واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سیری در فضائل و سیره فردی امام باقر علیه السلام در میان مردم چون یكى از آنها بود، و ازمتواضع ترین مردم به شمار مى آمد، ولى در مقابل ستمكاران، شجاعانه مى ایستاد و ازحق و حقیقت دفاع مى كرد.
عبادت همیشه به یاد خدا بود، در همه حال نام خدا بر لب داشت، نماز زیاد مى خواند و چون سر از سجده بر مى داشت. سجده گاهش از اشك چشمش تر شده بود . امام صادق فرمود : پدرم در مناجات شبانه اش مى گفت : « خدایا، فرمانم دادى نبردم ، نهی ام كردى ، اطاعت نكردم ، اكنون بنده ات ، نزد تو آمده و عذرى ندارم.» آنگاه كه به سفر حج مى رفت، چون به حرم مى رسید، غسل مى كرد، كفش هایش را در دست مى گرفت و مسافتى را پیاده مى رفت. و چون وارد مسجد الحرام مى شد به كعبه نگاه مى كرد و با صداى بلند مى گریست، غلامش افلح مى گوید: " با امام باقر حج گزاردم، چون وارد مسجدالحرام شد، به «بیت» نگاه كرد و گریست تا آن كه صدایش بلند شد، گفتم: «فدایت شوم، مردم به شما نگاه مى كنند، آهسته تر گریه كنید»، فرمود:«واى بر تو اى افلح، چرا گریه نكنم، شاید خداوند از رحمت به من نگاه كند، و فرداى قیامت بدین سبب، نزدش رستگار شوم ». حتى در شب وفاتش ، مناجات شبانه اش را ترك نكرد. شجاعت علم و تقوایش، زهد و پارسایى اش، چنان عظمت، جلالت و ابهتى به وى داده بود كه كسى نمى توانست او را سیر نگاه كند. و دانشمندان بزرگ از جمله «حكم بن عتیبه» با همه عظمت و بزرگى اش، در نزد او، كودكى دانش آموز مى نمود، یكى از همراهان هشام بن عبدالملك خلیفه اموى، به هنگام حج، چون توجه و احترام مردم به آن حضرت را دید، تصمیم گرفت با طرح سوالى او را شرمنده كند، و چون به نزد آن گرامى رسید و چشمش به او افتاد، تنش لرزید، رنگش پرید و زبانش بند آمد . در میان مردم چون یكى از آنها بود، و از متواضع ترین مردم به شمار مى آمد، ولى در مقابل ستمكاران، شجاعانه مى ایستاد و از حق و حقیقت دفاع مى كرد. از تحقیر مسلمانان نهى مى كرد و به غلامان و كنیزانش مى فرمود: «گدایان را گدا ننامید و آنها را با این نام نخوانید، بلكه آنان را به بهترین نام هایشان صدا بزنید.» رفتار با یاران و دیگر مردم آن بزرگوار، یارانش را به همدردى و برادرى و نیز یارى مسلمانان سفارش مى كرد و مى فرمود: «دوست داشتنى ترین كارها نزد خدا این است كه مسلمانى، شكم مسلمانى را سیر كند، غمش را بزداید و دینش را ادا كند .» با همه مهربان بود. حتى با كسانى كه نسبت به او رفتار بدى داشتند، از بد كاران در مى گذشت، اگر مهمانى مى رسید با مهربانى در به رویش باز مى كرد و در حمل بار و بنه اش به او كمك مى كرد، در تشییع جنازه مردم عادى شركت مى كرد، لغزش هاى یاران را نادیده مى گرفت و مى فرمود: «اصلاح امور زندگى و روش برخورد با مردم چون پیمانه پرى است كه دو سوم آن زیركى و یك سوم آن گذشت است.» از تحقیر مسلمانان نهى مى كرد و به غلامان و كنیزانش مى فرمود: «گدایان را گدا ننامید و آنها را با این نام نخوانید، بلكه آنان را به بهترین نام هایشان صدا بزنید.» یاران و همراهان را غذا مى داد و چون كمى از آنان فاصله مى گرفت در برخورد مجدد با آنان چنان احوال پرسى مى كرد كه گویا مدت ها است آنها را ندیده است. آراستگى ظاهر موى سرش تمیز و مرتب بود ، ریش خود را كوتاه مى كرد و خط مى گرفت و موهاى دو طرف صورت و زیر چانه اش را مى سترد، حجامت مى كرد. دست ها و ناخن هایش را حنا مى گرفت. دندان هایش را كه سست شده بود، محكم كرده بود. انگشترى در دست مى كرد، نقش انگشترى اش «العزه لله» بود .
غذا خوردن غذا را با «بسم الله» آغاز و با «الحمد لله» ختم مى كرد، و آنچه را در اطراف سفره ریخته بود، اگر در خانه بود، بر مى داشت و اگر در بیابان بود براى پرندگان وا مى نهاد . میهمانى دادن غذا دادن به مومنین به ویژه شیعیان را بسیار مهم مى شمرد و به یاران خود سفارش مى كرد، كه دوستان و هم كیشان خود را میهمان كنند و غذا بدهند. مى فرمود: « كمك به خانواده یك مسلمان و سیر كردن شكمشان و بى نیاز كردن آن ها از مردم، برایم از هفتاد حج بهتر است» خانه اش منزلگاه شیعیان، مسلمانان، غریبان و رهگذران بود، میهمان زیاد به خانه مى برد. به میهمانان غذاى لذیذ مى داد، اجازه نمى داد میهمانش كارى انجام دهد. تجارت و كار یارانش را به كار و كسب تشویق مى كرد، از شغل آنها مى پرسید. اگر بیكار بودند، سفارش اكید مى كرد كه به كارى مشغول شوند و مى فرمود: «من كسى را كه كار و كاسبى را رها كرده و به پشت بخوابد و بگوید; خدایا روزیم ده، دشمن دارم» به یكى از یارانش كه بیكار بود فرمود: «مغازه اى بگیر، جلویش را جاروب كن و آب بپاش، بساطى در آن بگستر، چون چنین كنى وظیفه ات را انجام داده اى!» آن گرامى تنها سفارش به كار نمى كرد، بلكه خود نیز به باغ و مزرعه خویش مى رفت و حتى در هواى گرم تابستان، عرق ریزان كار مى كرد. آن حضرت مى فرمود: «دنیا چه یاور خوبى براى طلب آخرت است» و غلامان خویش را به كارى وامى داشت ، بر آنها سخت نمى گرفت و آن ها را در انجام كار آزاد مى گذاشت، اگر كارشان سنگین و مشكل بود خود نیز به آنها كمك مى كرد و مى فرمود: «هرگاه غلامان خود را به كار مى گیرید، و كار بر آنان سخت است خودتان نیز با آنان كار كنید .» هم خود مى بخشید و هم به یاران وخویشانش سفارش مى كرد كه بخشنده باشند .هر روز جمعه یك دینار صدقه مى داد و مى فرمود: «نیك و زشت و صدقه روز جمعه دو چندان مى شود» و نیز مى فرمود:«نیكى، فقر را مى زداید و بر عمر مى افزاید و از مرگ بد پیشگیرى مى كند» سخاوت و بخشش امام باقر(ع) با آن كه درآمدش كم، خرجش بسیار و عیال وار بود، در عین حال بخشندگى اش بین خاص و عام آشكار و بزرگوارى اش - مشهور، و فضل و نیكى اش معروف بود، افراد زیادى به امید بهره مندى از جود و كرمش به سویش مى شتافتند وهیچ یك ناامید بر نمى گشتند. هركس به خانه اش وارد مى شد، از آنجا بیرون نمى رفت،مگر آنكه غذایش مى داد، لباس نیكویش مى پوشاند و مبلغى پول به او مى بخشید.آن حضرت یاور بیچارگان، یار درماندگان و دستگیر در راه ماندگان بود . هم خود مى بخشید و هم به یاران وخویشانش سفارش مى كرد كه بخشنده باشند .هر روز جمعه یك دینار صدقه مى داد و مى فرمود: «نیك و زشت و صدقه روز جمعه دو چندان مى شود» و نیز مى فرمود:«نیكى، فقر را مى زداید و بر عمر مى افزاید و از مرگ بد پیشگیرى مى كند». اخلاق و بزرگواری حضرت پیامبر (ص) به یکی از یاران پارسای خود«جابر بن عبد الله انصاری »فرمود.ای جابر! توزنده می مانی و فرزندم «محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب » را که نامش در تورات «باقر»است در می یابی،بدان هنگام سلام مرا بدو برسان. پیامبر در گذشت و جابر عمری دراز یافت-و بعدها روزی به خانه ی امام زین العابدین آمد و امام باقر را که کودکی خردسال بود دید،به او گفت: پیش بیا امام باقر (ع) آمد ، گفت : برو !امام باز گشت . جابر اندام و راه رفتن او را تماشا کرد و گفت : به خدای کعبه سوگند آیینه ی تمام نمای پیامبر است.آنگاه از امام سجاد پرسید : این کودک کیست؟ فرمود:امام پس از من فرزندم «محمد باقر»است .
جابر برخاست و بر پای امام باقر بوسه زد و گفت: فدایت شوم ای فرزند پیامبر(ص) ، سلام و درود پدرت پیامبر خدا (ص) رابپذیر ، چه او ترا سلام رسانده است . دیدگان امام باقر پر ازاشگ شد و فرمود:سلام و درود بر پدرم پیامبر خدا باد تا بدان هنگام که آسمانها و زمین پایدارند و بر تو ای جابر که سلام او را به من رساندی. [1] خود را ازدیگران بی نیاز کنید! «محمد بن منکدر»- از صوفیان آن روزگار- می گوید: در روز بسیار گرمی از مدینه بیرون رفتم ، ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین را دیدم-همراه با دو تن از غلامانشان - یا دو تن از دوستانش- از سرکشی به مزرعه ی خویش باز می گردد با خود گفتم:مردی از بزرگان قریش در چنین وقتی در پی دنیاست! باید او را پند دهم . نزدیک آمدم و سلام کردم ، امام در حالی که عرق از سر و رویش می ریخت با تندی پاسخم داد. گفتم:خدا ترا به سلامت بدارد آیا شخصیتی چون شما در این هنگام و با این حال در پی دنیا می رود! اگر در این حالت مرگ در رسد چه می کنی؟ فرمود به خدا سوگند اگر مرگ در رسد در حال اطاعت خداوند خواهم بود زیرا من بدینوسیله خود را از تو و دیگر مردمان بی نیاز می سازم،از مرگ در آن حالت بیمناکم که سرگرم گناهی باشم .گفتم: رحمت خدا بر تو باد ، می پنداشتم که شما را پند می دهم اما تو مرا پند دادی و آگاه ساختی . [2] پی نوشت ها: 1.تعقیب: دعاها و ذکرهایی است که بدون فاصله پس از نماز می خوانند 2. ارشاد مفید / ص 247 فرآوری : زهرا اجلال بخش سیره و عترت تبیان منابع : سایت اندیشه قم سایت حوزه سایت آیت الله مکارم شیرازی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 310]