واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: اما گمان نكنم قلم شما چندان روي سهو بچرخد. شما ميدانيد كه پاپر به حضور پررنگ هنجارها وايدئولوژيها در هر معرفتي و در عمل انساني ما تأكيد مؤكد داشت و حتي محتواي علم را تابع «هدفي» ميدانست كه جامعه عالمان برميگزيند. روزنامه ایران به قلم علیرضا شفاه نوشت: خوشم آمد به هوشت كه هنوز هم كه هنوز است نميروي زير بار اينكه آنچه ميخواهي غير از آن چيزي است كه دينداران و مؤمنان ميخواهند. چنان گلوي قلمت را صاف ميكني و شق و رق مينويسي كه بندگان خدا خيال ميكنند نسخه ايراني پاپر- حضرت آقاي سروش- واقعالامر پي مدينةالنبي (و نه جامعه مدني) است و خب خودت ميگويي «جامعه اخلاقي» و چه اسم خوبي هم! بخصوص اگر به مرحمت سر و صداهاي اين ده ــ بيست ساله، پاپر خوانده باشيم و درست و درمان خوانده باشيمش، ميفهميم منظورت چيست. بايد در مايههاي كانونشناليسم پاپر باشد آنجا كه «هنجارها» بنياد «وقايع»اند و نه برعكس! اين يكي از آموزههاي پاپر نيست، همه آموزههاي پاپر است: ميان تجربهها و گزارهها فاصلهاي است كه پر نميشود. «دليل صدق هر گزاره، خود بايد گزاره باشد. پس معلوم نشد كه حسيات كجا به گزارهها پيوند ميخورد» (منطق اكتشاف علمي، 1384، علمي- فرهنگي، صفحه159). تجربه بنياد محكم باورهاي ما نيست. به جاي آن باورهاي ما بر گزاره هاي هنجاري ايستاده است. تجلي اجتماعي اين معنا، تقدم قرارداد اهالي اجتماع بر باورهايشان است و پاپر ميگويد اين باورها همان «علم عيني» است: «پذيرش گزارههاي پايه، منوط به توافق يا عزم عالمان به قبول آنهاست» (همان، صفحه135) «پذيرفتن و كافي شمردن وخرسند بودن به گزارههاي پايه معلول دريافت هاي ما- بويژه دريافتهاي دروني ما- است. ولي ما اين دريافتها را دليل صدق گزارههاي پايه نخواهيم گرفت. دريافتها انگيزه رد و قبول گزارهها هستند» (همان). به عقيده من نسخه(هاي) ايراني پاپر نهان روشي ويژهاي در طرح افكار خود بروز دادهاند كه تنها با اهداف سياسي (و نه فلسفيشان) هماهنگ بوده، برخي از افكارت را صريح ميگويي وبرخي را مضمر و حتي گاهي لازم است در اين باره از حد بگذراني. مثلاً همين بدگويي از پرداختن به انگيزهها به جاي نقد محتواي كلام كه ديگر از «كفر ابليس» مشهورتر شده را در نظر بگيريد. يا انتقاد از ايدئولوژي را؛ در هر دو مورد- حضرت استاد!- طوري سخن راندهايد كه گويي ايدئولوژي و انديشيدن در حوزه انگيزهها و «اهداف» بد است و در عالم مورد اشاره خاتمالفلاسفه هيچ كس مبتني بر انگيزه و هدف و ايدئولوژي سخن نميگويد و عمل نميكند. اگر اينها را از سر صدق گفتي و خيال ميكني كه حضرت پاپر حسيات را به گزارههاي پايه مربوط كرده و اينها را بنياد «علم عيني» گذارده كه رجوعتان ميدهم دوباره نگاهي به پاورقي صفحه 49منطق اكتشاف علمي بياندازيد: «البته در اسمگذاري مناقشه نيست. هنگامي كه اسم تازه «گزاره پايه» را وضع كردم، قصدم فقط آوردن لغتي بود كه معناي «گزاره ادراكي» را تداعي نكند. مايه تأسف است كه ديگران به سرعت آن را برگرفتند و دقيقاً براي القاي همان معنايي به كار بردند كه من از آن پرهيز داشتم.» اما گمان نكنم قلم شما چندان روي سهو بچرخد. شما ميدانيد كه پاپر به حضور پررنگ هنجارها وايدئولوژيها در هر معرفتي و در عمل انساني ما تأكيد مؤكد داشت و حتي محتواي علم را تابع «هدفي» ميدانست كه جامعه عالمان برميگزيند. شما بهتر از هر كسي ميدانيد كه پاپر در دورهاي حتي گفتوگو ميان آدمهاي با اهداف و اغراض متفاوت را ممكن نميدانست. از اين صريحتر؟: «بيپرده ميگويم كه در تنظيم پيشنهادهاي ياد شده، در كنه ضمير خويش از بعضي داوريهاي ارزشي، متأثر بودهام و جانب برخي مرحجات را نگه داشتهام» (همان، صفحه 52 و 53) و يا اين فقره: «بحث و گفتوگوي معقول بر سر چنين مسائلي فقط در ميان كساني بايد برود كه اهدافي مشترك داشته باشند. انتخاب آن اهداف در تحليل آخر منوط به تصميم و توافق است و به صرف احتجاج عقلاني حاصل نميشود.» (همان، صفحه52) نهان روشي شما تنها راهي است كه خود را با آن خالي از داوريهاي ارزشي و حق مطلق و مطلق حق جلوه دهيد و عليرغم سخن گفتن از تفكر انتقادي هر مخالفي را فاشيست و ديكتاتور و علم ناشناس و نادان خطاب كنيد. به علاوه با همين نهان روشي است كه افكار خود را هماهنگ با ايمان جاميزنيد. در حالي كه نهايت و نقطه ثقل افكار مراد شما – جناب خاتمالفلاسفه، كارل ريموند پاپر را ميگويم – قراردادگرايي و در خوشبينانهترين حالت «تفكر انتقادي» و تقابل با جزميت است. آري از جهتي سخن شما دروغ نيست و با دستگاه فكري پاپر هم سازگار است. همانگونه كه خود پاپر هم به ما ميآموزد اين ايمان به ارزشها و اعتقاد به هنجارهاست كه پايه باورها و واقعيات علمي و اجتماعي و... را ميگذارد. پس بايد لااقل معلوم كرد ايماني كه شما ميگوييد، ايمان به چيست؟ ايمان به سكولاريته و آزادي به معناي مدرن آن يا ايمان به خدا به معنايي كه محمد(ص) هزار و چهار صد سال پيش از آن سخن گفت؟ شما به واسطه اين نهان روشي آدمهاي زيادي را فريفتهايد. آدمهايي كه گمان ميكردند با پيروي از اين افكار شما سر از دعاي سحر درميآورند اما به كار ديگر افتادند و اين توهم من نيست برخي از اين آدمها را من ميشناسم و با برخي از آنها هم دوست و رفيق بوده و هستم و اگر خواستيد محض نمونه ميتوانم ليستي از اسامي افرادي كه چنين شدند برايتان ارسال كنم! شما كار خود را كردهايد و تا اندازه زيادي الهامبخش دوره جنيني سكولاريته ايراني بودهايد. اكنون اين جريان دندان درآورده و نيازش از شير سينههاي افكار شما برطرف شده است. اما شما مانند مادري كه پس از استقلال فرزندانش احساس بيهودگي ميكند، دست از سر اين طفل برنميداريد. ميخواهم پيامي را كه سالياني نه چندان دور چند تا از رفقاي سكولار و در عين حال فرهيختهام به گوش من خواندند، به گوش شما هم بخوانم: «سروش ديگر تمام شده». اين واقعيت تلخي است كه شما آن را بهتر از هر كس ميدانيد و اگر نميدانيد به شما بگويم كه در ميان دوست و دشمنتان جمله معروفي است. تقريباً ميتوانم به شما اطمينان بدهم كه هيچ روشنفكر سابقهداري ديگر نميتواند از افادات و آموزههاي فلسفي جنابعالي نشاطي بگيرد. آموزههاي شما براي جريان سكولار همان قدر خالي از برانگيختگي فكري شده (كاري به هيجانات سياسي و ادبي نوشتههايتان ندارم) كه مقالات مذهبي دهه شصتتان براي«امت شهيدپرور». حتي ديگر انگيزهاي براي بنيادگراها نمانده تا به كتاب قبض و بسط تئوريك، «ناسزا» بگويند. به محض آنكه مجتهد شبستري در نشريه مرحوم مدرسه چيزهايي فلسفي– كلامي در باب وحي و قرآن گفت كه جنجالي آفريد و نام او را بر سر زبانها انداخت، شما بلافاصله با خبرنگار هلندي گفتوگو كرديد و حرفهاي مشابهي (بدون ذكر مقدمات فلسفي – كلامي!) گفتيد كه از قافله عقب نمانيد. قبلترش هم كه به اعتقادات مردمان درباره «مهدي(عج)» آويخته بوديد و بعدتر هم كه فضاي سياسي آماده جنجال شد، خود را طرفدار كانديداتوري «كروبي» كرديد (كه موضعي عجيب باشد!) و بعد هم به نظريه ولايت فقيه ناسزا گفتيد و حالا هم... آنچه شما از دست دادهايد – حضرت استاد! – با جنجال برنميگردد. «شما ديگر آموزگار هيچ كس نيستيد، هرچند كه براي فراموش نشدن داريد خود را به فرمانده چريكها تبديل ميكنيد.» سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 291]