تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):وقتى معلم به كودك بگويد: بگو بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم و كودك آن را تكرار كند خد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828704055




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اهل رده از ديدگاه طبري (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اهل رده از ديدگاه طبري (1
اهل رده از ديدگاه طبري (1)   نويسنده : *دکتر محمد حسن الهي زاده   چکيده :   مسئله ي ارتداد پس از رحلت پيامبر اکرم (ص) در نظر قريب به اتفاق مورخين و محققين يک امر قطعي و مسلم تلقي شده است و اکثر نويسندگاني که در مورد سال هاي اوليه پس از رحلت پيامبر اکرم مطلبي مي نويسند ضمن قطعي شمردن ارتداد به ذکر چگونگي وقوع آن مي پردازند . طبري اولين مورخي است که به تفصيل جريان ارتداد را بررسي نموده و ساير مورخين پس از وي اطلاعات خويش را در مورد رده از او گرفته اند . از نظر طبري حقيقتاً پس از رحلت نبي اکرم (ص) برخي از مردم از اسلام برگشتند . در نظر برخي مورخين و محققين متأخّر ارتداد پس از رحلت پيامبر (ص) پذيرفتني نيست و شورش مردم پس از رحلت پيامبر علتي ديگر دارد و آن مسئله ، مسئله اي سياسي است تا ديني و مذهبي . واژه هاي کليدي : ارتداد ، اهل رده ، خلافت ، ابوبکر ، صدر اسلام . مقدمه :   چون پيامبر گرامي رحلت نمود اين احتمال مي رفت آن کس که به جاي او نشيند خواسته ي خود و قبيله ي خويش را بر مصالح و جامعه ي مسلمين ترجيح دهد . بدين خاطر ، قبايل و خاندان هاي ساکن در مدينه به قصد کسب قدرت بر يکديگر پيشي گرفتند تا مانع از پيشامدي به زيان طايفه و قبيله شان شود . انصار از مهاجرين هراس داشتند که مبادا در اين کار پيشقدم شوند و آنها را از صحنه کنار بزنند ، قريش و مهاجرين نيز متقابلاً از يکديگر وحشت داشتند ، چنانکه اوس و خزرج از يکديگر. به هر حال ابوبکر در جريان سقيفه به عنوان خليفه انتخاب شد . چيزي نگذشت که شورش هايي در گوشه و کنار جزيره العرب برخاست که در تاريخ به « حرکات رده» تعبير شده است . اين شورش ها دوام زيادي نياورد و ابوبکر با فرستادن سپاهياني توانست آنها را سرکوب کند ، آيا اين شورشيان واقعاً از دين اسلام برگشتند که اصطلاح رده به آنها اطلاق شده است؟ مورخين و محققين در مورد ماهيت اين حرکات اختلاف دارند . ما سعي داريم با بررسي نظر محققين و مورخين در اين ارتباط از نظر آنها آگه شويم و با توجه به نصوص تاريخي و استدلالات عقلي به بررسي نظراتشان بپردازيم . نظر گروه اول :   اين گروه يعني معتقدين به مرتد شدن مردم پس از رحلت پيامبر براي نظر خويش برخي ادله و شواهد را ذکر مي کنند که در اينجا به بيان آنها مي پردازيم : 1 ـ نصوص تاريخي : در نظر اين گروه مهمترين دليل بر درستي رأي و نظرشان ، متون تاريخي قديمي است . يعني نوشته هاي مورخين مسلمان را سند صحت نظر خودشان مي دانند . چنان که به روايات زير استناد مي نمايند . طبري مي نوسد : « وقتي پيامبر اکرم (ص) رحلت کرد و اسامه به سوي موته شام رفت هر يک از قبايل همگي يا بعضي از آنها از دين بگشتند . مسيلمه و طليحه سر برداشتند و کارشان بالا گرفت . همه ي مردم طي واسد بدور طليحه فراهم آمدند ، مردم غطفان نيز به جز طائفه ي اشجع از دين برگشتند و با طليحه بيعت کردند . مردم هوازن مردّد شدند اما زکات ندادند به جز ثقيف و طايفه ي جديله و برخي ديگر که ثابت ماندند . جمعي از بني سليم هم از دين برگشته و بيشتر مردم در هر جا چنين بودند » (1) ابن اثير مي نويسد : « چون سپاه اسامه به فرمان ابوبکر عازم شد و در هر قبيله اي به تمامي يا برخي از آنها مرتد شدند و به غير از ثقيف و قريش ساير قبايل مرتد شدند » (2) همين مورخ اضافه مي کند «بعد از رحلت پيامبر (ص) فرمانداران پيامبر از هر کران فرا رسيدند و گزارش مي دادند که اعراب شورش کرده و مرتد گشته اند » (3) در همين رابطه مجدداً « عرب چه عام و چه خاص از دين اسلام برگشتند » (4) در نامه ي ابوبکر به مرتدين آمده است « من خبر يافته ام که کساني از شما پس از اقرار به اسلام و عمل به تکليف آن از روي غرور و جهالت و اطاعت از شيطان از دين برگشته اند » (5) ابوبکر در طي نامه اي که به مرتدين يمن مي نويسد مي آورد «من شما را به تقواي الهي امر مي کنم و از شکستن عهد خداوند نهي مي نمايم از دين خدا برنگرديد و از هواي نفس که شما را از راه خدا دور و گمراه مي سازد پيروي ننمائيد » (6) در نظر اين گروه تمامي اين سخنان و نوشته ها که در کتب تاريخي معتبر آمده است خود دليلي است بر صحت و درستي ارتداد پس از رحلت پيامبر اکرم (ص) . 2 ـ اين مسئله که در دفع شورشيان صحابه از جان و دل مايه گذاشتند و بدون هيچ چشم داشتي به غنيمت و يا کسب پست و مقامي در اين جنگها شرکت نمودند نيز دليل ديگري است بر درستي اين ادعا که حقيقتاً اعراب مرتد شده بودند . (7) 3 ـ توافق و اجماع تمامي صحابه ي پيامبر بر اينکه با آشوبگران بايد جنگيد ، خود يک اساس فقهي است و اگر ساير دلايل و شواهد مبني بر مرتد شدن مردم هم نبود ، همين يک دليل بر ارتداد دلالت مي کرد . (8) 4 ـ اجماع تمامي صحابه پيامبر در مسئله ي سرکوب مرتدين بيانگر اين است که يقيناً شورشيان از دين برگشته بوده اند . البته هنگامي که ابوبکر تصميم به درگيري با شورشيان را گرفت ، عمر اعتراض کرد و گفت پيامبر اکرم (ص)فرمود: «به من امرشده است که با مردم نبرد کنم تا يگانگي خدا را بپذيرد، پس چون پذيرفتند جان و اموال آنها از من در امان است مگر به خاطر حقي که آن حق خداست، اما چون ابوبکرگفت: اگر به اندازه ي يک شترکمتر از آن چه به پيامبرمي دادند به من بدهند با آنها خواهم جنگيد تا کوچک و بزرگشان به حق برگردند عمر از اين سخن ابوبکر متوجه شد که خدا قلب او را پايدار کرده است (9)و بدين خاطر با ابوبکر هم راي شد و سايرصحابه نيز بر همين ايده بودند. 5- اين مسئله که صحابه قبل از کشتن مرتدين آنها را به دين خدا دعوت مي کرده اند روشن مي کندکه مرتدين زمان ابوبکر مرتد از دين بوده اند چنانچه در شورش يمن وقتي اشعث به نزد ابوبکر آورده شد ابوبکر او را بخشيد (10) يا ابوبکر در نامه اي که براي قبايل مرتد نوشت گفت : « دعوت اذان است و چون گفتند دست از آنها برداريد ». (11) اين گروه در مورد علت ارتداد معتقدند که : به خاطر عدم رسوخ اسلام در قلوب اکثر اعراب و اينکه اسلام با روحشان مانوس نشده بود، آنها به سادگي از اسلام دست کشيدند و مرتد شدند . آنها مي گويند عمق نيافتن اسلام در دلهاي مردم سبب شد که با رحلت پيامبر اکرم (ص) عده اي بهانه کردند که چون پيامبر رحلت کرد و نبوت به پايان رسيده بنابراين آنها مجبور به اطاعت از شخص خاصي نيستند . برخي نيز ادعا کردند که ما فقط به خدا ايمان داريم و بعضي گفتند ، به خدا و پيامبرش ايمان داريم ولي زکات نمي پردازيم و حتي برخي به گمان اينکه پيامبري مي تواند فتح بابي براي کسب قدرت باشد دم از پيامبري زدند و گروهي عليرغم آگاهي از دروغ بودن ادعاي آنها به پيروي از آنها دست يازيدند » (12) در واقع به سبب ضعف ايمان ، پيامبري نبي اکرم (ص) را به عنوان يک سود و بهره اي براي قريش تلقي کردند و با رحلت پيامبر تعصبات جاهلي شان برانگيخته شد و براي از بين بردن سيادت و سروري قريش که با پيامبري محمد (ص) به دست آمده بود دست به ارتداد زدند . طبري مي نويسد : « طليحه نميري نزد مسيلمه رفت و از او پرسيد: تو مسيلمه اي ؟ گفت : آري. پرسيد: چه کسي بر تو نازل مي شود . گفت رحمان آنگاه پرسيد در روشنايي مي آيد يا در ظلمت ، گفت در ظلمت . طليحه گفت شهادت مي دهم که تو دروغگويي و محمد راستگوست ، اما دروغگويي ربيعه را بر راستگوي مُضر ترجيح مي دهم » (13) « اشعث بن قيس» به عنوان رهبر و سردمدار گروهي از مانعين زکات گمان مي کرد که با وفات پيامبر ، اسلام پايان پذيرفته است و افتادن قدرت به دست قريش را يک نوع تحکم و اجبار از سوي قريش تلقي مي نمود چنانکه مي گفت عرب زير بار اطاعت تيم بن مره ( قبيله ي ابوبکر ) نمي رود زيرا مردمان کِنده پيش از آنکه قريشي ها قدرتي داشته باشند پادشاهي داشته اند . (14) نظر گروه دوم :   اين گروه معتقدند که جريان ارتداد ريشه در مسائل سياسي دارد . يکسري سوالات براي اين گروه پيش آمده که شک آنها را نسبت به صحت جريان ارتداد برانگيخته است . اين گروه مي گويند وقتي انسان به وضعيت جزيره العرب پس از رحلت پيامبر (ص) مي نگرد دچار حيرت مي شود چگونه مي شود پيامبري بيست و سه سال جهد و تلاش و کوشش کند تا ديني را در قلوب مردم جا داده و محکم نمايد ولي بلافاصله پس از رحلتش همچون شبنمي که هنگام برآمدن خورشيد بخار مي شود از قلوب مردم رخت بربندد و اثري از آن نماند و مردم مرتد شوند . انسان شک مي کند که آيا چنين ارتدادي پس از رحلت پيامبر (ص) واقعيت تاريخي داشته است يا نه ؟ در سال هاي اوليه ي بعثت، اعراب با انواع بازي ها و استهزاء و تهديد و تطميع از در مخالفت با اسلام بيرون مي آمدند ولي هر چه بود با پايداري و استقامت پيامبر اکرم (ص) و مسلمين ، تمام شبه جزيره به اسلام روي آوردند و « دخل الناس في دين الله افواجا » بدون هيچ گونه اکراه و اجبار . آيا معقول و منطقي است که افرادي که منازلشان و مساکنشان دور از محدوده ي فعاليت لشکر اسلام بود بدون اينکه لشکري به آنجا اعزام شود ايمان آوردند و اسلام را پذيرفتند ، بدون هيچ قصد ديگري جز اينکه با برهان و دليل پذيراي آن شدند ، از اسلام دست بردارند و مرتد شوند؟ آيا مسيلمه و طليحه و يا سجّاح معجزه اي عظيم تر و قوي تر از محمد (ص) براي اعراب داشتند تا دل هايشان را از اسلام تهي نمايد؟ آيا سخنان پوچ و واهي پيامبران دروغين که هر فرد عادي مي توانست مانند آنها مسجّع سخن بگويد در قلوب مردم جاي قرآن را گرفت ؟ قرآني که از همان ابتدا تحدّي کرده ( به مبارزه طلبيده ) و تاکنون کسي نتوانسته است جمله اي مانند آن را بياورد و آيا واقعاً مردم از اسلام روي برتافتند ؟ مطالب فوق از جمله سوالاتي بود که براي گروه دوم پيش آمده و با توجه به اين سوالات ارتداد را غيرقابل پذيرش مي دانند . از جمله : «محمد حسن آل ياسين» نويسنده ي کتاب « نصوص الرده في تاريخ الطبري » با مطرح کردن و مورد استثنا قرار دادن برخي از روايات تاريخ طبري سعي در اثبات سياسي بودن جريان ارتداد دارد . وي مي نويسد : « طبري در مورد اسد و فزاره آورده است که مي گفتند : « به خدا قسم ما هرگز با ابافُصيل (ابوبکر) بيعت نخواهيم کرد » (15) چنان که همو گويد : « عينيه بن حصن ميان قبايل غطفان برخاست و گفت : « به خدا قسم اگر ما از پيامبري از قوم خود بيعت کنيم بهتر از پيروي از پيامبري قريشي است . محمد مرده است و طليحه زنده مي باشد » (16) چنانکه در مورد روز بيعت با ابوبکر طبري نيز مي نويسد : « برخي از مسلمانان مي گفتند مي ترسيم که عرب حکومت قريش را نپذيرد » (17) در مورد ارتداد مردم بحرين طبري آورده است که : « مردم بحرين مرتد شدند و گفتند ، حکومت را به آل منذر منتقل مي نمائيم و منذر بن نعمان را به عنوان پادشاه برگزيدند » (18) . علاوه بر آن طبري در باب نامه اي که ابوبکر بنام ابي اميه فرستاد، آورده است « اگر بر قومي به جنگ پيروز شديد جنگجويان را بکشيد و فرزندانشان را اسير نمائيد تا همه به حکم من تسليم شوند » (19) و در نهايت اينکه به هنگام فرستادن سپاه اسامه مردم به ابوبکر گفتند : « مسلمين و عرب از تو فرمان نخواهد برد » (20) تمام اين روايات تاريخي به بيان يک امر مي پردازند و آن مخالفت با حکومت است . در هيچکدام از روايات مسئله ي ديني مطرح نشده است که بتوان حکم مرتد به آنها داد و بيشتر ، مسئله جنبه ي سياسي دارد و در واقع « آنها از پذيرش خلافت ابوبکر سرباز زدند چنانکه ساير مسلمين چنين نمودند و اين بديهي بود که برخي از آنها از دادن زکات به ابوبکر امتناع کنند زيرا او را به رسميت نمي شناختند و زير بار حکومت او هم نمي رفتند » (21) حسن ابراهيم حسن در کتاب « تاريخ سياسي اسلام » مي نويسد : «بعضي از خاورشناسان ارتداد قبايل عرب را دليل آن مي دانند که اسلام به نيروي شمشير گسترش يافته است و عرب ها به سبب ترس پيرو دين محمد (ص) شده اند حقيقت اين است که عرب هايي که ابوبکر با آنها جنگيد و عنوان ارتداد به آنها داد به اسلام کافر نشده بودند و انکار نکرده بودند » (22) جعفريان نيز در « تاريخ سياسي اسلام» مي نويسد : « مي توان به يقين گفت که آنها مرتد نبوده اند و اين جنگ عليه آنها تنها مصلحتي بود که خليفه براي ثبيت قدرت خويش به آن دست زده است » (23 ) چنانکه « عقاد» در کتاب « العبقريات الاسلاميه » مي نويسد : « عده اي از مرتدين به اصل زکات مؤمن و معتقد بوده اند ولي به کساني که بايد زکات بپردازند ايمان و اعتقادي نداشته اند » (24) پي نوشت ها:   1 ـ محمد بن جرير طبري ، تاريخ الرسل و الملوک ، ج 3 ، بيروت ، دارالکتاب ، العلميه ، ص 242. 2 ـ ابن اثير ، الکامل ، ج 2 ، بيروت ، دارالصادر ، ص 342. 3 ـ علي بن محمد ، ابن اثير ، همان ، ص 343. 4 ـ محمد بن جرير طبري ، پيشين ، ص 225. 5 ـ محمد بن جرير طبري ، همان ، ص 251 6 ـ ابن اعثم ، کوفي ، الفتوح ، ج 1 ، بيروت ، دارالندوه ، ص 68. 7 ـ عبدالرحمن عبدالواحد ، الشجاع ، اليمن في صدور الاسلام ، دمشق ، دارالفکر ، 1987 ، ص 252. 8 ـ عبدالرحمن عبدالواحد ، همان ؛ ابوبکر احمد بن علي الرازي الحصاص ، احکام القرآن ، ج 3 ، بيروت ، دار الکتاب العلميه ، ص 82 ، ابن کثير دمشقي ، البدايه و النهايه ، ج 6 ، لبنان ، دارالکتب العلميه ، ص 315. 9 ـ ابن کثير دمشقي ، همان ، ص 315. 10 ـ ابن اعثم ، پيشين ، ص 87 ـ 86. 11 ـ محمد بن جرير طبري ، پيشين ، ص 251. 12 ـ عبدالرحمن ، عبدالواحد ، پيشين ، ص 249. 13 ـ محمد بن جرير طبري ، تاريخ طبري ، ج 4 ، ترجمه ي ابوالقاسم پاينده ، انتشارات اساطير ، ج 4 ، ص 1418. 14 ـ عبدالرحمن عبدالواحد ، پيشين ، ص 264. 15 ـ محمد حسن آل ياسين ، نصوص الرده في تاريخ الطبري ، بيروت ، المکتب العالمي ، 1983 ، ص 92. 16 ـ محمد حسن آل ياسين ، همان ، ص 92. 17 ـ محمد حسن آل ياسين ، همان جا. 18 ـ محمد حسن آل ياسين ، همان جا. 19 ـ محمد حسن آل ياسين ، همان جا. 20 ـ محمد حسن آل ياسين ، همان جا. 21 ـ محمد حسن آل ياسين ، همان، ص 90. 22 ـ حسن ابراهيم حسن ، « تاريخ سياسي اسلام » ، ترجمه ي ابوالقاسم پاينده ، تهران ، انشارات جاويد 360 ، ص 236. 23 ـ رسول جعفريان ، تاريخ سياسي اسلام ، ج 2 ، تهران ، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگي و ارشاد اسلامي ، 1369 ، ص 285. 24 ـ العباس محمود العقاد ، العبقريات الاسلاميه ، دارالکتب العربي ، 1971 ، ص 260. عضو هيئت علمي دانشگاه بيرجند*   منبع:نشريه پايگاه نور شماره 22 /ن  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 493]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن