واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: در مجلس بزرگان چگونه سخنراني کنيم؟
از جمله عواملى كه زبان گويان خطيب بيان رساى وى از آن متأثر مىشود و قدرت تكلمش به ضعف و سستى مىگرايد، حضور عالمى بزرگ و وارسته در مجلس سخنرانى است. البته نگرش افراد به علماى وارسته و على قدر متفاوت است. البته نگرش افراد به علماى وارسته و عالى قدر متفاوت است. اگر خطيب مجلس از كسانى باشد كه خويشتن را در مقابل آن عالم بزرگ و آن انسان الهى كوچك و ناچيز بداند، قطعاً با حضور وى در مجلس سخنرانى، شخصيت معنوى و سلطه روحى خود را از دست مىدهد، دچار انفعال درونى مىگردد و هر قدر در تكلم توانا باشد، ناتوان خواهد شد و خويشتن را همچون شمع ضعيفى در مقابل نورافكنى قوى مىبيند، يا به قول سعدى، خود را قطرهاى در مقابل دريا:يكى قطره باران ز ابرى چكيد خجل شد چو پهناى دريا بديدبگفتا اگر اوست من كيستم به جايى كه او هست من نيستمروايت ذيل، روشنگر اين واقعيت است كه اگر گويندهاى لايق، حس كند كه عالمى بزرگ و گران قدر به گفتههاى او توجه دارد و سخنانش را مىشنود، گرچه او را نبيند، تحت تأثير قرار مىگيرد و زبانش از تكلم باز مىماند.ان الحسن بن على (عليه السلام) كان يحضر مجلس (صلى الله عليه و آله و سلم) و هو ابن سبع سنين فيسمع الوحى فيحفظه فياتى امه فليقى اليها ما حفظ كلما دخل على (عليه السلام) وجد عندها علماً بالتنزيل فيسئلها عن ذلك فقالت من ولدك الحسن (عليه السلام) فتخفى يوماً فى الدار وقد دخل الحسن (عليه السلام) و قد سمع الوحى فاراد ان يلقيها اليها فارتج فعجبت امه من ذلك فقال لا تعجبين يا اما فان كبيراً يسمعنى و استماعه هذا اوقفنى فخرج على (عليه السلام) فقبله و فى روايه يا اما قل بيانى و كل لسانى لعل سيداً يرعانى.(144)امام مجتبى (عليه السلام) هفت ساله بود كه در مجلس رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) حاضر مىشد. وحى الهى را از آن حضرت مىشنيد و از بر مىكرد. به منزل نزد مادر مىآمد و آن را كه حفظ كرده، براى حضرت صديقه (عليه السلام) مىگفت. على (عليه السلام)، كه به منزل مىآمد، مىديد حضرت زهرا، آن چه كه بر پيامبر نازل شده، آگاه است. سؤال كرد: چگونه آگاهى يافتى؟ پاسخ داد: از ناحيه فرزندت حسن (عليه السلام). روزى، على (عليه السلام)، پيش از فرزند به منزل آمد و در نقطهاى پنهان شد. سپس حضرت مجتبى آمد، در حالى كه وحى را از جدش شنيده بود. خواست طبق معمول براى مادر بيان كند، توان سخن نيافت و نتوانست بگويد. مادر تعجب مكن، كه امروز، بزرگى مستمع سخن من است و استماع او موجب وقفه كلام من شده است. در اين موقع، على (عليه السلام)، از نقطهاى كه پنهان شده بود، خارج شد و حضرت حسن را در بر گرفت و بوسيد. در روايت ديگر آمده كه حضرت مجتبى به مادر گفت: بيانم كاهش يافته، زبانم از گفتن عاجز شده، شايد سيد و بزرگى ناظر و مراقب من باشد.مواجهه با مردان بزرگ يا بر خورد با پارهاى از وضع محاذاتهاى سنگين، در روح آدمى اثر عميق مىگذارد و چنان مىشود كه گوينده فصيح و بليغ، در مضيغه سخت قرار مىگيرد، از سخن گفتن باز مىماند، نمىتواند مطلب صحيح و مستدل خويش را توضيح دهد و دليل علمى و عقلى آن را بيان نمايد.عن على (عليه السلام) قال: ربما خرس البليغ عن حجته.(145)على (عليه السلام) فرموده است: چه بسا افراد بليغ، قدرت تكلم را از دست مىدهند و در مقام استدلال، هم مانند اشخاص لال، در سخن وامانده مىشوند. نوشته محمد حسین امین گروه حوزه علمیه تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2234]