واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: سالگرد تولد و سالمرگ بزرگان ؛ هنرمندان از جمله شاعران فرصتي است كه يادي از آنان كنيم كه اين نه از سر مرده پرستي است بلكه اين يادكرد به دوجهت است يكي ان كه قدر آنان بدانيم و ديگر آن كه آثار آنان را بازخواني كنيم. روز 13 دي ماه 51 سال پيش در شامگاه چنين روزي علي اسفندياري به تخلص نيما يوشيج چشم از جهان بست . او را معمار و پدر شعر فارسي نام نهادند و براي پي افكندن بناي شعر نو فارسي چون همه نو آوران دشواري ها تحمل كرد . او از نخستين سالهاي جواني كه شعر گفتن را آغاز كرد ، بر سنتهاي رايج شوريد. حتي در نخستين شعر خود كه در سبك كهن گفته بود، نوعي دورشدن از هنجار هاي سنتي شعر را تجربه كرد . و علاوه بر ايجاد تحول در شكل و قالب شعر در حوز? مضمون و محتوا نيز موجد تحولي اساسي بوده است . به گفته استاد شفيعي كدكني، مضمون شعر وي بي ميانجي، از زندگاني و طبيعت گرفته شده است. يعني او از تجرب? شخصي خود، بي واسطه، سخن ميگويد، خواه اين تجربه دربار? انسان، زندگي اجتماعي، عشقي، فردي و خواه دربا? طبيعت باشد. چنين نزديكي صميمانهاي با طبيعت، به طور كلي در شعر فارسي سدههاي اخير بي سابقه است. زبان شعر نيما را زباني پيچيده و مبهم دانسته اند كه در برخي موارد از نظر صرفي و نحوي از زبان هنجار و معيار فاصله گرفته است و همين امر، فهم برخي از اشعار او را مشكل مي كند . يك از مشخصه هاي شعري نيما در حوزههاي واژگاني مشاهده مي شود ، تعداد زيادي از واژگان نيما برگرفته از زبان محلي مردم مازندران است. شعر نيما، شعري است سمبليك و نهادين و فهم دقيق و درست شعر او بسته به درك و دريافت زبان و بيان سمبليك است. نيما با چنين زبان و بياني مسايل سياسي و اجتماعي زمان خويش را بازگو ميكند و به نقد ميكشد. زندگي نيما اين شاعر بلند آوازه ادبيات معاصر ايران از چند بخش تقسيم مي گردد كه قابل تامل است. دوران اوليه زندگي اين شاعر نوپرداز اهل مازندران در كوهسار سر به فلك كشيده البرز / يوش/ سپري شد و درس پاكي و صداقت را با ايلخانان و چوپانان تمرين كرد و آموخت كه طايفه انديشمندان راهي جز تمرين تنفس هاي پاكي را نخواهد داشت. خاستگاه و رشد انديشه تعالي بخش نيما را در پرواز ابرها مي توان جست و جيرجيركهاي تنهايي نيز در نواي او شبانه تمرين مي كنند. اين كه نيما در قالب خاصي مشخص شد شكي نيست وليكن قالب هاي شعري كه او ساخت همه عالم را دگرگون كرد. كردارش تقديم نسلي شد كه صداقت را با سفارش شعرش مي توان عريان ساخت و عنوانش را نيز از تبار كوهستان تاييد كرد. نيما، چند صباحي در دامن طبيعت كوهستان نمو كرده تا تعالي و ترقي خويش را با تمرين به تجدد تشديد كند. اين شاعر بزرگ معاصر ساختمان خويش را با ساختار ادبيات كشور تلفيق كرد و مي دانست در اين ساختمان زيبايي شگرف باران را مي توان تصور كرد و با باغبان باغش حسرت ماندن را در زنجير اسارت كشتگاه خويش كشت و كشتزار همسايه را در نمو رشد نشانه گرفت. گريه اش را در آدمهاي محله اش مي ديد كه چگونه فرياد زد و استمداد طلبيد كه غرقاب در طوفان ناهنجاري هاي ادبي در گير و چراغكي كم سو در تيرگي شب هاي تهجر روشن كرد. نيما اين شاعر دلداده گريست تا جريان اشك هايش را در نقاشي گالري شهر به نمايش برند و خنده هايش را در كپر خانوارهاي ضعيف ديديم كه جرنگ جرنگ خاتون همراه شد و خانوارش هم در نگاه او خنديدند و مست در دويدنش ياري دادند تا بلوغ زندگي اش را تمرين كند. او دفترش را به ديگران هديه داد تا هيبت انجماد را منفجر كند. او با صداي داروك و قوقلي قوقو قرباني دستان كج داوران ندا مي داد و نسيم ملايمش در مير بزرگ داماد را به چالش مي برد كه زمانه فهم تمسك به تمرين و تبرك به تقدير ترغيب ديگري نداشت. در لابه لاي كلماتش كتمان حقايق را گفت و چكيده سكوت يخبندان با سروده هاي جاويدان جاري كرد. انديشه تكاملش را در افسانه نو ظهور بر سفره دلهاي ايرانيان نشاند تا ايمان و عشق را جريان دهد. جريان افكار او جبران خسارت همه عمر را كرد مي دانست كه اين درخت نوپاي را با انديشه دراماتيك و دميدن سيكل جديد شعر مي توان از آفت خشكي و تهجر تزيين كرد. عريان تر از برگ درختان زبست و زيست را در اندامش به عيني ديديم كه تا مرگ در جوارش بود نبودش نمايان كرد. به هرحال جهان بيني نيما، جهان بيني فوق العاده تصويري است او از استعاره و سمبل بيش از همه سود مي جويد در كار او انديشه است كه مهم است، انديشه اي با فرم هاي تازه. نيما فرهنگ زادگاهش را آورد تا فرهنگ سرزمينش را غني كند و به ما نگريستن آموخت تا در كنار اشياء درنگ كنيم و از سطح به عمق كشيده شويم. علي اسفندياري(نيما يوشيج) در پاييز سال 1315هجري قمري در دهكده دور افتاده يوش مازندران ديده به جهان گشود.پدرش ابراهيم خان اعظام السلطنهمردي شجاع و آتشي مزاج از افراد يكي از دودمانهاي قديمي مازندران محسوب مي شد و در اين ناحيه به كشاورزي و دمداري اشتغال داشت. نيما يوشيج در سيزدهم ديماه 1338به دليل بيماري ذاتالريه در گذشت.پيكره نيما به سال 72 طي آييني با شكوه از ابن بابويه تهران به خانه ابدي او در روستاي يوش واقع در 21 كيلومتري جنوب غربي شهرستان نور واقع درغرب مازندران منتقل شد. در گوشه اي از اين خانه قديمي سنگ مزار سفيدي قرار دارد كه بر روي آن اين گونه نوشته شده است : سپيدم 13دي ماه 1338. ك/4 1888/1338/621/402
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 308]