واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ویرایش،گمشده ای در اقیانوس نگارشجایگاه ویراستار از نمونهخوان متفاوت است. این تفاوت به نوع نگاهی برمیگردد که به خاستگاه این دو داریم. در تدوین کتاب، ویراستار تا مرز تغییر سبک اثر نزدیک میرود، در حالی که نمونهخوان تنها وظیفه مقایسه متنها را با هم دارد.
نمونه خوان ها را می شناسید و می دانید چه جایگاهی دارند؟ آیا نمونه خوان همان ویراستار است؟ اصلا ویرایش و ویراستار در ادبیات ایران زمین جایگاهی را از آن خود دارد یا نسبت به آن اهمال شده؟جایگاه نمونهخوانها در ایران مانند ویرایش و ویراستار، تعریف مشخصی در میان بسیاری از نویسندگان، مترجمان و بیشتر ناشران ندارد. در چنین وضعیتی «نمونهخوان» حکم ویراستار را پیدا میکند و هرکس با کمترین سواد برای مطابقت متن اصلی و آنچه «تایپ» شده، آثار خود را ویراستاری و روانه بازار نشر میکند. حال آن که نباید بدنه سترگ ادبیات را به هیچ وجه با چنین اهمالکاریهایی نحیف و رنجور کرد. سخنان دکتر اسداله معظمیگودرزی، استاد رشته زبان و ادبیات فارسی، در اینباره : جایگاه ویراستار از نمونهخوان متفاوت است. این تفاوت به نوع نگاهی برمیگردد که به خاستگاه این دو داریم. در تدوین کتاب، ویراستار تا مرز تغییر سبک اثر نزدیک میرود، در حالی که نمونهخوان تنها وظیفه مقایسه متنها را با هم دارد. در شیوههای قدیم تولید و مهندسی و کالبدشناسی کتاب، رسم بر این بود که بعد از ویرایشهای چندگانه، فردی به نام نسخهپرداز اثر را یک دور به طور کامل مطالعه میکرد و افتادگیها، کاستیها و افزایشهای خارج از متن و مواردی از این دست را بررسی کرده، موارد را به سرویراستار، ناشر یا سرپرست علمی اثر گزارش میکرد.این شیوه بعدها با کمی تغییر به نوعی مقابله نسخ تبدیل شد، یعنی نسخه خبر را با نسخه نخست مقابله کرده، موارد را گزارش میکردند. در این شیوه، نمونهخوان عیناً دو متن را باهم مقابله میکند و به صورت کاملاً مکانیکی، هر آنچه در متن خبر دیده است را در «متن نمونه» اعمال میکند، بیآن که در آن دخل و تصرفی کند.شناخت علائم و قراردادهای ویرایش برای نمونهخوان الزامی است. در این مرحله بهتر است نمونهخوان با مبانی علوم آشنا باشد نه بیبهره. اغلب مشاهده شده است که نمونهخوان کمدانش، از وظیفه خود خارج میشود و متن را مطابق نمونه تنظیم نکرده است. در صورتی که نمونهخوان و ویراستار قابل میتواند با هماهنگی سرویراستار یا ناشر یا صاحب اثر، در این مرحله دخل و تصرف نیز کند.جایگاه نمونهخوانها در ایران مانند ویرایش و ویراستار، تعریف مشخصی در میان بسیاری از نویسندگان، مترجمان و بیشتر ناشران ندارد.جایگاه و خاستگاه نمونهخوان در ایران در نظر گرفته نشده است. از آنجا که نویسندگی حرفهای خاص شناخته میشود، برخی نویسندگان در چنبره نوعی غرور کاذب علمی افتادهاند و گمان میبرند که غیر از خود آنها هیچکس دیگری توانایی و قدرت تطبیق، تنظیم و متنخوانی اثر آنها را ندارد. به همین علت، اغلب نمونهخوان، ویراستار، نسخهپرداز و... را به رسمیت نمیشناسند. البته این شیوه در عرصه مهندسی و کالبدشناسی کتاب در غرب رایج نیست، زیرا آنان این جایگاه را به رسمیت میشناسند و به همین علت، کتابهای تولید شده در غرب دقیقترند.یک ویراستار خوب میکوشد اندیشههای مبهم را واضح کند و سطح کیفی اثر را ارتقا بخشد. ویراستار خوب مانند اقیانوسی است به عمق یک بند انگشت؛ از هر موضوع، نکتهای میداند، بیآن که متخصص آن دانش باشد. بارزترین مشخصه مندرج در سیاهه وظایف ویراستار خوب، تلفیق اخلاق و تبحر و تخصص با یکدیگر است که منتج به اسلوبی علمی میشود، اما از نگاه حرفهای، ویراستار تنها در قبال ناشر و نویسنده مسوول نیست، بلکه به عنوان نخستین خواننده اثر، در قبال مخاطب نیز مسوول است. اگرچه یکدسیتی در ویرایش و نگارش، گویای استحکام و صلابت نوشته محسوب میشود، اما نمیتوان این انتظار را داشت که همه نویسندگان، مؤلفان و مترجمان تنها از یک شیوه املایی و رسمالخطی تبعیت کنند. مطابق آنچه که در تصویبنامه استادان زبان و ادبیات فارسی آمده (مجله آشنا، فروردین و اردیبهشت 1375) تحمیل یک صورت نگارشی نه تنها کاری علمی و فرهنگی نیست، بلکه خود نوعی سانسور و اختناق املایی است که شایسته فرهنگ کهنسال ایران نیست.در اینگونه مواقع بهتر آن است در ثبت و ضبط واژگان و اشکال املایی مندرج در متون قدیم، دست نویسنده و محقق و پژوهشگر را باز گذاشته، در ثبت لغات و اصطلاحات جدید، رسمالخطی واحد را ارایه کرد که این کار مستلزم برنامهریزی منسجم برای خط فارسی و وظیفه نهادی تأسیس شده به همین منظور است.با بررسی آثار تولیدشده در دورههای مختلف درمییابیم که به علت وجود نسخهخوانهای دقیق، عالم و توانمند، عمده کتابهای تولید شده در برخی دورهها، آثاری بیغلط و دقیقاند، زیرا نمونهخوانها تعهد، دقت و گستردگی علمی داشتهاند. در یکی دو دهه اخیر با وجود گسترش تکنولوژی و صنعت چاپ، کادرسازی، نیروی انسانی و عوامل دیگر، بازهم نتوانستهایم آثاری منقح و بیغلط تولید کنیم، اما در برخی دورهها با وجود فقدان این امکانات، به علت انسجام کارگروهی، خلوص در خدمت، ارادت به خط و زبان فارسی و... آثاری ارزشمند تولید میشدند.عوامل مختلفی در بیانسجامی و گسستگی ساختاریـ مفهومی زبان و ادبیات و خط فارسی مؤثر بودهاند. تغییر نسنجیده سرفصلهای درسی در مقاطع مختلف تحصیلی و حذف برخی دروس اساسی نظیر املاء و انشاء، خط و خوشنویسی در این موضوع مؤثر بوده است.اگرچه ارائه راهکارهای علمی و برنامهای برای زبان و خط و ادبیات فارسی نیازمند تحقیقات روشمند علمی است؛ اما به اختصار میتوان به برنامهریزی برای زبان، خط و ادبیات در نظام آموزش و پرورش، تطبیق مورد نخست با نظام آموزشی و پژوهشی دانشگاهی و آموزش عالی، انسجام و به کارگیری دو مورد مذکور در مهندسی و کالبدشناسی کتاب از طریق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تأسیس مدارس ویرایش، ترجمه و نویسندگی و همچنین متقاعدکردن ژورنالیسمهای تلویزیونی، رادیویی، روزنامگی به رعایت سرفصلهای فوق اشاره کرد.فرآوری: مهسا رضاییبخش ادبیات تبیان منبع: خبرگزاری کتاب ایران
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 475]