تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 26 اسفند 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بهترين سخن، آن است كه قابل فهم و روشن و كوتاه باشد و خستگى نياورد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

مبل کلاسیک

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

کفش ایمنی و کار

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1865445726




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عكس/ نوجوان بسيجي كه در آغوشم جان داد


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: نگاهم به صورت نوجواني افتاد كه صورتش از برخورد خمپاره به نزديكيش سياه شده بود و تركشها ي آن تمامي صورتش را گرفته بود .به آرامي مي گفت : "آقا اومدم. حسين جان اومدم.
http://598.ir/files/fa/news/1389/9/13/590_650.jpg
"وقتي به او رسيدم ديگر رمقي برايش باقي نمانده بود و به زمين افتاد. او را به آرامي بغل كردم حوالي ظهر بود، گرما بيداد مي كرد، دشمن كه از ارتفاعات قلاويزان تارانده شده بود با تمام قوا سعي در باز پس گيري ارتفاعات داشت، نور آفتاب به سود آنها بود ، رزمنده ها كه تمام شب مشغول عمليات بودند در اين ساعات كمي خسته به نظر مي آمدند. تداركات نرسيده بود و بچه ها تشنه بودند. در جاييكه فرمانده مقرر كرده بود ، خسته وتشنه كيسه هاي شن را پر مي كردند تا از گزند تركشهاي توپ و خمپاره در امان باشند. سنگرها بدون سقف بود ، چون نه فرصتي براي اين كار بود و نه خبري از تداركات بود. دوربينم را برداشتم و به قصد روحيه دادن به بچه ها و گرفتن عكس در مسير خاكريز حركت كردم. صداي سوت توپ و خمپاره باعث مي شد دائم كه خيز بروم ، بچه هاي رزمنده ديگربه خوبي با اين صداها آشنا هستند . گوشها عادت مي كند و مي تواني بفهمي كه اين صداي توپ از طرف خودي هاست يا دشمن تا بيجا خيز نروي! نمي دانم براي چند دقيقه چه شد كه عراقيها جهنمي به پا كردند و آنچنان آتشي روي ما ريختند كه مدتي درازكش روي زمين ماندم و با اصابت هر خمپاره و توپي بالا و پايين مي شدم . كمي آرامش كه ايجاد شد بلند شدم تا اطرافم را بينم . در ابتدا دود حاصل از اين همه انفجار و خاك باعث شد درست متوجه اوضاع نشوم ،گوش هايم تقريبا چيزي نمي شنيد، به نظرم آمد كه زمان از حركت باز ايستاده و متوقف شده ، از موج انفجارها كمي گيج بودم. ديدم بچه هاي زيادي به روي زمين افتاد ه اند ، در همين زمان نگاهم به صورت نوجواني افتاد كه صورتش از برخورد خمپاره به نزديكيش سياه شده بود و تركشها ي آن تمامي صورتش را گرفته بود . بي اختيار دوربينم را بالا آوردم و عكسي از او گرفتم. در حال حركت بود و براي اينكه به زمين نيفتد از لبه هاي سنگرهاي شني كمك مي گرفت. جلو رفتم ، صداي زمزمه اش را مي شنيدم ، به آرامي مي گفت : "آقا اومدم. حسين جان اومدم. " وقتي به او رسيدم ديگر رمقي برايش باقي نمانده بود و به زمين افتاد. او را به آرامي بغل كردم ،همچنان نجوا مي كرد. با تمام وجود امدادگر را صدا زدم. صورتش را بوسيدم و به او گفتم :عزيزم ، فدات بشم ، چيزي نيست و نا اميدانه برگشتم و باز امدادگر را به ياري خواستم. حالا اشك هايم با خونهاي زلال او در هم آميخته شده بود، ديگر نجوا نمي كرد و به آسمان چشم دوخته بود . امدادگر آمد ، اما..،.لحظه اي بعد گفت : "كاري از دستم بر نمي ياد ، شهيد شده ، برادر زحمت مي كشي ببريش معراج شهدا...!(معراج شهدا جايي بود كه وقتي بچه ها شهيد مي شدند ، آنها را كنار هم مي گذاشتند تا بچه هاي گردان تعاون آنها را به عقب منتقل كنند.) در حاليكه تمام بدنم مي لرزيد او را بغل كردم ، انگار فرشتگان زير پيكر پاكش را گرفته بودند. آنقدر سبك بود كه به راحتي در بغلم جاي گرفت و از زمين بلندش كردم. امدادگر با دست محل معراج شهدا را نشان داد .قبل از اينك او را در كنار ساير شهدا بگذارم. صورتش را بارها و بارها بوييدم و بوسيدم ، به خدا بوي عطر گل ياس مي داد.راوي و عكاس: سيد مسعود شجاعي طباطبايي سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 309]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن