تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 31 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به راستى حكمتى كه در قلب منافق جا مى گيرد، در سينه اش بى قرارى مى كند تا از آن بي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1807407307




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

کریم آب‌منگل قهرمان می‌شود‏


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > کثیریان، کیوان  - اینکه مسعود کیمیایی آدم مهمی در سینمای ماست اصلا چیز جدیدی نیست. ‏اینکه او به زبان خود حرف می زند و حرف های خودش را می زند هم ‏موضوع تازه ای نیست.‏  هر کس کیمیایی را اینگونه که هست نپذیرد و سینمایش را همینگونه که ‏هست هضم نکند باید در تلقی اش ازسینما تجدید نظر کند. می شود سینمای ‏کیمیایی ، لحنش و حرفش را نپسندید ولی نمی شود به رسمیت نشناختش.‏کیمیایی بعد از چهل سال فیلمسازی و ساختن 27 فیلم که خیلی هایش جزو ‏شیرین ترین خاطرات سینما دوستان ایرانی به حساب می آید، حق دارد ‏لحن وادبیات خودش را داشته باشد. ما می توانیم دوستش نداشته باشیم ولی ‏نمی توانیم انکارش کنیم. ‏البته همین نگاه قضاوت درباره فیلم هایش را دشوار میکند اما طبعا توقع ‏نابه جایی نیست که انتظار داشته باشیم او بعد ار اینهمه سال لااقل قصه ‏اش را درست و بدون لکنت تعریف کند و برای مخاطبش هم سهمی هرچند ‏ناچیز از فهم داستان هایش قائل باشد.‏‏ کیمیایی در چند فیلم اخیرش آنقدر در شخصیت پردازی و خط و ربط ‏داستان هایش شخصی و دلی عمل کرده و آنقدر دیالوگ های غریب در ‏دهانشان گذاشته که به سختی می توان ارتباطی حداقلی با آدم ها و قصه ‏هایش برقرار کرد. او آنقدر در دادن اطلاعات درباره آدمهایش امساک به ‏خرج می دهد که گاه بی آنکه چیزی ازشخصیتی بدانیم مجبوریم همراهش ‏شویم. ‏اما کیمیایی در این سالها توقع دارد تماشاگران فیلم هایش از روی ‏کوچکترین و نامحسوس ترین نشانه ها، شناسنامه آدم هایش  را دریابند بی ‏آنکه او زحمت پرداخت قصه و شخصیت ها را به خود بدهد. ‏مثلا محمد رضا فروتن در همین "محاکمه در خیابان" با آن هیبت و شمایل ‏و اتومبیل و خانه چه جور آدمی است و رابطه اش با زن خائنش و شریک ‏نامردش چطوری است. ماجرای این سه نفر اصلا چیست؟ اساسا قصه این ‏سه نفر وسط قصه اصلی چه میکند؟وقتی چیزی از شخصیت فروتن ‏نمیدانیم چطور از مرگش غمگین شویم و وقتی چیزی از انگیزه های نیکی ‏کریمی نمی دانیم چطور درباره حسن و قبح عملش قضاوت کنیم؟ احتمالا ‏کیمیایی این آدم ها را بهتر از ما میشناسد و اطلاعات بیشتری نسبت به ما ‏دارد و از همین رو به راحتی یکی را در جایگاه آدم خوبه می نشاند و آن ‏یکی را در جایگاه آدم بده. اما ما دو راه بیشتر نداریم؛ یا قضاوت کیمیایی ‏را دربست بپذیریم و یا ارتباطمان را با فیلم قطع کنیم. کیمیایی این سالها ما ‏را در اطلاعاتش شریک نمی کند.‏اما از آن داستان فرعی – به زعم من – زائد که بگذریم، روایت داستان ‏اصلی "محاکمه در خیابان" نسبت به دو سه فیلم اخیر کیمیایی ‏روشن تر و روان تر است. اینکه قهرمان هنوز درگیر همان دغدغه ها و دلمشغولی های سنتی و همیشگی فیلم های کیمیایی است،اتفاق ‏مطبوعی است، اینکه هنوز اهل غیرت ورفاقت است و ازمد نیفتاده و هنوز پای ناموس و آبرو می ایستد، حرمت دارد.ولی این بار قهرمان با وجود آنکه احتمالا خود را زرنگ وختم روزگارمی داند،سرش کلاه میرود و به پاکی دختری ایمان می آورد که به او درباره روابطش دروغ گفته است. مرجان که در "داش آکل"‏ حامل  یک عشق پاک ومعصوم و فروخورده بود در این فیلم ‏به نماینده عشقی دروغین و بر پایه فریب، بدل می شود.‏‏  کاری به عقاید مخالفان غیرت و ناموس ندارم و درباره نظر بعضی ها که به کنکاش در روابط پیش از ازدواج معتقد نیستند ‏حرفی نمی زنم.  گفتم که باید کیمیایی را با منطق خودش ارزیابی کرد. ‏اما اتفاق جدید وعجیبی که در فیلم کیمیایی افتاده این ها نیست.‏ این بار ظاهرا قهرمان واقعی ازنگاه کیمیایی، نه آقای داماد،  که همان ‏راننده تاکسی است. کیمیایی در پایان فیلم، رسما حکم به دروغگویی و ‏گنهکاری عروس خانم – مرجان – می دهد و پولاد هم با ساده انگاری ‏بیگناهی او را می پذیرد . آنکه در این میانه از خودگذشتگی می کند و ‏با وجود تمام فشارها وتهدیدها و کتک ها دم بر نمی آورد و حقیقت ‏را نمی گوید تا زندگی دختری را که دوست دارد نجات دهد همان راننده تاکسی است - عبد -. ‏تو گویی کیمیایی این شخصیت را به ایده آل و دلخواهش نزدیکتر ‏می بیند و او را می ستاید و هم اوست که در نهایت مرام می گذارد ‏و ایثار می کند. ‏و کیست که نداند شخصیت های با مرام تر نزد کیمیایی محبوب ترند.‏ حالا آقای غیرت سینمای ایران،  قیصرش را نه برای انتقام جویی که برای آگاهی از حقیقت ماجرا نزد کریم آب منگل می فرستد تا طی محاکمه ای دربیابان - و نه خیابان – از او اعتراف بگیرد که  خواهرش ‏را  - نامزدش را - بی عصمت نکرده.فکرش را بکنید اگر قرار بود ‏کریم آب منگل هم 40 سال پیش قسم و آیه بیاورد وهمه چیز را انکار کند ‏و قیصر هم باور کند و برود سراغ زن و زندگی خودش، چه اتفاقی می افتاد. آن وقت کریم آب منگل هم به یک قهرمان تبدیل می شد که با ‏دروغ مصلحتی سبب خیر شده و قیصر را فرستاده سر خانه و زندگی .‏ آن طوری مادر قیصر هم دیگر دق نمیکرد و همه چیز به خیر و خوشی ‏تمام می شد می رفت پی کارش.‏اما قیصر آن وقت که پیش خان دایی رو به خدا فریاد میزد و دعا میکرد که ؛ اگر قرار است وقت پیری ترسو و محافظه کارشود خدا هیچ وقت‏ پیرش نکند،  نمی دانست چهل سال بعد، خالقش یک قیصر جوان دیگر ‏خلق می کند که همانطور عمل خواهد کرد که او از آن می ترسید؛ آنقدر ‏متفاوت که خلف کریم آب منگل می شود قهرمان بامرام فیلم . ‏خوب شد قیصر حالا زنده نیست که این روز را ببیند. خدا دوستش داشت‎.‎دعای آن روزش را اجابت کرد و هیچ وقت پیرش نکرد. خدا بیامرزدش.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 329]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن