واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: لیبى، تضاد ظاهر و باطنقذافى از همان ابتدا با نگارش کتاب سبز، نظام ایدئولوژیکى را در لیبى بنیان نهاد. کتاب سبز حاوى مطالب دلفریبى است. وى بر اساس این کتاب مىخواست نظام شورائى را در لیبى بنیان نهد.
از قدیم گفتهاند: "کار نیکو کردن از پر کردن است". به نظر مىرسد بزرگان ما درست گفتهاند. آقاى معمر قذافى سوسیالیستى بود که خود را ناصریست هم مىپنداشت و تلاش مىکرد تا جاى خالى آقاى جمال عبدالناصر را با فعالیتهاى ضد امپریالیستى پر نماید. البته ناصر همچو او پوپولیست نبود و ظاهر و باطنش خیلى فرقى با هم نداشت. قذافى از همان ابتدا با نگارش کتاب سبز، نظام ایدئولوژیکى را در لیبى بنیان نهاد. کتاب سبز حاوى مطالب دلفریبى است. وى بر اساس این کتاب مىخواست نظام شورائى را در لیبى بنیان نهد. از اینرو مرتب این شعارها را در همه جا تکرار مىکرد: السلطة للشعب، الثروة للشعب، الناس شرکاء و لیس اجراء و.. به همین دلیل وى همواره ادعا مىکرد که در لیبى حکومت وجود ندارد، پارلمان وجود ندارد، قانون اساسى وجود ندارد و انتخاباتى هم برگزار نمىشود تا در آن تقلب شود. این سخنان درست است، در لیبى خیمه اى برپاست که جناب معمر قذافى از آنجا همه کارها را اداره مىکند و خودش به تنهائى و یا به کمک فرزندانش جور مردم را مىکشد و زحمت اداره امور را به آنها نمىدهد! انقلاب لیبى داراى درسهاى عبرت آموزى است، الثروة للشعب، ثروت مردم توسط جناب قذافى تبدیل به سلاح شده و اکنون به جاى اینکه این سلاح در خدمت مردم باشد و از آنان محافظت نماید، آلت قتاله آنها شده استوى در راستاى اهداف ایدئولوژیکش، ثروت مردم لیبى را به نیابت از ایشان در راه اهداف ضد امپریالیستى و کمک به جنبش هاى آزادى بخش در اقصى نقاط جهان خرج مىکند و دانشگاهى براى تربیت نیروهاى ضد امپریالیستى درست کرده تا کادرهاى فارغ التحصیل آن در کشورهاى مختلف به ویژه آفریقا و آمریکاى لاتین گوش به فرمان او انجام وظیفه نمایند. از دیدگاه او با بودن کتاب سبز دیگر نیازى به کتب دیگر نیست، از اینرو مردم لیبى بر خلاف مصر از دانشگاههاى معتبرى برخوردار نیستند. نظام شورائى مطلوب او نیز چیزى جز نظام قبائلى نیست که وى تلاش کرده تا لباس تازهاى بر قامت آن بدوزد. در این کشور شعار حرف اول را مىزند. وى خودش را مجاهد و ضد امپریالیست مىداند، از اینرو هر کس با وى مخالف باشد، مزدور امپریالیست است. بر همین اساس او عصیان مردم به ستوه آمده را نمىبیند و آنان را متهم مىکند که فریب القاعده را خورده و قرصهاى روان گردان مصرف کرده و مسلسل را به جاى اسباب بازى عوضى گرفتهاند. وى همواره تاکید مىکند که او در لیبى هیچکاره است و قدرت از آن مردم است. اما اکنون که مردم برخاسته و یک صدا فریاد مىزنند او را نمىخواهند، گوشهایش نمىشنود و براى مبارزه با مزدوران امپریالیست – شهروندان لیبیائى – زرادخانه خود را به خدمت گرفته و آنان را به شدیدترین وجه ممکن سرکوب مىنماید. طرفه اینکه تلویزیون لیبى ادعا مىکند در لیبى خبرى نیست و هرکس باور ندارد، بیاید و ببیند! گاهى نیز جوانانى را که دستگیر شدهاند، وادار به مصاحبه مىکنند تا زیر شکنجه و بر اثر فشار و گرسنگى بگویند که القاعده آنان را فریفته و به آنها قرصهاى روانگردان داده است و آنها هم به همین دلیل مشاعر خود را از دست داده و به تاسیسات دولتى حمله کردهاند! برخى از کسانىکه به تازگى از زندانهاى این کشور آزاد شدهاند در جلوى دوربینهاى بین المللى اعتراف مىکنند که آنچه را در تلویزیون لیبى گفتهاند، ناشى از شکنجه و از ترس عواقب وخیم آن بوده است! انقلاب لیبى داراى درسهاى عبرت آموزى است، الثروة للشعب، ثروت مردم توسط جناب قذافى تبدیل به سلاح شده و اکنون به جاى اینکه این سلاح در خدمت مردم باشد و از آنان محافظت نماید، آلت قتاله آنها شده است. هر شهرى هم که به دست مردم افتاده، مخازن، تاسیسات و پادگانهاى آن توسط نیروهاى قذافى نابود مىشود تا مزدوران امپریالیست – شهروندان لیبیائى – نتوانند از آن استفاده کنند. در این کشور شعار حرف اول را مىزند. وى خودش را مجاهد و ضد امپریالیست مىداند، از اینرو هر کس با وى مخالف باشد، مزدور امپریالیست است. بر همین اساس او عصیان مردم به ستوه آمده را نمىبیند و آنان را متهم مىکند که فریب القاعده را خورده و قرصهاى روان گردان مصرف کرده و مسلسل را به جاى اسباب بازى عوضى گرفتهاند. وضعیت کنونى در لیبى نشان مىدهد مردم نباید فریب گفتههاى شیرین را بخورند. ضد امپریالیست بودن، الزاما به معناى درست بودن و در خدمت مردم بودن نیست! واقعا مسلمانان به دلیل حاکمیت جهل با چه مشکلاتى روبرو هستند. اسلامگرایان – القاعده – به آنان وعده مىدهند در ازاى عملیات انتحارى به بهشت مىروند و سوسیالیستها – امثال آقاى قذافى – آنان را به عنوان جهاد با امپریالیست به صلابه مىکشند. واعتبروا یا اولوا الابصار درس دیگرى که از حاکمیت 42 ساله جناب قذافى آموخته مىشود، این است که رئیس مردم – هر کس که مىخواهد باشد – نباید بیش از 4 سال در مسند قدرت بماند و باید جاى خود را به نفر دیگرى بدهد. این کمک مىکند تا قدرت و ثروت در یک کانون انباشته نشود. قرآن در این خصوص چه زیبا گفته است: مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لَا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاء مِنکُمْ وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ[1]. آنچه را خداوند از اهل این آبادىها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا (این اموال عظیم) در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد! آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهى کرده خوددارى نمایید؛ و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است! بخش سیاست تبیانمنبع:دیپلماسی ایرانی/حجت الله جودکی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 313]