واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: TEXT-ALIGN: center">
*شما علاوه بر بازیگری مدیر مدرسه هم هستید. آیا تا به حال پیش آمده بچه ها شما را در مدرسه با نام سق سیاه صدا کنند؟- من مدیر مدرسه ای در مقطع دبستان هستم. بچه ها تیپ سق سیاه را نمی شناسند،اما والدین شان برای آنها تعریف کردند و جالب است بدانید که بچه ها به من می گویند که باور نمی کنند که چنین تیپی را بازی کردم که به چشم زدن معروف بودم. اگر هم مردم در خیابان من را با این نام صدا کنند از روی محبت است. من همیشه شرمند محبت مردم هستم و خوشحال می شوم که آنها هنوز تیپ هایی که در گذشته اجرا کردم را به یاد دارند. در مدرسه ای که مشغول به فعالیت هستم سعی کردم فضا صمیمانه باشد و بچه ها هم به خوبی به حرفهایم گوش می دهند.*شاید بچه ها از ترس تنبیه شدن شما را با نام سق سیاه صدا نمی کنند؟-(با خنده) نه، شاید هم فکر می کنند آنها را چشم می زنم. به خدا من همیشه گفتم شرمنده محبت مردم هستم.*تا به حال پیش آمده کسی را چشم بزنید؟- (با خنده) خیلی زیاد. شاید باورتان نشود، ولی هنوز برخی مردم من را می بینند فکر می کنند واقعیت دارد که من سق سیاه هستم و چشم می زنم، چرا که این سئوال را از من می پرسند که واقعیت دارد یا نه؟به هر حال چون این مسئله از قدیم بوده برای برخی مردم هنوز هم خیلی جدی است.به یاد دارم روزی همراه علیرضا جاویدنیا با اتوبوسهای سیار در جاهای مختلف برنامه اجرا می کردیم. یک روز خانم سالمندی پیش من آمد و شروع به نفرین کرد که به زمین گرم بخورم و ... او شاکی بود که چرا جوانان را چشم می زنم. بعد از اینکه کلی نفرین کرد بچه ها براش توضیح دادند که این فقط بازی هست. هنوز هم نفرین های آن خانم را به یاد می آورم!*پس خاطرات جالبی دارید؟- بله. مردم نسبت به ما خیلی محبت دارند.*وقتی والدین بچه ها به مدرسه می آیند درباره تیپ های کارهایتان صحبت می کنند؟-بله، مثلاً می گویند که آقا خودتان را چشم نزنید و ... یا تیپ ناصر خنگه را خیلی دوست دارند و درباره این تیپ با من صحبت می کنند. سعی کردم در مدرسه فضای پر نشاطی را برای بچه ها فراهم کنم.*تیپ سق سیاه چطور شکل گرفت؟- تیپ سق سیاه در برنامه "جدی نگیرید" شکل گرفت. ما برای ضبط برنامه ملات آباد چند بار به روستایی در حوالی کرج رفتیم. جای خوش و آب و هوایی بود. در آنجا دو درخت را دیدیم کنار هم که شکل همدیگر بودند. تنها تفاوت آنها این بود که یکی از آنها سبز بود و دیگری خشک شده بود. همانجا بود که تیپ سق سیاه شکل گرفت که به چشم زدن معروف بود. بعد از اینکه آیتم را ضبط کردیم مورد توجه همه قرار گرفت.البته بد نیست خاطره دیگری هم برایتان بگویم. در این روستا یک رودخانه کم آبی بود که ما برای ضبط چند آیتم کنار این رودخانه می رفتیم و می گفتیم که چه رودخانه پر آبی است. بعد از دو ماه به خاطر خشکسالی آب رودخانه خشک شد. بعد از آن بچه ها به من گفتند که دیگر حوالی آن روستا پیدام نشود، چون مردم دل خوشی از من ندارند و می گویند آب آن رودخانه 50 سال مشکل نداشت و فقط به خاطر چشم زدن من خشک شد.*پس واقعاً چشم زدید!-(با خنده) نه، باور کنید آب آن رودخانه به خاطر خشکسالی خشک شد، اما بعد پیگیر شدم که دوباره آب رودخانه جاری شده است.*شما در طول این سالها تیپ های مختلفی را برای برنامه های تلویزیونی و رادیویی اجرا کردید مثل ناصر خنگه، خوش نفس، سق سیاه، اوزون برون و ... برای در آوردن این تیپ ها چقدر از افراد جامعه الهام گرفتید؟- من همه تیپ هایی که اجرا کردم را دوست دارم. مسلماً برای اجرای شخصیت ها از افراد جامعه الهام می گیرم. مثلاً شخصیت ناصر خنگه را از فردی به نام ناصر که در جاده آبعلی کار می کند الهام گرفتم. او خیلی ساده به مسائل اطرافش نگاه می کند. بهترین کاراکترها از دل مردم انتخاب می شود.مرحوم نوذری همیشه روی این مسئله تاکید داشت و می گفت شب بخوابید و صبح بیدار شوید تیپ خلق نمی شود باید برای آن زحمت کشید. او سال ها برای تیپ ملون زحمت کشید تا در آمد. تا زمانی که برای اجرای شخصیت تلاش نکنیم، مسلماً بر دل مردم هم نمی نشیند.*شما اشاره کردید تیپ ناصر خنگه ما به ازای بیرونی دارد خود او برنامه شما را گوش می دهد؟- بله، قبل از اینکه این تیپ رادیویی را خلق کنم از او اجازه گرفتم. شاید باورتان نشود، اما او خودش برخی ایده ها را به من میدهد. گرچه من هم با اغراق روی ایده های او کار می کنم. گاهی هم پیش آمده که به من می گوید من دیگر این طوری که تو بازی کردی نیستم و من هم برایش توضیح می دهم که باید کمی اغراق کنیم تا شخصیت برای مردم که برنامه را می شنوند جذاب باشد.*فکر می کنید چه عاملی باعث شده که سال ها در رادیو بمانید؟-من همیشه رادیو را دوست داشتم و علاقه ام باعث شد وارد این رسانه شوم. من کار تلویزیونی هم انجام داده ام، اما کار رادیو مشکل تر است، چون شما باید از طریق صدا تمام حس خودتان را به شنونده منتقل کنید، اما در تصویر حتی دکور به این حس کمک می کند.*به کار اجرا در تلویزیون فکر نکردید؟- اتفاقاً فکر کردم که اگر اجرای یک برنامه تلویزیونی پیشنهاد شود آن را متفاوت اجرا میکنم تا با دیگر اجراهای تلویزیونی متفاوت باشد. من وقتی کنار مردم هستم شیرین ترین لحظه زندگی ام است. شاید باور نکنید وقتی ما در فرهنگسرا اجرا می کنیم و مردم کنار ما هستند چقدر لذتبخش است و جا دارد از همه تشکر کنم و دست شان را ببوسم. سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 533]