تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):تكميل روزه به پرداخت زكاة يعنى فطره است، همچنان كه صلوات بر پيامبر (صلى الله عليه و آل...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1849988275




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آمد و از اين پس خواهد بود


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آمد و از اين پس خواهد بود
آمد و از اين پس خواهد بود
با عرض سلام خدمت همه شما دانش آموزان و دبيران پرورشي عزيز. همانگونه که تاکنون متوجه شده ايد، باتوجه به مناسبت هاي موجود در تقويم ما ايرانيان اعم از مذهبي و سنتي و همچنين با توجه به اهميت اين مناسبات، مرکز يادگيري در نظر دارد تا با ارائه متون مجري متناسب با اين ايام، شما را در برگزاري هرچه باشکوه تر مراسمي که در مدارس برگزار مي گردد، ياري نمايد. اميد است توانسته باشيم گامي در اين راستا برداشته باشيم. از پس خوابي کوتاه، سر از زمين ماسه اي غار حرا برگرفت. هوا خنکايي لرزآور داشت. شب، گويي به نيمه خود رسيده بود. محمد، سر سوي بيرون چرخانيد: به آسمان، هلال لاغر ماه، نور کم جان خويش را بر کوه هاي حرا و دشت، افشانده بود. مکه، طبيعت پيرامون آن و سر تا سر جهان، در خوابي ژرف غرقه بودند. سکوتي سنگين و غريب، هستي را يکسره در خود فرو برده پيچيده بود. محمد، پيشتر، بسيار نيمه شبان را با بيداري سپري ساخته بود؛ ليک، آن مايه سکوت و آرامش را، هرگز نه شنيده و نه احساس کرده بود.***محمد به هر گوشه آسمان که نگريست او را ديد.پس، صدايي به لطافت باران و خوشنوايي آواي جويباران از او برخاست:ـ اي محم........د!محمد با لرزه اي آشکار در صدا، پاسخ گفت: بــ........بله؟ـ بخـ.........وان!ـ من......؟! چــ......چه بخوانم!؟ـ نام خدايت را!ـ چـ.... چگونه بخوانم؟ـ بخوان به نام پروردگارت که بيافريد.محمد، هم نوا با آن موجود آسماني، خواندن آغازيد:ـ .... آدمي را از لخته اي خون آفريد.بخوان؛ و پروردگار تو، ارجمندترين است.همو که به وسيله قلم آموزش داد.و آدمي را، آنچه که نمي دانست، آموخت... خواندن پايان يافته بود. صداي آسماني، فروخفت. آن گاه، ديگر بار، گوينده آن به هيأت نخستين درآمد؛ و آن توده نور آسماني، به يکباره کمرنگ، و سپس ناپديد گشت. 
آمد و از اين پس خواهد بود
***خواست تا از جاي برخيزد ليک در زانوانش نايي نمانده بود. پس، پاها در زير سنگيني تن، دوتا شدند؛ و او، بر زمين پهن شد. در همان حال، پيشاني بر زمين نهاد، و صدايش به گريه، فراز شد. محمد دست راست را تکيه گاه خويش ساخت و تن را از زمين ماسه اي کف غار برکند. در پي آن دقيقه هاي بس دشوار که بر او گذشته بود اينک بيش و کم احساس تواني در زانوان مي کرد. نه چندان بسيار. در آن مايه که بتواند بر پاي بايستد و تن لخت و سنگين شده را ـ هرچند دشوار و کند ـ سوي شهر و سراي خويش کشاند. بر پاي ايستاد. ردا و عبا را بر شانه ها و تن ميزان ساخت و از حرا پاي به در نهاد.شب همان شب ساعت پيشين بود و آسمان و ستارگان و هلال باريک ماه همان و کوه حرا و دشت گسترده جنوبي پيش پاي آن و مکه نيز همان. ليک گويي در پس پشت آن آرامش و سکوت ظاهري، جنبش و ولوله اي آغاز گشته بود. در پس پرده انگار ماجرا در جريان بود.
آمد و از اين پس خواهد بود
***فضا انگار انباشته زمزمه اي شورانگيز بود. کوه و دشت و سنگ و خار بوته و خاک، به نجوايي مرموز در گوش جان يکديگر بودند. ـ درود بر تو، اي برگزيده خدا! محمد به اين سو و آن سو سر چرخانيد. جز طبيعت آشناي بي جان پيرامون اما، هيچ نديد: همان کوه حرا بود و تخته سنگ هاي برهنه سياه و خشن آن نيز در جنوب آن، سلسله کوه هاي کم بلنداي گرداگرد مکه.پس امتداد آن کوه ها، که از سويي، رو به جانب يثرب داشت، با دره ها و ساده دشت هاي خشک حاشيه آن ها.سر به سر، طبيعت بود. غنوده در آغوش تيره شب. ژرف، خاموش و اسرارآميز، بي هيچ موجود سخن گو در آن.***
آمد و از اين پس خواهد بود
به کمرکش کوه ناگاه دگرگوني اي مرموز در فضاي پيرامون خويش احساس کرد. پس در افق رو به رو ـ آنجا که آسمان در پيوند پيوسته خويش با زمين يکي مي شد ـ نوري شگرف و اثيري ديد که سر به سر، فضا را پوشيده بود.چون نيک نگريست، در ميان آن هاله نور، همان موجود آسماني پيشين را ديد که حضورش جمله افق نگاه او را پر ساخته بود.در بيداري بود اين، آيا؟شتابان سر به جانب راست چرخانيد. شگفتا...! آن جا نيز بود؛ با همان سيما و هيأت مردانه، و آن شکوه فرازميني. گويي با هزاران بال ايستاده بود. گام ها گشاده از هم. انگار هر پاي کودکي را در کراني از آسمان استوار ساخته بود. اين يک در خاور و ديگري در باختر.ديگر آن سو و آن ديگر سو... باز او بود. به همان گونه و با همان صورت!بيم و خلجاني تازه بر جان محمد اوفتاد.پروردگارا.... او کيست؟! از جان محمد چه مي خواهد؟***
آمد و از اين پس خواهد بود
همان صداي آسماني روح بخش در فضا پيچيد و در گوش جان محمد نشست.ـ اي محمد... تو پيامبر خدايي، و من فرشته او، جبرئيلم.«چه....؟!»ـ اي محمد.... تو پيامبر خدايي، و من فرشته او، جبرئيلم.پروردگارا.... چه مي شنيد او؟! درست آيا شنيده بود؟ـ اي محمد.... تو پيامبر خدايي، و من فرشته او، جبرئيلم! نه... اين رؤيا بود! اين از هر بيداري آشکارتر و حقيقي تر بود!پس، از پس آن سده ها سکوت، خواست آفريدگار جهان بر آن قرار گرفته بود تا باري ديگر با بندگان خويش سخن گويد! نيز، از ميان جمله آفريدگان بيرون از شمار خويش، او را شايسته اين هم سخني و ميانجي رسانيدن پيام خود به مردم دانسته بود!***
آمد و از اين پس خواهد بود
موجود شکوهمند آسماني رفته بود. پيامبر نوانگيخته، با دريايي از احساس هاي گونه گون، بر جاي مانده بود. پيامبر، تب زده، با لرزشي پياپي از هيجان در شانه ها، سر فرو افتاده و بي رمق، پاي بر دشت دامنه حرا نهاد. اينک حالتش چنان بود که آن سکوت و سکون و خلوتي بي خدشه طبيعت را که پيشتر آن مايه دوست مي داشت، تاب نمي آورد. آرزومند سراي امن خويش بود و کنار آسوده همسرش، خديجه. گويي تنهايي، تاب تحمل آن مايه شور و هيجان و اضطراب يکباره را نداشت. زودتر بايستي هم رازي همدل مي يافت و بخشي از اين بار پشت شکن را بر دوش وي آوار مي ساخت. کاش اين دو فرسنگ راه حرا تا خانه، چندي کوتاه تر بود! يا کاش يک تن از اهل سرايش بود، تا با وي، اين راه دراز پايان ناپذير را، کوتاه مي ساخت! فرشته وحي رفته بود. بي بر جاي نهادن هيچ نشان از خويش؛ جز آن عبارت خوش : اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِي خَلَقَ  مرکز يادگيري تبيان - نويسنده: محمد رضا سرشار (رضا رهگذر)گردآوري و تنظيم: مريم فروزان کيا





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 345]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن