تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 30 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فال بد زدن شرك است و هيچ كس ازما نيست مگر اين كه به نحوى دستخوش فال بد زدن مى شود، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1855079904




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

کریم آب‌منگل قهرمان می‌شود‏


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > کثیریان، کیوان  - اینکه مسعود کیمیایی آدم مهمی در سینمای ماست اصلا چیز جدیدی نیست. ‏اینکه او به زبان خود حرف می زند و حرف های خودش را می زند هم ‏موضوع تازه ای نیست.‏  هر کس کیمیایی را اینگونه که هست نپذیرد و سینمایش را همینگونه که ‏هست هضم نکند باید در تلقی اش ازسینما تجدید نظر کند. می شود سینمای ‏کیمیایی ، لحنش و حرفش را نپسندید ولی نمی شود به رسمیت نشناختش.‏کیمیایی بعد از چهل سال فیلمسازی و ساختن 27 فیلم که خیلی هایش جزو ‏شیرین ترین خاطرات سینما دوستان ایرانی به حساب می آید، حق دارد ‏لحن وادبیات خودش را داشته باشد. ما می توانیم دوستش نداشته باشیم ولی ‏نمی توانیم انکارش کنیم. ‏البته همین نگاه قضاوت درباره فیلم هایش را دشوار میکند اما طبعا توقع ‏نابه جایی نیست که انتظار داشته باشیم او بعد ار اینهمه سال لااقل قصه ‏اش را درست و بدون لکنت تعریف کند و برای مخاطبش هم سهمی هرچند ‏ناچیز از فهم داستان هایش قائل باشد.‏‏ کیمیایی در چند فیلم اخیرش آنقدر در شخصیت پردازی و خط و ربط ‏داستان هایش شخصی و دلی عمل کرده و آنقدر دیالوگ های غریب در ‏دهانشان گذاشته که به سختی می توان ارتباطی حداقلی با آدم ها و قصه ‏هایش برقرار کرد. او آنقدر در دادن اطلاعات درباره آدمهایش امساک به ‏خرج می دهد که گاه بی آنکه چیزی ازشخصیتی بدانیم مجبوریم همراهش ‏شویم. ‏اما کیمیایی در این سالها توقع دارد تماشاگران فیلم هایش از روی ‏کوچکترین و نامحسوس ترین نشانه ها، شناسنامه آدم هایش  را دریابند بی ‏آنکه او زحمت پرداخت قصه و شخصیت ها را به خود بدهد. ‏مثلا محمد رضا فروتن در همین "محاکمه در خیابان" با آن هیبت و شمایل ‏و اتومبیل و خانه چه جور آدمی است و رابطه اش با زن خائنش و شریک ‏نامردش چطوری است. ماجرای این سه نفر اصلا چیست؟ اساسا قصه این ‏سه نفر وسط قصه اصلی چه میکند؟وقتی چیزی از شخصیت فروتن ‏نمیدانیم چطور از مرگش غمگین شویم و وقتی چیزی از انگیزه های نیکی ‏کریمی نمی دانیم چطور درباره حسن و قبح عملش قضاوت کنیم؟ احتمالا ‏کیمیایی این آدم ها را بهتر از ما میشناسد و اطلاعات بیشتری نسبت به ما ‏دارد و از همین رو به راحتی یکی را در جایگاه آدم خوبه می نشاند و آن ‏یکی را در جایگاه آدم بده. اما ما دو راه بیشتر نداریم؛ یا قضاوت کیمیایی ‏را دربست بپذیریم و یا ارتباطمان را با فیلم قطع کنیم. کیمیایی این سالها ما ‏را در اطلاعاتش شریک نمی کند.‏اما از آن داستان فرعی – به زعم من – زائد که بگذریم، روایت داستان ‏اصلی "محاکمه در خیابان" نسبت به دو سه فیلم اخیر کیمیایی ‏روشن تر و روان تر است. اینکه قهرمان هنوز درگیر همان دغدغه ها و دلمشغولی های سنتی و همیشگی فیلم های کیمیایی است،اتفاق ‏مطبوعی است، اینکه هنوز اهل غیرت ورفاقت است و ازمد نیفتاده و هنوز پای ناموس و آبرو می ایستد، حرمت دارد.ولی این بار قهرمان با وجود آنکه احتمالا خود را زرنگ وختم روزگارمی داند،سرش کلاه میرود و به پاکی دختری ایمان می آورد که به او درباره روابطش دروغ گفته است. مرجان که در "داش آکل"‏ حامل  یک عشق پاک ومعصوم و فروخورده بود در این فیلم ‏به نماینده عشقی دروغین و بر پایه فریب، بدل می شود.‏‏  کاری به عقاید مخالفان غیرت و ناموس ندارم و درباره نظر بعضی ها که به کنکاش در روابط پیش از ازدواج معتقد نیستند ‏حرفی نمی زنم.  گفتم که باید کیمیایی را با منطق خودش ارزیابی کرد. ‏اما اتفاق جدید وعجیبی که در فیلم کیمیایی افتاده این ها نیست.‏ این بار ظاهرا قهرمان واقعی ازنگاه کیمیایی، نه آقای داماد،  که همان ‏راننده تاکسی است. کیمیایی در پایان فیلم، رسما حکم به دروغگویی و ‏گنهکاری عروس خانم – مرجان – می دهد و پولاد هم با ساده انگاری ‏بیگناهی او را می پذیرد . آنکه در این میانه از خودگذشتگی می کند و ‏با وجود تمام فشارها وتهدیدها و کتک ها دم بر نمی آورد و حقیقت ‏را نمی گوید تا زندگی دختری را که دوست دارد نجات دهد همان راننده تاکسی است - عبد -. ‏تو گویی کیمیایی این شخصیت را به ایده آل و دلخواهش نزدیکتر ‏می بیند و او را می ستاید و هم اوست که در نهایت مرام می گذارد ‏و ایثار می کند. ‏و کیست که نداند شخصیت های با مرام تر نزد کیمیایی محبوب ترند.‏ حالا آقای غیرت سینمای ایران،  قیصرش را نه برای انتقام جویی که برای آگاهی از حقیقت ماجرا نزد کریم آب منگل می فرستد تا طی محاکمه ای دربیابان - و نه خیابان – از او اعتراف بگیرد که  خواهرش ‏را  - نامزدش را - بی عصمت نکرده.فکرش را بکنید اگر قرار بود ‏کریم آب منگل هم 40 سال پیش قسم و آیه بیاورد وهمه چیز را انکار کند ‏و قیصر هم باور کند و برود سراغ زن و زندگی خودش، چه اتفاقی می افتاد. آن وقت کریم آب منگل هم به یک قهرمان تبدیل می شد که با ‏دروغ مصلحتی سبب خیر شده و قیصر را فرستاده سر خانه و زندگی .‏ آن طوری مادر قیصر هم دیگر دق نمیکرد و همه چیز به خیر و خوشی ‏تمام می شد می رفت پی کارش.‏اما قیصر آن وقت که پیش خان دایی رو به خدا فریاد میزد و دعا میکرد که ؛ اگر قرار است وقت پیری ترسو و محافظه کارشود خدا هیچ وقت‏ پیرش نکند،  نمی دانست چهل سال بعد، خالقش یک قیصر جوان دیگر ‏خلق می کند که همانطور عمل خواهد کرد که او از آن می ترسید؛ آنقدر ‏متفاوت که خلف کریم آب منگل می شود قهرمان بامرام فیلم . ‏خوب شد قیصر حالا زنده نیست که این روز را ببیند. خدا دوستش داشت‎.‎دعای آن روزش را اجابت کرد و هیچ وقت پیرش نکرد. خدا بیامرزدش.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 338]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن