تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):حكيم نيست آن كس كه مدارا نكند با كسى كه چاره اى جز مدارا كردن با او نيست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803900642




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دشمن همه چيز داشت و ما فقط خدا را


واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: دشمن همه چيز داشت و ما فقط خدا را


دفاع- سوم خرداد، سالروز فتح خرمشهر و برگشتن اين نگين با ارزش نقشه ايران اسلامي، برگ زريني در تاريخ 8 سال دفاع مقدس است.

سردار سرلشكر پاسدار غلامعلي رشيد، جانشين رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح سال گذشته در سالروز اين حماسه بزرگ در جمع پيشكسوتان دفاع مقدس در مسجد حضرت ولي‌عصر(عج) با اشاره به جزئيات عمليات «بيت‌المقدس»، نكات مهمي را در مورد اين حماسه بزرگ تشريح كردمتن كامل سخنراني:

عمليات بيت‌المقدس يكي از 12‌عمليات بزرگ و گسترده ما در طول 8‌سال دفاع مقدس بود. اين عمليات‌ها ثامن‌الائمه، طريق القدس، فتح‌المبين، بيت‌المقدس، والفجر مقدماتي، والفجر يك، رمضان، خيبر، بدر، فاو، كربلاي 5 و والفجر 10 بود.

در عمليات بيت‌المقدس انصافا همه نيروهاي ارتش و سپاه بودند. شايد دوسوم نيروي زميني ارتش بود؛ لشكرهاي 92، 21، 77، 16 و تيپ‌هاي متعدد مثل 55‌هوابرد و 23 نوهد و 58 ذوالفقار و 37‌زرهي. يگان‌هاي سپاه هم همينطور؛ تمام يگان‌هاي سپاه هم در اين عمليات بودند؛ 31 عاشورا، 41ثارالله، 43 نور به فرماندهي شهيد بزرگوار علي هاشمي، 21 امام رضا(ع)، 8 نجف، 14 امام حسين(ع)، 25 كربلا، 7 ولي‌عصر، 27 حضرت رسول، 19 فجر، 33 المهدي، 46 فجر و 22 بدر. هوانيروز و نيروي هوايي ارتش و حتي نيروي دريايي ارتش و كل تجهيزات مهندسي جهاد سازندگي نيز در اين صحنه‌ها حضور داشتند. من درباره اهميت فتح خرمشهر و عمليات بيت‌المقدس مي‌خواهم به نكاتي بپردازم.

براي بيان اهميت فتح خرمشهر مي‌توان عمليات بيت‌المقدس را از زواياي مختلفي مورد بررسي قرار داد. ما مي‌خواهيم به اين پرسش پاسخ دهيم كه «فتح خرمشهر چه نقش و جايگاهي در روند تحولات جنگ داشته است؟» ما مي‌توانيم براي پاسخ به اين سؤال به چند نكته اشاره كنيم. فتح خرمشهر پايان يك‌دوره و آغاز يك‌دوره جديد است و ماهيت جنگ را تغيير داد. به هر حال دشمن در آغاز تجاوز از مرزها عبور كرد و شهرهاي زيادي از ما به اشغال دشمن درآمد و 15 تا 20 هزار كيلومتر مربع از خاك ما را دشمن تصرف كرد و در سال اول جنگ موفق نشديم هيچ نقطه‌اي از سرزمين‌هاي اشغالي را آزاد كنيم.

ولي در سال دوم جنگ تحول بزرگي اتفاق افتاد و با يك استراتژي نظامي و عمليات‌هاي موفق و سلسله‌وار دشمن را با قدرت به عقب رانديم تا به مرزها رسيديم. عمده عمليات‌هاي ما در استان خوزستان بود و نيمه جنوبي استان ايلام.

دشمن در مرز خوزستان و انتهاي جنوبي استان ايلام كه جمعا حدود 300 كيلومتر مرز داريم، 10هزار كيلومتر مربع از سرزمين‌ ما را اشغال كرده بود و در مابقي مرز كه حدود يك‌هزار كيلومتر است، 5 تا 6 هزار كيلومتر مربع را اشغال كرده بود و اين اهميت مناطق اشغالي را در خوزستان مي‌رساند.

ما با 4 عمليات پي‌درپي در سال دوم جنگ نزديك 10 هزار كيلومتر مربع را آزاد كرديم. دوره جديد با فتح خرمشهر آغاز شد و يك تصميم استراتژيك گرفته شد توسط امام و شوراي‌عالي دفاع و ما وارد خاك عراق شديم و جنگ به مدت 6 سال ديگر ادامه پيدا كرد. با فتح خرمشهر ماهيت جنگ عوض شد، يعني تا قبل از فتح خرمشهر اگر اهداف صدام و رهبران بعثي عراق براندازي و سقوط نظام و تهديد جدي انقلاب اسلامي و نابودي انقلاب و لغو قرارداد سال 1975 بود، با فتح خرمشهر همه اين اهداف از بين رفت و ايران به قله پيروزي رسيد و برعكس عراق در آستانه سقوط قرار گرفت.

قدرت نظامي عراق توانسته بود ظرف يك تا 2 سال قدرت‌هاي جهان و حتي قدرت‌هاي منطقه را متقاعد كند كه قدرت نظامي بزرگي است و توانسته ايران را شكست بدهد و ايراني‌ها نتوانسته‌اند او را شكست دهند و همه اينها با فتح خرمشهر از بين رفت و صدام در آستانه سقوط قرار گرفت و نكته مهم ديگر اينكه خطري كه آمريكايي‌ها با پيروزي انقلاب اسلامي احساس كردند، مجددا براي آنها با آزادي خرمشهر در ابعاد وسيع‌تري پيدا شد چون كه دشمنان ما با تحميل جنگ آمده بودند قدرت انقلاب را در مرزهاي ايران مهار كنند. حالا بعد از فتح خرمشهر مجددا اين امكان براي انقلاب اسلامي به‌وجود آمد كه قدرت تأثيرگذار بر همه مسائل منطقه باشد.

نكته دوم كه مي‌توان در پاسخ به سؤال مورد نظر گفت اين است كه موازنه نظامي به‌سود ايران به شكل تعيين‌كننده‌اي تغيير كرد و ايران به‌عنوان يك ايران برتر و ايراني كه غلبه كرده بر يك قدرت نظامي كه همه قدرت‌ها پشت‌سر او هستند در برابر ديدگان ملت‌ها قرار گرفت. تا قبل از اين، عراق به‌عنوان قدرت برتر محسوب مي‌شد، اما با فتح خرمشهر اين موازنه نظامي به‌سود ايران و ملت و نيروهاي مسلح تغيير كرد. همچنين منزلت ايران در عرصه نظام بين‌المللي ارتقا پيدا كرد.

و نكته بعدي اينكه همه مبارزان و ملت‌هايي كه علاقه به انقلاب اسلامي داشتند مثل فلسطين، لبنان، مصر و مردم افغانستان، مطمئن شدند كه انقلاب اسلامي شكست‌ناپذير است و خيلي خوشحال شدند و اميد پيدا كردند به مبارزه و در فرداي پيروزي فتح خرمشهر، حزب‌الله لبنان متولد شد كه 25 سال از مبارزات آنها مي‌گذرد و قدرت بسيار تأثيرگذاري هستند.

همچنين در داخل كشور مردم اطمينان پيدا كردند. ليبرال‌ها طي يك سال فقط شعار دادند و هيچ نقطه روشني را از دشمن بازپس‌گيري نكردند. مردم اطمينان پيدا كردند كه اين قدرت نظامي متكي به فرماندهان حزب‌اللهي و با ايمان قادر است از منافع ملت ايران دفاع كند و تهديد را دور كند و تهديد را شكست بدهد.

نكته بعدي كه مي‌توان گفت اينكه با فتح خرمشهر ابعاد و ماهيت قدرت نظامي ايران آشكار شد. دشمن پيش از اين باور نمي‌كرد كه قدرت جديدي شكل گرفته است؛ نيروي جديدي كه اين‌همه تحولات را ايجاد و خرمشهر را فتح كرد. تا فتح خرمشهر قدرت اين نيرو را نديده بودند، ارزيابي نكرده بودند ولي با اين پيروزي قدرت اين نيروي نظامي جديد آشكار شد و آنها به‌شدت وحشت كردند.

و نكته آخر؛ نگراني صدام و كساني كه پشت‌سر صدام بودند، يعني حاميان منطقه‌اي و جهاني صدام از فتح خرمشهر، آزادي خرمشهر نبود بلكه پيامدهاي فتح خرمشهر بود كه بر موازنه منطقه‌اي تأثير گذاشت و موازنه را به‌سود ايران تغيير داد.

با فتح خرمشهر علائم شكست عراق براي همه آشكار شد و ظهور قدرت نظامي جديد ايران مهم‌ترين نقطه نگراني دشمن بود. من يادم هست در آن روزهاي پيروزي عمليات بيت‌المقدس، نخست‌وزير اسرائيل كه بگين بود، گفت: اگر نيروهاي ايران از دجله عبور كنند ما با آنها مقابله خواهيم كرد و حقيقتا نگران بودند كه اين قدرت سرزمين عراق را درهم كوبد و به‌طرف قدس حركت كند.

اين ملاحظات باعث شد كه دشمنان ايران، آمريكايي‌ها و اسرائيلي‌ها به‌ويژه، به اين فكر بيفتند كه اين قدرت را مهار كنند. به‌شدت وحشت كردند و شروع كردند به تلاش همه‌جانبه براي مقابله با اين قدرت نظامي و تقويت عراق در همه زمينه‌هاي مختلف.

يك سال قبل (فكر مي‌كنم اسفند 84 بود) بنياد حفظ آثار جنگ، كل وابستگان كشورهاي بيگانه در تهران، از كشورهاي اروپايي و آفريقايي و اسپانيايي و آمريكايي را جمع كردند و مي‌خواستند براي بازديدي از جبهه‌هاي جنگ ببرند و به من گفتند توضيحي پيرامون جنگ به آنها بدهم.

من آنها را جمع كردم داخل يك سالن و عمليات فتح‌المبين و بيت‌المقدس را توضيح دادم.نمي‌خواستم وارد جزئيات بشوم. يكي از وابسته‌هاي نظامي كشورهاي عربي يك جاهايي ترديد كرد و سؤالاتي كرد. من وارد جزئيات شدم و چون من خودم در صحنه جنگ حضور داشتم و فرمانده قرارگاه فتح بودم، عبور از رودخانه كارون را خيلي ريزتر توضيح دادم و يا عبور از تنگه دليجان در كوه ميشداغ و دور زدن تنگه رقابيه و محاصره دشمن را با جزئيات توضيح دادم.

با اين توضيحات هيچ ترديدي در ذهن آنها نماند. در آخر جلسه وابسته نظامي ايتاليا به‌گمانم، كه ارشد آنها بود سؤالي مطرح كرد و پرسيد كه شما در اين جلسه براي ما از 2عمليات حرف زديد و با آمار و ارقام ثابت كرديد كه 2 سپاه ارتش عراق را متلاشي كرده‌ايد و نزديك 40 هزار نفر اسير گرفته‌ايد؛ همين مقدار هم كشته و مجروح كرده‌ايد.

(برادران مي‌دانند كه در همان موقع ارتش عراق داراي 4 سپاه بود و عمده ارتش عراق همان سپاه دوم در مقابل بغداد بود و سپاه چهارم در غرب كرخه و سپاه سوم در شرق بصره و سپاه يكم فقط يك لشكر پياده داشت در اطراف كركوك.)

ايشان گفت شما 2 سپاه را نابود و متلاشي كرديد. يك هزار دستگاه تانك منهدم كرديد و همين ميزان نفربر و خودرو به غنيمت گرفته شد. پس چرا جنگ به پايان نرسيد؟ من به ايشان گفتم كه شما از زاويه خوبي نگاه كرديد. در هر جنگ متعارف ديگري اگر چنين حادثه‌اي اتفاق مي‌افتاد قطعا متجاوز شكست مي‌خورد و اگر پشت‌سر صدام قدرت‌ها وجود نداشتند يقينا جنگ در خرداد سال‌61 با فتح خرمشهر و پيروزي ملت ايران و شكست ارتش عراق به پايان مي‌انجاميد ولي آمريكايي‌ها و روس‌ها و شما اروپايي‌ها و تمام اعراب آمديد پشت‌سر صدام و مانع از سقوط او شديد. بله بايد جنگ تمام مي‌شد و دشمن شكست‌خورده بود و متأثر از كمك‌هاي حاميان منطقه‌اي و جهاني، سقوط نكرد.

سؤال دوم كه در همين زمينه مي‌توان مطرح كرد اين است كه «اين پيروزي (فتح خرمشهر) چگونه حاصل شد؟» بعضي از عزيزان احساس مي‌كنم هنوز نمي‌خواهند باور كنند كه در سال دوم جنگ اتفاق بزرگي رخ داد؛ تفكر خلاقي آمد و روند جنگ را به اين شكل درآورد.

صحنه جنگ صحنه رويارويي استراتژي‌ها و افكار و اراده فرماندهان است؛ يعني تفكرات با هم مي‌جنگند در 2سوي صحنه نبرد؛ علاوه بر تانك و توپ و هواپيما و نيروي انساني و سرباز در يك طرف با نيروي كم و طرف ديگر با نيروي زياد.

اينها فيزيك جنگ است و اصل تفكر است كه در جنگ حرف اول را مي‌زند. در كدام طرف جنگ تفكر برتري وجود دارد، تفكر خلاقي وجود دارد؟ آن است كه استراتژي خلق مي‌كند، راهبرد تعيين مي‌كند، راهكار تعيين مي‌كند. چگونگي جنگ را تفكر فرماندهان معلوم مي‌كند.

من 2 سال پيش مصاحبه‌اي از يك فرمانده ديدم. او گفته بود ما يك سال صبر كرديم تا توانستيم به دشمن نزديك شويم و بعد مناطق اشغالي را آزاد كرديم! واقعا مشكل ما همين بود؟! و بعد كه نزديك شديم، غلبه پيدا كرديم؟

ما كه در سال اول از همان روزهاي اول به دشمن نزديك بوديم و حفظ تماس ما برقرار بود! ما در همان سال اول در بعضي جاها 100 متر با دشمن فاصله داشتيم؛ چرا آزادسازي انجام نشد؟ ما بايد قبول كنيم كه در سال دوم يك تحول انجام شد؛ يعني در هر صحنه كه فرماندهاني با ايمان و فكورتر و با تدبيرتر و هوشمندتر باشند، مي‌توانند به بهترين شكل از امكانات استفاده كنند.

تفكر خلاق را همه اين فرماندهان عرضه كردند در سال دوم جنگ. ما با همان امكاناتي كه داشتيم دشمن را مورد حمله قرار داديم و پيروز شديم. در سال دوم يقيناً امكانات ما از سال اول جنگ كمتر بود. ابزار و امكانات ارتش ما در سال اول جنگ بيشتر بود؛ تانك، هلي‌كوپتر و توپخانه بيشتري داشتيم و در چندين عمليات ناموفق، بخشي از امكانات ارتش از بين رفته بود و جايگزين هم نشد و اين روند تا آخر جنگ وجود داشت.

بنابراين تفكر خلاق در سال‌هاي اوليه جنگ وجود نداشت. همچنين در خيلي از عمليات‌ها كه ما شكست خورديم ناشي از عدم‌شناخت ما نسبت به دشمن بود و همين‌طور بهره‌گيري از تمام امكانات و منابع در چارچوب يك راهبرد موفق وجود نداشت. سال دوم جنگ بود كه ما هم امكانات و منابع را به‌كار گرفتيم. آيا در اين كشور، سپاه و نيروهاي مردمي، جهاد سازندگي در سال اول نبودند؟ و اينها جزء منابع كشور نبودند؟ بودند اما يك عده‌اي مانع حضور اينها در جنگ در كنار ارتش مي‌شدند.

در خاطرات شهيد صياد نكات خيلي خوبي وجود دارد. ايشان در كتاب ناگفته‌هاي جنگ هم مي‌گويد در سال دوم تحول بزرگي اتفاق افتاد. مطالبي يادداشت كرده‌ام از اين كتاب كه فرازهايي از آن‌را مي‌خوانم:

«سال اول جنگ تحميلي اوضاع به‌گونه‌اي گذشت كه اين را بايد از زبان آنهايي كه در صحنه و در جريان بودند شنيد. ارتشي‌ها (قديمي‌ها) دوران تلخ سال اول را يادشان هست. براي برادران سپاه، صحنه عمل كه ميداني براي كار داشته باشند، برايشان ايجاد نشده بود.» (صفحه 195)

شهيد صياد از سال اول جنگ به‌عنوان توقف ياد مي‌كند؛ «يك سال توقف، دلالت بر اين مي‌كرد كه نيروهاي خودي كم‌كم دارند به يأس مي‌رسند كه بتوانند حداقل دشمن را در خاك خودمان نابود يا از آن بيرون كنند. اطراف بني‌صدر را مشاوريني گرفته بودند كه به جز يك مقدار آگاهي‌هاي تئوري، از علم نظامي چيزي سرشان نمي‌شد.

