واضح آرشیو وب فارسی:مهر: /علوم انساني و چالش اشتغال/دكتر قانعي راد: مشكل اصلي علوم انساني چالش تكساحتي شدن است
عضو هيئت علمي مركز تحقيقات سياست علمي كشور در همايش علوم انساني و چالش اشتغال گفت: امروزه مسئله اشتغال يك معضله عمومي است و مشكل مهمتر براي علوم انساني چالش تكساحتي شدن يا فراموش كردن ابعاد گوناگون آن است.
به گزارش خبرنگار مهر، عصر ديروز دكتر محمد امين قانعيراد، عضو هيئت علمي مركز تحقيقات سياست علمي كشور در همايش «علوم انساني و چالش اشتغال» در مورد «مسئله اشتغال و چالش هاي علوم انساني» سخنراني كرد.
دكتر قانعي راد در آغاز به اهميت موضوع اشتغال براي دانشآموختگان علوم انساني تاكيد كرد و گفت: اشتغال براي فارغالتحصيلان علوم انساني يك مسئله جاري و يك معضل جدي است. حدود 60 درصد از دانشجويان كشور در رشتـههاي علومانساني مشـغول بـه تحصـيل هستـند و طبيعـتاً ايـن نيـروي عظـيم انساني بـه كار و اشتغـال نيـاز دارنـد.
وي تاكيد كرد: اما مسئله اين است كه چگونه مي توان بدون مخدوش شدن هويت علوم انساني جهت حل اين معضل قدم برداشت. هر رشته علمي براي خود داراي يك هويت است و اين هويت البته يك ذات نيست و چيزي است كه ما با انتظارات و تعاريف آن را برمي سازيم .از قضا وقتي تصويري از مشكلات و موانع رشد يا تداوم يك رشته به دست مي دهيم خواسته و ناخواسته سرنوشت آن را نيز در جامعه ترسيم مي كنيم.
دكتر قانعيراد با اشاره به موضوع بيكاري گفت: بيكاري يك معضل اجتماعي است و حل آن يك ضرورت است. در دوره معاصر نيز از رشته هاي علمي چيزي بيش از ارائه مباحث صرف نظري و بدون ارتباط با نيازهاي ملموس و واقعي انتظار مي رود. علوم بايد توانايي توليد ثروت و قدرت داشته باشند و بايد به كار نظام هاي اقتصادي و سياسي بيايند و در غير اين صورت مورد حمايت نخبگان اقتصادي و سياسي قرار نمي گيرند. اما در حالي كه علوم انساني در چشم انداز مزبور فقط به اندازه مشاركت در توليد ثروت و قدرت معنا دار است، در چشم اندازي متفاوت مي توان هويت مستقل و يا مكملي را نيز براي علوم انساني تعريف كرد.
وي گفت: اين چشم انداز جديد با جستجو در سرشت تاريخي اين رشته خود را آشكار ميكند. پيدايش و رشد علوم انساني با طرح مجموعه اي از دعاوي همراه بوده است كه بدون توجه با آنها، اساساً مي توان موجوديت علوم انساني را زير سوال برد و در ضرورت آن ترديد كرد.در خصوص علوم انساني مي توان از دو گرايش، دو فرهنگ و يا از ابعاد دو گانه و كاركردهاي دوگانه آن سخن گفت.
دكتر قانعي راد با اشاره به سرشت علوم انساني گفت: علوم انساني بر حسب سرشت دو گانه خود از يك سو به دنياي جديد ديوانسالاري و صنعت تعلق دارد و از سوي ديگر نگرانيهاي خود را در مورد پيروزي دو نهاد مستقل اقتصاد و سياست بر انسان را دارد. به قول لي وس" تنها يك بي فرهنگي احمقانه در اوج آرماني دوران كاپيتاليسم پيروزياي براي انسان مي بيند .
وي تاكيد كرد: مسئله اين است كه هم از فروپاشي اين دستگاه جلوگيري كنيم و هم از پيروزي آن يعني از تسليم نهايي روح انساني به اين نظام". اگر پيروزي سرمايه داري را در اين جا به معناي كليتر پيروزي ثروت و قدرت بگيريم در اين صورت علوم انساني در مقابل اين پيروزي به خود انسان مي انديشد كه اغلب با اين پيروزي ناديده گرفته و سركوب مي شود و يا از يك هدف به يك ابزار تبديل مي گردد و به واسطه پول وپول سازي و يا قدرت و قدرت آفريدني تقليل مي يابد. هر چند توجه به نظام اجتماعي به معناي توجه به اقتصاد و سياست همواره يكي از كانونهاي توجه علوم انساني بوده است ولي اين توجه اغلب فرع توجه به خود انسان به عنوان موجودي اجتماعي و فرهنگي و داراي اصالت اخلاقي بوده است.
دكتر قانعيراد گفت: من هر چند به كارگيري علوم انساني در جهت تبديل انسان به ماشين صرف ثروت و قدرت آفريني را ممكن ميدانم ولي از دريافتي از علوم انساني دفاع مي كنم كه اشتغال انسان را در پرتوي تامل او معنا مي كند. علوم انساني كه به دليل اين دوسويه بودن خويش ناگزير به كار و فراغت يا اشتغال و خود آگاهي ميانديشد داراي دولبه است و دو گرايش فني - تحليلي و فرهنگي- تركيبي را با خود حمل مي كند. علوم انساني كه برحسب گرايش فني و تحليلي خود به نظام اجتماعي (اقتصاد و سياست) توجه ميكند و با مقولات دولت و بازار ارتباط مي يابد، بر حسب گرايش فرهنگي و تركيبي خود به معنا و كليت ميپردازد و به دانشي براي آفريدن معنا،هويت،فرهنگ و زندگي تبديل ميشود.
وي گفت: دانشمند انساني بالضروره هم متخصص است و هم روشنفكر و به اين دليل تنها در پي مشاركت در توليد ثروت و قدرت نيست و براي او مشاركت در توليد [سرمايه] اجتماعي و توليد فرهنگي نيز اهميت دارد و با اين كنش اخير خود را از دانشمند طبيعي و فني تمايز مي بخشد.
دكتر قانعي راد با رد نگرش ابزاري به علوم انساني گفت: سخن من دفاع از نگرش روشنفكري در برابر نگرش دانشگاهي در علوم انساني نيست، زيرا به نظر ما نگرش ابزاري به علوم انساني اين هر دو را به يك اندازه تضعيف مي كند و اين دو به يك اندازه به دفاع نياز دارند. در واقع هدف من دفاع از اين دو نوع نگرش و توضيح مفهوم اشتغال در علوم انساني بر مبناي درك اين ابعاد دوگانه است. به همين خاطر است كه در برابر حرفه گرايي بازاركار مفهوم حرفه گرايي دانشگاهي را مطرح مي كنم كه به علم براي علم(نه علم براي بازار و سياست)،بازشناسي همكاران(در برابر ارزيابي مشتري)،آزادي آكادميك(در برابر وابستگي تكنوبوروكراتيك) اهميت مي دهد.
وي تاكيد كرد: حرفه گرايي بازاركار در علوم انساني تنها در پرتوي به رسميت شناسي دو نگرش دانشگاهي و روشنفكري در علوم انساني داراي تناسب با نيازهاي آشكار و پنهان ما مي باشد؛ نيازهايي كه برآوردن آنها مي تواند هم حق دانش آموختگان اين رشته را اداء كند،هم حق جامعه براي داشتن ذهني نقاد و خلاق و هم حق رشد متوازن ابعاد سه گانه دانشگاهي، سياستي و انتقادي علوم انساني را . حرفه گرايي بازاركار تنها هنگامي در بهبود فرايندهاي اقتصادي و سياسي و انساني كردن آن ها موثر است كه از دل اين ابعاد دوگانه دانشگاهي و روشنفكري برآمده باشد. اشتغال دانش آموختگان علوم انساني خارج از چارچوبي كه حرفه گرايي دانشگاهي و رسالت فكري اين دانش ها براي انديشيدن انتقادي و فرهنگي به مسائل بازار و دولت را ملحوظ داشته باشد به معناي سركارگذاشتن دانش آموختگان علوم انساني است و نه بر كارگماردن آنان.
وي در پايان گفت: امروزه مسئله اشتغال يك معضله عمومي است و مشكل مهمتر براي علوم انساني چالش تك ساحتي شدن يا فراموش كردن ابعاد گوناگون آن است.
چهارشنبه 1 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 740]