واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: روزهای فاطمه(سلاماللهعلیها)میدانم رنجها را چگونه باید نوشید .و این درسی است که تو آموزگارم بودهای .در وسعت سینهی سبز تو، حقارت رنجها را دیدهام .ای آموزگار ظرافت !!تو! این گونه رنجها را تحقیر میکنی
این روزها، روزهای فاطمه (سلاماللهعلیها)و این شبها، شبهای علی علیهالسلام است .بارها با خودم اندیشیدهام که چگونه میتوان در فرصتهای کوتاه، بهرههای زیاد برداشت .با خودم میگویم چگونه در عمرهای کوتاه و در بهارههای محدود، این همه جوشش و شکوفایی و این همه زایش و باروری! ! جوششی که از مرز قرنها گذشته و از محدودهی جغرافیا و تاریخ پرکشیده و حتی این دل خسته و این کویر تشنه را در خود گرفته است .این روزها، روزهای فاطمه (سلاماللهعلیها)و این شبها، شبهای علی علیهالسلام است .بارها با خودم میگویم: «یک لحظه و این همه ارزش؟! نه سال و این همه استمرار؟! ». همین لحظه از همین بلندگوهای دور و خسته میشنوم: «فَاطِمَةُ امُّ ابِیهَا ». [1]و در جواب فرشتهها در مورد اصحاب کساء میشنوم: « هُمْ فَاطِمَةُ وَ ابِیهَا وَ بَعْلُهَا وَ بنیها ». [2]رسالت و ولایت و امامت را فاطمه رابط است و پیوند .اگر بیشتر گوش بدهیم میتوانیم صدای حزن آلود علی علیهالسلام را از مدینهی رسول بشنویم که با چشم اشک و نوای غربت میگوید: « امَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ امَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ ». [3]راستی این فاطمه (سلاماللهعلیها)در کجا ایستاده که علی علیهالسلام از او این گونه میگوید؟ که ای فاطمه! از این مصیبت اندوه من همیشگی و شبهایم همه بیداری است.این چه انس عمیقی است که این گونه حزن سرمد میآورد؟ این چه خورشید در خاک نشستهای است که این گونه شام دیجور به دنبال میکشد ؟ من از فرزندان فاطمه (س)، از آن کهکشانهای حلم و حماسه و فریاد و از آن خانهی مبارک، حرفی نمیزنم. من فقط از فاطمه(سلاماللهعلیها) میپرسم؟ راستی در او چه درخششی است که تا امروز در چشمها و دلهای ما نشسته است و راهها را نشانه میزند .خداوند به موسی میفرماید: «یا موسی! میدانی چرا تو را به مقام کلیم اللهی رساندم؟ چون در میان دلها و صورتها، دلی از دل تو خاشعتر و صورتی از تو متواضعتر، نیافتم »بگذار تا تمامی سؤالم را بگویم که من همین سؤال را در مورد مادر فاطمه(سلاماللهعلیها)، خدیجهی کبریََ هم داشتهام. خدیجه چه کرده که این گونه در دل رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نشسته تا آنجا که عایشه حتی پس از مرگ بر او حسادت میبرد؟ [4]من از این سؤال سمج نمیتوانم دامن جمع کنم. این همه ارزش آیا از معرفت و شناخت و یا عشق و ایمان و یا عمل و تقوا، از کدامین ریشه، سر برگرفته؟ریشهها را باید در جایی دیگر جست چون حتی تقوا توشهی راه است. و توشه برای رفتن کافی نیست. و همانطور که گذشت، حتی عصمت، کفاف این مقصد بلند و راه دراز را نمیدهد و تحلیلی دیگر میخواهد .ما در این آیه میشنویم: «انَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ المُحْسِنِینَ» [5] یعنی رحمت خدا به کسانی که در مرحلهی احسان هستند نزدیک است. نزدیکی با وصال، تفاوت دارد. و این را هم میدانیم که محسن، از متقی بالاتر است چون تقوا به اضافهی صبر میشود احسان. [6] چون احسان، خوب خوبی کردن است، با زیبایی کار خوب را به سامان رساندن است. و تو میبینی که این مرحله، پس از گذشت از اسلام و ایمان و تقوا و احسان، تازه به رحمت نزدیک میشود. پس اینها، این خوبهای خوب، اینها که خود رحمت واسع حق هستند، اینها که جلوهی محبت او هستند، اینها که بر تمامی هستی باریدهاند، اینها چه کردهاند و چگونه پرواز کردهاند ؟
مرحوم صدوق در علل الشرایع آورده: خداوند به موسی میفرماید: «یا موسی! میدانی چرا تو را به مقام کلیم اللهی رساندم؟ چون در میان دلها و صورتها، دلی از دل تو خاشعتر و صورتی از تو متواضعتر، نیافتم ». [7]پس آنهایی انتخاب میشوند که با تمامی عصمت و با تمامی خوبیها، به “اخبات رسیده باشند و دل خاشع و چهرهی متواضع داشته باشند. مخبتین بالاتر از محسنین هستند. مخبت همچون زمین فرو افتاده، سرشار میشود و سیراب میگردد. غرورها، محدودیت میآورد و محدودیت، محرومیت میسازد. انکسار و اخبات مرحلهی وصال و لقاء است. و همین است که گناه رنج آور، از خوبی غرور آفرین، بهتر است.[8]تو هنگامی که ذلت و شکست گناه را بر صورت کودک خودت میبینی، دیگر بر او فریاد نمیکشی، گرچه چینی قیمتی را شکسته باشد که از او دلجویی میکنی و بر او میبخشی که امام سجاد علیهالسلام در وداع ماه رمضان میفرماید: «اللّهُمَّ اجُرْنا عَلی ما اصابَنا مِنَ التَّفْریطِ ». [9] خداوندا! ما را بر آنچه کوتاهی کردهایم، پاداش و اجر بده. پاداش بر تفریطها و کوتاهیها، در همین فضای انکسار و اخبات معنی میدهد چون تو سرزنش میکنی تا متوجه شود و بیدار شود و باز گردد، پس آنجا که بیدار شده و خودش را محکوم کرده، دیگر حتی سرزنش و توبیخ، ضرورتی و شاید حکمتی نداشته باشد. و از حکیم کریم، و حلیم رحیم، دور است که این گونه شکسته را بکوبد و سوخته را بسوزاند. که عنایت او جابر شکستههاست و او جبار است و جبران میکند، همانطور که جبروت دارد و حریم و حرمت نگه میدارد و حتی سوختن و عذاب او، مسبوق به رحمت است و از عشق و محبت او الهام میگیرد: « یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ ». [10]برای او که واسع است و کریم است و حمید است، مَنْعی و اخْذی، به خاطر ضعف و بخل و فقر نیست که بخشش، چیزی را از مُلک او بیرون نمیبرد. و با دادن، چیزی از او کاسته نمیشود: « وَ لَا تَزِیدُهُ کَثْرَةُ العَطاءِ الَّاجُوْدَاًوَکَرَمَاً ». [11] پس اگر میستاند و اگر سخت میگیرد، به خاطر محدودیتها و دیوارها و ضعفهای ماست که با داشتن مغرور میشویم و از دوست میبریم و غافل میگردیم .میتوانی بلوغ و تمامیت خدیجهی کبری و فاطمهی زهرا را بفهمی که خدیجه در برابر رسول خدا برای خودش حدی نگذاشت و سهمی نگرفت و فاطمه (سلاماللهعلیها)در برابر ولیّ رسول خدا، از تمامی توانش کمک گرفت و سینه و صورت نیلی گرفت، ولی رخ از مولی نهان کرد و چهره به او نشان ندادپس اگر با تمامی عبادت ثقلین و با تمامی خوبیهای جنّ و انس، مغرور نشدیم و بر عمل خویش تکیه نکردیم و طلبکار حق نگشتیم و انتظار و توقع، بالا نیاوردیم، از فتنه رهیدهایم و در امتحان موفق شدهایم. همانطور که اگر با تمامی گناهان جن و انس مأیوس نشدیم و به قنوط راه ندادیم و انتظار فضل و احسان او را داشتیم، باز هم از فتنه رهیدهایم و از مکر شیطان رهایی گرفتهایم. و در این مرحله از انکسار و اخبات، تو از حق بهره میگیری و با او به سوی او میآیی. و این پایی است که نمیشکند و میرسد و واصل میشود .با این نگاه، میتوانی بلوغ و تمامیت خدیجهی کبری و فاطمهی زهرا را بفهمی که خدیجه در برابر رسول خدا برای خودش حدی نگذاشت و سهمی نگرفت و فاطمه (سلاماللهعلیها) در برابر ولیّ رسول خدا، از تمامی توانش کمک گرفت و سینه و صورت نیلی گرفت، ولی رخ از مولی نهان کرد و چهره به او نشان نداد . پینوشتها:( 1) تاج الموالید، طبرسی، ص 20( 2) مفاتیح الجنان، حدیث کساء( 3) کافی، ج 1، ص 358، ح 3.(4) صحیح بخاری، ج 2، ص 177ص 210و ص 277مسند احمد، ج 6، ص 117، ص 150و ص 154سنن ترمذی، ص 247سنن ابن ماجه، ج 1، ابواب الغیرة من ابواب النکاح، ص 315( 5) اعراف، 56( 6) «مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِر فَانَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ اجْرَالمُحْسِنِینْ ». یوسف، 90( 7) علل الشرایع، صدوق، ج 1، ص 57( 8) سیئة تسوئک خیر من حسنة تسرک. بحار، ج 75، ص 67( 9) صحیفه سجادیه، دعای 45، دعای وداع ماه رمضان( 10) مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر(11) مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزهبخش عترت و سیره تبیانمنبع: روزهای فاطمه (سلاماللهعلیها)، نوشتهی مرحوم دکتر علی صفایی حایری(عین صاد)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 541]