بني‌صدر را اميدوار كرده بودند كه به‌زودي حساب دشمن را مي‌رسيم. با همان روحيه ناسيوناليستي حتي در اتاق‌هاي جنگ راحت طرح نابودي دشمن را نشان مي‌دادند. فلش‌ها نشان‌دهنده اين بود كه دشمن نابود مي‌شود. بني‌صدر هم گمان مي‌كرد آن فلش‌ها كه روي نقشه كشيده شده، در روي زمين هم راحت انجام مي‌شود. دو‌سه عمليات انجام داده بودند. تكي در هويزه انجام دادند. شايد 800-700 اسير هم گرفتند ولي صدايش را درنياوردند كه چه بر سرمان آمد و در پاتكي كه دشمن زد، چگونه عقب‌ زده شديم و قتل عامي كه بچه‌هاي سپاه شدند كه البته يك حماسه شد.» (صفحه 198)

وقتي نتيجه تلاش‌ها اينطوري شد، يك سال گذشت و به جايي نرسيديم، همان طراحان نظامي به بني‌صدر برآورد داده بودند كه دليل توقف و دليل اينكه نمي‌توانيم جلو برويم اين است كه توان رزمي ما نسبت به دشمن در سطح پايين‌تري است و با اين توان نمي‌شود جنگيد؛ بايد توان رزمي را بالا برد. هواپيما، تانك، توپ، مهمات و جنگ‌افزارهاي ديگر و... ما عقب هستيم.» (صفحه 199)

در مورد وحدت ارتش و سپاه مي‌گويد در سال اول، مخالف اين وحدت بودند؛ «متأسفانه مسئولين رده‌بالاي ارتش در سال اول به‌شدت مخالف به‌وجود آمدن اين وحدت بودند. مي‌گفتندكه اين دو ارگان با هم نمي‌خوانند؛ پاسدارها چهره‌هاي تازه‌كار هستند و تخصص ندارند؛ ارتش سازمان‌يافته است، نبايد اينها بيايند، اوضاع به هم مي‌خورد.» (صفحه 202)

بنابراين ويژگي‌هاي يك راهبرد موفق اين بود كه من عرض كردم؛ همه در سال دوم جنگ اتفاق افتاد؛ بهره‌گيري از همه امكانات و منابع و اعتماد به‌نفس و خلاقيت و شناخت دقيق از دشمن و انطباق با واقعيات، ويژگي‌هاي راهبرد ما در سال دوم جنگ بود.

بنا بر اين تفكر برتر و خلاقيت و تركيب جديد، نيروها كه برادران ارتش و سپاهي و جهاد سازندگي و بسيجي‌ها بودند، يد واحد شدند عليه دشمن و با طرح‌ريزي‌هاي عالي، حمله كردند و آن عمليات‌ها پيروز شد. ارتش عراق در همه سطوح غافلگير شد و نفهميد و درك نكرد كه اين قدرت چگونه شكل گرفته است.

ارتش همان ارتش بود ولي نيروهاي مردمي و جهادي و سپاه آمدند و يك تركيب جديد شكل گرفت و اين پيروزي‌ها به‌دست آمد.ارتش عراق در تمام سطوح، هم در سطح راهبردي و تاكتيك و هم در سطح عمليات، غافلگير شد و تا آخر هم نتوانست تاكتيك ما را بفهمد. بنا بر اين روندي كه با مقاومت در برابر تجاوز ارتش عراق در حمله به ايران شكل گرفته بود، اين جريان جديد فرصت پيدا كرد و مجال يافت، رشد و بسط پيدا كرد و اين پيروزي حاصل شكل‌گيري و تكامل همان قدرت دفاعي جديد بود. ماهيت اين پيروزي‌ها بايد تجزيه و تحليل شود؛ ماهيت اين پيروزي‌ها، ريسك فرماندهي، روش دستيابي به پيروزي‌ها.

توانايي فرماندهان در همه ابعاد نيروي انساني، لجستيك. اطلاعات و بسياري از موضوعات ديگر بايد بررسي شود تا اهميت اين موضوع روشن شود.به‌عنوان مثال شما برگرديد به شب عمليات بيت‌المقدس ببينيد كدام‌يك از شما جرأت دارد دوسوم نيروهاي خود را از رودخانه كارون عبور دهد و اگر نشد چي؟ شما تصميم گرفته‌ايد دوسوم اين قوا را از رودخانه عبور دهيد و يك منطقه به اين بزرگي را تصرف كنيد؛ اين خيلي ريسك مي‌خواهد؛ اين قدرت و دل بزرگي مي‌خواهد. اينها بايد بررسي شود تا ابعاد اين عمليات‌ها مثل فتح خرمشهر معلوم شود.

سؤال آخري كه من در اين زمينه دارم اين است كه «روش مواجهه با اين پيروزي‌ها چگونه است؟»ما امروز شاهد اين هستيم كه روش درستي در پيش نمي‌گيريم. به‌عنوان مثال به من پيشنهاد شده در اين جلسه درباره علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر صحبت كنم.

چرا بايد ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر كه اين سؤال را اپوزيسيون داخلي، توليد كرد همزمان با فتح خرمشهر طرح شود؟ بله به اين سؤال هم بايد پاسخ داد ولي نه به اين شكل كه با طرح اين پرسش، بر اين پيروزي بزرگ سايه بيندازد؛ در حالي كه اين دو مسئله جدا از هم هستند. به اين پرسش، بله بايد پاسخ داد و پاسخ دارد ولي در زمان و شرايط مناسب.

همچنين هنوز ماهيت اين پيروزي و تحول بزرگي كه در ابعاد سياسي و نظامي ايجاد كرد روشن نيست و ناشناخته مانده است و ما بيشتر در ايام سوم خرداد تبليغات مي‌كنيم.
دشمنان به اعتقاد من درك بهتري از آزادسازي خرمشهر دارند. آنها فهميدند چه شد و چه اتفاق مهمي رخ داد. نكته مهم بعدي اين است كه ما بياييم به جاي مناقشه درباره نقش نيروهاي ارتش يا سپاه در جنگ اين تفكر را موردتوجه قرار دهيم كه پيروزي چگونه حاصل شد.

اين تفكر جديد نظامي متعلق به سپاه يا ارتش فقط نيست، متعلق به همه است؛ در عين حال ما نبايد بگوييم اتفاقي نيفتاده و يك روند طبيعي در جنگ طي شده است. نكته آخر اين است كه ما هميشه از وجه اثباتي مي‌آييم خرمشهر را مورد بررسي قرار مي‌دهيم.

يك بار اين سؤال و پرسش را از خودمان بپرسيم كه «اگر نمي‌توانستيم خرمشهر را متكي بر قدرت نظامي آزاد كنيم جنگ چه سرانجامي پيدا مي‌كرد؟» بياييم يك بار اين‌طور بررسي كنيم، آن موقع اهميت فتح خرمشهر معلوم مي‌شود، حقيقت اين عمليات روشن مي‌شود و وزن اين فتح معلوم خواهد شد. فرضيات متعددي را مي‌توان مثال زد.

شما فكر بكنيد دشمن قبل از تهاجم ما مي‌آمد به تمام حاشيه غربي رودخانه كارون محكم مي‌چسبيد؛ يعني مثل گوشه شمال شرق خرمشهر. آيا ما مي‌توانستيم به اين راحتي از كارون عبور كنيم؟ يا اينكه از خرمشهر عقب‌نشيني مي‌كرد! يكي از نگراني‌هاي آقامحسن در مرحله سوم عمليات بيت‌المقدس اين بود كه نكند ارتش عراق خرمشهر را رها كند و ما برويم در خرمشهر بدون كوبيدن دشمن و شكست او؛ اين يكي از نگراني‌ها بود. يا قطعنامه‌اي نوشته مي‌شد مثل قطعنامه‌اي كه 48 ساعت قبل از عمليات رمضان به نام 514 نوشته شد و به تصويب رسيد.

در اين قطعنامه آتش‌بس و خاتمه فوري عمليات‌ها و عقب‌نشيني نيروها بود. فكر كنيم اين قطعنامه مثلاً 5ارديبهشت نوشته مي‌شد و عراق هم عقب‌نشيني مي‌كرد. يا فكر كنيد عمليات بيت‌المقدس مثل عمليات رمضان مي‌شد؛ ما عمليات مي‌كرديم ولي فتحي در كار نبود و موفق نمي‌شديم دشمن را شكست دهيم. در اين صورت چه مي‌شد؟

نابراين از اين زاويه اگر ما عمليات بيت‌المقدس را مورد بحث قرار دهيم اهميت فتح خرمشهر براي ما روشن مي‌شود. و اما چند كلمه در مورد عمليات بيت‌المقدس هم عرض كنم.ما حقيقتاً شرايط دشواري داشتيم. كسي تصور نكند ما شرايط آساني داشتيم. خيلي دشوار بود و در اضطراب بوديم.

دشمن هيچ كمبودي نداشت به لحاظ نفرات و تجهيزات. احساس هم مي‌كرديم حمله به اين دشمن خيلي دشوار و سخت است و حتي احتمال شكست هم مي‌داديم. نقطه قوت ما، فرماندهان و رزمندگان ما بودند؛ انسان‌‌هايي صادق، باايمان و با دل‌ها و روح‌هاي بزرگ، شجاع و باتدبير و هوشمند و به خدا اميدوار.

من شهادت مي‌دهم! والله فرماندهان ما نه ماجراجو بودند و نه توهم داشتند و نه اينكه بدون كار و بررسي و طراحي و شناسايي عميق و بحث‌هاي فراوان، همين‌طوري، خشك و خالي توكل بر خدا كنند و توسل پيدا كنند. نه والله اين‌طور نبود.

سير كار را فرصت اگر باشد من شرح بدهم معلوم مي‌شود. ماه‌ها كار صورت گرفت براي اين دو عمليات فتح‌المبين و بيت‌المقدس چون دشمن هيچ كمبودي نداشت و همه‌گونه تجهيزات را داشت و ما فكر مي‌كرديم حمله به اين دشمن خيلي دشوار و سخت است. اولين جلسه را با برادران ارتش در تاريخ 10/1 گذاشتيم. بعد از عمليات فتح‌المبين بلافاصله آماده شديم براي عمليات بعدي. من حساب كردم حداقل 200 نفر روزي 15 ساعت كار مي‌كردند. در حدود يك ماه (30 روز) اين را حساب كنيم؛ كار بسيار سنگين بود.

وسعتي كه ما مي‌خواستيم عمليات بكنيم 30 برابر وسعت منطقه عمليات ثامن‌الائمه بود، 10 برابر وسعت عمليات طريق‌القدس بود و بيش از نيمي از سرزمين لبنان بود. ما حدود 6 هزار كيلومتر مربع عمليات كرديم و شما از هرجايي كه مي‌خواستيد عمليات بكنيد بايد از رودخانه عبور كنيد.

در شمال، رودخانه كرخه و در شرق، رودخانه كارون بود. در جنوب، رودخانه اروند بود و آن طرف در غرب هم هورالهويزه بود؛ يعني دشمن محصور بود بين اين آب‌ها و به‌مدت 22 ماه زمان در اختيار دشمن بود و در حد كافي ميدان مين و استحكامات و سنگر درست كرده بود و اين موانع طبيعي هم موانع غيرقابل عبور بودند و ما بايد از تمام موانع طبيعي و مصنوعي عبور مي‌كرديم. طرح‌ريزي عمليات كار بسيار مهمي بود و ما با برادران ارتش در تمام امور هماهنگي داشتيم اما در بحث طرح‌ريزي جداگانه عمل مي‌كرديم.

تيمي را آقاي رضايي آماده كرده بود كه من و شهيد باقري و آقارحيم و آقاي عزيز جعفري و آقاي غلامپور بوديم و يك تيم هم شهيد صياد شيرازي آماده كرده بود شامل امير موسوي قويدل، امير شاهان، امير معين وزيري، امير بختياري و امير‌مفيد و امير نوايي كه با آن كار مي‌كردند و نزديك 20روز طرح‌ريزي‌ها طول كشيد. بعد اعضاي دو تيم آمدند در يك جاي مشتركي در قرارگاه مركزي پيش آقاي رضايي و شهيد صياد شيرازي توضيح دادند.

آنجا در انتخاب راهكار اختلاف بسيار شديدي داشتيم. يكي از راهكارها اين بود كه از معبر زميني استفاده كنيم؛ همان جاده اهواز به خرمشهر و بايد 120كيلومتر مي‌كوبيديم تا برسيم به خرمشهر؛ راهكار دوم مثل عمليات هويزه بود؛ هم از زمين و هم از رودخانه عبور كنيم. در راهكار سوم عبور از رودخانه كارون با حداكثر قوا بود كه مورد توجه قرار گرفت.

دشمن دو آرايش داشت؛ يك آرايش عمومي و يكي هم خاص خرمشهر . عمده قوايي در حاشيه جنوبي كرخه نور داشت و عمده قوايي در دورن شهر خرمشهر. حتي شمال خرمشهر را كانال زده بود كه اگر قواي ايران پيشروي كردند لااقل از طرف شمال به آساني وارد خرمشهر نشوند و نقطه ضعف دشمن همين منطقه مقابل «هالوب» تا «دارخوين» در غرب كارون بود.

آقاي رضايي هميشه با يك آنتن يك دايره مجازي روي نقشه مي‌كشيد و مي‌گفت اينجا قلب منطقه است؛ اگر به اينجا دست پيدا كرديم موفق مي‌شويم. اين دايره از گوشه كوشك بود تا ايستگاه حسينيه و تا مرز و يك دايره به وسعت 500 كيلومتر مربع و مي‌گفت اگر ما اينجا را از دشمن بگيريم و به اين منطقه برسيم موقعيت دشمن به خطر مي‌افتد و چهار خطر احساس مي‌كند؛ اولا احساس مي‌كند كه لشكر 5 و 6 محاصره مي‌شود، نگراني و خطر دوم و سوم از نظر دشمن اين بود كه نشوه و بصره در خطر قرار مي‌گيرد و چهارم تصرف خرمشهر را احساس مي‌كند و بين اين چهار ابهام و ترديد سردرگم مي‌شود.

موضوع دوم كه بسيار بحث‌انگيز بود سرپل‌گيري بود كه آيا ما بايد بعد از عبور از كارون يك سرپل كوچك بگيريم يا بزرگ؛ حالا كه راهكار عبور از كارون تثبيت شد. يك عده مي‌گفتند سرپل كوچك بگيريم و مي‌گفتيم چرا، مي‌گفتند براي اينكه ما يكدفعه نمي‌توانيم يك خيز بلند برداريم و يكباره از كارون به جاده يعني 25 كيلومتر پيش برويم.

عمده قواي ما هم پياده بود؛ تانك و نفربر نداشتيم. گردان تانك‌مان نسبت به عراق بسيار كمتر بود. استعداد گردان تانك ما در ارتش بيش از 17 تا 20 دستگاه بود آن هم بهمن ماه سال 60، نه سال 61 در حالي كه تانك عراق 32 دستگاه بود و به دليل كمك‌هاي خارجي هميشه كامل بود.

تاكيد فرماندهان اين بود كه منطقه سرپل وسيع و بزرگ بايد تصرف شود و سرزمين 800 كيلومترمربعي را تصرف كنيم.

بنابراين معناي مانور نظامي ما در عمليات بيت‌المقدس و انتخاب راهكار عبور از كارون با استفاده از دو قرارگاه9 فتح و نصر (عمده قوا) به معني پرهيز از نقاط قوت و زدن به نقطه آسيب‌پذير و ضعف دشمن بود.

اين دكترين عملياتي ما بود كه 8 سال عمل كرديم. حالا خيلي از دوستان ما در سپاه آمده‌اند اين را در زرورق پيچيده‌اند و نامي عاريه‌اي و تقليدي و ترجمه يك لغت لاتين را بر روي اين دكترين ما گذاشته‌اند به نام دكترين نامتقارن كه ترجمه لغت اسه متريك است.

مي‌گوييم معني اين نامتقارن چيست؟‌ مي‌گويند‌پرهيز از نقاط قوت دشمن و حمله به نقاط ضعف و آسيب‌پذير دشمن. مي‌گوييم اينكه همان دكترين عملياتي ما طي 8 سال جنگ است! البته جمله اضافه‌اي هم مي‌گويند؛« پرهيز از قرينه‌سازي» كه اين در ذات همان جمله اول هست. عمليات تصويب شد و ما با قرارگاه‌هاي متعددي كه درست كرده بوديم تحت فرماندهي قرارگاه مركزي كربلا، حمله كرديم؛ با قرارگاه‌هاي فتح، نصر و قدس.

نيروي زميني ارتش 3 لشكر و 5 تيپ شامل 60 گردان و نيروهاي سپاه 14 تيپ بودند شامل 120 گردان. بحث تجهيزات ارتش بحث جدگانه‌اي است كه بايد مورد توجه قرار گيرد و تجهيزات ارتش كمك فوق‌العاده‌اي به ما كرد از قبيل توپخانه، خمپاره 120 م م، كاتيوشا و غيره و هوانيروز كه از امكانات خوبي برخوردار بود شامل 24 فروند كبرا و 22 فروند 214 و 15 فروند شنوك و نيروي هوايي ارتش كه براي روز اول عمليات 20 سورتي پرواز مي‌كرد و روزهاي بعد 63صورتي پشتيباني مي‌كرد و پدافند هوايي ارتش و ترابري هواپيماها در عقب جبهه.

و جهاد سازندگي كه بيشتر از ما و ارتش، ماشين‌آلات مهندسي كمك كرده و بيشتر از سپاه و ارتش وسايل و امكانات در ميدان جنگ آورده بود. ارتش 26 دستگاه ماشين‌آلات داشت، سپاه 60 دستگاه و جهاد سازندگي 90 الي 100 دستگاه به ميدان آورده بود. در مقابل، لشكرهاي بسيار زيادي از دشمن سر راه ما بود و لشكر 5 مكانيزه و 6 زرهي و 15 و 11 پياده در خط درگير بودند.

لشكرهاي احتياط شامل 3 زرهي و 12 زرهي و 7 پياده و 9 زرهي و تيپ 10 زرهي گارد به همراه 15 تيپ (از قبيل 31 و 32 و 605 و 417 و 109 و 601 و ...). دشمن در مجموع 41 گردان تانك داشت و هر گردان 43 تانك در اختيار داشت؛ معادل 1400تانك بودند. 38 گردان مكانيزه داشت؛ قريب 1300 دستگاه كه سرجمع 2700 دستگاه تانك و نفربرداشت و 40 گردان پياده با پشتيباني هواپيما و هلي‌كوپترها. 30 گردان توپخانه داشت معادل 500 قبضه.

با اين توضيحات حمله براي ما بسيار دشوار بود. خود پيچيدگي رودخانه كارون بحث زيادي دارد. فقدان آموزش و تجربه براي يگان‌هاي عبوركننده ما از رودخانه يكي از مشكلات بود، چون بحث اين بود كه 5 تا 6 لشكر را بايد عبور دهيم و حداقل نياز به 6 تا 7 پل داشت كه تعداد پل‌ها 3 ‌عدد بيشتر نبود. مشكلات محدوديت در زمينه امكانات عبور و امكانات مهندسي و تامين جاده همزمان با عبور سرپل‌گيري، هوشياري دشمن، نداشتن عارضه بين رودخانه تا جاده همه اينها براي ما مشكل بود.

همچنين از مكان عمليات، دشمن اطلاع داشت و مي‌دانست ما مي‌خواهيم در اين منطقه عمليات كنيم، زيرا اين آخرين عمليات براي تصرف باقيمانده مناطق اشغالي در خوزستان بود. ما با بهترين درك و فهم، مانور عمليات را انجام داديم و ويژگي‌هاي عمليات ما، غافلگيري در تاكتيك بود و تهاجم به جناح دشمن و نقطه ضعف دشمن بود از طريق عبور از كارون و شناسايي دقيق و برآورد صحيح از توان و استعداد دشمن و طرح‌ريزي عالي.

عمليات ساعت 5/12 شب و در روز دهم ارديبهشت سال 61 با رمز ياعلي‌ابن‌ابيطالب(ع) آغاز شد. آقا محسن طي تحليلي، احتمال حمله اسرائيل به لبنان را همزمان با عمليات بيت‌المقدس مي‌داد كه اين حادثه بعد از عمليات اتفاق افتاد. مرحله اول را ما به سرعت عمل كرديم و رسيديم به جاده اهواز – خرمشهر و توانستيم بين 30 تا 35 كيلومتر از جاده را تصرف كنيم و سرپلي به وسعت 700 الي 800 كيلومتر مربع را تصرف كنيم.

دشمن به ما پاتك زد. شب دوم و شب سوم با تلاش فراوان توانستيم اهداف باقيمانده را تصرف كنيم.

مرحله دوم را يك هفته بعد يعني 17‌ارديبهشت آغاز كرديم و رسيديم به مرز. يگان‌هاي تحت امر سپاه در قرارگاه فتح شامل تيپ 25 كربلا به فرماندهي مرتضي قرباني بود و تيپ8 نجف به فرماندهي شهيد احمد كاظمي و تيپ 14 امام حسين به فرماندهي شهيد خرازي كه با لشكر 92 اهواز و تيپ 55 هوابرد ادغام شده بودند. از طرف ارتش مسئول قرارگاه فتح شهيد نياكي بود و از طرف سپاه، من فرمانده بودم.

در مرحله دوم ما در بحران عجيبي گرفتار شديم. دشمن از جنوب از همان منطقه شلمچه روبه شمال حمله كرد به قرارگاه نصر و بخش زيادي از منطقه را تصرف كرد. همه فرماندهان قرارگاه كربلا و فتح جمع شديم در سنگر فرماندهي قرارگاه نصر. دشمن با حداكثر قوا پاتك كرده بود به منطقه قرارگاه نصر. تمام يگان‌هاي قرارگاه نصر شامل لشكر 21 حمزه و تيپ‌هاي 27 محمد رسو‌الله(ص) و 7 ولي‌عصر(ع) با تمام قدرت با دشمن درگير شده بود. حاج احمد متوسليان براي اينكه نشان دهد كه وضع چقدر بحراني و دشوار است بيسيم را فشار مي‌داد و به آقا محسن كه از قرارگاه كربلا جلو آمده بود در قرارگاه نصر، مي‌گفت گوش كن آقا محسن، ببين چه خبر است.

و صداي رگبار گلوله‌ها و شليك آرپي‌جي‌ها و انفجار گلوله‌ها شنيده مي‌شد. حاج احمد متوسليان مي‌گفت همه افراد دور و برم رفته‌اند به جنگ، من فقط مانده‌ام (احمد مجروح بود و عصا زير بغل داشت). مي‌گفت محمود شهبازي، همت و همه كادر فرماندهي تيپ دارند مي‌جنگند.

آنقدر نيروهاي ما و عراقي‌ها قاطي هم شده بودند كه يك بسيجي، فرمانده تيپ‌24 مكانيزه را اسير كرد. نارنجك انداخته بود در نفربرش و بيشتر صورت آن فرمانده متلاشي شده بود و چند ساعت بعد از اسارت مرد. وقتي كه من خطر را احساس كردم به سرعت خودم را رساندم به نزد شهيد كاظمي و در طول راه نيز مرتبا فرياد مي‌زدم توي بيسيم كه روبه جنوب آرايش بگيريد چون آرايش‌هاي يگان‌هاي قرارگاه فتح روبه غرب بود، روي دژ مرز.

به هرحال وقتي رسيدم پيش احمد كاظمي ايشان با سرعت دستور داد خاكريزي عمود بر مرز رو به‌ جنوب بزنند. يك خاكريز عصا شكل زدند، برادران جهاد سازندگي. احمد با بلندگو دستي فرياد مي‌زد و بچه‌هاي تيپ را پشت خاكريز كشاند. يك برادر استوار ارتشي هم تاوي داشت آورد به كمك. تانك‌هاي دشمن رسيدند به خاكريز ما و برادران با آرپي‌جي و تاو حمله كردند و 15-10 تانك زدند و دشمن از حركت ايستاد و قرارگاه نصر نيز شب و روز بعد منطقه را ترسيم كرد و مواضع از دست رفته را پس گرفت.

بعد از مرحله دوم، ما مرحله‌اي را با تعجيل آغاز كرديم كه كار را تمام و يكسره كنيم كه موفق نشديم. تيپ 25 كربلا و تيپ 5 هوابرد از قرارگاه فتح شركت كردند به اضافه يگان‌هاي قرارگاه نصر. قرار بود در منطقه شلمچه در داخل مرز خودي از شمال به طرف جنوب حركت كنند و خود را به بوارين برسانند و عقبه دشمن را ببندند و كار را تمام كنند كه دشمن مقاومت كرد و ما موفق نشديم. اين در حقيقت مرحله سوم بود.

مرحله سوم يا چهارم را ما با تاخير شروع كرديم و ما 14 روز مانديم و مي‌انديشيديم كه چه كاري انجام دهيم. بحران كشف راهكار داشتيم؛ آيا از حاشيه كارون برويم؟ آيا از دروازه شهر خرمشهر وارد شهر بشويم؟ آيا مجددا تاكتيك شلمچه را انجام دهيم؟

در آخر ما به اين نتيجه رسيديم كه كل مانور را تمركز دهيم بين جاده و مرز و كمبود نيرو هم داشتيم. به قرارگاه فجر هم گفتيم شما يك قرارگاه كوچك درست كنيد. 3‌تيپ آمد؛ يك تيپ از لشكر 77 و دو تيپ از سپاه به نام تيپ 19 فجر و تيپ 33 المهدي.آمديم يك قرارگاه درست كرديم بين فتح و نصر. در اين مرحله ديگر لشكر 92 با ما نبود چون منطقه قرارگاه فتح در مرز را به آن سپرديم و يگان‌هاي قرارگاه فتح فقط تيپ 8 نجف و تيپ 14 امام حسين(ع) بود. البته شهيد نياكي با توپخانه لشكر تا آخر ما را همراهي كرد.

و روز 2 خرداد حمله صورت گرفت و من ساعت 10 صبح يادم است كه تماس گرفتم با شهيد احمد كاظمي و به ما گفت خرمشهر آزاد شد و به آقاي رضايي بگو. من رفتم پيش احمد كاظمي همان ساعت 10 صبح در خرمشهر و ما رفتيم داخل خانه‌ها و ديديم دشمن از آنجا رفته است و گروه گروه در حال تسليم‌شدن هستند و ساعت 5/3 بعدازظهر اين پيروزي اعلام شد.

تاريخ درج: 2 خرداد 1387 ساعت 13:24 تاريخ تاييد: 2 خرداد 1387 ساعت 16:31 تاريخ به روز رساني: 2 خرداد 1387 ساعت 16:02
 پنجشنبه 2 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 445]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن