واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تجدیدنظر فیلسوف غربی در فهم انقلاباسلاوی ژیژِک فیلسوف اروپایی، که به دلیل موضعگیریها و اظهار نظرهای سیاسیاش خصوصا درباره مسائل ایران و جانبداری از جریانات روشنفکری ایرانی، به یکی از اسطورههای جریان جوان روشنفکری غربزده ایران تبدیل شده است، به تازگی در گفتگویی درباره شرایط جدید خاورمیانه و انقلابهای منطقه این وضعیت را اوج دورویی و تناقض غربی ها دانست.
اسلاوی ژیژِک فیلسوف اروپایی، که به دلیل موضعگیریها و اظهار نظرهای سیاسیاش خصوصا درباره مسائل ایران و جانبداری از جریانات روشنفکری ایرانی، به یکی از اسطورههای جریان جوان روشنفکری غربزده ایران تبدیل شده است، به تازگی در گفتگویی درباره شرایط جدید خاورمیانه و انقلابهای منطقه این وضعیت را اوج دورویی و تناقض غربی ها دانست. آغاز دومینوی انقلابها در خاورمیانه برخی از چهره های مشهور فلسفی غرب مانند بدیو و ژیژک را نیز به اظهار نظر واداشته است. ژیژک که در آغاز این وقایع، دو یادداشت درباره انقلابهای عربی نوشته بود، هفته گذشته نیز در مصاحبه با «گریک لفت رویو» نگاه خودش درباره وقایع اخیر را بیشتر تشریح کرد.او ضمن پیوند دادن اعتراض های اخیر انگلیس و اروپا با انقلابهای منطقه خاورمیانه براساس «مطالبه عدالت اقتصادی»، تاکید کرد که «نئولیبرالیسم در بحران است.»وی در ادامه و همانند مقاله پیشینش با عنوان «دورویی غرب؛ هنگامی که ملت عرب قیام می کند» نتوانست هراس خودش از محوریت اسلامگراها در این انقلابها را پنهان کند. وی گفت: «تا بحال اروپایی های نژادپرست واکنششان این بود که می گفتند ما دوست داریم عربها دموکراتیک بشوند. اما آنها که بدوی اند. بنیادگرایی مذهبی و ملی گرایی ضدصهیونیستی تنها عواملی هستند که می توان عامل خیزش اجتماعی در کشورهای عربی شود.»وی در بخش دیگری از مصاحبه با اشاره به نسبت انقلابهای منطقه و انقلاب اسلامی ایران می گوید: « در حال حاضر ما نیازمند تجدیدنظر درباره برخی وقایع قدیم مانند انقلاب (امام) خمینی هستیم. الان این روشن شده که انقلاب خمینی یک تصاحب بنیادگرایانه نبوده است» . وی در یک جمع بندی نسبت به انقلابهای منطقه می گوید: « اکنون ما نیازمند این هستیم که این دور باطل را که انتخابهای ما همیشه محدود به لیبرالهای غربگرا و بنیادگراهای مذهبی بود بشکنیم.»ژیژک بعنوان یک متفکر چپ که همواره منتقد سیاستهای لیبرالیستها بوده، در ادامه با انتقاد از اوباما که در لیبی چه می کند و چرا نسبت به بحرین سکوت در پیش گرفته، ماهیت هر دو انقلاب را دموکراتیک عنوان کرد.« در حال حاضر ما نیازمند تجدیدنظر درباره برخی وقایع قدیم مانند انقلاب (امام) خمینی هستیم. الان این روشن شده که انقلاب خمینی یک تصاحب بنیادگرایانه نبوده است» او با اشاره به حمله غرب به لیبی با عنوان عادی سازی مجدد شرایط آنجا، تاکید می کند: «چرا ما این اندازه در لیبی متمرکز شده ایم؟... ما می توانیم این را به ظاهر به یک مبارزه ضدبنیادگرایانه تعبیر کنیم و بنابراین رسانه ها می توانند از وقایعی که همزمان در بحرین اتفاق می افتد با سکوت بگذرند؛ جایی که عربستان سعودی مستقیما به یک کشور دیگر ورود نظامی کرده تا با ماجرایی برخورد کند، اگرچه ماجرای بحرین مبارزه ای دموکراتیک باشد مانند ماجرای مصر. اما اوباما در این موضوع کجاست؟ رهبران غربی کجایند؟ تنها امید من این است که این وضعیت به زودی به پایان برسد و پایان دهنده این ماجرا عربستان سعودی است»ژیژک در ادامه با اشاره به وضعیت مصر می گوید: «بسیار غم انگیز خواهد بود اگر مصر بخواهد پیرو غرب و پیرو لیبرال سرمایه داری شود. در شرایط کنونی مهم این است که اتحادیه های صنفی و دانشجویی چگونه خودشان را سازماندهی می کنند. جنگ واقعی اکنون است. »او در ادامه درباره ادعاهای حقوق بشری غرب در باره ایران می گوید: «در رابطه با وقایعی که در کل منطقه در جریان است، این خیلی مهم است که در عربستان سعودی و امارات چه می گذرد. اینجا همانجایی است که شما دورویی و تناقض غربی ها و مطلقا خالص ترین پارادوکس غربی ها را مشاهده می کنید. آمریکا درباره حقوق بشر در ایران نگران است و ایران را بعنوان شیطان معرفی می کند. من متاسفم اما اگر شما نگران حقوق زنان در خاورمیانه هستید، ایران در مقایسه با عربستان سعودی یک بهشت است. احمدی نژاد یک یا دو وزیر زن در کابینه اش دارد. دوستان به من می گویند که مردان در آنجا احمقند. اگر شما به یک اداره بروید حتی اگر وزیر مرد باشد، شما برای انجام دادن کارهایتان مجبورید با یک زن کار کنید تا کارتان انجام شود. در تمام امارات شما با یک بردگی جدید نسبت به کارگران فیلپینی فقیر مواجهید. من فکر میکنم نکته بسیار مهم این است که روند اینگونه توسعه ها دربرابر این تحولات و تناقضات شروع بشود. »
اما ژیژک در حالی که در آغاز گفتگوی خود از امیدهایی برای بیداری چپ رادیکال در بحرانهای اروپا سخن گفته ، در پایان مصاحبه و هنگامی که با سوالات مصاحبه کننده درباره وضعیت یونان مواجه می شود، سوگمندانه به بحران نظری چپ ها نیز اعتراف می کند:«برخی متفکران چپ فکر می کنند ما میدانیم امروز برای کاپیتالیسم و نئولیبرالیسم چه اتفاقاتی در حال وقوع است و فقط نمیدانیم چگونه باید مردم را بسیج کرد. اما من فکر میکنیم ما چپها واقعا نمی دانیم چه چیزی در حال وقوع است. بطور خلاصه من خوش بین نیستم. من نمی توانم به شما دستورالعملی بدهم که چکار بایدبکنید. همه چیزی که من میدانم و رویش ایستاده ام این است که ما باید فشار بیاوریم که کارهایی انجام بدهیم، اگر میخواهیم به سمت یک جامعه استبدادی نرویم. این زمانیست که مدینه فاضله محقق می شود.»وی طی یادداشتی که در هفته های پایانی سال گذشته درباره وقایع منطقه منتشر شد نیز بر این ایده پای فشرد که آنچه رخ داده نسبتی با بنیادگرایی رادیکال مانند طالبان ندارد اما سوال اساسی این است که چه خواهد شد و کدامیک از سه گروه اسلامگراها، چپها و لیبرالها قدرت را بدست خواهند گرفت؟او در این یادداشت با عنوان «دورویی غرب؛ هنگامی که ملت عرب قیام می کند » به نحوی دست به بزرگنمایی چپ زده و نتوانسته این هراسش را پنهان کند که پس از اتحاد چپها و اسلامگراها برای پیروزی، ممکن است اسلامگراها، چپها را حذف کنند. وی می نویسد: « بی چون و چرا می توانیم این نتیجه را بگیریم که همیشه روی کار آمدن اسلام گرایی رادیکال در کشورهای مسلمان از بین رفتن چپ سکولار را در پی داشته است.» او برای این موضوع مثال ایران را در نظر دارد.وی درباره احتمال بازسازی لیبرال وجهه حکومت مصر می نویسد:« اگر وضعیت به گونه ای تثبیت شود که رژیم سابق با یک جراحی زیباییِ لیبرال تداوم یابد، باید منتظر ظهور ناگهانی بنیادگرایی بود. برای باقی ماندن میراث لیبرال، یک کمک ائتلافی از سوی چپ رادیکال ضروری خواهد بود. برای برگرداندن این کمک به مصر، واکنش بسیار فرصت طلبانه و بسیار بی شرمانه ای در سی ان ان به تونی بلر شده است: نوعی تغییر الزامی است اما این تغییر باید تغییری پایدار باشد. وی درباره سرنوشت مصر نوشته بود:« دو رویی لیبرال های غربی جالب است. آنها نزد عامه از دموکراسی حمایت می کنند، اما اکنون که مردم در برابر حکام مستبد تحت لوای آزادی سکولار و عدالت؛ نه تحت دین, شورش می کنند، بشدت نگران هستند. چرا نگران؟ چرا از این که آزادی شانسی برای ظهور پیدا کرده است خوشحال نیستندتغییری پایدار در مصر تنها می تواند به معنی نوعی سازش با نیروهای مبارک باشد که این نوع تغییر، همراه با گسترش آرام حلقه ی قدرت در زیر پوسته ی آن است. به این خاطر است که اکنون صحبت کردن از انتقال مسالمت آمیز نوعی گستاخی است، در حالی که مبارک با سرکوب معترضین این انتقال را نا ممکن ساخته است. پس از این که ارتش به مقابله با تظاهر کنندگان فرستاده شد، انتخاب واضح بود، تغییری ظاهری: یعنی چیزی تغییر می کند تا همه چیز شبیه هم شود، یا یک گسستگی حقیقی شکل می گیرد.»وی درباره سرنوشت مصر نوشته بود:« دو رویی لیبرال های غربی جالب است. آنها نزد عامه از دموکراسی حمایت می کنند، اما اکنون که مردم در برابر حکام مستبد تحت لوای آزادی سکولار و عدالت؛ نه تحت دین, شورش می کنند، بشدت نگران هستند. چرا نگران؟ چرا از این که آزادی شانسی برای ظهور پیدا کرده است خوشحال نیستند؟ اکنون بیش از هر زمان دیگر شعار مائو زدونگ در خور است: «هرج و مرجی بزرگ در بهشت وجود دارد، این موقعیتی است عالی». سرانجامی که همه می بایست به آن چشم داشته باشیم, رفتن مبارک از مصر است. اما کجا برود؟ پاسخ روشن است: به دادگاه لاهه?. اگر قرار باشد کسی به عنوان در جایگاه متهم قرار بگیرد، خود او است.»بخش سیاست تبیانمنابع:رجا نیوز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 332]