واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سلحشور، یزدان - پنهان نمیکنم «سینمای جنگ» را دوست دارم مخصوصاً اگر با لحظههای انسانی آمیخته باشد. پنهان نمیکنم که سینمای جنگ خودمان را بعد از «دیدهبان» بسیار دوست دارم. از ملاقلیپور چند فیلم را دوست دارم و بیشتر از همه، «هیوا» را که به گمان من بهترین فیلمش است. از تبریزی، فیلم اولش را هم دوست دارم منظورم «عبور» است. سینمای جنگ ما سینمای خوبی است اگر به عمد آمیخته با شعار نشود. هر جا که بخشی از رویدادها، بیزیادهگویی، بازآفرینی میشود همه چیز خوب پیش میرود. مسلماً «دیدهبان» فیلم خیلی بهتری نسبت به «از کرخه تا راین» است اما این را در مورد «روبان قرمز» نمیتوانم بگویم. «درویش» هم فیلمساز خوبی است گرچه هنوز فیلم بزرگش را نساخته و البته دیگران و دیگران، تا میرسیم به مسعود نقاشزاده که اولین فیلمش در مقام کارگردانی، همین «کودک و فرشته» است. اگر بگویم تربیت شده کلاس افخمی است با این استناد که منشی صحنه «عروس» بوده و دستیار کارگردان «روز فرشته»، کسی، چندان عیب نخواهد گرفت. تازه میشود یک دلیل دیگر هم اقامه کرد: ریتم را خوب میشناسد. آنهایی که پای درس افخمی نشستهاند در سالهای 67، 68 یا پای حرفهایش نشستهاند پیش و پس از این تاریخ تقویمی، حتماً یادشان هست که چقدر به «ریتم» اهمیت میداد. نقاشزاده التزام عملی دارد به «ریتم» اگر «ریتم» نباشد، ما جز چند صحنه زیادی آسان، طبیعی و باورپذیر، چیز دیگری نداریم که بتوانیم با آن انگیزهای برای دیدن فیلم داشته باشیم. بگذارید به سالهای قبل برگردیم. «دیدهبان» چه داشت که اینقدر مجذوبش شدیم؟ یا «عبور»؟ یا «هیوا»؟ سینمای جنگ ما، هر جا که میرود ادای سینمای جنگ آمریکا را در بیاورد، زمین میخورد. چرا ما سینمای جنگ اروپا را دوست داریم؟ به خاطر سادگیاش در عین وفاداری به ریتم. «کودک و فرشته» از یک نظر، شبیه کارهای فرانسوی است. «تعزل» دارد لابهلای خشونت دم به دم افزون شوندهاش؛ و این تعزل، اغراق شده نیست یک جور شعار در جهت عکس نیست. (لطفاً! لطفا! اینجا قرار نیست انشاء بنویسیم در مدح سینمای جنگ. قرار است ببینیم چرا این فیلم - به زعم من - فیلم خوبیست. پس سه، دو، یک، اکشن!) کودک فیلم، یک بچه 12 ساله است که وسط حمله عراق به خرمشهر گیر کرده و شده مهماترسان نیروهای مقاومت؛ و «فرشته» دختر محصلی است که خانوادهاش را در اصابت بمب به خانهشان از دست داده و حالا فقط یک برادر برایش مانده که در به در، این طرف تا آن طرف شهر در حال اشغال را زیر بارش گلوله و خمپاره گز میکند. کودک یک بار جان فرشته را نجات میدهد (در سکانس ایستگاه راهآهن) و فرشته هم یک بار نجاتش میدهد. اصلاً فیلم بر اساس بده بستان سکانسها با هم و «روابط ما به ازایی» شکل گرفته است. فرشته یک بار نجاتش میشود با پیکر یک شهید روی یک چرخ دستی که کفشهای کتانیاش شبیه کفشهای برادرش است. جرأت میکند و پتو را از روی صورتش کنار میزند، و نیست. پایان فیلم، پیکر یک شهید را از آمبولانس پیاده میکنند تا کودک زخمی را سوار کنند. آمبولانس حرکت میکند و این بار باد پتو را کنار میزند، و هست این تقابلهای دو تایی، همه فیلم را به تسخیر خود در آورده و بخشی از «ریتم» را ساخته است. بخشهای دیگر، مدیون تقلیل گفتوگوها به حداقل ممکن رعایت تضاد و طباق در روابط درون سکانسی و بیشتر از همه، بخشیدن «شکل روایی» یک شهر، به «کلان روایت» این فیلم است. این «شکلروایی»، که هر «خرده روایت» را به مثابه یک کوچه یا خیابان مورد استفاده قرار داده، نه تنها برای «ریتم» شناسنامه صادر کرده بلکه آن را به حافظه بلندمدت مخاطب هم منتقل کرده است. «کودک و فرشته» همچنین، فیلم کمهزینهای است با واقعنمایی بسیار؛ نقاشزاده، روایت اشغال خرمشهر را با چند انفجار کوچک، چند شلیک گلوله، حضور یک تانک، پیاده شدن چند سرباز عراقی از نفربر و. . . همینها! نشان داده است و تأثیرگذارترین تصویری را که از بدو شکلگیری سینمای جنگ ایران شاهدش بودهایم از اشغال یک شهر، به دست داده. کل صحنه انفجار بمب در خانه فرشته، با چرخیدن یک فرفره بر کف حیاط و شنیده شدن صدای انفجار توسط فرشته، جلوی خانه مادربزرگش ساخته شده «نشانهها» بخشی از هویت این فیلماند. فرشته، گلولههای آرپیچی را بر میدارد و چون کیف مدرسهاش جای کافی ندارد با تردید، کتاب تعلیمات دینیاش را توی جعبه مهمات میگذارد، خب، همین نشانههاست که فیلم را از شعارگرایی رهانده و به سینما رسانده. همچنین میشود از سکانس مدرسه یاد کرد که کودک و فرشته، وارد مدرسه ویران میشوند و مقابل شعر مشهور گلچین گیلانی (کودکی ده ساله بودم. . .) که روی تخته سیاه نوشته شده، نقاشی یک تانک است، و فرشته میپرسد: «این تانک، ایرانیه یا عراقی؟» فیلم تنها یک بار به سراغ مبحثی میرود که روی لبه شعار و بیان سینمایی، ایستاده. کودک میپرسد «به نظر توفرق مرده و شهید چیه؟» و فرشته با تردید میگوید «شهید یه فکر مهم تو سرشه» و بیان سینمایی، پیروز میشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 454]