واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سلحشور، یزدان - گاهی اوقات تلویزیون ایران سعی میکند با تجمیع یکسری ایدهها در مجموعههایش، ما را به این باور برساند که علایق و مشکلات مردم ایران همینهاست. چهار مجموعه مناسبتی «جراحت»، «ملکوت»، «در مسیر زایندهرود» و «نون و ریحون» مشترکات بسیاری دارند، به رغم اینکه قصههای متفاوتی را روایت میکنند. این مشترکات، نمیتواند لزوماً به هماندیشی چهار فیلمنامهنویس یا کارگردان عطف بشود و بیشتر به نظر میرسد یک فرد یا یک اتاق فکر، چنین گزارههایی را به سینماگران پیشنهاد داده یا میدهد. گزارههایی که در مجموعههای دیگر تلویزیون ایران هم، نه به این شدادی و غلاظی مجموعههای مناسبتی اما به اشکال ملایمتر مشهود است. پیش از این نوشته بودم که اگر تنها تلویزیون کشور بخواهد با اتکا به نگره «گلوله ارتباطی» که متعلق به دهه سی میلادی و جامعه اتحاد جماهیر شوروی است [یعنی زمانی که تلویزیون در این جامعه حضور نداشت و رادیو هم کنترلپذیر بود و روزنامهها و نشریات هم تحت نظارت مستقیم دولت منتشر میشدند] به عملکرد کجدار و مریزش در قبال مخاطبان ادامه بدهد بازی را برابر رقبای فرا مرزی خود واگذار خواهد کرد اما مشترکاتی که عرض کردم: الف- در هر چهار مجموعه، صرفنظر از تفاوتهای کیفیشان با یکدیگر، یک صنف خاص مورد نقد، بررسی و اغلب هجمه قرار گرفته است. در چنین مسیری، بازیکنان و دستاندرکاران فوتبال کشور به شکلی کاملاً مستقیم و مشهود در مجموعه حسن فتحی و به شکل غیرمستقیم در قسمتهای نخست «جراحت»، ستارهزدایی شدهاند. همچنین در «ملکوت» صنف تاجران سنتی اقتصاد ایران که در 99 درصد آثار سینما و تلویزیون کشور [پس از انقلاب] به عنوان شخصیتهایی بری از گناه و وارسته معرفی میشدند گرفتار عذابهای مشهود اخروی شدهاند و دیگر نمیتوان از مخاطبانی که شاهد زنجیر شدن «حاجی» در برزخ است انتظار همان برخورد ذهنی پیشین با چنین صنفی را داشت [چون حداقل قضیه شکست آن انگاره سیساله، در اذهان عمومی است.] علاوه بر این، صنف وکلا هم با تمرکز بر یک وکیل رشوهگیر، در ادامه ستارهزدایی از این صنف در 13 سال اخیر، هدف گلوله ارتباطی قرار گرفته. صنف پزشکان در «جراحت» به شکل مستقیم [با آن سکانس بد طراحی شده که در آن فقیهنصیری به سراغ پزشک اتاق مراقبتهای ویژه میرود و او هم به صراحت از اینکه عمرانی دیگر مثل سابق نمیشود و حداقل قضیه قطع نخاع است و در ضمن وقت هم ندارد و میخواهد هرچه سریعتر به عروسی خواهرش برسد] و خیلی روشن، نه تنها از جایگاه المپی مورد نظر «تافلر» به زیر میآیند که رسماً مورد توهین قرار میگیرند، توهینی که به شکل تلویحی و نامشهودتر در سکانسی از «در مسیر زایندهرود» که فرخ نعمتی در نقش یک جراح معتاد از دست رفته ظاهر میشود، تکرار میشود. در «نون و ریحون»، نویسندگان و ناشران هدف گلوله ارتباطیاند. گلچهره نازدار در واقع یک مرد است که سالها با این اسم رمانهای عاشقانه پرفروش مینوشته و ناشرش هم که یک زن است فوقالعاده بیدانش، طماع و خودستاست. ب- در هر چهار مجموعه، خانواده به مثابه یک واحد اجتماعی مورد احترام تمام ایرانیان، نه کانون امن در قبال جامعه بیرون که تمرکز ناامنی و صدور آن به اجتماع است. مواردی که در این ناامنی دخیلند عبارتند از: 1- تمایل آشکار به تجدیدفراش در هر چهار مجموعه [در «جراحت» توسط علی عمرانی، در «ملکوت» توسط شریفینیا، در مجموعه فتحی توسط پدر مقتول با بازی حسین محجوب به شکل مستقیم و البته شبهه آن توسط فرهاد برادر مقتول، در «نون و ریحون» توسط پدر عروس در قبال مادر داماد!] 2- جنگ میان مادر شوهر و عروس یا خواهر شوهر و عروس یا پدرعروس با داماد یا برادر با برادر یا برادر با شوهر خواهر یا پسر با پدر یا مادر با پسر یا... زنجیرهای دامنهدار که جامعه بیرون از خانواده را امن و قابل اعتماد اما خانواده را ناامن نشان میدهد و موقعی این محیط نامتعادل به تعادل نزدیک میشود که عوامل بیرون دخالت میکنند [آیا واقعاً جامعه ایرانی چنین است و خانوادههای ایرانی با این پیام شلیک شده از دهان اسلحه ارتباطی تلویزیون ایران کنار میآیند؟] البته میتوان خیلی منصفانه پرسید: آیا نشان دادن تصویر دیگرگونه از هر صنف، معادل منظوری خاص در قبال آن است؟ و منصفانه جواب گرفت اگر آن صنف هدف اخلاقی روایت نباشد، البته خیر! و پرسید: آیا در آثار سینمایی و تلویزیونی پیرو نگره «سوپرمارکت ارتباطی»، خانوادههای ناامن، محور روایت نیستند؟ و شنید: چرا! البته که هستند و روایتشان هم به منظور کنشمندی شخصیتها و توجه به فردیتشان است نه صرفاً سروسامان دادن حکایتی که آدمهایش نماینده رویکردهای تیپیک خود به عنوان مادر، پدر و فرزندند. [به نظر میرسد حتی در متن بسیار خوب علیرضا نادری هم، وجه استعاری «زایندهرود» و «خانواده» رفتهرفته به وجهی تیپیک بدل شده. به هر حال، تمهیدات برای پیشتولید و اعمال نظر دستاندرکاران آن رسانه، حتماً جایی خودش را نشان میدهد. به گمان من غیرقابل اجتناب است.]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 275]