واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تربيت راهي به سوي توسعه ي فرهنگي (1) نويسنده: علي پژوهنده چکيده چنان که از عنوان اين نوشتار بر مي آيد، نويسنده در پي روشن نمودن نقش تربيت در پيشرفت جامعه ي ديني است. وي در آغاز، با نگرشي کوتاه به موقعيت کنوني جامعه ي ديني و ضروري که نسبت به شرکت در مسابقه ي جهاني پيشرفت بر عهده داريم، امر آموزش پرورش مند را داراي اهميتي بس شگرف دانسته است. وي سپس با التفات به مصاديق کاربردي آن، انواع تربيت را بيان مي دارد، آن گاه به نوع تربيت مورد علاقه ي اسلام، به عنوان مکتب تربيتي، اشاره مي کند که با تأکيد آن بر سازندگي درون در نخستين گام است. محور بعدي بحث پيرامون علم مفيد و نياز محور است. وي در اين قسمت به تربيت علمي در دو شاخه ي نياز عاجل و آينده اشاره مي کند که از ديرباز مورد توجه علماي اسلام بوده است. در همين راستا از فرهنگ تعليم و تربيت به عنوان جان مايه ي آن که فراگيران دانش را از طفره به تک بعدي شدن دانش مصون مي دارد ياد مي کند. نويسنده در پي اشارات فوق نگاهي دارد به عامل گرايش غريبان در سنوات اخير به عرفاني شدن و غنامندي اين ملت از بهترين نوع آن که در هماوردي با تمدن غرب مي تواند کارساز باشد. در ادامه نويسنده به نياز آينده ي جامعه نگاهي دارد که از اهم آنها عناوين زير است: 1) راهنمايي براي نيل به مرتبه ي کاربردي؛ 2) فراگير شدن دانش و فناوري در قالب جنبش نرم افزاري؛ 3) اشاره اي گذرا به چند محور زيربنايي در جنبش مزبور، همچون - توليد نظريه؛ - غايت نگري تمدن والاي ايراني- اسلامي؛ - و رويکرد سيستمي به امور. واژگان کليدي: تعليم و تربيت، آموزش و پرورش، جنبش نرم افزاري، توليد علم. مقدمه از جمله اموري که در هر دوره، به خصوص در اين برهه ي زماني پي گيري آن بر مسلمانان حتم و فرض است، گاهي نسبت به زمانه و مسائل آن است. امام صادق (ع) در سخناني که با مفضل بن عمر دارد، به او تذکر مي دهد که: آن که نسبت به زمان خود آگاهي داشته باشد، در معرض هجوم مسائل بغرنج و گيج کننده قرار نمي گيرد. (1) (کليني، 1365، 10/1). به عبارت ديگر، غافل گير مسائل زمانه نمي شود. حياتي بودن اين امر از آن جهت بيشتر رخ مي نمايد که ما هم اکنون در عصري به سر مي بريم که شاخص زماني پيشرفت را يک ميليونيم ثانيه مي دانند، لذا اندکي غفلت از حرکت کاروان بشريت موجب عقب ماندگي فاحش است. از طرف ديگر، وقتي به شاخص هاي ارزش گذاري مي نگريم، مي بينيم که شاخص دانش و توليد انديشه حرف اول را مي زند و در اين ميدان نيز تنها مقدار دانسته ها عيار سنجش قرار نمي گيرد که بيشتر تأکيد بر کشف مسأله است؛ يعني شاخص ارزش علمي ميزان دست يابي به مسأله ها و نه مقدار پاسخ هاي به دست آمده است. اگر به آموزه هاي فرهنگ ديني خود با دقت بيشتري- از سر درس آموزي، نه سرگرمي- بنگريم مي بينيم آموزه ي کشف مسأله در قالب هاي متنوعي در آن گنجانيده شده است؛ به عنوان نمونه داستان دست يابي به آب حيات توسط يکي از فرزانگان دولت اسکندر ذوالقرنين به نام «خضر نبي (ع)» هرچند در قرآن بدان اشاره نشده است، اما چنان که در برخي منابع تفسيري (عياشي، 1380، ه 6-344): اصبغ بن نباته از امام علي (ع) آمده است، حکايت از علاقه ي ديرينه ي انسان آگاه به کشف نقاط مجهول و به اصطلاح «ظلمات الارض» زندگي دارد. نکته ي جالب توجه در اين قصه اين است که اين «چشمه ي زندگي جاويد»، در «مطلع الشمس» دنيا، يعني مشرق زمين قرار داشته است. با اين توصف به نظر مي رسد موضوع توليد علم و اقتراح انديشه ي جديد را بايد در صدر جدول برنامه ي خود قرار دهيم و از آن به عنوان عيار ارزشي ساير وظيفه ها استفاده کنيم؛ يعني ارزشمندي هرچيزي به ميزان برخورداري آن از اين گزينه باشد تا بدان جا که نه تنها در اين ميدان از ديگران عقب نمانده باشيم، بلکه همچون گذشته ها، پيش قراول نيز بوده باشيم. تأکيد رهبر انقلاب اسلامي حضرت آيت الله خامنه اي مدظله الوارف بر توليد، بسط و توسعه ي دانش به وسيله ي نيروي خودي تا آن جا که مسأله ي علم محوري به صورت گفتمان غالب جامعه ي ايراني قرار بگيرد، امر تازه اي نيست. چنان که مي دانيم ايشان از ديرباز بر توسعه ي علوم و فنون و مهارت ها، به ويژه ايجاد حرکتي به عنوان نهضت نرم افزاري، تأکيد داشته و دارند و اين بدان معناست که اين موضوع نياز کنوني و آينده ي جامعه ي ما مي باشد، زيرا به قول ايشان: «قرق مي کند که انسان يک چيز را از ديگري در حدي که او مي خواهد به ما تعليم بدهد، ياد بگيريم و شاگردي کنيم، يا که همواره شاگرد نمانيم» مسلماً دانش استقراضي به طور کامل در اختيار قرار نخواهد گرفت و همچنان نرم افزاري است که قفل شده است و امتياز آن در اختيار توليد کننده باقي مي ماند. ايشان در ديدار با رؤساي دانشگاهها، موسسات آموزش عالي و مراکز تحقيقاتي (1385/5/23) در ضمن سخناني با تأکيد بر لزوم علم گرايي، به عنوان گفتمان مسلط جامعه، بيانات جالبي ايراد فرموده اند که به بخشي از آن اشاره مي شود: پايه ي فناوري هاي پيشرفته و رشد تمدن مادي، تمدن مرتبط با مسائل زندگي دانش است؛ اگر بخواهيد اين دانش را از ديگران بگيريد و خودتان مصرف کننده باشيد به هيچ جا نخواهيد رسيد. بايد اين دانش در داخل برويد (خبرنامه، 1385، 2) مفاد ديگر اين سخن حکيمانه اين است که در وضعيت کنوني جامعه ي جهاني که سکان امور علمي و فناروي در اختيار غرب مخالف با پيشرفت ماست، اگر بخواهيم در رقابت هماوردي هاي فني و جهاني موقعيتي به دست بياوريم، بايد به خود بکوشيم و چشم اميد به کمک اين و آن نداشته باشيم و ناگفته روشن است که نخستين شرط موفقيت نيز در تربيت نيروهاي انساني است که به مثابه پتانسيل هاي آماده ي جامعه تاکنون همه گونه استعدادها را از خود نشان داده اند. انبياي عظام (ع) همواره بر فرهنگ موجود زمانه ي خويش مبعوث شده اند، اما کار آنها اصلاح آن و سازگار نمودن مباني اخلاق آن با ايده ي الهي- انساني بوده است و به عبارت ديگر، تربيت فرهنگ زمانه در اين راه، آنان را از راه راهنمايي و ارشاد، يعني دو نوع آموزش بياني و رفتاري، بدين هدف دست مي يافته اند که قرآن به عنوان «يعلّمهم الکتاب و الحکمه» ياد مي کند. با اين حال، کار آنها را «فرهنگ سازي» يا «پرورش فرهنگي» به وسيله ي «آموزش»، مي توان ناميد. به اسم «رب» براي تربيت بشر قيام کنيد با الهام از اين پندار، سخن را با آياتي از قرآن در مورد تربيت انسان آغاز مي کنيم. چنان که خدا نيز سخن خود را با پيامبر اعظم (ص) چنين آغاز کرده است به نام پروردگارت که آفريد قرائت کن، آن که انسان را از خون بسته اي آفرينش کرد (2)(علق، 2-1) دقتي که بايد در اين دو جمله ي قرآني بشود، روي دو کلمه ي «رب» و «خلق» و رابطه ي ميان اين دو است، و اين همان چيزي است که يک مربي، معلم و مرشد جامعه بدان التفات داشته باشد. امام خميني (ره)، در يکي از خطابه هاي خود به علما توصيه مي نمايد که: بايد بفهمد که در اين رسالت چه بايد بکنيد. اين کارهايي که بنا داريد بکنيد آيا به اسم رب است؟ آيا از اول که شروع مي کنيد به اين که هدايت کنيد مردم را- اسلام را معرفي کنيد به مردم، ولو همين قدر که مي دانيد- آيا اين به اسم رب است؟ از اسم خدا شروع مي شود يا خداي نخواسته نفسانيت آدم در آن دخالت دارد؟ (امام خميني، بي تا، 329/8) رابطه و نسبت بين رب و خداي خالق از طرفي نشان دهنده ي رازي است که ميان «خلق» و «هدايت و تربيت» وجود دارد، و از سوي ديگر ميان انسان به مثابه يک فراگير مستعد، و خداي خالق عالم به مثابه مربي و معلم. خداوند در قرآن به همين نکته اشاره دارد، آن جا که از زبان حضرت موسي (ع) به فرعون مي گويد: خداي ما آن است که هر چيزي را تا آفرينش کرد بلافاصله هدايتش نمود (3) (طه، 55). همچنان که هدايت همه ي اشياء را پس از تقدير جهان انجام داده است (4) (اعلي، 3). اکنون پيش از ورود به اين بحث بايد ديد مفهوم تربيت چيست؟ و آن چه اسلام در پي آن مي باشد چه نوع تربيتي است. تربيت مادي و معنوي پيش از آن که وارد موضوع اصلي بشويم نگاهي هرچند گذرا به مسأله ي تربيت از نقطه نظر کاربرد و استعمال آن مي اندازيم. تربيت دو نوع است، مادي و معنوي. الف- تربيت مادي (Material – training) که آن هم دو نوع است؛ نباتي و حيواني. نباتي چون کشف و زرع و پرورش گياه و درخت؛ که در زبان انگليسي از آن به Cult و Edue ياد مي شود. از تربيت نباتي پيش از اين سخن نمي گوييم، زيرا بيرون از مدار بحث ماست و به نوع دوم، يعني تربيت حيواني، مي پردازيم که آن نيز به دو بخش تقسيم مي شود: 1) تربيت عموم جانداران؛ همچون تربيت حيوان براي شکار، انجام کارهاي آزمايشگاهي و پيدا کردن اشياي زيرزمين و اهلي کردن برخي حيوانات. 2) پرورش انساني، شامل پرورش اندام و پرورش روان انساني که در انواع ورزش هاي جسمي و روحي (Sport of Body & Spirit) نمود مي يابد. ب- تربيت معنوي (spiritual training)نيز دو نوع است؛ فکري، اخلاقي و روحي، و علم، فني و هنري. آموزش و ارتقاي فنون و مهارت هاي داخل در تربيت فکري است و تزکيه، تهذيب و آراستگي روحي به کمالات و فضايل، در جهت تمايز بخشيدن انسان نسبت به ساير انواع حيوان، از مقوله ي تربيت علمي است. يادآوري: مراقبت (Meditation) و يا آن چه در تعبير اسلام به عنوان ذکر (Reminiscential) ناميده مي شود، عالي ترين نوع تربيت روحي است که اخيراً رويکرد فراواني در غرب به آن شده و در کشور ما نيز رواج يافته است. پی نوشت ها : 1) العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس 2) اقرأ باسم ربک الذي خلق الانسان من علق 3) قال ربنا الذي اعطي کل شيء خلقه ثم هدي 4) والذي قدر فهدي منبع:انديشه حوزه، ش80-79 ادامه دارد... /ج
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 368]