيلي به صلوات اعتقاد دارم هميشه اولين نذرم تو هر موردي صلوات.الان هم 10000 تا دارم فقط 2600 تا شو فرستادم!!!:D.آخه خداييش خوب جواب مي ده. دوست خوب و عزيز ممنونم كه لطف كرديد و اولين كسي بودي كه پست خودتو دراين تاپيك فرستادي و ما را خوشحال كردي متشكر ميشم اگه براي دوستان بفرمائيد چطوري در اين مورد به حاجت هات رسيدي ميدونم با اين صلوات هايي كه فرستادي خيلي مورد عنايت و لطف حضرت حق هستي خوشابحالت انشاالله هميشه حاجت روا باشي التماس دعا دوستان ديگر هم شركت كنند و دراين مورد نظر بدهند و يا از عناياتي كه به آنها از طريق صلوات فرستادن شده است بيان كنند خوشحال مي شويم و ممنون pishi joon19th December 2006, 10:51 PMدوست عزيز شاهده جان ممنون از پست هاي مفيدتون اميدوارم هميشه در راههاي خير قدم برداري وبه نتيجه هاي خوبي برسيد من همهي اين احاديث ومطالب را قبول دارم وخيلي جاها ايمانم قويتر شده فقط يه سوال شما دوستان وقتي خواسته اي داريد ومي خواهيد نظر كنيد چه كار مي كنيد ؟ كار خواصي انجام ميديد ؟:o :confused: شاهده جان پيامبر به حضرت علي ع فرمودند علي جان هيچ جيز ارزشمند تر از ان نيست كه بنده اي به وسيله ي تو هدايت شود. اميدوارم موفق باشيد nahal403719th December 2006, 11:40 PMدوست خوب و عزيز ممنونم كه لطف كرديد و اولين كسي بودي كه پست خودتو دراين تاپيك فرستادي و ما را خوشحال كردي متشكر ميشم اگه براي دوستان بفرمائيد چطوري در اين مورد به حاجت هات رسيدي ميدونم با اين صلوات هايي كه فرستادي خيلي مورد عنايت و لطف حضرت حق هستي خوشابحالت انشاالله هميشه حاجت روا باشي التماس دعا دوستان ديگر هم شركت كنند و دراين مورد نظر بدهند و يا از عناياتي كه به آنها از طريق صلوات فرستادن شده است بيان كنند خوشحال مي شويم و ممنون در بيان ساده همه مي دونن كه صلوات فرستادن به معني سلام كردن.حالا وقتي به بهترين مخلوق عالم و خاندانش سلام مي كنيم مطمئنا بلافاصله جواب اونرو مي شنويم . ايني كه ميگم البته نظر شخصي منه ولي من فكر مي كنم كه اونهابا دادن حاجات و خواسته هاي ما در واقع به نوعي جواب سلام ما رو ميدن .چرا كه طبق گفته خودشون سلام كردن مستحب ولي جوابش واجب.براي همينه كه مي گم وقتي صلوات مي فرستم خيلي زود جواب مي گيرم. مطمئنا پيامبر(ص) و ائمه كه همه رو به احسان و نيكي به ديگران سفارش مي كنن خو دشون اولين عمل كننده ها به اين موضوع هستند و محال كه سلام كسي رو بي جواب بذارن. shahedeh20th December 2006, 09:11 AMدوست عزيز شاهده جان ممنون از پست هاي مفيدتون اميدوارم هميشه در راههاي خير قدم برداري وبه نتيجه هاي خوبي برسيد من همهي اين احاديث ومطالب را قبول دارم وخيلي جاها ايمانم قويتر شده فقط يه سوال شما دوستان وقتي خواسته اي داريد ومي خواهيد نظر كنيد چه كار مي كنيد ؟ كار خواصي انجام ميديد ؟:o :confused: شاهده جان پيامبر به حضرت علي ع فرمودند علي جان هيچ جيز ارزشمند تر از ان نيست كه بنده اي به وسيله ي تو هدايت شود. اميدوارم موفق باشيد از حسن توجه شماو ديگر دوستان بسيار ممنونم دوست خوب من انسان در هرزماني حتي آخرين لحظه حيات احتياج به راهنمايي اين عزيزان دارد من خود هم احتياج دارم كه به اين تاپيك ها ميام دوست خوب من دلت را پاك كن و خدايي شنيده ايي كه ميگويند خدا در دلشكسته جا دارد مانند شب هاي قدر باش وقتي كه احساس خلوص نيت كردي و ساده و بي آلايش رفتي ودرخونش زدي بدون جوابت ميده فكر نكن كه بگي گنه كاريم و ... خدا به همه جواب ميده اگه ميخواي از همين صلوات ها شروع كن مطمئن باش جواب ميده وقتي كه نتيجه گرفتي انشاالله بيا به ما هم بگو كه منتظريم موفق باشي صفا23rd December 2006, 11:48 AMمن هم از شما بي نهايت سپاسگزارم با خواندن اين مطلب احساس خيلي خوبي پيدا كردم مدتها بود كه نا اميد وسردر گم بودم من به صلوات خيلي اعتقاد دارم اما مدتي بود كه اثر معجزه اساي ان را فراموش كرده بودم خيلي ممنون كه ان را بيادم اورديد. shahedeh29th December 2006, 02:01 PMسلام و صلوات بر عرفات و اعياد سعيد قربان و غدير خم عزيزان ضمن عرض تبريك و تهنيت به مناسبت اين اعياد فرخنده به همه شما بزرگواران صلوات فرستادن و ادعيه وارده در اين روزها ( در مفاتيح و.... ) فراموش نشود. التماس دعا shahedeh3rd January 2007, 01:34 PMصلوات * اَللهُمَ صَلِّ عَلی مُحَمّد وَ آلِ مُحَمّد وَ عَجِِّل فَرَجَهُم * صلوات : بهترين هديه از طرف خداوند برای انسان است. صلوات : تحفه‌ای از بهشت است. صلوات : روح را جلا می‌دهد. صلوات : عطری است كه دهان انسان را خوشبو می‌كند. صلوات : نوری در بهشت است. صلوات : نور پل صراط است. صلوات : شفيع انسان است. صلوات : ذكر الهی است. صلوات : موجب كمال نماز می‌شود. صلوات : موجب كمال دعا و استجابت آن می‌شود. صلوات : موجب تقرب انسان است. صلوات : رمز ديدن پيامبر در خواب است. صلوات : سپری در مقابل آتش جهنم است. صلوات : انيس انسان در عالم برزخ و قيامت است. صلوات : جواز عبور انسان به بهشت است. صلوات : انسان را در سه عالم بيمه می‌كند. صلوات : از جانب خداوند رحمت است و از سوی فرشتگان پاك كردن گناهان و از طرف مردم دعا است. صلوات : برترين عمل در روز قيامت است. صلوات : سنگين‌ترين چيزي است كه در قيامت بر ميزان عرضه می‌شود. صلوات : محبوب‌ترين عمل است. صلوات : آتش جهنم را خاموش می كند. صلوات : زينت نماز است. صلوات : گناهان را از بين می برد. صلوات : فقر و نفاق را از بين می‌برد. صلوات : بهترين داروی معنوی است. با ذكر صلوات ، غم و اندوه و حزن را از خود دور كنيد. با ذكر صلوات ، نوری در بهشت برای خود بيافرينيد. با ذكر صلوات ، گناهان خود را پاك و تولدی ديگر برای خود بوجود آوريد. با ذكر صلوات ، پاداش هفتاد و دو شهيد را برای خود ثبت كنيد. با ذكر صلوات ، ده حسنه برای خود ثبت كنيد. چه خوب است كه انسان هميشه اهل صلوات باشد، چرا كه پيامبر نيز دائم الصلوات بوده است. چه خوب است كه زبان انسان هميشه مشغول ذكر صلوات باشد و فضای جامعه و محيط كار خود را معطر به صلوات نمايد. saeed 1441443rd January 2007, 02:29 PMدر هنگام ذکر باید به حرفی که از دهان خارج میشه توجه کرد نه به تلوزیون و به غذا و حتی به خواصش که کی اثر میکنه.... شما وقتی فکر خودتونو به این ذکر جمع کردید میبینید که تمام وجود شما در حال صلوات فرستادن هستند فیوض عالم به شما روی خواهند اورد و چنان لذتی به شما دست خواهد داد که با هیچ چیز دیگه ای در این دنیا قابل قیاس نیست shahedeh6th January 2007, 12:48 PMباسلام و تبريك و صلوات بر اعياد فرخنده خصوصاً عيد سعيد غدير خم عزيزان مطلب ذيل كرامت آقا امام زمان (ع) ميباشد و بهبودي مريضي كه اميدي به شفاي آن نبود كه با توسل و صلوات به آقا شفا پيدا كرد من كه خيلي تحت تأثير قرارگرفتم الان هم با چشمي اشكبار اين مطالب را قرار ميدهم اميدوارم شما هم استفاده كنيد التماس دعا بر اساس كرامت ثبت شده در دفتر ثبت كرامات مسجد مقدس جمكران شناسنامه كرامت موضوع كرامت: شفاى بيمارى لوپوس (روماتيسم) منبع كرامت: دفتر ثبت كرامات مسجد مقدّس جمكران، شماره 294 مشخصات: خانم م - ف، 15ساله، محصل، اهل تهران زمان كرامت: 1/4/78 مكان كرامت: تهران تاريخ ثبت كرامت: 16/2/79 اسناد و مدارك: پنج برگه آزمايش از آزمايشگاه تشخيص طبى دولت، سه برگه مركز تحقيقات روماتولوژى با معاينات و آزمايشات كامل. زير نظر پزشكان مجرب آقايان و خانم‏ها: دابشليم، غريب دوست، جمشيدى، موثقى، اكبريان، رشيديون، سليم زاده، ناجى، شهرام، شعبانى، نجفى، ابوالقاسمى. اظهار نظر پزشكى: اين نمونه جزء گوياترين و مهمترين موارد شفا است. خلاصه كرامت به نقل از شفا يافته: بيمارى من از ورم پا و چشم درد شروع شد كه بعد از آزمايشات و مراجعات مكرر به بيمارستان، فهميديم كه بيمارى من لوپوس از نوع ارتيماتوزسمتيك است و با اينكه فرد سالم بايد بين 150هزار ت 500هزار پلاكت خون داشته باشد ولى پلاكت خون من به سه هزار رسيده بود و هموگلوبين كه بايد بين 11ت 18باشد به يك تا سه رسيده بود و به حالت "كُما" بودم كه بعد از 9ماه بيمارى با توسل به امام زمان عليه‏السلام و حضور در مسجد مقدّس جمكران از مرگ و بيمارى شفا پيدا كردم. شرح واقعه از زبان شفا يافته: بيمارى من از ورم پا و چشم شروع شد. بعد از مدّت‏ها مراجعه به دكتر، آخر به من گفتند: به مرض "روماتيسمى" به نام "لوپوس" دچار شده‏اى. البته اين بيمارى با حساسيّت به نور، زخم دهانى و درگيرى كليوى همراه بود كه در تاريخ 25/5/78 در بيمارستان بقية اللّه عليه‏السلام مرا "بيوپسى" كردند و اطمينان حاصل كردند كه اين بيمارى "لوپوس" از نوع "ارتيماتوزسيتميك" است، كه در سه نوبت "فالس متيل پرد نيزولون" 500ميلى گرمى و "ايموران" 50ميلى و "پردنيزولون" 60ميلى گرمى قرار گرفتم. در تاريخ5/7/78 به دستور دكتر اكبريان، فوق تخصص "روماتولوژى" تحت درمان ب 1000ميلى‏گرم "اندوكسان" قرار گرفتم كه بعد از آن دچار تب، سرفه و زخم دهان شدم. مجبور شدم در بيمارستان شريعتى حدود يك ماه بسترى شوم. بعد از ترخيص از بيمارستان، بيمارى من بيشتر شد، به حدى كه دهان و بينى و گوشم شروع به خونريزى كرد و "پلاكت خون" پايين آمد. چون آدم سالم بايد حدود 150000الى -500000پلاكت خون" داشته باشد و "هموگلوبين" بين 11ت 18باشد، ولى "پلاكت خون" من به 3000و "هموگلوبين" مغز استخوان من به 1ت 3رسيده بود و به حالت "كُما" بودم. دوباره مرا به بخش آى .سى .يو icu منتقل كردند و از من "عقيقه بيوپسى" به عمل آوردند و گفتند: مغز استخوان تو ديگر كار نمى‏كند. بعد از آزمايشات متعدد و زدن حدود 125گرم "i.v و " I.j هفته‏اى دو عدد آمپول gcsfيخچالى به من تزريق مى‏كردند و چشمانم هم ديگر قادر به ديدن نبود، هيچكس را نمى‏ديدم و حالت كورى به من دست داد. ما كه از نظر مالى وضع خوبى نداشتيم و پدرم كارمند است، حدود دو ميليون تومان پول دارو و دوا داديم. وقتى متوجه شدم، كه چشم‏هايم نمى‏بينند، ديگر از همه جا مأيوس شدم و منتظر مرگ بودم. يك روز به پدر و مادر عزيزم كه بيش از دو ماه بود به طور شبانه روزى بالاى سرم نشسته بودند و هر لحظه انتظار مرگ يا بهبودى مرا مى‏كشيدند، دكتر ابوالقاسمى گفت: فلانى ديگر هيچ اميدى براى بهبودى دخترت ندارم. با شنيدن اين حرف، همه اقوام و فاميل و دوستان، براى مرگم روز شمارى مى‏كردند، روزهاى آخر، همه گريه مى‏كردند و تنها كسى كه به من دلدارى مى‏داد پدر و مادرم بودند، به خصوص پدرم كه در آن لحظاتى كه با مرگ دست و پنجه نرم مى‏كردم، بالاى سرم مى‏آمد و مى‏گفت: دخترم توكل به خدا كن، تو خوب مى‏شوى. من مى‏گفتم: پدر جان ديگر خسته شده‏ام، مى‏خواهم بميرم و راحت شوم، شما هم اينقدر عذاب نكشيد. پدرم با چشمان اشك‏آلود بيرون مى‏رفت، نمى‏دانستم كجا مى‏رود. يك روز كه حالم خيلى بد بود مدير مدرسه‏ام كه واقعا بايد گفت: مديرى نمونه و با ايمان و با خداست، بالاى سرم آمدند و شروع كردند حدود يك ساعت قرآن تلاوت كردند. بعد از آن رفتند و بعد از ظهر آمدند و دوباره شروع به خواندن قرآن كردند و به پدر و مادرم گفتند: تا مى‏توانيد بالاى سر اين، دعاهايتان را بخوانيد. از آن روز به بعد، نه گوشم مى‏شنيد -چون در اثر خونريزى، گوشم كاملا كر شده بود- و نه مى‏ديدم -چون پشت چشمانم خون جمع شده بود- و موهاى سرم همه ريخت و تمام بدنم در اثر مصرف "پردينزلون" حالت بدى پيدا كرده بود، به شكلى كه گويا تمام بدنم را با چاقو بريده بودند. يك روز دكتر بهروز نجفى، متخصص پيوند مغز و استخوان گفت: بايد از برادر يا خواهرش مغز استخوان به او تزريق شود و به پدر و مادرم گفت: 45روز بيشتر طول نمى‏كشد كه نتيجه‏اش يا مرگ است يا زندگى. پدرم گفت: چقدر خرج دارد؟ دكتر گفت: 15ميليون تومان. حدود 14ميليون تومان را افراد نيكوكار تقبّل كردند و پدرم باز مى‏بايست حدود دو ميليون تومان ديگر دارو مى‏خريد. چون پدرم حتى اين مبلغ را هم نداشت،همانجا شروع به گريه كرد. مادرم به پدرم گفت: چكار كنيم؟! پدرم گفت: خدا بزرگ است، و از دكتر چند روزى مهلت خواست. اقوام و فاميل و آشنايان هركدام مبلغى را تقبّل كردند، پول را به بيمارستان آوردند تا به پدرم بدهند، ولى پدرم قبول نكرد و گفت: پول‏ها پيش خودتان باشد، چند روز ديگر از شما مى‏گيرم. وقتى فاميل‏ها رفتند، مادرم گفت: چرا نگرفتى؟! پدرم گفت: من نمى‏خواهم دخترم را به بخش مغز و استخوان منتقل شود، اگر به آنجا برود، حتى يك درصد اميد به نجات او نيست چون دكتر نجفى حتى ده درصد به ما اميد نداد. خلاصه برادر و خواهرم براى آزمايش خون به خاطر پيوند " h.l.a تايپتيگ" به بيمارستان آمدند و نتيجه آزمايش را پيش دكتر نجفى بردند، ايشان بعد از بررسى گفتند: خون آنها با خون من مطابقت ندارد و نمى‏توانند از اين خواهر و برادر براى من مغز استخوان پيوند بزنند. دكتر با نا اميدى تمام به پدر و مادرم گفت: ديگر هيچ كارى از دست ما ساخته نيست. مادرم گفت: پس دخترم مى‏ميرد؟! دكتر گفت: توكل به خدا كنيد. وقتى از اطاق بيمارستان بيرون مى‏رفتند، مادرم خيلى گريه مى‏كرد و دائما خدا و ائمه عليهم‏السلام را صدا مى‏زد، اما نمى‏دانم چرا پدرم اصلا گريه نمى‏كرد و به مادرم مى‏گفت: خانم به جاى گريه كردن، دعا كن! و مادرم مى‏گفت: چقدر دعا كنم؟ هرچه دعا مى‏كنم حال دخترم بدتر مى‏شود!! تا اينكه يك روز صبح، پدرم آمد و گفت: عزيزم من شفايت را گرفتم! آن روز من اصلا حال خوبى نداشتم، چون پلاكت خونم پائين بود، دور تختم را نرده گذاشته بودند و مى‏گفتند: مواظب باشيد تكان نخورد، هر لحظه امكان مرگش مى‏رود. مادرم به پدرم گفت: چطور شفاى او را گرفتى؟ مگر نمى‏بينى كه حالش خراب‏تر از هميشه است؟! بعد از چند دقيقه، دكتر غريب دوست، بالاى سرم آمد و حالم را پرسيد. گفتم: آقاى دكتر ديگر نه مى‏بينم و نه مى‏شنوم. مرا بغل كرد و پيشانى مرا بوسيد و گفت: تو خوب مى‏شوى، ناراحت نباش. مادرم گفت: دكتر، آيا اميدى به دخترم داريد؟! يا براى تسكين ما اين حرف‏ها را مى‏زنيد؟ دكتر گفت: توكل به خدا كنيد، انشاء اللّه خوب مى‏شود. بعد براى من كه حالم خيلى خراب شده بود، چهار واحد پلاكت تزريق كردند و گفتند: او را به منزل ببريد، ولى مواظب باشيد تكان نخورد و هفته‏اى يك بار آزمايش خون از او بگيريد و بياوريد. مرا به خانه آوردند و خواباندند. پدرم را صدا كردم و گفتم: بابا باز هم اميد به زنده بودن من دارى؟ پدرم با اينكه هيچ وقت پيش من گريه نمى‏كرد، ولى آن روز چون مى‏دانست من چشمانم نمى‏بيند راحت گريه كرد، حس مى‏كردم كه گريه مى‏كند و با همان حال گفت: دختر عزيزم من شفاى تو را از امام زمان عليه‏السلام گرفته‏ام، چهل شب چهارشنبه نذر كرده‏ام كه به جمكران، مسجد صاحب الزمان عليه‏السلام بروم و قبل از اينكه تو را مرخص كنند به آنجا رفتم و از آقا خواستم يا تو را به من برگرداند يا بگيرد، بعد از دو، سه جلسه كه به جمكران رفتم خواب ديدم تو شفا گرفته‏اى. تو خوب مى‏شوى، فقط همين طور كه خوابيده هستى، نماز بخوان و متوسل به امام زمان عليه‏السلام شو و براى سلامتى آقا صلوات بفرست. من هم شروع كردم شبهاى چهارشنبه و جمعه نماز آقا را مى‏خواندم. جلسه هفتم بود كه پدرم به جمكران مى‏رفت، صبح چهارشنبه كه پدرم آمد، من بيدار بودم، مرا بوسيد و به او گفتم: بابا مرا بلند كن مى‏خواهم بيرون بروم، با اينكه تا آن روز اصلا نمى‏توانستم تكان بخورم. پدرم گفت: يا امام زمان! زير بغل مرا گرفت و بلندم كرد، آرام آرام راه مى‏رفتم و پدرم همانطور زير بغلم را گرفته بود و مى‏دانستم كه گريه مى‏كند، البته گريه‏اش از خوشحالى بود. خلاصه به اميد خدا و يارى و شفاى امام زمان عليه‏السلام كم كم راه مى‏رفتم. جلسه دوازدهم بود كه در خانه مى‏توانستم راه بروم، حس كردم كه كمى مى‏بينم، همين طور كه در اطاق راه مى‏رفتم و پدرم مواظبم بود، سرم را سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 404]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن