واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: وقتی حرمت ها شکسته شود در ادبیات، کنش و واکنش اجتماعی ما ایرانیان واژه ای به نام حرمت جایگاهی بس عظیم دارد و شنیده ایم که بزرگان ما و پدران و مادران ما از حرمت بسیار می گویند و آنگاه که پای سنجش این مفهوم اجتماعی و این ارزش اجتماعی و سبک و سنگین کردن آن به میان می آید معمولا آهی از سر حسرت می کشند و دستی روی دست می کوبند و از حرمت هایی که داشته اند و حرمت هایی که به آن پایبند بوده اند سخن ها می گویند.
واژه ای به نام حرمت واژه ای به نام حرمت را بسیاری از ما بسیار شنیده ایم. بسیاری از ما با حرمت زاده شده ایم. بسیاری از ما با حرمت بزرگ شده ایم و با حرمت می میریم. در ادبیات، کنش و واکنش اجتماعی ما ایرانیان واژه ای به نام حرمت جایگاهی بس عظیم دارد و شنیده ایم که بزرگان ما و پدران و مادران ما از حرمت بسیار می گویند و آنگاه که پای سنجش این مفهوم اجتماعی و این ارزش اجتماعی و سبک و سنگین کردن آن به میان می آید معمولا آهی از سر حسرت می کشند و دستی روی دست می کوبند و از حرمت هایی که داشته اند و حرمت هایی که به آن پایبند بوده اند سخن ها می گویند. وقتی سخن به حرمت ها و احترام ها می رسد بسیاری از همان آدم های متعلق به روزگارانی دور یا نه چندان دور، به واسطه پرورش یافتن در ارکان و ساختار خانواده های ایرانی نخستین وجه مقایسه و نخستین بساط خاطره گویی همراه با حسرت خود را از نمونه های خانوادگی آن گلچین می کنند و به مخاطبان جوان و نوجوان خود می گویند. گل سرسبد این نمونه ها و نقطه اوج ارزشی به نام حرمت و احترام در این جمله معروف است که بارها شنیده ایم: یادش بخیر ما قبلا جرات نمی کردیم جلوی بزرگ ترمون پامون رو دراز کنیم، اما حالا... . به راستی حالا چه اندازه از مفهوم حرمت و ارزش و جایگاه آن در جامعه آگاهیم و تا چه اندازه می دانیم که حرمت چیست و چه دایره ای از رفتار و کردار و گفتار ما را شامل می شود؟ حرمت نگهداشتن مفهومی اجتماعی است که مانند تمام مفاهیم دیگر در هر جامعه ای نسبی است و تعریف آن در محدوده هر جامعه متفاوت است. در جامعه ای که عمدتا با فرهنگ و رسوم غربی است شاید پا دراز نکردن جلوی بزرگ تر اصولا غیرقابل درک باشد، اما در جوامع دیگر این کنش ارزش و هنجاری مطلوب قلمداد می شود. گذر زمان و سطح وسیع ارتباطات اجتماعی در بعد بین المللی و نیز انتقال فرهنگی از جامعه غربی به عنوان جامعه به ظاهر مسلط در قرن های اخیر و پذیرش فرهنگی کشورهای مشرق زمین موجب تاثیرپذیری کشورهای مشرق زمین و جابه جایی ارزش های شرقی با بسیاری ارزش ها و هنجار های غربی شده است. گذر زمان و سطح وسیع ارتباطات اجتماعی در بعد بین المللی و نیز انتقال فرهنگی از جامعه غربی به عنوان جامعه به ظاهر مسلط در قرن های اخیر و پذیرش فرهنگی کشورهای مشرق زمین موجب تاثیرپذیری کشورهای مشرق زمین و جابه جایی ارزش های شرقی با بسیاری ارزش ها و هنجار های غربی شده است. در واقع شاید بتوان با ضرب المثل مرغ همسایه غاز است تا حدودی این مساله را به صورتی قابل درک و زبانی خودمانی تبیین کرد که اکنون مطابق آنچه از جوامع دیگر می بینیم و به دلیل نوع زندگی و مقتضیات زندگی شهری با مختصات غربی آن یعنی رفاه و مصرف و... که البته مطلوب نیز هست بسیاری از هنجارهای ما و بسیاری از ارزش های ما زیر سوال رفته است یا اگر هنوز در رسوبات فکری و ذهنی خود قایل به آن ارزش ها هستیم، اما در بسیاری از مواقع در عمل جایی و فرصتی برای عملی کردن ارزش ها و عمل به هنجار ها و حفظ حرمت ها باقی نمی ماند. مثلا بسیار دیده ایم که پدری خسته از کار روزمره به منزل می رسد و بدون توجه به حرمت خانواده و زن و فرزند و بدون تلاش برای کمی گپ زدن و شنیدن و دیدن خانواده به استراحت می پردازد. فرزند خانواده هم همین رفتار را الگو قرار می دهد و فردا اگر از کلاس و دانشگاه و کارش خسته به منزل آمد به اتاقش می رود و بی توجه به حضور بزرگ ترها می شود. این نمونه بسیار ساده ای از تاثیر اقتضائات زندگی امروز در عملی نشدن احترام و پایبندی به ارزش ها و هنجارهای اجتماعی است.
اما آنچه به عنوان حرمت در جامعه ایرانی از آن نام برده می شود دایره ای وسیع دارد که به دلایل مختلفی که شرایط زندگی امروزی یکی از آنهاست روز به روز تنگ تر می شود. حالا کمتر می بینیم که هنگام صحبت با بزرگ تر از واژه شما استفاده شود. کمتر می بینیم که اگر پیرمردی یا زنی در وسیله ای نقلیه عمومی سرپاست جای خود را به او بدهیم. کمتر می بینیم که اگر همسایه ای را دیدیم و کوچک تر بودیم به او سلام بدهیم. کمتر تلاش می کنیم اگر در خیابان و با موبایل خود با کسی صحبت می کنیم و با او مشکلی داریم و صدایمان بالا رفت از الفاظ نادرست استفاده نکنیم و حرمت مردم را نگه داریم. کمتر می بینیم که حرمت گذاری به بزرگ تر، به کوچک تر، به جامعه، به همسایه، به زن، به فرزند، به استاد، به شاگرد و... رعایت شود. به راستی در مرحله گذار از زندگی سنتی به صنعتی باید هر آنچه از سنت ها داریم به یکباره و به سادگی به باد فنا بدهیم؟ آیا در جامعه ای که از گذشته های پر از حرمت خود فاصله گرفته نباید و امکان ندارد که با نگاهی به گذشته با تعریفی مناسب از حریم های فردی و اجتماعی و حرمت ها و احترام ها، زندگی را با وجوهی انسانی و اسلامی که در تاریخ و فرهنگ ما نمونه های فراوان دارد پیش ببریم؟ بخش اجتماعی تبیانصولت فروتن- روزنامه جام جم لینک های مرتبط جیب برها به بهشت نمی روند خشونت ازخانه تا خیابان فقر ،ناپیدای آشنا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 481]