واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
روانشناسي شلختگي نويسنده: دکتر محمدرضا خدايي* خانه، حريم امني است که فرد نسبت به آن احساس مالکيت دارد و بهعنوان حريم خصوصي آن را ميشناسد و ميتواند به نوعي معرف شخصيت، علاقه و انگيزههاي فرد باشد. برخي خانهها بسيار مرتب و منظماند و برخي بسيار آشفته و نامنظم. اينکه چرا در برخي خانهها بهويژه در چيدمان داخلي، بينظمي حاکم است يا به نظافت آن توجه نميشود، علتهاي مختلفي دارد. از دکتر خدايي، روانپزشك و عضو هيأتعلمي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي خواستهايم در رابطه با علل اين آشفتگيها، تاثير آن بر خود فرد و اطرافيان و نحوه رفع آن برايمان توضيح بدهند. آقاي دکتر! چرا خانه و زندگي برخي افراد فوقالعاده مرتب است و برعکس، خانه برخي ديگر بسيار نامنظم و آشفته؟ نامنظم بودن منزل دو حالت دارد؛ يا موقتي است يا دايمي. موقتي يعني اينکه فرد هميشه منظم بوده اما به دلايلي مثل بيماري جسمي يکي از اعضاي خانواده يا خود او، برخي اختلالهاي رواني که افسردگي شايعترين آن است، اختلافهاي خانوادگي که بر نظم رواني و جسمي اعضاي خانواده تاثير ميگذارد يا نشانگان خستگي مزمن، توان کاري و رواني فرد (بهويژه خانم خانه) کم شده و اين موضوع بر رسيدگي به وضع خانه هم تاثير گذاشته است. يعني تمام موارد شلختگي را ميتوان با اين علل توجيه كرد؟ نه! گاهي اوقات مساله جديتر (بهصورت ذاتي و دايمي) است. مثلا عدم انگيزه لازم در خانه. گاهي پيش ميآيد که خانم انگيزه کافي براي رسيدگي به امور خانه را ندارد. اين موضوع ميتواند به دليل خشم يا نارضايتي از وضعيت ازدواج باشد يا ممكن است كه فرد از برخي بيعدالتيها در رنج باشد. بهعنوان نمونه، اگر خانمي حس کند چندان مورد توجه ساير اعضا نيست و به او بها داده نميشود، ممکن است انگيزه خود را براي انجام وظايف خانگي از دست بدهد. گاهي ممکن است خانم خانه هيچ علاقهاي به کار خانه نداشته باشد و کارهاي خارج از منزل را بيشتر بپسندد. اين عدم علاقه خود را به شکل بينظمي در خانه نشان ميدهد. البته شخصيتهاي افراد هم متفاوت است. برخي افراد بهطور ذاتي گوشهگير هستند، برخي تکرو هستند و برخي بيعلاقه به مسايل زندگي بوده يا افسردهخو هستند و اهميتي به نظم خانه نميدهند. برخي شخصيتهاي وسواسي دارند و شايد گمان کنيد خانه اين دسته از افراد بسيار منظم است؛ در حالي که اين کمالگرايي و وسواس در برخي مسايل حاشيهاي زياد شده که فرد به باقي امور خانه نميرسد. بهطور مثال، فرد بهقدري در شستوشو وسواس دارد که وقت رسيدگي به باقي اوضاع خانه را ندارد و در نتيجه خانه نامرتبي دارد. افسردگي، افسردهخويي، نشانگان خستگي مزمن، اختلالهاي جسمي طولاني، بيماريهاي روماتيسمي، بيماريهاي مربوط به دستگاه ايمني و بيماريهاي رواني نيز اگر به شکل دايمي باشد ميتواند در امور منزل تاثيرگذار باشد. اين آشفتگي و شلختگي به هر دليلي که باشد چه تاثيري بر ساکنان خانه ميگذارد؟ مسلما ذات و غريزه تمامي افراد به سوي نظم است. بينظمي سبب ميشود فرد از نظر رواني دچار اغتشاشات فکري شود و اين موضوع بهتدريج بر تمام زندگي تاثير گذاشته و سبب اضطراب و افزايش استرس ميشود. در خانههاي آشفته پيدا کردن وسايل مورد نياز سخت است و اين موضوع استرس ميآورد. حتي ديدن بههمريختگي خانه سبب بروز عدم رضايت فرد از خود شده و در نهايت ميتواند اختلافها و اختلالهاي خانوادگي و زناشويي را پيش آورد. توصيه شما به افرادي که خانههاي بينظم و به هم ريختهاي دارند، چيست؟ اگر افراد دچار بيماري هستند لازم است تحت درمان قرار گيرند. اگر احساس ميکنند عدم علاقه و انگيزه لازم سبب آشفتگي منزل شده به جاي اينکه بهصورت پرخاشگري انفعالي و خاموش يا کوتاهي کردن در انجام امور خانه اين حالت را نشان دهند، بهصورت شفاف مسايل را مطرح کرده و با گفتوگو مساله را حل کنند. در باقي مسايل شايد لازم باشد با يک کارشناس مشورت شود. بهترين حالت تقسيم کار است. اگر زن و مرد هر دو شاغل هستند مرد نبايد کار خانه را وظيفه خانم بداند. تقسيم وظايف براساس علايق ميتواند به ايجاد نظم در خانه کمک کند. پي نوشت : *روانپزشک منبع:www.salamat.com /ع
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 774]