واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: چشم انداز
پروفسور حميد مولانااين هفته 16 سال از عمر ستون «چشم انداز» در روزنامه كيهان مي گذرد. اولين مقاله اين ستون روز پنجشنبه 27 ارديبهشت 1371 آغاز شد و تا امروز به طور هفتگي و مرتب در اين صفحه و در جايگاه ويژه خود منتشر مي شود. آن زمان در اولين مقاله ستون چشم انداز بود كه پس از تحليل وضع نامطلوب آمريكا نوشتم:«حقيقت اين است كه قوري امپراتوري اقتصادي و اجتماعي داخلي آمريكا ترك برداشته ولي آبدارچي هاي اين دستگاه دانسته يا ندانسته آن را تكذيب مي كنند. اين موضوع خود مي تواند بزرگ ترين بحران ها را در آينده آمريكا به وجود آورد....»و همين طور هم شده است امروز برخي از اين بحران ها را مشاهده مي كنيم. اين هفته توماس فريدمن روزنامه نگار مورد اعتماد و طرفدار نظام آمريكا و نويسنده نيويورك تايمز، روزنامه اي كه به ارگان نخبگان آمريكا مشهور است در تحليل خود از وضع آمريكا نوشت كه در حال حاضر تيم آمريكا در هر جبهه در حال باخت است. فريدمن و همكاران او كساني هستند كه چند سال قبل هنگام حمله آمريكا به عراق براي دونالد رامسفلد وزير دفاع آن روز و جرج دبليو بوش رئيس جمهور آمريكا هورا مي كشيدند.حقيقت اين است كه وضع اقتصادي، سياسي و اجتماعي آمريكا ضعيف تر از گذشته شده است، و پراكندگي بين نخبگان آمريكا، بزرگترين آسيب را به اين نظام مي رساند. پرسش نخبگان و عامه مردم آمريكا امروز اين است كه در انتخابات آينده رياست جمهوري چه كسي مي تواند آمريكا را به وضع مطلوبي برساند. بزرگترين نگراني آمريكائي ها در اين انتخابات خود آمريكاست، آمريكائي كه مي بينند عوض شده، آن حيثيت و پرستيژ قبلي را ندارد، و به آينده آمريكا با شك و ترديد مي نگرند. اين موضوع بزرگترين شوكي است كه به آمريكا وارد شده، مسائل اقتصادي، جنگ در عراق، افزايش قيمت نفت و بنزين و مسائل ديگر همه در اين بي اعتمادي به آينده خلاصه مي شود. آمريكائي ها و نخبگان آن مثل دهه 1970، كه آمريكا در جنگ ويتنام شكست خورد، و افتضاح «واترگيت» و استعفاي رئيس جمهور نيكسون پيش آمد، و تحريم نفت توسط اعراب، بحران انرژي را در آن كشور به وجود آورد، امروز به وضع ناگوارتر خود مي انديشند. آمريكا و آمريكائي ها به دنبال يك منجي هستند. در دهه 1970 جيمي كارتر فرماندار ايالت جورجيا كه تجربه چنداني در سطح ملي و بين المللي نداشت و چهره شناخته شده اي نيز نبود با استفاده از خلأ سياسي و اجتماعي موجود روانه كاخ سفيد شد و طبقه متوسط آمريكا و حزب دموكرات ها را قانع كرد كه آمريكا را از باتلاقي كه در آن قرار دارد بيرون خواهد كشيد. امروز نيز سه نامزد باقي مانده رياست جمهوري آمريكا يعني جان مك كين، هيلاري كلينتون، و باراك اوباما همين ادعاي كارتر را در مقطع زمان جديدتري تكرار مي كنند.ولي ديدگاه هاي اساسي سه كانديداي مطرح رياست جمهوري آمريكا در مورد اصول سياست خارجي آمريكا و جايگاه اين مقوله فرق بنيادي و اساسي ندارند و هر سه كانديدا به برتري آمريكا و نظام اين كشور در دنيا توجه دارند. تفاوت مواضع آنها مربوط به تفاوت سليقه ها در مديريت نظام و جايگاه آمريكا در جهان است. هر سه كانديدا به سلطه گرائي و رهبري جهاني آمريكا اعتقاد دارند و تفاوت آنها در امور داخلي بويژه در مسائل مربوط به بيمه هاي اجتماعي، بهداشت عمومي، امور مالياتي و سياستگذاري در حوزه انرژي و مسكن و رفاه عمومي بيشتر احساس مي شود. تمايز ديگر آنها از همديگر در اين است كه جان مك كين كه يك محافظه كار تندخو است در جنگ ويتنام انجام وظيفه كرده و هيلاري كلينتون اولين كانديداي زن رياست جمهوري شده است و باراك اوباما يك آمريكائي سياهپوست آفريقائي الاصل است.اوباما كه از همه ليبرال تر به نظر مي رسد عقيده دارد كه «تهديدهاي اين قرن دست كم همان قدر خطرناك و در برخي موارد پيچيده تر از تهديدهائي است كه (آمريكا) در گذشته با آن» مواجه بوده است. او «اين تهديدها را از سوي كشورهاي متحد با تروريست ها و قدرت هاي رو به رشدي كه مي توانند هم آمريكا و هم بنيان ليبرال دموكراسي بين المللي را به خطر افكنند، وارد مي شود.» اوباما در مقاله خود در مجله «فارين افيرز» كه متعلق به «شوراي روابط خارجي» آمريكاست، چنين مي نويسد: «ما بايد جهان را با عمل مناسب رهبري كنيم و الگو باشيم. براي چنين رهبري ما بايد به ديدگاه هاي بنيادين روزولت، ترومن، و كندي بازگرديم- ديدگاهي كه اكنون صحيح تر از هر زمان ديگري به نظر مي رسد... رسالت آمريكا رهبري جهاني آمريكا براساس درك امنيت و بشريت مشترك جهاني است.»اوباما بيشتر با تجديد حيات رهبري آمريكا در جهان سروكار دارد. از ديدگاه او «دوران آمريكا به سر نيامده اما بايد نوع ديگري به آن نگريست. تصور اينكه قدرت آمريكا در حال افول است به معناي فراموش كردن وعده بزرگ آمريكا و هدف تاريخي آن در جهان است، من اگر به عنوان رئيس جمهور انتخاب شوم آن هدف را از نو زنده خواهم كرد.» اوباما حاضر است مستقيماً با ايران وارد مذاكره شود ولي مي نويسد «نقطه شروع ما همواره بايد تعهدي آشكار و قوي براي امنيت اسرائيل باشد، كه قوي ترين متحد ما در منطقه و تنها دموكراسي تثبيت شده در آن است.»او اضافه مي كند كه «اين تعهد با توجه به مبارزه ما با تهديدهاي فزاينده در منطقه- مانند ايراني قوي تر، عراقي آشوب زده، تجديد حيات القاعده، و تجديد قواي حماس و حزب الله- اهميت بيشتري مي يابد.» به عبارت ديگر، آمريكا بايد به اسرائيلي ها كمك كند و در سراسر خاورميانه آمريكا بايد قدرت نظامي آمريكائي را در جهت تقويت ديپلماسي آمريكائي به كار اندازد.اوباما همانند مك كين و هيلاري كلينتون درباره موضع خود با ايران به طور شفاف صحبت مي كند: «ديپلماسي ما بايد در مسيري باشد كه هزينه ادامه برنامه هسته اي را براي ايران بالا ببرد، كه از طريق تحريم هاي سخت تر و افزايش فشار بر شركاي مهم آن امكان پذير است.»اوباما از بي عدالتي، نامساواتي و زورگوئي در سيستم بين المللي صحبت نمي كند بلكه نسخه بندي او براي «تجديد حيات رهبري آمريكا» در جهان «تجديد حيات قواي نظامي» ايالات متحده است. او عقيده دارد كه «يك نيروي نظامي قوي بيش از هر چيز لازمه صلح پايدار است» و تأسف مي خورد كه «ارتش و نيروي دريايي آمريكا بنا به گفته رهبران نظامي ما دچار بحران هستند.» در اين راستا او توصيه مي كند كه «ما بايد نيروي نظامي خود را تقويت، و آن را براي انجام مأموريت هايي در آينده آماده كنيم.» تقويت قواي نظامي آمريكا از نظر او تنها نبايد دفاعي باشد بلكه «از نيروي نظامي در موقعيت هايي وراي دفاع از خود به منظور تأمين امنيت مشترك و تضمين ثبات بين المللي» استفاده شود.در مسائل مربوط به تهديد سلاح هاي هسته اي اوباما در مقاله «فارين افيرز» خود با كساني مانند «جرج شولتز، ويليام پري، هنري كيسينجر و سام نان» همفكر بوده و با آنها توافق دارد. اين گروه همه جناح هاي سياسي آمريكا از ليبرال و محافظه كار گرفته تا نومحافظه كار و تندرو را در بردارد. اوباما معتقد است كه براي مبارزه با ايران بايد يك ائتلاف بين المللي قوي براي منع ايران از كسب سلاح هسته اي تشكيل داد. سؤال اصلي اين است كه اوباما و ديگران تا چه اندازه اينگونه ديده ها را براي وصول به هدف انتخاباتي خود اظهار مي دارند و تا چه حد مي توانند از اين مرزهاي مشخص عدول كنند.اوباما اين هفته با به دست آوردن اكثر نمايندگان حزب دموكرات كه بايد نامزد آن حزب را تعيين كنند بر رقيب خود هيلاري كلينتون غلبه پيدا كرده است و تابستان امسال به عنوان كانديداي رسمي دموكرات ها اعلام خواهد شد. در صورت اختلاف و مقاومت جناحي كه خانم كلينتون در رأس آن قرار دارد بايد انتظار اعتراضات و حتي شورش طرفداران اوباما را انتظار داشت ولي احتمال آن بسيار كم است.اگر همين امروز انتخابات رياست جمهوري در آمريكا انجام گردد بدون شك دموكرات ها پيروز شده و اوباما يك سياهپوست آمريكائي در كاخ سفيد مستقر مي گردد. دقيقاً در اينجاست كه نظام آمريكا ادعا خواهد كرد كه با پيروزي يك سياه پوست آمريكا آن مردم سالاري و ثبات سياسي خود و آن انعطاف سياسي براي توسعه سياسي و اقتصادي خود را انجام داده است و اين دوره، يك دوره بزرگ تبليغاتي و بازگشت به اعتماد در آمريكا تلقي مي شود. اگر اين سناريو به تحقق برسد، از هم اكنون بايد پرسيد و پيدا كرد كه اوباما و گروه نخبگاني كه دور او جمع شده اند چه نقشه و ابتكار جديدي براي آمريكا دارند و به ويژه درباره ايران چه مواضعي را اتخاذ مي كنند. جمهوري اسلامي ايران مي تواند و بايد با برنامه ريزي دقيق و با آگاهي و درك كامل از وضع داخلي آمريكا و انگيزه هاي گروه اوباما استراتژي و سياستگذاري خود را قبل از خاتمه انتخابات آمريكا معين و در صحنه منطقه اي و بين المللي دست بالائي داشته باشد.
چهارشنبه 1 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 531]