واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جنگ با ترور يا جنگ با يمني هاي ناراضي؟ ران جاکوبز(Ron Jacobs، نويسنده «جهت وزش باد» است که به تازگي توسط انتشارات ورسو تجديد چاپ شده است. مقاله جاکوبز در بيگ بل برونزي در مجموعه کانترپانچ درباره موسيقي، هنر و سکس با عنوان «افعي در باغ» به چاپ رسيده است. اولين داستان او به نام Short Order Frame up از سوي انتشارات مين استي به چاپ رسيده است.) اقدام مشکوک و ناکام يک جوان نيجريه اي براي منفجر کردن يک هواپيماي مسافربري آمريکايي در روز کريسمس بر فراز شهر ديترويت آمريکا، در حال فراهم آوردن زمينه لازم براي کشاندن دامنه جنگ به اصطلاح با تروريسم به داخل مرزهاي يمن توسط آمريکاييان است.آنها به طرح اين ادعا که اين جوان سال گذشته ديداري از يمن داشته و احتمالاً هدف او از اين سفر، تماس با گروه هاي منسوب به القاعده در اين کشور بوده، قصد دارند بهانه لازم را براي سرکوب جنبش هايي که عمدتاً در استان سعده اين کشور جريان دارد، به دست آورند. نويسنده اين مقاله ضمن ارائه تاريخچه اي از فعاليت گروه هاي شورشي در يمن، ترفند آمريکا براي کشاندن دامنه جنگ هاي خود به داخل اين کشور را نيز مورد بررسي قرار مي دهد. گويي مداخلات ما در عراق و افغانستان براي رضايت خاطر و برآوردن ارضاي حس خونخواري امپرياليستي کافي نبود که فراخوان ها براي راه اندازي جنگي تمام عيار عليه کشور يمن نيز در حال افزايش است. دليلي که براي اين مداخله آورده مي شود اين است که مردي که ظاهراً قصد منفجر کردن يک هواپيماي مسافربري در ژانويه 2009 را داشته، مدتي را در اين کشور به سر برده است و ممکن است در طول حضور خود در آنجا دستورهايي را کسب کرده باشد. همچون تداوم اشغال خونريزانه افغانستان، واشنگتن مي خواهد به جهان بباوراند که حمله به کشوري که ميزبان سازمان هايي است که نيت آنها مقاومت در برابر سلطه آمريکا است، براي خاتمه حضور اين سازمان ها است و پس از آن همه ايمن تر خواهد شد. در اين مسئله نسبتاً ساده، واقعيت هاي مشهودي ناگفته مانده اند، هشت سال جنگ و اشغال افغانستان نه تمايل افرادي که انگيزه هاي سياسي يا مذهبي دارند را نسبت به منفجر کردن هواپيماها و ساير ساختارها در جنگ آنها عليه امپرياليسم فرهنگي و اقتصادي ايالات متحده متوقف کرده است و نه اين جنگ پشت گروه هايي را که با مداخله ايالات متحده در کشور خود مخالف هستند، در افغانستان شکسته است. در واقع اگر ما گزارش هاي اطلاعاتي تهيه شده توسط آژانش هاي مختلف آمريکايي را بپذيريم، اين گروه ها نه تنها هنوز وجود دارند، بلکه از نظر سياسي تغيير شکل داده اند و دست کم داراي همان قدرتي هستند که تا پيش از حمله آمريکا در سال 2000 داشتند. در ماه هاي اخير بخش هايي از يمن توسط نيروهاي عربستان سعودي که پشتيبان دولت اين کشور است، مورد حمله قرار گرفته است. در هفته هاي اخير نيز سعودي ها از سوي ارتش ايالات متحده پشتيباني شده اند. به نظر مي آيد که احتمال رشد دخالت نظامي ارتش آمريکا در يمن، به بهانه اقدام بي اساس آقاي عبدالمطلب وجود دارد. عربستان سعودي و يمن شمالي در سال 1934 وارد يک جنگ شدند. در اين سال يک شاهزاده که قبلاً با اين سعود در يک صف قرار داشت، با شاهزاده يمني شاه يحيي بيعت کرد، هر چند که رياض در آن زمان از اسلاف سلطنت طلب زيدي (فرقه زيديه ) در برابر شورشيان حوثي در انقلاب خلقي سال 1962 در يمن شمالي حمايت کرد. اين کشور هم اکنون از اخلاف کساني حمايت مي کند که در سال 1962 با آنها مخالف بود (رژيم صالح).با توجه به اين که دولت صالح در اصل سني بوده (با آموزه هاي وهابيت ) و اپوزيسيون آن شيعه هستند، اين حمايت، مبنايي مذهبي و ژئوپوليتيکال دارد. اين واقعيت که اين کشمکش در اصل در استاني در حاشيه مرزهاي عربستان سعودي رخ داد، توضيح دهنده نگراني هاي رياض در ارتباط با مسائل جغرافيايي است. پيروزي نيروهاي يمن شمالي آغازگر دوره اي بود که سرکوب فزاينده نيروهاي مخالف صالح را به دنبال داشت و طي آن گروه هاي حقوق بشري مواردي از شکنجه، جا به جا کردن و کشتن هاي بدون طي شدن رويه هاي قضايي را مستند کردند. از زمان شکست زيديه در سال 1962 به دست پيشگامان دولت فعلي يمن، استان سعده که در شمال غربي اين کشور قرار دارد از سوي رژيم يمن ناديده گرفته شد و از نظر اقتصادي در وضعيت نابساماني رها شد. در طول سال ها، اين امر به طور طبيعي موجب افزايش خشم و انزجار مردمي گرديد. در سال 2004بروز يک شورش تمام عيار در سعده، توجه نيروهاي نظامي يمن را متوجه اين منطقه کرد که از نظر تاريخي ناديده گرفته شده بود. اين شورش با نام «شورش حوثي » شناخته مي شود، چراکه رهبري آن برعهده روحاني ناراضي حسين بدرالدين الحوثي بود (که شايعاتي مبني بر کشته شدن وي در حملات نيروهاي آمريکايي و سعودي در نوامبر 2009 وجود دارد ). يمن جنوبي که مستعمره بريتانيا بود، در سال 1967 به دنبال مبارزاتي به رهبري انقلابي هاي سوسياليست توانست استقلال خود را کسب کند. پس از اتحاد دوباره يمن شمالي و جنوبي در سال 1990، صالح از تقسيم قدرت با اعضاي پيشين جمهوري دمکراتيک يمن جنوبي، به فراخور حمايت هايي که از آنها به عمل مي آمد خودداري کرد. اين موضوع و تمايل رهبران مارکسيست پيشين يمن جنوبي به اجراي سياست هاي اجتماعي مترقي تر، به بروز جنگ داخلي در سال 1994 منتهي شد. دولت صالح از نظر نظامي از سوي عربستان سعودي مورد حمايت قرار داشت. در سال 2009، مقاومت ار سرگرفته شده عليه رژيم يمن در جنوب اين کشور، توسط نيروهاي متمايل به چپ رهبري مي شد. نيروهاي نظامي يمني با سرکوب آشکار و غالباً خشن، با اين قيام هاي مردمي مقابله کرده اند. به همه اينها بايد گروهي را افزود که خود را القاعده يمن مي خواند. در حالي که نامحتمل به نظر مي رسد که اين گروه (چنانچه به راستي يک گروه تروريستي باشد و نه يک گروه انجام دهنده عمليات هاي سياه ) در حال اجراي دستورهاي خاص بن لادن يا يکي از ده ها رهبر فرضي القاعده باشد، معقولانه تر اين است که گفته شود، اعضاي آن از فلسفه و اقدامات گروه هايي الهام گرفته اند که اسماً با عنوان القاعده شناخته مي شوند. با اين حال تا جايي که رژيم يمن دغدغه اش را دارد، حضور اين گروه در يمن از منظر واشنگتن و بقيه کشورهاي غربي کاملاً مفيد است. در درجه نخست، اگر پنتاگون خواهان بالا بردن دامنه کشمکش کم شدت خود به جنگي تمام عيار به نام مبارزه با تروريسم باشد، در اين صورت صالح و ارتش او مي توانند عليه دو شورشي که در حال حاضر عليه دولت او به راه انداخته شده است، مزيتي محسوب شود. رژيم صالح با طرح اين ادعا که يکي يا هر دوي اين شورش ها توسط تروريست ها به راه انداخته شده يا دست کم در سرزمين هايي صورت گرفته است که تحت کنترل آنهاست، مي توانند حملات هوايي ايالات متحده به اين مناطق را از کشور خود هدايت کند. اين کار احتمالاً نه تنها باعث متلاشي شدن سلول هاي ترور فرضي خواهد شد، بلکه شورش ها را نيز قطع خواهد کرد. اگر نيروي هوايي اين حملات را انجام دهد، اين تسليحات آمريکايي خواهد بود که به زودي به سوي اين کشور روان خواهد شد. به علاوه احتمال افزايش حملات عليه شورشي ها، مي تواند دولت يمن را متقاعد کند که ايالات متحده رهبري اين نمايش را (با برتري ايالات متحده) بر عهده بگيرد. به طور طبيعي، اقدام نظامي در چنين مقياسي موجب کشته و زخمي شدن غير نظاميان نيز خواهد شد. بنابراين احتمال ائتلاف بين شورشيان و القاعده نيز افزايش خواهد يافت و در نتيجه اين سه عنصر به خوبي با هم پيوند خواهند يافت و حاکميت صالح را تداوم خواهد داد. من همزمان با اين موضوع به ياد استفاده اسرائيل از سلاح ها و پول هاي آمريکايي براي سرکوب فلسطيني ها و معامله واشنگتن با مشرف پاکستاني پس از يازده سپتامبر افتادم. يمن نيز مانند افغانستان کشوري بسيار فقير است. اين کشور نيز همان طور که پيشتر اشاره شد، به نوعي از نظر سياسي بي ثبات است. نزديکي اين کشور به عربستان سعودي ابتدا برخي نگراني ها را براي واشنگتن پيش مي آورد، چرا که هراس از تأثير گذاري ايده هاي شورشيان بر توده هاي محروم عربستان سعودي و اختلال در تأمين نفت که آمريکا به آن وابسته است، وجود دارد. مي توان گفت که در اين کشور نيز مثل افغانستان، بهترين وعده ها براي ثبات و تأمين يک زندگي فراخور براي شهروندان آن زماني مطرح شد که اين کشور داراي يک دولت متمايل به سوسياليست ها بود؛ رژيمي که با کمک هاي قابل توجه ايالات متحده برانداخته شد. منبع :www.counterpunch.org نشريه سياحت غرب شماره 79 /ن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 325]