تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سفره هايتان را با سبزى، زينت دهيد ؛ زيرا سبزى با بسم اللّه الرحمن الرحيم، شيطان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812582153




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مهدی سهیلی...اشک مهتاب...


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: مهرنازm.o31st March 2006, 12:43 AMکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند مهدی سهیلی در سال 1347 با انتشار کتاب (اشک مهتاب) برگ زرین و ارزشمندی به دفتر افتخارات خود افزود استقبال عجیب مردم از این مجموعه شعر در تاریخ کتاب جدا" بی سابقه بود و هیچ ناشری به خاطر ندارد که دو هزار نسخه از مجموعه شعری به مدت دو ماه آنچنان نایاب شود که شیفتگان فراوانش با کوشش بسیار از به دست آوردنش بی نصیب بمانند با استقبال اعجاب انگیز مردم از اشک مهتاب بر همگان مسلم گردید که آثار مهدی سهیلی در میان مردم شعر دوست و سخن شناس ایران پایگاهی بس عظیم و ارجمند دارد. سخنی در چاپ چهارم این کتاب از مهدی سهیلی: سپاس خداوند بی مانند را که به شعرم زندگی داد و بر اندیشه ام تابندگی بخشود. سر تسلیم و بندگی بر آستان مهر آفرینی می سایم که نگین شعرم را بر انگشتری دلهای مردم این سرزمین نشاند. تنها لطف عمیم او بود که چاپ کتاب مرا به گونه یک حادثه در آورد زیرا هیچ سالخورده ای به یاد ندارد که در دو سال مجموعه شعری از شاعران معاصر چهار نوبت در 15000 نسخه چاپ شود . اگر به قول سعدی :<قصب الجیب حدیثم را همچون شکر می خورند> باز هم مهربان پروردگار را سپاس می گویم که مهر مردم صاحب نظروسخن شناس ایران را به هواداری سخنم بر انگیخته است. اینک شعری از این شاعر توانمند ایران زمین: {دختر زشت} خدایا بشکن این آیینه ها را که من از دیدن آیینه سیرم مرا روی خوشی از زندگی نیست ولی از زنده ماندن ناگزیرم از آن روزی که دانستم سخن چیست همه گفتند این دختر چه زشت است کدامین مرد او را می پسندد دریغا دختری بی سرنوشت است چو در آیینه بینم روی خود را در آید از درم غم با سپاهی سیه روزی نصیبم کردی اما نبخشیدی مرا چشم سیاهی به هر جا پا نهم از شومی بخت نگاه دلنوازی سوی من نیست از این دلها که بخشیدی به مردم یکی در حلقه گیسوی من نیست مرا دل هست اما دلبری نیست تنم دادی ولی جانم ندادی به من حال پریشان دادی اما سر زلف پریشانی ندادی به هر جا ماهرویان رخ نمودند نبردم توشه ای جز شرمساری خزیدم گوشه ای سر در گریبان به درگاه تو نالیدم به زاری چو رخ پوشم ز بزم خوبرویان همه گویند او مردم گریز است نمی دانند زین درد گرانبار فضای سینه من ناله خیز است به هرجا هم گنانم حلقه بستند نگینش دختری ناز آفرین بود ز شرم روی نا زیبا در آ جمع سر من لحظه ها بر آستین بود چو مادر بیندم در خلوت غم ز راه مهربانی می نوازد ولی چشم غم آلودش گواه است که در اندوه دختر می گدازد به بام آفرینش جغد کورم که در ویرانه هم نا آشنایم نه آهنگی مرا تا نغمه خوانم نه روشن دیده ای تا پر گشایم خدایا بشکن این آیینه ها را که من از دیدن آیینه سیرم مرا روی خوشی از زندگی نیست ولی از زنده ماندن ناگزیرم خداوندا خطا گفتم ببخشای تو بر من سینه ای بی کینه دادی مرا همراه رویی ناخوشایند دلی روشن تر از آیینه دادی مرا صورت پرستان خوار دارند ولی سیرت پرستان می ستایند به بزم پاک جانان چون نهم پای در دل را به رویم می گشایند میان سیرت و صورت خدایا دل زیبا به از رخسار زیباست به پاس سیرت زیبا کریما دلم بر زشتی صورت شکیباست *** saraman1st April 2006, 03:18 PMمن هم بعضی از کتاب هایش رو خوندم !!!!اما باز کتاب هایش رو معرفی کنید!! مهرنازm.o1st April 2006, 04:00 PMلای لای گریه ها: آمدی با تاب گیسو تا که بیتابم کنی زلف بر یک سو زدی تا غرق مهتابم کنی آتش از برق نگاهت ریختی بر جان من خواستی تا در میان شعله ها آبم کنی رفتی از پیشم که دور از چشم خود تا نیمه شب با نوای لای لای گریه ها خوابم کنی مهرنازm.o1st April 2006, 04:01 PMبه چه مانند کنم موی پریشان تو را؟ به دل تیره شب؟ به یکی هاله دود؟ یا به یک ابر سیاه- که پریشان شده و ریخته بر چهره ماه؟ به نوازشگر جان؟ یا به لطفی که نهد گرم نوازی در سیم ؟ یا بدان شهله شمعی که بلرزد به نسیم؟ به چه مانند کنم حالت چشمان تو را؟ به یکی نغمه جادویی از پنجه ی گرم؟ به یکی اختر رخشنده به دامان سپهر؟ یا به الماس سیاهی که بشویندش در جام شراب؟ به غزل های نوازشگر حافظ در شب؟ یا به سرمستی طغیان گر دوران شباب؟ به چه مانند کنم سرخی لبهای تو را؟ به یکی لاله شاداب که بنشسته به کوه؟ به شرابی که نمایان بود از جام بلور؟ به صفای گل سرخی که بخندد در باغ؟ به شقایق که بود جلوه گر بزم چمن؟ یا به یاقوت درخشانی در نور چراغ؟ مرمر صاف تنت را به چه مانند کنم؟ به بلوری رخشان؟ یا به پاکی و دل انگیزی برف؟ به یکی ابر سفید؟ یا به یک مخمل خوشرنگ نوازشگر نرم؟ به یکی چشمه نور؟ یا به سیمای گل انداخته از دولت شرم؟ به پرندی که کند جلوه گری در مهتاب؟ به گل یاس که پاشیده بر آن پرتو ماه؟ یا به قویی که رود نرم و سبک در دل آب؟ به چه مانند کنم؟ من ندانم به نگاهی تو بگو- به چه مانند کنم...؟! مهرنازm.o2nd April 2006, 01:37 AMیکی از کتاب های نایاب مهدی سهیلی مشاعره نام دارد که در383 صفحه توسط این شاعر توانا گرد آوری شده است وی در این کتاب اشعار ناب و زیبا یی را از بسیاری از شاعران ایران که حتی نام بعضی از آنها برایمان آشنا نیست را آورده است و ما را با طبع لطیف برخی شاعران گمنام آشنا کرده است وی در این کتاب ارزشمند به ترتیب حروف الفبا تک بیت های ناب را جمع آوری کرده اند.این کتاب نخستین بار در اسفند ماه 1343 به چاپ رسید که با استقبال روبرو گشته و در مدت کوتاهی نایاب شدبه طوری که دوباره در فروردین ماه 1345 به چاپ رسید.مهدی سهیلی این کتاب را به چهار فرزند خویش:سهیل ,سهیلا,سامان و سها تقدیم کرده است. سخنی از نویسنده در مقدمه چاپ اول این کتاب: کار مشاعر در سالیان دراز در ایران زمین و میان پارسی زبانان مرسوم بوده است ولی از شروع بدین فن تاریخ صحیحی در دست نیست . به هر حال آنکس که این شیوه را بنیاد نهاده کاری بس نیکو را آغاز کرده است زیرا بهترین وسیله برای از بر کردن آثار شاعران وثوق پارسی زبانان به حفظ شعر پارسی و ترویج آن همین کار مشاعره است. این مسابقه ممدوح وادبی بود که طی اعصار و قرون خرد وکلان را بر انگیخت تا با ذکر اشعار سخن سرایان بزرگ و نقشبندان شعر پارسی شب زنده داری کنند و محافل خود را بیارایند و ادب ایران را نگهبانی کنند. باید اذعان کرد که در قرن ما کم کم کار مشاعره متروک شده بود و کم تر کسی دیده می شد که با دوستی لب به مشاعره باز کند و دست زمتن این تفنن ادبی را بر طاق نسیان نهاده بود تا اینکه در سال 1339 به پیشنهاد من و تصویب معاون نخست وزیر وقت و سر پرست اداره انتشارات و رادیو این کار به صورت برنامه ای از رادیو ایران برای نخستین بار اجرا شد و هنوز یکی دو ماه بیشتر از شروع آن نگذشته بود که این برنامه چون ستاره مشتری در میان برنامه های رنگین و گوناگون رادیو ایران درخشید و آنقدر هواخواه و هوادار پیدا کرد که نگارنده نیز در شگفتی ماند و روز به روز علاقه و صمیمیت پارسی زبانان نسبت به این برنامه ادبی فزونی یافت. هر روز و هر هفته و هر ماه نامه ها و تلگراف های ستایش آمیز از سراسر مملکت به سوی مرکز گسیل شد و دختران و پسرانی که جز پایکوبی و دست افشانی کاری نمی دانستند بسیج شدند تا با فرا گرفتن اشعار زیبا در این برنامه شرکت کنند و اینک کار بدانجا رسیده است که در شرکت آن سرسختانه بر یکدیگر پیشی می گیرند و از دولت این برنامه افرادی به وجود آمده اند که با تشخیص صحیح اشعار متوسط و ناخوشایند را پشت سر گذاشته و گنجینه حافظ را از اشعار بلند و شیوا و بلیغ مالامال ساخته اند ... ادامه این نوشته درروز سه شنبه نمایش داده می شود... &#171;مهرناز&#187; و اما چند بیت از این کتاب که با حرف الف آغاز می شود: ای عشق خوارتر کن از اینم به کوی او تا هر که بیندم نکند آرزوی او &#171;میر والهی قمی&#187; *** اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست چندان که شد نگه به نگه آشنا بس است &#171;صایب&#187; *** اگر به دامن وصل تو دست ما نرسد کشیده ایم در آغوش آرزوی تو را &#171;حزین لاهیجی&#187; *** اگر تو زهر دهی چون عسل بیاشامم به شرط آنکه به دست رقیب نسپاری &#171;سعدی&#187; *** از تو نماند تاب جدایی دگر مرا بهر خدا مرو به سفر یا ببر مرا &#171;میرزا اشرف جهان&#187; *** ابر و باران و من و یار ستاده به وداع من جدا گریه کنان ابر جدا یار جدا &#171;امیر خسرو دهلوی&#187; *** از شوق دو صد بوسه زنم بر دهن خویش هر گاه که نام تو بر آید به زبانم &#171;جلال عضد&#187; *** اگر دادم بهای بوسه اش جان دو عالم سود کردم زین تجارت &#171;دولتشاه&#187; *** از دل من به کجا می روی ای غم دیگر تو که هرجا روی آخر به برم بازآیی &#171;نظام وفا&#187; *** آنقدر رشک دلم راست که گر بتوانم نگذارم که خدا هم گذرد از دل تو &#171;رضایی کاشی&#187; *** اشک را گفتم چرا می ریزی ای دیوانه گفت روزن امیدی از این گوشه پیدا کرده ام &#171;نواب صفا&#187; مهرنازm.o3rd April 2006, 04:47 PMکار از این پایه هم گذشت و چندین نابینای روشندل در این برنامه شرکت کردند و حتی یکی از آنان قد علم کرد که با سه تن مشاعره کند. باید گفت در این چهار سال جنبشی عظیم در کار شعر پارسی پیدا شد و از دولت این موج خیز ادبی شاعران گذشته و همزمان بیش از پیش مورد توجه مردم قرار گرفتند و نامشان بر سر زبان ها افتاد و مخموعه اشعارشان بیش از همیشه مورد استقبال قرار گرفت و متجاوز از هفت کتاب مشاعره به چاپ رسید. باید اذعان کنم که خود من نیمی از اوقات شبانه روزیم صرف پاشخ به نامه ها و ستایش ها و جواب تلفن های دوستداران این برنامه می گردد. چه بسا نامه هایی پر از خلوص علاقمندان حال من را دگرگون کرده است . یکی از دوستداران برنامه مشاعره نوشته بود: من تا کنون چند بار هنگام پخش برنامه مشاعره فرزندان خردسالم را کتک رده ام تا خاموش بنشینند و بتوانم مشاعره را بشنوم با اینکه هیچ گاه به قصد تنبیه به روی آنها دست درتز نکرده ام . علاقه مند دیگری نوشته بود: من خودم رادیو ندارم ولی همسایگان من از بس به علاقه عجیب من نسبت به برنامه مشاعره پی بردا اند هر هفته شنبه ها ساعت هشت و سی دقیقه بعد از ظهر با خبرم می سازند که از رادیوی آنها برنامه مشاعره را بشنوم من در دنیا یک آرزو دارم و آن این است که بتوانم یک رادیو بخرم و برنامه مشاعره را بشنوم. دیگری نوشته بود: من با خون جگر پول پس انداز کردم تا رادیویی خریدم و حالا خود را غرق در لذت می بینم که می توانم برنامه محبوب خود مشاعره را بشنوم . نظیر این نامه ها که به طور نمونه ذکر شد فراوان است و من این نامه ها را به صورت گرامی ترین پدیده های زندگیم مضبوط نگاه داشته ام .یکی از دوستان عزیز و گرانمایه من که چندی کاردار سفارت ایران در افغانستان بود پس از مراجعت از آن کشور به من گفت: شما نمی دانید که مردم کابل هنگام پخش برنامه مشاعره چه شور و حالی دارند و اگر روزی گذار شما به افغانستان بیافتد افغانیان شما را مانند جانشان گرامی خواهند شمرد. ادامه این مطلب در روز جمعه نمایش داده می شود. چند تک بیتی از کتاب مشاعره با حرف ب: بسی ممنونم از دشمن که پیش یار هر ساعت بدم می گوید و می آردم هر لحظه در یادش &#171;هدایت طبرستانی&#187; *** بلای عشق را جز عاشق شیدا نمی داند به دریا رفته می داند مصیبت های طوفان را &#171;ابوالحسن ورزی&#187; *** بلبل از گل نکشید آنچه کشیدم ز تو من گل به بلبل نکند آنچه تو کردی با من &#171;غالب صفوی&#187; *** به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام دل تو را می طلبد دیده تو را می جوید &#171;صایب تبریزی&#187; *** با دل دیوانه گفتم کیست همراهی کند غیر زنجیر جنون از کس صدایی بر نخواست &#171;برهمن هندی&#187; *** بیستون ناله زارم چو شنید از جا شد کرد فریاد که فرهاد دگر پیدا شد &#171;شاه اسماعیل صفوی&#187; *** بر سر کوی تو غوغای قیامت می شد گر شکست دل عشاق صدایی می داشت &#171;صایب تبریزی&#187; *** برخیز طبیبا که دل آزرده ام امروز بگذار مرا کز غم او مرده ام امروز[/quote][/color][/b][/i] مهرنازm.o4th April 2006, 04:49 PMشعری از کتاب اشک مهتاب با عنوان &#171;حلقه نامزدی بازگشته&#187;: تو ای حلقه زرد رنگ طلایی که باز آمدی امشب از پیش یارم تو دانی که از دوری لاله رویی رخی زعفرانی به رنگ تو دارم تو امشب چو از پیش او بازگشتی در رنج ها را به رویم گشودی ز بخت بد من تو هم خوار ماندی قبولت نکردندو قابل نبودی تو بنشین و امشب به چشمم نگه کن که تا بامدادان گهر می فشانم مخور غم اگر بی نگینی که از اشک به روی تو صدها نگین می نشانم به روی تو از قطره روشن اشک نشانم نگین ها ز الماس و گوهر ز خون دلم همچو گوهر تراشان گذارم به فرق تو یاقوت احمر ولی باز بخت تو پیروز تر بود که چندی دلت شاد شد از وصالش تو هم گریه کن بر سیه بختی من که می سوزم از سوز تب با خیالش تو بودی در انگشت او چند ماهی نبودت خبر کز غمش بی قرارم تو دیدی وصال و من دل شکسته به قدر تو هم پیشش ارزش ندارم *** مهرنازm.o5th April 2006, 07:44 PMشعری از کتاب اشک مهتاب: سهیلی:شبی دوست یکدلم«م.الف»را با روحی طوفان زده و حالتی دیوانه وش دیدم. مرا به گوشه ای گشید و بی اختیار با حالتی رقت انگیز گریست؛از چگونگی حالش پرسیدم گفت:پس از یک سال پاک بازی و مهر ورزی نسبت به همسرم «ف»یعنی همان دختری که زندگی من بسته به وجود او بود دیروز دانستم در آغوش دوست به ظاهر یکرنگ و مشترکمان «ن» که به خانه ما رفت و آمد داشت سقوط کرده است. این قطعه را که از زبان دوست پریشانم سروده ام به پاس غم بزرگش به او تقدیم می کنم ؛ برو ای زن برو ای لکه آلوده به ننگ برو ای داغ سیه خورده به پیشانی تو برو از دیده ام ای دیو سیه کار پلید تا ز خاطر ببرم ننگ هوسرانی تو راست گو آن لب گلرنگ شراب آلودت با کدامین لب افسون شده در بازی بود نگه گرم گنه زای سخن پردازت با نگاه چه کسی گرم سخن سازی بود فاش گو چشم سیه مست گنه آموزت نگه عشق و تمنا به سراپای که داشت؟ آن بد اندیش بدآموز تبه کار که بود که به فرمان هوس بر لب تو بوسه گذاشت؟ مرمرین پیکر افسونگر جادویی تو گردن آویز چه کس بود و در آغوش که بود موی مواج نوازشگر تو تا دم صبح دور از دیده من ریخته بر دوش که بود این تو بودی که به شبها همه شب تا دم صبح نقش رخسار تو بر پرده پندارم بود؟ این تو بودی که به هر لحظه به هنگام سخن نام تو در همه جا زیور گفتارم بود؟ من ندانستم از آغاز که نیرنگ و فریب خفته در پرده چشمان بدین زیبایی بی خبر بودم از این ننگ که با بی خبری می زدم بوسه به لب های زنی هرجایی وای بر من تو همانی که امیدم بودی؟ تو همان چشم سیه دلبر افسونگر من؟ هر چه کوشم مگر این حادثه باور نکنم می دود یاد خطاهای تو در باور من وای این یاد گنه خیز جنون آلوده آهنین چنگ فرو برده در اندیشه من ترسم این یاد روانسوز که در جان زده چنگ از سر خشم به تلخی بکند ریشه من در خیالم چه نشستی به تباهی؟برخیز تا که جان را ز غم یاد تو آزاد کنم پنجه اهرمنی را ز گلویم بردار تا به چاهی روم از ننگ تو فریاد کنم مهرنازm.o7th April 2006, 11:53 PM*** ادامه مطلب گذشته: مهدی سهیلی می گوید:البته در حدود هفت ماه یعنی از اسفند 1342 تا شهریور1343 به عللی نتوانستم به اجرای برنامه مشاعره بپردازم و غیبت من موجب شد که این برنامه دوست داشتنی دوستداران و هواخواهان خود را از کف بدهد و مشتاقان را ملول و افسرده سازد . همین دوستان صاحب دل و سخن شناس آنقدر از غیبت من در این برنامه اظهار ملامت کردند تا اینکه دوباره به اجرای آن پرداختم و انجمن گرم ما کار را از سر گرفت . من بسی مباهی و مفتخرم که توانسته ام با ایجاد این برنامه به کاری شریف و معنوی و ادبی و مردم پسند دست بزنم و بزم پر شکوه خداوندان شعر و ادب را با هواداری شعر دوستان و ادب پروران پرشکوه تر سازم و نیز کاری کنم که با مطالعه جُنگ ها و تفحص و تدقیق در تذکره ها بر آثار و نام سخن سرایان فراموش شده و از یاد رفته دست یابم و نام آنان را در برنامه مشاعره بازگو کنم تا شعردوستان در یابند که برخی شاعران گمنام موجد .آفریننده چه تک بیت های ارزنده و درخشانی بوده اند . کوتاه سخن من روا ندیدم که علاقه مندان فن مشاعره را از داشتن کتابی منقح با ابیاتی دل انگیز محروم بدارم بدین سبب این کتاب فراهم آمد تا خود راهی هموار و مشوقی گرم خو برای مشاعره کنندگان باشد و بر خود لازم می دانم که در این مقال از همکاری و فداکاری و صمیمیت دوست ارزنده و وفادارم آقای محمد امین که خود نیز از علاقه مندان و قهرمانان برنامه مشاعره است در دست نویس کردن قسمتی از این کتاب سپاسگذاری کنم . خواننده عزیز من مفتخرم که در حد وجودی خویش بر اثر مجاهدت ها موجی از سر گرانی ها و بی اعتنایی های نسل جدید را به شعر مفخم و گرانقدر پارسی از میان ببرم و در عده ای کثیر از جوانان و دختران و پسران این مرز و بوم گرایشی ارزشمند به سوی آثار مفاخر بزرگ ادبی و سخن آفرینان پیره دست بیافرینم .3خدای را در این توفیق خدمت سپاس می گ سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1141]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن