واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: رمانی پر از تردید
پستی رمان تردید است، رمان پستی و بلندی. اثری درباره اینكه درباره چیزی نمی شود چیزی نوشت كه دربارهاش باشد و اگر نویسنده فكر كند كه درباره چیزی نوشته است فقط فكر كرده است. «گذشته و آینده ما دوروبر ما هستند. فقط باید بتوانیم تشخیصشان بدهیم و بشناسیمشان. اگر یك نگاه بیندازی اطرافت، همه گذشتهها و آیندههایت را اطرافت میبینی كه در یك لباس دیگر زندگی میكنند. »(صفحه 199) «پستی» رمانی است متشكل از چند داستان به هم پیوسته كه همان قدر كه میتوان در پیوستگی این داستانها شك كرد، می شود گفت كه به هم پیوستهاند.تمام دویست و پنجاه و شش صفحه كتاب براساس شك نوشته شده است. كلمهی «شاید» شاید در كل كتاب از بسامد حروف اضافه هم بیشتر باشد.داستان نمایش فرم تردید نیست. شخصیتها در عین ورز آمدن بسیار به مویی بندند و تا میآیی باورشان كنی واقعیت دیگری از زندگیشان پیش چشمات میآید.گذشته و آینده ما دوروبر ما هستند. فقط باید بتوانیم تشخیصشان بدهیم و بشناسیمشان. اگر یك نگاه بیندازی اطرافت، همه گذشتهها و آیندههایت را اطرافت میبینیرمان، زاویهی دید ثابتی ندارد. تغییر زاویههای روایت در متن تنها تكنیكی برای ایجاد زرق و برق داستان نیستند و در تار و پود شخصیتها در جریان است. هیچ واقعیتی از شخصیتها قطعیت نمییابد. در صفحات ابتدایی رمان كه برای ایجاد فاصله بین او و پسر، «صاحبخانه» نام گرفته است، در بخشی از رمان «صاحبخانه» است و در جایی دیگر زنی كه به او خیانت شده و البته شاید هم به خودش خیانت كرده است. اگر چه پسری كه بر اثر برخورد با قطار کشته شده است هم فقط یكی از شخصیت های داستان است، اما میتوان چنین تصور كرد كه رمان از ذهن او روایت می شود.«شاید واقعا وقتی توی كوچه پس كوچهها برای خودم میگشتم آدمهایی را كه میخواستم انتخاب میكردم بعد فكر میكردم كه تو قطار دیدمشان . كم كم یاد گرفتم چطوری خودم را با آنها سرگرم كنم. تو هر حالتی میدیدمشان تو همان حالت نگهشان میداشتم: مثل یك عكس و مینشستم قصهیی میساختم كه به آن عكس بخورد و با آن سرگرم میشدم .وقتی به خودم میآمدم می دیدم ساعت ها با آن قصه آنجا بوده ام و نفهمیده ام زمان گذشته . بهترین چیز این قصه ها هم همین بود.» (صفحه 19)در رمان هیچ شخصیت مثبتی وجود ندارد. همه شخصیت ها وجود دارند. در مقابل هیچ كدام از اعمالی كه تحت عنوان «خیانت» از آنها سر می زند، منفی نیست. همه زندگی شان نتیجه جبری است كه بوده، خیانتی كه خیانت آورده. بعضیها با زیاد حرف زدن سعی می كنند در حرف هایشان، زندگی را تحلیل كنند و احیانا توجیه گر زندگی اطرافشان باشند. در رمان هیچ شخصیت مثبتی وجود ندارد. همه شخصیت ها وجود دارند. در مقابل هیچ كدام از اعمالی كه تحت عنوان «خیانت» از آنها سر می زند، منفی نیستپدر پسر در داستان دوم آدمی است كه زندگی را برای پسرش می كاود و می كوشد به او لذت بردن را بیاموزد: مهوش هم همینطور است. او آنقدر درباره آرزوهایش حرف زده، آن قدر زندگی را از نظر زیبا و گل پسر تعریف می كند كه نمی داند كدام یك از واقعیت هایی را كه در ذهن اش دارد واقعا زندگی كند و حتی نمی داند كدام زندگی را ترجیح دهد. پیرزنی كه می خواهد زن را به تعریفی قطعی از زندگی اش برساند هم نمی داند كه اگر امیدی در ذهن زن باقی مانده بسته به شكی است كه به كرده ها و نكرده هایش دارد.اما برخی شخصیت ها نیز از ذهن شان نوشته می شوند. پسر صاحبخانه در صفحات ابتدایی رمان چقدر حرف می زند؟ همین طور ماه وش كه در پاراگراف های متعدد جلوی پنجره نشسته است. اینها حرفی نمی زنند یا كمتر حرف می زنند. كاتب در رمان پستی آدم ها را به مخاطب ارایه نمی كند. او همراه با مخاطب ، داستانش را می نویسد. این تصور آن قدر تقویت می شود كه مخاطب در جاهایی از رمان گمان می كند كه شاید نویسنده هم نمی داند كه آیا این شخصیت ها به هم ربط دارند یا نه و آیا قرار است چه اتفاقی برایشان بیفتد. پیرمرد داستان پستی كه سال ها میل «دمپایی صورتی »اش سركوب شده است شاید سرانجام تمام آدم هایی است كه با ترس از خیانت زندگی می كنند.او گمان می كند كه یك روز كسی قرار است بلایی سرش بیاورد. نمی گوید به چه دلیل اما می شود حدس زد بخاطر ترسی كه در وجودش نهفته است . در پایان رمان هم شخصیتی كه خیانت اش را باور كرده است كشته می شود. او می خواهد لذت باور خیانت اش را با كشته شدن در هم بیامیزد. نویسنده رمان پستی ، اثر پیچیده یی خلق كرده است . با این حال تكنیك ها از متن او بیرون نمی زنند. شاید هم مضمون متن درون تكنیك ها آفریده شده باشد.كاتب در رمان پستی آدم ها را به مخاطب ارایه نمی كند. او همراه با مخاطب ، داستانش را می نویسد. این تصور آن قدر تقویت می شود كه مخاطب در جاهایی از رمان گمان می كند كه شاید نویسنده هم نمی داند كه آیا این شخصیت ها به هم ربط دارند یا هر چه هست تمام این سردرگمی ها جزیی از ذات شخصیت ها است. «پستی » سرشار از سحر «شبكی» است كه كالوینو اعتقاد دارد از میان قصه های عامیانه بیرون می زند. نویسنده از به قطعیت رسیدن اتفاقات و شخصیت هایش جلوگیری می كند. او این كار را با حضور بی موقع و زننده نویسنده در متن انجام نمی دهد بلكه شخصیت هایی می آفریند كه اتفاقات غیرقطعی برایشان رخ می دهد. همچنین تقابل های بزرگ در متن اثر با نتیجه گیری های ظاهرا متفاوت كه غالبا به كلیشه تبدیل شده اند به پرسش كشیده نمی شود. در متن رمان شخصیت ها مثل خودشان حرف می زنند. بین آدم های داستان و دیالوگ هایشان رابطه یی یك به یكی برقرار است . چنان كه انگار شخصیت ها بایسته شده اند و سپس این دیالوگ ها را زندگی می كنند نه اینكه وجودشان را مرهون دیالوگ ها باشند. در حالی كه واقعیت داستانی بر این مساله تاكید می كند كه دیالوگ ها نقش بسزایی در شكل دهی شخصیت ها دارند و چه بسا كه این نقش در رمان پستی بسیار هم پررنگ باشد اما به دلیل قوت داستان ،اصطلاحا بیرون نمی زند.نكته دیگر فضای كاملا بومی داستان است . بومی بودن داستان تنها محدود به حضور عناصر مكانی داستان نیست بلكه مختصاتش روانشناسی دارد. كاتب در راه ایجاد فضای بومی برای داستان ، روش كاملا متفاوتی را انتخاب كرده است و به جای آنكه از اسامی و اشیای كلیشه یی بومی استفاده كند الگوریتم رفتاری شخصیت هایش را به نحوی طراحی كرده است كه كاملا بومی به نظر بیایند. بخش کتابخوانی تبیانمنبع: همشهری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 487]