واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ابعاد آزادی ها در نهج البلاغه (2)
در قسمت اول این مطلب ضمن معرفی جناب آقای مصطفی دلشاد تهرانی به بررسی ابعادی از بینش امام علی علیه السلام در نهج البلاغه پیرامون موضوع "آزادی" پرداختیم و گفتیم که آنحضرت آزادی را جزو حقوق مسلم افراد بر می شمارند که این حق را خداوند بزرگ به انسان داده است و کسی نمی تواند این حق را از وی بگیرد . و در ادامه قسمتی از آزادی های فردی را که در نهج البلاغه به آن ها اشاره شده بودیم بر شمردیم و در ادامه به بیان برخی از آزادی های سیاسی اجتماعی افراد (از دیدگاه نهج البلاغه) می پردازیم . آزادی های سیاسیاز جمله آزادی های اجتماعی سیاسی این موارد است:آزادی انتخاب زمامدارمردمان آزادند زمامدارشان را خود انتخاب کنند ، و خداوند این حق را برای آن ها قرار داده است ، همان طور که وقتی مردم ریختند با امام علی بیعت کنند حضرت سخنانی بیان فرمودند که در خطبه ی 92 آمده است، فرمودند: «مرا رها کنید و دیگری را بطلبید. ما داریم به سمتی می رویم که در آن روی ها و رنگ هاست که قلب ها استقامت نمی کنند و عقل ها دوام نمی آورند. افق ها تیره است و راه روشن مورد انکار است » و فرمودند: « اگر مرا رها کنید من هم چون یکی از شمایم و هر کس را شما با عنوان سرپرست و زمامدار بپذیرید و بر سر کار بیاورید من هم از همه شما شنواتر و فرمانبردارترم ».در حکمت 22 بیانی بسیار اساسی آمده است: «حقّ حکومت از آنِ ما است، اگر [مردم [ آن را به ما بدهند ، و گرنه ترک شتر می نشینیم و راه خود را پیش می گیریم ، هر چند که این شبروی به درازا کشد » . یعنی شایستگی زمامداری به سبب ویژگی ها ی لازم برای آن ، بیش از هرکس در من است ، از آنِ من می باشد ، ولی مردم باید بخواهند . مردم حق دارند زمامدار خود را خودشان انتخاب کنند. و حضرت خطاب به مردم مشتاق به زمامداری ایشان بنا بر نقل طبری و ابن اثیر فرمودند: «ای مردمی که این جا گرد آمده اید و من به خواست شما با شما صحبت می کنم: حکومت از آنِ خود شماست و هیچ کس حق ندارد کسی را بر سر کار بیاورد مگر این که شما خود بخواهید ». خداوند حق تعیین سرنوشت سیاسی مردم را به خود مردم داده است. آزادی در بیعتیعنی در بیعت با یک زمامدار و رأی دادن به وی هیچ گونه زور و فشار و تطمیع و تهدیدی نباید در کار باشد .مردم باید با بینایی انتخاب کنند . در نامه اول نهج البلاغه حضرت می فرمایند بیعت با من این گونه بود . « و مردمان با من بیعت کردند بدون اکراه و اجبار ، بلکه با میل و اختیار » . و نیز در نامه 54 این بیان را دارند : « بی گمان عموم مردمان با من بیعت کردند نه برای آن که دست قدرت من گشاده بود و زوری در کار بود ، یا مالی آماده بود و تطمیعی صورت گرفته بود ». حقّ نظردادن، انتقاد کردن و دادخواهی نمودن از جمله مهم ترین آزادی های اجتماعی سیاسی، این حقّ است، چنان که حضرت در خطبه ای ( خطبه 216 نهج البلاغه مطابق نسخه دکتر صبحی صالح ) فرموده اند : « آن سان که با جبّاران و شرکشان سخن می گویند با من سخن مگویید ، و آن محافظه کاری ها را که با تیز خویان و مستبدّان روا می دارند ، با من روا مدارید ، و با من به طور تصنّعی و با سازشکاری آمیزش مکنید . و مبادا گمان کنید که شنیدن حق بر من سنگین است ، و تصوّر نکنید که من خواهان آنم که مرا بزرگ انگارید ، زیرا هر کس که شنیدن حق یا عرضه شدن عدالت و دادخواهی نمودن بر او سنگین باشد ، عمل به حق و عدالت بر او سنگین تر باشد . پس ، از گفتن حق ، یا مشورت به عدالت و دادخواهی نمودن خودداری مکنید ، زیرا من در درونم خود را بالاتر از آن نمی دانم که خطا نکنم ، مگر این که خداوند مرا در کار نفس کفایت کند که او از من بدان توانمند تر است . و جز این نیست که من و شما فقط بندگان و مملوکان پروردگاری هستیم که جز او پروردگاری نیست » .وقتی مردم ریختند با امام علی بیعت کنند حضرت سخنانی بیان فرمودند که در خطبه ی 92 آمده است، فرمودند: «مرا رها کنید و دیگری را بطلبید. ما داریم به سمتی می رویم که در آن روی ها و رنگ هاست که قلب ها استقامت نمی کنند و عقل ها دوام نمی آورند. افق ها تیره است و راه روشن مورد انکار است » و فرمودند: « اگر مرا رها کنید من هم چون یکی از شمایم و هر کس را شما با عنوان سرپرست و زمامدار بپذیرید و بر سر کار بیاورید من هم از همه شما شنواتر و فرمانبردارترم»امام علی (ع) این را حق مردم می دانستند و قائل به این بودند که در سخت ترین شرایط هم مردم نظر خود را بگویند.
وقتی ماجرای جمل پیش آمد حضرت ناچار شدند بروند به سمت بصره برای مقابله . در مسیر حرکت به سوی بصره نامه ای به مردم کوفه نوشته اند ( نامه 57 نهج البلاغه است ) و در آن شرح داده اند که عده ای علم جنگ برافراشته اند و من ناچار به بیرون آمدن از مدینه شده ام. بعد به مردم می گویند حالا شما بررسی کنید ببینید من ظالمم یا مظلوم. ببینید من تجاوزگرم یا به من تجاوز شده است. حرف عجیبی است . به مخاطبان نامه می گویند : هر کس نامه من به او رسید بررسی کند ببیند اگر من نیکوکارم پس مرا یاری دهد و اگر دید من ظالم و بدکارم از من بخواهد تا به حق برگردم و خشنودی خدا را به دست بیاورم .حضرت "باید" نمی آورد می گوید بررسی کنید و مردم را در هر زمینه ای آزاد می گذارد.در عهد نامه مالک اشتر می فرماید : تو موظفی جلساتی با مردم بگذاری تا مردم ، هر کس ، هر سخنی چه دادخواست چه پیشنهاد و انتقاد دارند بدون دغدغه صحبت کند . تو باید فرصت هایی در اختیار مردم قرار دهی تا به راحتی با تو صحبت کنند . باید اوقاتی را در اختیار مردم باشی ، در یک مجلس عمومی و نه گزینشی تا همه بیایند . و برای خدایی که تو را آفریده است فروتنی پیشه کنی ، بدون تشریفات و بدو ن عوامل کنترل کننده تا این که گوینده بدون ترس و نگرانی به راحتی سخن گوید . و این حقیقت را حضرت بیان می کند که پیامبر (ص) مکرر می فرمودند: هیچ جامعه ای رنگ سلامت و پاکی و درستی نمی بیند مگر آن که در آن جامعه حق ناتوان بدون این که در سخن گفتن درمانند و بترسند و به لکنت افتند از قدرتمند گرفته شود.بعد می فرمایند: وقتی این فضای آزادی نظر دادن و انتقاد کردن و دادخواهی نمودن را فراهم آوردی کسانی سوء استفاده کرده بی ادبانه و گستاخانه صحبت می کنند- حضرت می فرمایند تو تحمل کن تندی آن ها را؛ و بدزبانی آن ها را تو باید تحمل کنی ؛ و تندخویی و تنگ نظری و خودبزرگ بینی را از خود بران و بزرگوارانه رفتار کن. اگر این فضا را فراهم کردی و اجازه دادی نظر دهند و انتقاد کنند و دادخواهی نمایند، ولو بد عمل کنند و تو تحمل کردی، خداوند همه جوانب رحمت خود را بر تو بگشاید و تو را پاداش فرمانبرداری عطا فرماید. این ها نمونه هایی است از تبیین آزادی و پاسداشت آن در نهج البلاغه ، وگرنه سخن در این باره از نهج البلاغه بسیار است.پیامبر (ص) مکرر می فرمودند: هیچ جامعه ای رنگ سلامت و پاکی و درستی نمی بیند مگر آن که در آن جامعه حق ناتوان بدون این که در سخن گفتن درمانند و بترسند و به لکنت افتند از قدرتمند گرفته شودتبیان: با توجه به همه ی فرمایشات شما این پرسش در ذهن می ماند که وقتی که خداوند انسانی را به این نحو آزاد آفرید پس چرا این همه قید و بند به انسان میزند آیا این منافی با آن آزادی و مختار بودن انسان نیست؟عرض شد گوهر آزادی ، آزادی از غیر خداست و تمام لوازم آزادی انسان از غیر خدا باید پاس داشته شود. آزادی حقیقی به معنای آزادی از اسارت هاست از ذلت و خواری و بندگی غیر خداست ، و لازمه این امر زندگی در مرزها و پاسداشت حریم ها است . خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد که بستگان کمند تو رستگارانند تبیان : آزادی هایی که حضرت برای انسان ها برشمردند به چه دلیل است؟برای آن است که آن گوهر اصلی جز با این ها حفظ نمی شود . اما این آزادی به معنای تعدی و تجاوز و قانون شکنی نیست که این با آن گوهر سازگار نیست .آزادی یعنی حفظ عزت و کرامت و ارزش انسان و حفظ ارزش انسان با تعدی و تجاوز معنا ندارد . باید دقت کرد که آن آزادی که حضرت در صدد تبیین آن است باید با ملازماتش لحاظ شود . اگر این درست درک شود همه چیز حل می شود . البته این تمام مواردی نیست که حضرت برمی شمارند اینها ذکر نمونه بود. تبیان : با تشکر فراوان از شما که وقت با ارزشتان را در اختیار ما قرار دادید. بخش نهج البلاغه تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 366]