واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سلحشور، یزدان - گاهی وقتها کارنامه بعضی از سینماگران، معکوس شکل میگیرد یعنی فیلمی را که آخرش باید بسازند اولش میسازند! میان سینماگران اسطورهای، چنین مواردی کم نیست و محتملاً مشهورترینشان اورسن ولز است و از متأخرین هم فرانک دارابونت. البته سالهاست که منتقدان ایرانی دارند درباره «جوانمرگی» و تکاثره بودن نویسندگان و سینماگران ما حرف میزنند و آخرش هم کسی به نتیجه قطعی نرسیده که مشکل از کجاست. حتماً حالا شما میگویید مسئله روزمرگی و غم نان و الخ، اما واقعیت این است که همین سینماگران و نویسندگان «تکاثره»، موقعی که بهترین آثارشان را میساختند چندان بیرون از چنین دایرهای نبودند. محمدرضا اعلامی موقعی که «نقطه ضعف» را ساخت توی پر قو نبود و همه میدانیم ساختن یک فیلم (نه فیلمی که خوب باشد یا فوقالعاده یا حتی صرفاً شسته و رفته باشد، یک فیلم بلند داستانی فقط!) در سال 1362، چقدر مشکل بود. تولیدات سینمای ایران در آن سال آنقدر کم شده بودند که حرف زدن از «کیفیت» بیشتر شبیه یک شوخی بود. سینمای ایران چه با کیفیتش چه کم کیفیتش و چه بی کیفشتش داشت به تاریخ میپیوست و یکدفعه یک سینماگر 27 ساله که تجربه سینماییاش خلاصه میشد در دستیاری کارگردان فیلمی توقیف شده (عاملی که به خودی خود میتوانست هر تهیهکنندهای را دچار شک کند که کارگردانی فیلمی را به چنین آدمی بسپارد) تصمیم میگیرد که فیلمی «بی زمان و مکان» (یادتان هست همین دوستانی که حالا اینقدر از «نقطه ضعف» تعریف میکند سر این «بیزمانی و مکانی» چه پدری از کارگردان درآوردند؟!) بسازد، آنهم براساس رمانی غیرایرانی که پر بود از تخیلات اروتیک شخصیت اصلی که اعلامی باید با استفاده از ارثیه هزار ساله ادبیات فارسی، آن را با فضای کاملاً شکاک جامعه آن روز ایران نسبت به سینما، آداپته میکرد. (آن دوایری که جواد گلپایگانی روی کاغذ کشیده بود و حسین پرورش هی میپرسید نشانه چیست، یادتان که هست؟!) «نقطه ضعف» به عنوان یکی از بهترین آثار سینمای ایران (از آغاز زایشش تا اکنون)، شکلگیری و نمایشش، در حکم معجزه بود. حسین پرورش که بعدها از ایران رفت، در آن زمان، هم به دلیل حضورش در آثار بیضایی و هم دلمشغولیهای هسته گزینش دانشکده صداوسیما، (دکتر پرورش استاد دانشگاه بود)، چندان مورد علاقه ممیزان ارشاد نبود (تازه این، همه قصه نبود. حضورش در مجموعه تلویزیونی «اشک تمساح» و اعتراض جمعی ائمه جمعه کشور به این مجموعه، باعث شده بود که دستاندرکاران آن، از چشم مدیریت وقت تلویزیون بیفتند و خود مجموعه هم، خیلی زود از «آنتن» پایین کشیده شد) جمشید آریا هم با آن تیپ غیرمتجانس با فضای انقلابی و ضدغربی آن سالها، مشکل دیگر فیلم برای نمایش بود و مهمتر از همه، قصه فیلم بود که پیش از پا گذاشتن به «دهه هفتاد» و داد سخن دادن از «کثرتگرایی»، «منطق فازی» را وارد «جهان فیلم» کرده بود و دائم میان «صفر و یک»، موقعیتها را تغییر میداد و شخصیت (ساواکی) خاکستری را وارد سینمایی میکرد که میان «شخصیت انقلابی» و «شخصیت ستمشاهی»، دائم در حال رفت و بازگشتی (از منظر آن هنگام مخاطبان) کمابیش ابدی بود. راه یافتن این فیلم به جشنواره فیلم فجر و دیده شدنش در کنار «جنگ ستارگان» لوکاس، در آن زمستان سرد و برفریز تهران در «شهر فرنگ»، خود قصهای جداست. در آن بهمنماه، آنقدر به فیلم، در رسانههای محدود آن زمان ایران (باور میکنید که «هفتهنامههای جدول» هم آن موقع صفحه فیلم داشتند و منتقدانشان هر چه دلشان میخواست مینوشتند!) حمله شد که اکران آن در نیمه سال بعد، نه تنها عجیب، بلکه باورنکردنی به نظر میرسید. خیلیها نمیدانند که «نقطه ضعف» در نمایش دومش بود که توانست، هزینهها را جبران و به سوددهی اندکی برسد. نمایش اولش، در گیشه، دستکمی از فاجعه نداشت. چرا؟ چون مخاطبان، توان کنار آمدن با چنین قصه و فضایی را نداشتند. فیلم، از لحاظ چشمانداز اجتماعی، لااقل یک دهه جلوتر از مخاطبان خود و از جهت نگاه سینمایی، دو دهه جلوتر بود. اگر همین حالا (در 1389) به «نقطه ضعف» دوباره نگاه کنیم (البته آن نسخهای را که اعلامی، برای «نمایش دوم»، از نو تدوین کرد و یکی از سکانسهای طولانی را که توازن فیلم را بر هم زده بود به نصف زمان قبلی تقلیل داد) فکر میکنیم تازه ساخته شده لست. اعلامی دیگر نتوانست این تجربه را تکرار کند. وارد چرخه اقتصاد بیمار سینمای ایران شد. بازی را چند بر صفر واگذار کرد و حتی آن هنگام که «خدنگ آرپیجی بر سر» رمبو را به دست جمشید آریا داد تا در «افعی» از کمان رها سازد و سینمای اکشن دهه هفتاد ایران را کلید زد، یک سینماگر فوقالعاده، این وسط گم شده بود. خب، فروش غیرقابل انتظار «افعی» هم نتوانست او را- به قول فردوسیپور- به بازی برگرداند؛ و... یک دفعه شنیدیم که در 54 سالگی درگذشت. قصه اعلامی، قصهای یکه در این کشور نیست دائم داریم تکرارش میکنیم و گویی گریزی از این چرخه نیست. فکر میکنید چند اعلامی دیگر توی صف، منتظر چنین سرنوشتی هستند؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 467]