تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مردم را به غير از زبان خود، دعوت كنيد، تا پرهيزكارى و كوشش در عبادت و نماز و خوبى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837992554




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مرد متهم به قتل : جنايت؛ پايان رابطه پنهاني سوسن با مرد جوان


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: t="مرد متهم به قتل : جنايت؛ پايان رابطه پنهاني سوسن با مرد جوان" src="http://www.news.niksalehi.com/khabar/images46546546546.jpeg" width="150" height="100" border="0" /> زماني که پسر جوان سوسن به دنبال مادر گمشده‌اش مي‌گشت نمي‌دانست در جريان اين جست‌وجو راز چندين ساله مادر را خواهد فهميد؛ رازي که باعث شد سوسن جان خود را از دست بدهد. قاتل اين زن، مردي جوان است که او را در پي يک رابطه به قتل رسانده است. او براي ما از جزئيات جنايت مي گويد. چه مدتي با سوسن رابطه داشتي؟ ما چندين سال با هم بوديم. مدتي اين رابطه قطع شد و وقتي دوباره به سراغم آمد کار به قتل انجاميد. چقدر سوسن را مي‌شناختي؟ سال‌هاي زيادي بود او را مي‌شناختم. از وقتي به تهران آمدم با او آشنا شدم و با هم رابطه داشتيم. او را دوست داشتي؟ بله دوستش داشتم اما وقتي خواست ارتباطش را با من قطع کند، نتوانستم کاري بکنم. سعي کردم با اين موضوع منطقي برخورد کنم براي همين خواسته‌اش را قبول کردم. مي‌دانستي سوسن فرزند دارد؟ مي‌دانستم او پسري همسن من دارد و شوهرش فوت شده بود و او با پسرش زندگي مي‌کرد. در مدتي که ما با هم صيغه کرده بوديم او به خانه من رفت و آمد مي‌کرد . صيغه که تمام شد ديگر او را نديدم. چطور مي‌توانستي با زني که سال‌ها از او کوچک‌تر بودي زندگي کني؟ او زن مهرباني بود. مي‌دانستم نمي‌توانم او را به عنوان همسر دائمي خودم انتخاب کنم اما دوستش داشتم و عاشقش شده بودم و مي‌خواستم تا زماني که او تمايل دارد با هم زندگي کنيم. وضع زندگي سوسن چطور بود. او زن ثروتمندي بود؟ نه، او اصلا ثروتمند نبود و براي تامين هزينه‌هاي زندگي‌اش کار مي‌کرد. از بازار جنس مي‌آورد و مي‌فروخت تا محتاج فرزندانش نباشد . بسختي کار مي‌کرد، گاهي اوقات آنقدر خسته بود که وقتي به خانه من مي‌آمد چند ساعت مي‌خوابيد تا بتواند چند ساعتي کنار من باشد و با هم شام بخوريم. من دلم براي اين همه خستگي و تلاشش مي‌سوخت. گفتي او را صيغه کرده بودي. آيا به نظرت رسيده بود که در مورد خودت و سوسن به خانواده‌اش چيزي بگويي؟ نه من و نه سوسن هيچ کدام نمي‌توانستيم در مورد اين رابطه با کسي صحبت کنيم. مجبور بوديم سکوت کنيم. خانواده سوسن نمي‌توانست بپذيرد که سوسن با توجه به داشتن پسر بزرگ، ازدواج کند. خانواده من هم قبول نمي‌کردند من با زني زندگي کنم که سال‌ها از من بزرگ‌تر است. ما توافق کرده بوديم به خانواده‌هايمان در اين باره چيزي نگوييم. شغلت چه بود؟ از وقتي به تهران آمدم سرايدار باغي شدم و تا زمان دستگيري هم در همين شغل ماندم. من داشتم آينده خودم را مي‌ساختم که اين اتفاق افتاد. توضيح بده چطور از مقتول جدا شدي؟ 2 سالي بود که با هم رابطه داشتيم. مدت صيغه که تمام شد سوسن گفت ديگر نمي‌خواهد صيغه را تمديد کند. اين حرف براي من قابل پذيرش نبود. خيلي اصرار کردم که سوسن بماند و نرود اما قبول نمي‌کرد. مي‌گفت پسرش به رفتار او مشکوک شده است و به همين خاطر نمي‌خواهد ادامه دهد. مي‌گفت ما با هم آينده‌اي نداريم و بايد به اين رابطه پايان دهيم تا بتوانيم به زندگي خودمان برگرديم. خيلي ناراحت بودم اما سوسن راست مي‌گفت و ديگر نمي‌شد به اين رابطه ادامه داد، به همين خاطر هم خواسته‌اش را قبول کردم. در مدتي که با سوسن نبودي به او فکر مي‌کردي؟ بيشتر وقت‌ها به او فکر مي‌کردم، دلم برايش تنگ مي‌شد. بعد از چند ماه به نبودنش عادت و سعي کردم رابطه جديدي برقرار کنم، رابطه‌اي که شايد بتواند به آينده‌ام کمک کند اما اشتباه مي‌کردم، هيچ‌کس در زندگي من جاي سوسن را نمي‌گرفت. چطور شد که دوباره او را ملاقات کردي؟ يک روز صبح به من زنگ زد. از وقتي که رفته بود، زياد به تلفنم جواب نمي‌داد. زماني که او بود هميشه تلفن همراهم نزديکم بود و سعي مي‌کردم در دسترس باشم. وقتي رفت برايم مهم نبود چه کسي تماس مي‌گيرد. يک روز صبح بيدار شدم و ديدم تلفنم زنگ خورده است، شماره سوسن بود. اصلا باورم نمي‌شد او با من تماس گرفته باشد. شماره را چند بار چک کردم اشتباه نبود اين شماره متعلق به سوسن بود. با او تماس گرفتم، صدايش را که شنيدم قلبم بشدت تپيد. گفت مي‌خواهد مرا ببيند و دلش برايم تنگ شده بود. راستش من هم دلم براي او تنگ شده بود و نمي‌خواستم با نه گفتن، دوباره حسرت ديدارش در دلم باشد. براي همان روز با هم قرار گذاشتيم، چند ساعت بعد سوسن به باغ آمد. چند ساعتي با هم بوديم تا اين‌که سوسن حرفي زد که من را از خود بي‌خود کرد و او را کشتم. تو که مدعي هستي تا اين حد سوسن را دوست داشتي، پس چه شد که او را کشتي؟ من و سوسن با هم رابطه داشتيم، سوسن بعد از چند ساعت به من گفت بايد بابت اين رابطه به او پول بدهم. اول فکر کردم شوخي مي‌کند اما دوباره حرفش را تکرار کرد و من يکباره از خود بي‌خود شدم. تحمل زندان کار آساني نيست اما من سعي کردم در اين مدت به خدا نزديک شوم و بدي‌ها را از خودم دور کنم. نماز مي‌خوانم و دعا مي‌کنم و از روح سوسن مي‌خواهم من را ببخشد. چرا اين حرف تو را ناراحت کرد؟ با اين‌که مي‌دانستم آينده‌اي با سوسن ندارم اما او را دوست داشتم. وقتي به من گفت پول مي‌خواهد فکر کردم سوسن زن فاسدي شده است. از دستش عصباني شدم. احساس مي‌کردم به من خيانت شده است و بايد انتقام بگيرم. به همين خاطر هم به سمتش رفتم تا او را بکشم. وقتي تصميم گرفتي سوسن را بکشي او چه گفت؟ خيلي ترسيده بود. او به من مي‌گفت هرگز به من خيانت نکرده و بجز من با کسي رابطه نداشته است. سوسن به من دروغ مي‌گفت، به همين خاطر هم هرچه به من التماس کرد ديگر توجهي نکردم و او را با روسري‌اش خفه کردم. جسد را چه کردي؟ بعد از به قتل رساندن سوسن خيلي فکر کردم که جسد را بايد چه کنم. به يادم آمد پشت باغ يک چاه متروکه وجود دارد. در چاه را برداشتم و جسد را داخل آن انداختم. فکر نمي‌کردم کسي از اين ماجرا بويي ببرد چون سال‌ها بود کسي سراغ آن چاه نمي‌رفت. چطور شناسايي شدي؟ سوسن با يک آژانس به باغ آمده بود راننده آژانس آدرس را به ماموران داده بود و آنها هم سراغ من آمدند. خانه را گشتند، اول چيزي پيدا نکردند، من هم به آنها گفتم سوسن آمد و بعد از چند ساعت با يک خودروي دربستي از اينجا رفت اما آنها وقتي بيشتر باغ را جست‌وجو کردند چاه را پيدا کردند و جسد را از داخل آن بيرون کشيدند و بعد بازداشتم کردند و من مجبور شدم واقعيت را بگويم. خانواده مقتول براي تو درخواست قصاص کرده‌اند. اين موضوع را مي‌دانستي ؟ بله آنها مي‌خواهند از من انتقام بگيرند، اما تلاشم را مي‌کنم تا رضايتشان را جلب کنم. تاکنون در اين خصوص کاري کرده‌اي ؟ خانواده‌ام تلاش کرده‌اند که من را از اين شرايط نجات دهند اما هنوز موفق نشده‌اند . ما همچنان تلاش مي‌کنيم آنها را قانع کنيم رضايت بدهند. با توجه به شرايطي که به وجود آمده است، فکر مي‌کني هنوز هم ارتباط با سوسن کار درستي بود؟ من او را دوست داشتم، نمي‌دانم بايد چه بگويم. او جاي خالي زن را در زندگي من پر مي‌کرد و مانند يک مادر مهربان و يک همسر کاردان و لايق بود اما چون شرايط زندگي ما دو نفر اجازه نمي‌داد به صورت رسمي با هم ازدواج کنيم من نبايد رابطه‌اي را با او شروع مي‌کردم . اين رابطه خيلي خوب بود اما بجا و درست نبود. سعي مي‌کردم با سوسن تنهايي‌ام را پر کنم. من بايد در رابطه‌اي درست اين کار را انجام مي‌دادم . روزهاي زندان چگونه مي‌گذرد؟ خيلي سخت. تحمل زندان کار آساني نيست اما من سعي کردم در اين مدت به خدا نزديک شوم و بدي‌ها را از خودم دور کنم. نماز مي‌خوانم و دعا مي‌کنم و از روح سوسن مي‌خواهم من را ببخشد. با خانواده اين زن حرفي داري؟ از آنها عذرخواهي مي‌کنم و طلب بخشش دارم و مي‌خواهم حتي اگر از قصاص من گذشت نمي‌کنند از گناهم بگذرند و مرا حلال کنند. مرجان لقايي سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 532]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن