تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833613153
الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1) نويسندگان : *حسن جمشيدي (مدير گروه فلسفه ي جهاد دانشگاهي واحد مشهد ) چکيده بهترين و کوتاه ترين راه براي دست يابي به موفقيت و پيشبرد اهداف، در زندگي هر فرد مي تواند بهره گيري از تجربيات و به کارگيري الگوهاي موفق باشد. اهميت الگو بر هيچ کس پوشيده نيست و اين مهم در دين اسلام نيز با الگو و اسوه دانستن پيامبر (ص) براي مومنان مورد تأکيد قرار گرفته است. در تمامي زمينه ها، الگوها مي توانند ثمربخش باشند؛ مثلاً الگويي براي +106 موفقيت مالي، الگويي جهت موفقيت ارتباطي، الگويي براي سلامت جسمي، الگويي براي موفقيت شغلي و الگويي براي مدنيت و ... آنچه در اين نوشتار بيان شده است، الگوگيري مدنيت ديني از پيامبر (ص) است. ابتدا دورنمايي از موقعيت جغرافيايي، اوضاع اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي يثرب، پيش از ورود پيامبر (ص) ، به آن جا، مورد بررسي قرار گرفته است تا آنچه پس از حضور پيامبر (ص) اتفاق مي افتد بتواند مورد ارزيابي و بررسي قرار گيرد. سپس زمينه ها و دلايل انتخاب يثرب براي مهاجرت بيان شده است. همچنين بستر سازي لازم براي حضور در يثربت از سوي پيامبر (ص) مورد تحليل قرار گرفته است. مقدمه طبيعت انسان به گونه اي است که در زندگي نياز هاي گوناگون دارد و همواره براي رفع آنها دست به تلاش و کوشش مي زند. برخي نيازها، از نيازهاي اوليه و ضروري بوده و بدون آنها زندگي انسان نابود مي شود، و خداوند در خارج از وجود انسان و در طبيعت، اسباب و علل رفع آنها را مهيا ساخته است، همچون نياز به غذا و آب و پوشاک گذشته از نيازهاي اوليه، انسان در زندگي با سه نياز اساسي و بنيادي رو به رو است و بدون رفع اين سه نياز زندگي براي او سخت و طاقت فرسا و گاهي ناممکن مي شود. در پرتو اين سه نياز، ديگر نيازهاي انسان تأمين مي شود. اين سه نياز اساسي عبارتند از : 1- نياز به امنيت ؛ 2- نياز به معنويت ؛ 3- نياز به آسايش . منظور ما از امنيت، امنيت اقتصادي، قضايي و امنيت اجتماعي است؛ بدين معنا که افراد در جامعه بايد از امکانات رفاهي و مادي برخوردار باشند تا در پرتو آن زندگي را به راحتي و آساني بگذرانند و اين امر به وقوع نمي پيوندد، مگر اين که يک کشور استقلال مالي داشته و بتواند حداقل امکانات رفاهي را براي مردم خود از راه هاي گوناگون، همچون آباداني و عمران، بهره گيري از منابع طبيعي و خدادي و پويا کردن اقتصاد آن کشور، مهيا سازد همچنين بايد در داخل و خارج از مرزهاي کشور امنيت وجود داشته باشد و دولت از طريق گردآوري سپاه منظم و مقتدر مانع تجاوز بيگانگان به کشورش شود. منظور از معنويت اين است که انسان ها به لحاظ روحي و رواني نبايد نگراني و دغدغه داشته باشند. چيزي که ميتواند به دغدغه هاي روحي و رواني آنها پاسخ دهد، همان معنويت است که از دين بر مي خيزد. منظور از آسايش پاسخ گويي به نيازهاي مادي است، همچون شغل، درآمد، پول، وسايل و امکانات زندگي که اين نياز بايد توسط خود افراد تأمين شود. با اندکي تأمل و دقت متوجه خواهيم شد که اين سه نياز ارتباطي به يکديگر ندارند. يعني چنين نيست که اگر يکي از آنها در زندگي تأمين شد آن دوي ديگر نيز تأمين شوند. در زندگي روزمره ي خود شاهد هستيم که افرادي با داشتن همه نوع امکانات مادي و رفاهي ( از قبيل مسکن دلخواه، وسيله ي نقليه، خانواده ي دلخواه و منصب اجتماعي بالا) باز هم به آرامش نمي رسند و همواره روزگار خود را با اضطراب و نگراني سپري مي کنند، زيرا اين گونه افراد به دين، که تأمين کننده ي آرامش معنوي انسان هاست اعتقادي ندارند، و به همين دليل از داشتن نعمت آرامش بي بهره اند. همچنين با داشتن ايمان ما نمي توانيم دو نياز امنيت و آسايش را تأمين کنيم و مي بينيم کساني هستند که در بالاترين قله ي معنويت و ايمان، به آرامش کامل رسيده اند، ولي امنيت جاني ندارند و زندگي آنها به سختي مي گذرد. امنيت و آسايش اموري بيروني اند، يعني ما در بيرون از وجود انسان قادر به ديدن آثار و نتايج برخورداري از اين دو هستيم، اما آرامش معنوي امري دروني است و قابل رويت نيست. کسي نمي تواند به ور آرامش معنوي را به ديگري تحميل کند، اين وظيفه هر فردي است که آموزه هاي ديني را، که خداوند توسط انبياء (ع) براي بشر فرستاده است، به کار بندد تا به آرامش دروني برسد. براي رفع اين سه نياز، سه نهاد بزرگ وجود دارد. 1- نهاد حکومت که تأمين کننده ي امنيت است و وجود آن براي جامعه ي بشري يکي از ضروريات است. 2- دين که نهاد تأمين کننده ي آرامش معنوي انسان است. علامه طباطبايي مي گويد : « دين دستورهاي عملي و اخلاقي است که پيامبران از طرف خداوند براي راهنمايي و هدايت بشر آورده اند» و همچنين مي گويد : « دين در اصطلاح قرآن همان روش زندگي است که انسان گريزي از آن ندارد و از ناحيه ي خداي متعال مي باشد» (طباطبايي ، 1360، 8-9). 3- نهاد خانواده تأمين کننده ي آسايش افراد است. آسايش وقتي تحقق مي يابد که افراد جامعه، خود براي تحقق آن بکوشند. وجود دولت در زندگي اجتماعي انسان، نياز فطري و طبيعي است، و بشر از آغاز پيدايش بدان توجه داشته است. فلافسه و دانشمندان بزرگ به اين حقيقت تصريح مي کنند. ارسطو مي گويد : دولت از مقتضيات طبع بشري است، زيرا انسان داراي سرشت مدني بوده و ناگزير است که به صورت اجتماعي زندگي کند، و هر کس که وجود دولت را نفي مي کند، يا انسان وحشي است يا موجود برتر از انسان است که نياز به دولت ندارد (ارسطو، 96). افلاطون مي گويد : تحصيل حيات با فضيلت براي افراد بشر جز به وجود دولت ممکن نيست، زيرا طبيعت انسان به حيات سياسي و زندگي اجتماعي متمايل است، بنابراين وجود دولت از امور طبيعي است که انسان از آن بي نياز نيست. انسان به دليل زندگي اجتماعي و نياز فراوان و اين که انجام مسووليت ها و وظايف به صورت اختياري و انتخابي است و با توجه به اين که انسان همواره در حال تکامل است، در نتيجه نيازهايش هر روز افزون تر از روز پيش خواهد بود. از آنجا که انسان به مقتضاي طبع اولي هلوع بوده و به خدمت گرفتن و بهره کشي ديگران مي پردازد، پس به فکر تحميل خود بر ديگري است. تمايلات دروني و حب نفس او را وادار مي کند که همه چيز را براي خودش بخواهد، تمايلات و غرايز حيواني او هميشه به سوي طغيان گري و تجاوز به حقوق ديگران وا مي دارد. در نتيجه نظمي لازم است که از تحميل ها بکاهد و تحمل مناسب را در برابر تحميل قرار دهد و از طغيان جلوگيري به عمل آورد (ولايي، 1377، 42) و بازدارنده از تجاوز به حقوق ديگران باشد. حکومتي لازم است تا با برنامه ريزي و آينده نگري هايش راه کارهايي را براي رفع نياز اساسي شناسايي کرده و افراد مناسب را به کار گيرد، امنيت را در جامعه حاکم کرده و اموال عمومي را در مسير عدالت و مصالح جامعه به کار برد. حضرت علي (ع) مي فرمايد: بي ترديد مردم از داشتن زمامدار ناگزيرند، چه نيکوکار و چه تبه کار، تا در پرتو حکومتش، مؤمن، به کار و سازندگي پردازد و کافر، زندگي کند، و بدين ترتيب دنيا بچرخد و روزگار به سرآيد، نيز بيت المال سامان گيرد و دشمن از پا درآيد، راه ها امن و آباد گردد و حق ضعيف از قوي ستانده شود تا نيکوکار از شر بدکردار در امان ماند و به راحتي زندگي کند (نهج البلاغه، خطبه 40). فضل بن شاذان نيشابوري قدس سره از امام رضا (ع) مي پرسد: « چرا مردم ملزم اند تا از اولوالامر اطاعت کنند؟» حضرت در پاسخ مي فرمايد: « زندگي براي هيچ يک از فرقه ها و ملت ها مقدور نيست، مگر با وجود رئيس و زمامداري که کار دين و دنياي مردم را سامان دهد. پس در حکمت خداي حکيم جايز نبود که مردم را رها کرده و به امر حکومت مردم توجه نکند» (صدوق، 1404 هـ، 107). مفهوم يثرب (Yathreb) اين واژه به صورت (يثرب) در الواح سبئي و يثرپا در کتاب بطلميوس آمده است ( حتي، 75). در برخي از مصادر جغرافيايي آفريقا Ithritt؛ و در قرآن کم يثرب آمده است: و إذ قالت طائفه منهم يا أهل يثرب لا مقام لکم فارجعوا (احزاب، 13)؛ و نيز به خاطر آوريد زماني را که گروهي از آنها گفتند: اي اهل يثرب اي مردم مدينه ! اين جا جاي توقف شما نيست، به خانه هاي خود بازگرديد! (العلي، 1381، 18). گفته اند يثرب بن قاتيه بن مهليل بن ارم بن عبيل با فرزندان و همراهان خود در جايي اتراق کرد و آنجا يثرب نام گرفت (قره چانلو، 1362، 115). پس در اين صورت يثرب نام ساکن نخستين اين محل مي باشد. نام مدينه پيش از ورود پيامبر (ص) يثرب بود(1) که پس از ورود پيامبر (ص) ، به مدينه تغيير نام پيدا کرد. گفته اند : Tathrib در زبان عربي به معني سرزنش، عتاب، گناه و ... مي باشد و همچنين به معني فساد و تباهي و جنس تقلبي و حرام زاده مي باشد (رهنما، 2) و پيامبر (ص) فرمود: «هر کس مدينه را يثرب گويد بايد سه بار استغفار کند» (ابن شبه، 1380، 165). همچنين احتمال داده اند که اولين بار يهوديان ساکن در يثرب آن را به کلمه ي آرامي مدينتا بدل کرده اند و توضيح نام مدينه النبي بعدا صورت گرفته است (حتي، 75). نيز گفته اند پيامبر (ص) در 622 ميلادي به يثرب مهاجرت کرد و اين شهر را مرکز تبليغات ديني قرار داد و در جنگ هايي که مخالفان و مشرکان ضد اسلام در اطراف يثرب به راه انداختند، مسلمين پي در پي پيروز شدند و بالاخره مدينه النبي ناميده شد (سعيديان، 1383، 725). البته براي يثرب نام هاي متعددي ذکر کرده اند از جمله طيبه، طابه، مسکينه، يندد، طيبه، عذراء ، جابره، مجبوره، محببه، محبوبه و ... (ابن شبه، 1380، 162 تا 1165). 1) موقعيت جغرافيايي يثرب يثرب يکي از شهرهاي کوهستاني حجاز است و در فاصله ي 495 کيلومتري شمال مکه قرار دارد (جعفريان، 1374، 55). شهر را دو کوه «احد» در شمال و کوه «عير» در جنوب در بر گرفته و شرق و غرب شهر را سنگلاخ هاي سياه آتشفشاني به نام «الحره»(2) پوشانده است (شوقي، 1375، 8) که عبور از آن به سختي ممکن است. در مدينه دره هاي فراواني وجود دارد که سيلاب ها در آنها جمع مي شوند؛ مشهورترين آنها عبارتند از «قناه» در جنوب و دره ي «عقيق» در سرتاسر غرب و دره ي «بطحان» ، که از داخل شهر مي گذرد (سعيديان، 1383، 725؛ منتظر القائم، 1384، 25). مستوفي مي گويد: اين شهر از اقليم دوم است. هواي آن بسيار گرم است و در آن آب روان، اطرافش باغستان و نخيلات فراوان وجود دارد (مستوفي، 12). آب و هواي مدينه و اطراف آن، موجب شده کشتزارها چنان وسعت يابند که بين بخش هاي مسکوني آن، که به هنگام پيدايش اسلام به صورت مجموعه هايي مسکوني، شبيه دهکده بودند، فاصله ايجاد شود. از مشهورترين اين دهکده ها، مي توان به «قبا» در جنوب، «زهره» در شرق و «يثرب» و «زباله» و «راتج» در شمال اشاره کرد (العلي، 1381، 18). 2) اوضاع اجتماعي از لحاظ ساختار جمعيتي، شهر مدينه داراي جمعيت يکدست و همگوني نبود، بلکه دو گروه با خصوصيات متفاوت از نظر اعتقادي، فرهنگي و اقتصادي زندگي مي کردند. گروهي يهوديان (قبيله بني نضير و بني قريظه و بين قينقاع) بودند که پس از تخريب اورشليم توسط روميان (قرن اول ميلادي)، در آنجا ساکن شدند. اين گروه به جهت آشنايي با ابزار و روش زراعت، بهترين و مناسب ترين زمين ها را تصرف کردند و با حفر چاه هايي به زندگي و جمع مال پرداختند (قره چانلو، 1362، 124) و قلعه هايي در بيرون شهر مانند خيبر و فدک و تيماء ساختند (زرين کوب، 1343، 257)، بني قينقاع در داخل مدينه و بني قريظه و بني نضير در اطراف مدينه ساکن شدند. گروه ديگر قبايلي از يمن به نام هاي اوس و خزرج و از فرزندان عمرو بن عامر بودند که به دنبال جاري شدن سيل «العرم» و خراب شدن سد مآرب، به حجاز آمدند و در يثرب استقرار يافتند ( زرگري نژاد، 1378، 119). يهوديان به دليل اين که قبل از اوس و خزرج در يثرب ساکن شدند، خود را صاحبان اصلي مي دانستند، همين مسأله يکي از دلايلي بود که يهوديان از نظر سياسي برتر از اعراب باشند و اوس و خزرج در برابر آنها استقلال سياسي نداشتند. اين مسأله تا هجرت پيامبر (ص) ادامه داشت. با توجه به اسناد باقي مانده از مدينه پيش از رسول الله، وضعيت مردم از نظر اجتماعي چندان مطلوب نبوده است، چنان که در اسناد باقي مانده به آن اشاراتي دارد. 1- بيان اوضاع اجتماعي يثرب از زبان خزرجيان در نخستين برخورد آنها با پيامبر (ص) ، بيان گر آشفتگي وضع اجتماعي آنان و نشان گر نبود آرامش و امنيت رواني در بين ساکنان يثرب بود. در اين ديدار خزرجيان گفتند : يا رسول الله ! هيچ قومي در ميان عرب مانند قوم ما کينه و عداوت نمي ورزد و در جنگ و محاربت هيچ قوم با ايشان برنيايد،(3)اکنون اگر دستوري دهي برويم و قوم خود را به اسلام دعوت کنيم و از ظهور تو ايشان را با خبر سازيم (ابن هشام، 1361، ج 1، 428). 2- همچنين با نگاهي به مفاد اولين قرارداد مردم يثرب با پيامبر (ص) در پيمان عقبه (4) ، اوضاع اجتماعي و فرهنگي يثرب و مشکلات و مفاسد اختلاقي رايج در آن، مشخص مي شود. اولين چيزي که پيامبر (ص) در اين پيمان از مردم يثرب مي خواهد اين است که به خدا شرک نياورند، که اين امر بيان گر وجود اعتقادات غير توحيدي در بين آنان بود. از آنان مي خواهد دزدي نکنند و اين نشان از رواج دزدي در بين يثربان و عادي بودن کسب درآمد از اين راه بوده است. همچنين از آنان مي خواهد زنا نکنند، دروغ و بهتان بر کسي نبندند و فرزندان خود را نکشند. به نظر مي رسد اين سه مسأله رابطه ي تنگاتنگي با يکديگر داشته باشند، چون فرزنداني که از طريق زنا متولد مي شد افراد حاضر نبودند مسووليت آن را بپذيرند و مي کوشيدند که با دروغ و بهتان آن فرزند را به ديگري نسبت دهند و يا اين که او را مي کشتند که آيه ي قرآن « باي ذنب قتلت» (تکوير، 9) نيز بر وجود اين ناهنجاري در بين آنان تصريح دارد. 3- محتواي آياتي که در مدينه بر پيامبر (ص) نازل شده است، از جمله تحريم شراب خواري، ربا، خوردن گوشت مردار و ... بيان گر وجود و رواج اين مفاسد اخلاقي در مدينه ي پيش از پيامبر (ص) مي باشد. گذشته از رذايل و انحرافات اخلاقي که در جامعه ي يثرب بر شمرديم، آنان داراي خصلت هاي پسنديده اي همچون شهامت، شجاعت، وفاي به عهد و ... بودند که پيامبر (ص) نيز با تقويت اين خصلت ها در پيش برد اسلام از آنها کمک گرفت. از نظر مناسبات اجتماعي، چنان که پيش از اين گفته آمد، ميان تمامي ساکنان مدينه خصومت و درگيري حکم فرما بود. 1- درگيري بين خود عرب ها (اوس و خزرج)؛ 2- درگيري بين عرب ها و يهودي ها ؛ 3- درگيري بين خود يهوديان . يهوديان، با دسيسه، رابطه ي بين اوس و خزرج را تيره مي کردند و آنها را به جان هم مي انداختند، به طوري که عده اي از يهوديان هم پيمان اوس و گروهي هم پيمان خزرج بودند؛(5) البته اثرات جنگ بين اوس و خزرج دامن گير يهوديان هم مي شد. جنگ هايي که بين اين گروه ها به وقوع مي پيوست، گاه چندين سال به درازا مي انجاميد (6) و دشمني ها ميان اوس و خزرج به گونه اي بود که گاهي با يهوديان، که دشمني آنها بودند، هم پيمان شوند و از آنها براي شکست رقيب کمک گيرند، به گونه اي که بني قريظه و بني نضير با اوس بودند و بني قينقاع با خزرج (فياض، 1380، 67)، و يا اين که عده اي را بر آن داشت که براي يافتن حامي و پشتيبان به ديگر مناطق سفر کنند (ابن هشام، 1361، ج1، 425). وضعيت اجتماعي زنان در يثرب با توجه به اسناد موجود از مکه و يثرب به نظر مي رسد زنان يثربي از لحاظ موقعيت اجتماعي از وضعيت بهتر و برتري برخوردار بودند. دليل اين مدعا اين که : 1- در پيمان عقبه ي دوم دو زن يثربي حضور داشتند و با پيامبر (ص) بيعت کردند. اين امر بيان گر آزادي زنان در امر انتخاب سرنوشت خود و مشارکت آنان در امور اجتماعي بوده است. 2- همچنين در جريان جنگ هاي پيامبر (ص) ، زنان يثربي حضور فعال تري نسبت به زنان مهاجر داشتند. 3- براي حضور زنان يثربي در اجتماع هيچ بازدارنده اي وجود نداشت و اين امري پذيرفته شده تلقي مي شد، ولي اين موضوع براي مهاجران سنگين بود به گونه اي که مهاجران از نفوذ زنان در مدينه شگفت زده بودند. عمر بن خطاب پس از مهاجرت به مدينه، گفت: هنگامي که در ميان قريش بوديم بر همسران خود چيرگي داشتيم، تا اين که بر انصار وارد شديم و مشاهده کرديم که زنان اين قوم بر آنان چيرگي دارند و از اين پس بود که زنان ما نيز اين شيوه و سنت را از انصار آموختند (العلي، 1381، 20). 4- همچنين زنان از پيامبر (ص) خواستند که روزي را براي پاسخ گويي به سوالات آنان اختصاص دهد. زنان به پيامبر (ص) گفتند: مردان در استفاده از محضر شما بر ما پيشي گرفته اند، پس خود، روزي را به ما اختصاص بده. آن حضرت (ص) قبول کرد و روزي را به ايشان اختصاص داد (بخاري، 1401 هـ ، ج 1، 30). روزي گروهي از زنان قريش در محضر پيامبر (ص) بودند و مطالبي مطرح مي کردند، در همان زمان، «عمر» اجازه خواست که وارد شود. زنان با شنيدن صداي « عمر» فوراً پشت پرده رفتند و خود را پنهان کردند. پيامبر (ص) لبخند زد ودر پاسخ عمر که علت خنده را پرسيد فرمود:تعجب مي کنم که زنان با شنيدن صدايت به پشت پرده شتافتند! عمر گفت : آنان بايد موقعيت و هيبت شما را بهتر و بيشتر درک کنند. زنان قريش در جواب گفتند: آري، عظمت و ابهت پيامبر (ص) بالاتر است؛ ولي تو خشن هستي (سروش، 1385، 27). معرفت شناسي اجتماعي يثرب به لحاظ معرفت شناختي اجتماعي، گرچه دو قبيله ي اوس و خزرج از نظر اعتقادي و باورهاي ديني بت پرست بودند، ولي به دلايلي که عنوان خواهد شد، تربيت فرزندان خود را به قبايل يهودي پيرامون خود مي سپردند. اين رفتار، گرچه امري سطحي و ساده مي نمود، ولي به لحاظ کارکردي بسيار تحول آفرين بود. آنها نمي دانستند که با اين ارسال و اعزام، تن به چه تحولات ساختاري اجتماعي مي دهند. طبيعي بود که اين فرستادن و جابجايي فرزند و بسترهاي تربيتي، بار اعتقادي و فکري را نيز به همراه داشت و با بزرگ شدن فرزندان بت پرست، در بين يهوديان دين دار، دچار چالش هاي جدي با خود، با خانواده سببي و خانواده ي رضاعي شوند. چون ايشان از يک طرف بت پرست بودند و از سوي ديگر تربيت شده در فضاي يهوديت، خود اين ها دچار ناسازگاري دروني مي شدند، اين دو مجموعه ي غير همگرا را نمي توانستند با يکديگر همسو و هماهنگ کنند، و به جهت آشنايي با آموزه هاي يهودي با خانواده ي نسبي خود دچار مشکل مي شدند، چون آموزه هاي يهوديت هرگز با آموزه هاي بت پرستي سازگار نبود؛ ضمن آن که رفتار اين افراد و ارتباط آنها با خانواده اي نسبي و سببي، مشکل جديدي مي آفريد و آن به هم خوردن رابطه با خانواده ي سببي بود، زيرا آموزه هاي بت پرستي، که از خانواده ي نسبي به همراه داشتند، آنها را در برابر آموزه هاي يهوديت، که از خانواده ي سببي گرفته بودند، قرار مي داد. 3) اوضاع سياسي قبل از ورود پيامبر (ص) به مدينه حاکميت سياسي و قدرت مرکزي (قدرتي که برتر از روابط نسبي و خانوادگي باشد) وجود نداشت تا زندگي مردم را سامان ببخشد. ساختار زندگي مردم به شکل عشيره اي و قبيله اي بود و هر قبيله واحد سياسي کوچکي تلقي مي شد و متنفذان و ريش سفيدان در هر قبيله، نقش رهبر را عهده دار بودند. مردم هر قبيله، پيرو رئيس قبيله ي خود بودند. اگر رئيس قبيله رأيي را مي پذيرفت، افراد تحت امرش همان را مي پذيرفتند. در ماجراي اسلام آوردن اهالي مدينه اين مسأله را مشاهده مي کنيم(7) هر فردي تنها در سايه ي وابستگي به قبيله هويت و موجوديت پيدا مي کرد و فرد رانده شده از قبيله به هيچ عنوان امنيت جاني و مالي و جايگاه اجتماعي در بين ديگران نداشت. افراد از طريق پيمان هايي که با رئيس قبيله بسته بودند تابعيت آن قبيله را مي پذيرفت به همين دليل عهد و پيمان نزد آنان بسيار محترم و نقض آن تخلفي سنگين شمرده مي شد. حلف و يا جوار يکي از پيمان هايي بود که قبايل کوچک با قبايل بزرگ تر منعقد مي کردند و بدين صورت خود را در برابر تهاجم قبايل بزرگ تر حفظ مي کردند. وجود اين عهد و پيمان ها حاکي از نبود امنيت و قدرت مرکزي بود، به گونه اي که افراد در سايه ي برخي پيمان ها مي توانستند به حيات خود ادامه دهند. برتري يک قبيله به عواملي بستگي داشت، از قبيل آثار نسبي، برتريهاي خوني و نژادي، کارهاي خدماتي ويژه اي که انجام مي داد، و همين پيوندهاي نسبي و برتري جويي ها و نزاع هايي که بر سر حفظ اين برتري ميان قبايل رخ مي داد، مانعي بر سر راه تشکيل قدرت مرکزي بود. داشتن روحيه ي تعصب و روحيه ي فردگرايي و پرخاش گري، که زاييده ي زندگي قبيله اي بود، در ميان افراد ريشه داشت؛ به طوري که افراد هر قبيله براي حفظ منافع خود با ديگران درگير مي شد و جنگ و نزاع همواره بر زندگي آنان سايه انداخته بود. اوس و خزرج افراد بسيار متعصبي بودند و حتي پس از آمدن پيامبر (ص) به مدينه و مسلمان شدن آنها باز هم همان افکار در وجودشان رخنه داشت و با کوچک ترين تلنگري بروز مي کرد و مانند آتش زير خاکستر بود. دشمنان اسلام نيز با شناخت اين روحيه سعي در بر هم زدن يکپارچگي آنان داشتند. يکي از دشمنان اسلام به نام «شاس بن قيس» بر تعدادي از قبايل اوس و خزرج در مجلسي گذشت و صلح و صفاي آنان او را خشمگين ساخت. در نتيجه به يک جوان يهودي فرمان داد که در ميان آنان جاي گيرد و به محض به دست آمدن کم ترين مجالي روز «بعاث» را به يادشان آورد و از پيروزي اوس بر خزرج در آن روز سخن گويد. آن جوان فرمان را اجرا کرد و چون مردم نام آن روز را شنيدند، در ميانشان منازعه در گرفته و به مباهات و مخاطمه پرداختند (عاصف الزين، 1379، 542). مدينه فاقد هر گونه موسسه ي سياسي بود. پيش از ورود پيامبر (ص) دو نفر بودند که در ميان قوم خود بسيار عزيز و شريف و بزرگ بودند و اهل مدينه و قبايل نصاري همه پيرو آنها بودند؛ يکي عبدالله بن ابي بن ابي سلول و ديگري ابوعامر بود. با ورود پيامبر (ص) اين دو موقعيت خود را از دست دادند و أبي منافق شد و ابوعامر به مکه گريخت و به مخالفت با پيامبر (ص) پرداخت (ابن هشام، 1361، ج 2، 513). يهوديان، بر خلاف اعراب که هيچ چيز مشترکي نداشتند، در عقيده ي يهوديت مشترک بودند و همين امر نظم ويژه اي به زندگي آنها مي بخشيد و جمع آنها منسجم تر بود و داراي بيت مدارس بودند که اعمال مذهبي خود را در آنجا انجام مي دادند. 4) اوضاع فرهنگي در ميان ساکنان مدينه، يهوديان به دليل داشتن شريعت آسماني و بهره مندي از سواد، از نظر فرهنگي درجه ي بالاتري نسبت به اعراب مدينه داشتند. اوس و خزرج افراد بي سوادي بودند، و يهوديان هميشه اعراب مدينه را به خاطر بي سوادي و بت پرتسي سرزنش مي کردند. جهت آگاهي از سطح سواد مردم عربستان و ارزش علم در ميان آنها بايد، گفت که در زمان بعثت پيامبر تنها هفده نفر در ميان قبيله ي قريش توانايي خواندن و نوشتن داشتند و در مدينه بين دو گروه اوس و خزرج فقط يازده نفر داراي چنين کمالي بودند. با توجه به اين امر پي خواهيم برد که تا چه حد مردم مدينه در جهل و بي سوادي به سر مي بردند. بي سوادي و فقر علم و دانش خود يکي از عوامل مهم در عقب ماندگي يک جامعه از نظر فرهنگي و اقتصادي و سياسي مي باشد. در جاهليت و آغاز اسلام در مدينه، فرد «کامل» را شخصي مي پنداشتند که بتواند عربي بنويسد و در شناگري و تيراندازي مهارت داشته باشد (العلي، 1381، 25). به همين دليل مردم به افرادي که توان خواندن و نوشتن داشتند با ديده ي احترام مي نگريستند و اين امتيازي براي افراد محسوب مي شد. البته در ميان آنان افرادي بودند که از حکمت و ديگر علوم اطلاعاتي داشتند، از جمله سويد بن صامت، که هنگامي که با پيامبر (ص) در مکه ديدار کرد و رسول خدا (ص) او را به اسلام فرا خواند، سويد گفت: شايد آن چيزي که تو داري هماني باشد که نزد من است. پيامبر (ص) فرمود : آنها را بر من عرضه کن. پس آنها را عرضه کرد. پيامبر (ص) فرمود : اين سخنان نيکو است، اما آنچه نزد من است از آن نيکوتر است. آن قرآن است که پروردگار بر من نازل کرده که تمامي آن هدايت و نور است (ابن هشام، 1361، ج1، 424). از نظر اعتقادي دين غالب در بين ساکنان مدينه بت پرستي بود، و هر کدام بت مخصوص به خود را داشتند. اوس و خزرج بتي به نام «منات» داشتند، که در فدک در طرف ساحل دريا نصب بود (ابومنذر، 1348، 14؛ يعقوبي، 1366، ج1، 331-332). سفرهاي هر ساله ي آنها به مکه براي طواف و پرستش بت مخصوص خود، دليلي بر اين امر مي باشد و در جريان همين سفرهاست که عده اي از مردم مدينه با پيامبر (ص) آشنا شدند (ابن هشام، 1361، ج1، 427). علاوه بر آن، اشراف و بزرگان مدينه ني زهر يک بت مخصوصي در منزل خود داشتند که آن را مي پرستيدند و بزرگ مي پبنداشتند، از جمله ي آنها عمرو بن جموح از بزرگان «بني سلمه» است (ابن هشام، 1361، ج1، 427؛ سمهودي ، 1326 هـ ، ج1، 234). يکي از عواملي که بر فرهنگ مردم مدينه موثر واقع شد، همسايگي و اختلاط آنان با يهوديان بود (ابن هشام، 1361، ج1، 427). مراسم حج، قرباني، نکاح، طلاق، برگزاري رسومات عيد، انتخاب کاهن و امثال آن چيزهايي بود که حجازيان از يهوديان آموختند. همچنين داستان هاي تورات و تلمود از يهود به اعراب حجاز منتقل شد(زيدان، 2536، 12). به دليل روابط اعراب با يهود و تبليغات آنها براي برتري نژاد و آيين خود، اعراب را نسبت به دين خود سر خورده ساخت و آرزو مي کردند که مانند يهود، صاحب کتاب آسماني شوند. همچنين يهوديان همواره به گونه اي مي کوشيدند که مردم مدينه را به طرف خود بکشانند، چون اين ها بشارت دادند که پيامبر آخر الزمان به زودي ظهور مي کند. بدين طريق در افکار مردم مدينه نوعي انزجار را نسبت به بت پرستي به وجود مي آوردند. بدين جهت افرادي از بت پرستي دست برداشته و آيين ديگري را برگزيدند. (8) سعي يهوديان در برتر جلوه دادن دين خود به گونه اي بود که بت پرستان به اين ها عقيده مي ورزيدند. ابن عباس مي گويد در ميان زنان اهل مدينه گاهي اتفاق مي افتاد، بعضي زن ها، که بچه دار نمي شدند، نذر مي کردند که اگر بچه اي پيدا کنند او را بفرستند در ميان يهوديان تا يهودي بشود، چون مي پنداشتند مذهب آنها از مذهب خودشان (بت پرستي) بالاتر است. گاهي بچه هاي شيرخوار خود را نزد يهوديان مي فرستادند تا به آنها شير بدهند. آن بچه هاي نذري يهودي مي شدند. بچه هايي هم که يهودي ها به آنان شير مي دادند قهراً به جهت وابستگي شيري، اخلاق يهودي ها را مي گرفتند، مادر و برادر و خواهر رضاعي مي شدند و برخي از آنها به کيش يهوديت مي پيوستند؛ چنان چه عده اي بچه ي يهودي در مدينه وجود داشت که پدر و مادرهايشان از انصار و از اوس و خزرج بودند (مطهري، 1368، 254). گروه هايي از اوس و خزرج به علت هم نشيني با يهوديان در محله ي خيبر و بني قريظه يهودي شدند و نيز تني چند از بني الحارث بن کعب و گروهي از قبيله ي غسان و جذام نيز يهودي شدند ( جعفريان، 1369، ج1، 123). مردم يثرب آگاهي هايي از طريق يهوديان درباره ي ظهور پيامبر جديد به دست آورده بودند. در جريان درگيري هايي که بين آنها رخ مي داد مي گفتند : اي قوم خزرج، نزديک است که پيغمبر آخر الزمان ظاهر شود و آن وقت ما به کمک او شما را مانند قوم عاد و ثمود و ارم به قتل مي رسانيم و هنگامي که ظهور کند ما اولين قومي هستيم که از وي پيروي مي کنيم، چون ما اهل کتابيم و احوال وي را مي دانيم (ابن هشام، 1361، ج1، 428). اين مسأله تا حد زيادي بر آگاهي آنان مؤثر واقع شد و به تأثير اين آگاهي در پذيرفتن سريع دعوت پيامبر (ص) توسط عده اي از آنان مي توان اشاره کرد (ابن هشام، 1361، ج1، 428) که به اميد پيروزي بر يهود و خاتمه دادن به برتري جويي هاي آنها دعوت پيامبر (ص) را پذيرفتند. مردم يثرب پيش از آمدن اسلام اعتقادات خاصي داشتند، حج مي گزاردند، اما سعي ميان صفا و مروه را انجام مي دادند و به هنگام بازگشت آنان از حج از در به خانه هاي خود نمي رفتند، بلکه از روي ديوار خانه به درون مي رفتند. همچنين آنان به هنگام انجام حج در مکه، به همراه ساير حاجيان وقوف مي کردند، ولي «حلق» (تراشيدن سر) را انجام نمي دادند. مردم يثرب قطع درخت را حرام مي دانستند و اين فکر همچنان باقي بود تا اين که اسلام آن را در غزوه ي بني نضير مباح دانست ( ابومنذر، 1348، 14-15؛ العلي، 1381، 26). 5) اوضاع اقتصادي عوامل گوناگون مي تواند بر اقتصاد يک منطقه موثر واقع شود، از جمله هواي مطبوع و آب فراوان، قرار گرفتن در مسير کاروان هاي تجاري، وجود مکاني مذهبي و زيارتي، داشتن زمين هاي مطلوب جهت کشاورزي و ... از نظر اقتصادي يثرب به دليل دارا بودن آب و هواي خوب و مطبوع و زمين هاي مستعد کشاورزي، شهري زراعتي محسوب مي شد. پرورش نخل از عمده ترين فعاليت هاي مردم يثرب بود (جواد علي ، 1976 م، ج 7، 70). وجود نخلستان ها و باغ هاي فراوان ميوه در آن منطقه دليلي بر اين مدعاست. مهم ترين محصولات آنها خرما و جو بود که در کنار آن، برخي سبزي ها مانند کدو و خيار به مقدار کم کاشته مي شد (العلي، 1381،23). مالکيت فردي امري مشروع و پا برجا بود و بيشتر مردم مالک زمين هاي کشاورزي خويش بودند. البته برخي افراد داراي زمين هاي کشاورزي وسيعي بوده و چون به تنهايي نمي توانستند از عهده ي کشت آن بر آيند، کارگر استخدام مي کردند و آنان با کار کردن بر روي زمين، بر اساس قرار داد و با توجه به وضعيت زمين به مقدار يک پنجم و يک سوم و يا نيمي از محصول را به عنوان دستمزد بر مي داشتند. در کشاورزي تنوع و ويژگي هاي زميني و روش هاي آبياري آن و نيز چگونگي کار کشاورزي بر روي آن، خود موجب به وجود آمدن قوانين خاصي شد که پس از ظهور اسلام نيز مورد تأييد قرار گرفت و حتي جزئي از ابواب فقه اسلامي مانند مزارعه، مزابنه، محاقله، کراء الارض (9) به شمار آمد (العلي، 1381، 23). مردمان يثرب به استثناي اندکي از آنان، فعاليتي در زمينه ي دامداري نداشتند و به همين دليل فراورده هاي حيواني مورد نياز خويش را از اعراب و دامداراني که در نزديکي يثرب زندگي مي کردند، به دست مي آورند (العلي، 1381، 23). به نظر مي رسد اسب در يثرب بسيار کم بوده است، چون در جنگ بدر تنها دو رأس اسب همراه مسلمانان بود (يعقوبي، 1366، ج2، 404). پيامبر (ص) که به اهميت اسب واقف بود، مردم را به نگهداري و پرورش آن تشويق و ترغيب مي کرد و مي فرمود : « ان الخيل معقود في ناصيتها الخير» ؛ بر پيشاني اسب خير و برکت رقم خورده است. ايشان زميني را در مدينه براي مسابقه ي اسب دواني فراهم ساخت (العلي، 1381، 24). يکي ديگر از عوامل موثر بر اقتصاد يثرب قرار گرفتن اين شهر بر سر راه شام و يمن بود و همين امر باعث رونق اقتصادي آن پيش از ورود پيامبر (ص) مي گرديد. اگرچه مردم مدينه مانند مردم مکه به امر تجارت نمي پرداختند و دليل آن هم اشتغال آنها به امر کشاورزي بود، ولي در اثر عبور و مرور کاروان ها از کنار اين شهر و اطراف يثرب، آنها نيز محصولات خود را، که بيشتر شامل فراورده هاي دامي و محصولات کشاورزي بود، به ديگر مناطق صادر مي کردند ( زرگري نژاد، 1378 ، 124). همچنين عبور کاروان ها از راه نزديک مدينه و دستور پيامبر (ص) جهت ايجاد مانع بر سر راه کاروان هاي قريش بعد از ورود به مدينه و کسب غنايم از اين راه بر اقتصاد مدينه مؤثر واقع شد. علاوه بر اين، مشاغل ديگري، همچون آهنگري و زرگري و کارهاي صنعتي و معدني نيز مرسوم بود که يهوديان در کارهاي معدني و آهنگري و اسلحه سازي شهرت داشتند و اين گونه کارها بيشتر در انحصار آنها بود (جعفريان، 1396، ج 1، 24) و آنان برمعادن گران قيمت (نشان از حرفه ي تخصصي و انحصاري آنان، زرگري بود) تسلط کامل داشتند و هنگامي که رسول خدا (ص) به مدينه هجرت کرد، بني قينقاع پيشه ي زرگري داشتند (العلي، 1381، 161) 10. اين عوامل سبب شده بود که شريان اقتصادي مدينه بيشتر در دست يهوديان باشد و چون يهوديان از لحاظ اقتصادي از آنان برتر بودند، مردم مدينه براي رفع مايحتاج خود به آنها رجوع مي کردند. آنان قبل از اوس و خزرج به مدينه آمدند و مرغوب ترين زمين هاي کشاورزي را تصاحب کردند و به دليل آشنايي که با زراعت و ابزار آن داشتند، مال و ثروت زيادي انباشتند. يهوديان از نظر روابط تجاري و بازرگاني نسبت به اعراب مدينه در سطح گسترده اي فعاليت داشتند که اين امر بر وضعيت مالي آنان موثر بود. همچنين يکي ديگر از عواملي که باعث انباشت ثروت در دست يهوديان بود مسأله ي رشوه گيري و رباخواري اين گروه بود، آنان اموال خود را به صورت ربا قرض مي دادند و از اين طريق بر ثروت خود مي افزودند (نساء ، 161). عواملي همچون داشتن بهترين زمين هاي زراعي، آشنايي با فن کشاورزي، شرکت فعال در امر تجارت و نيز رباخواري باعث شده بود که يهوديان قدرت اقتصادي را در دست بگيرند. وجود قلعه هاي مستحکم، که در اختيار يهوديان بود، توان مندي مالي آنان را اثبات مي کند. و نيز قرآن که آنها را به جهت وابستگي به ثروت دنيا و مال اندوي نکوهش مي کند، تأييد کننده ي اين مدعا است (توبه، 24). و نيز يهوديان در جنگ بدر به شاعران هدايا و مال هاي بسياري مي پرداختند که با شعر گفتن مسلمانان را به ريشخند بگيرند و آنها را هجو کنند و پيروزي بدر را ناچيز انگارند (اصف الزين، 1379، 618). يکي ديگر از دلايل ثروت مندي يهوديان رفتن پيامبر (ص) به قلعه ي بني نضير براي درخواست ديه دو مردي است که بني عامر کشته بود (ابن هشام، 1361، ج 2، 713). در مدينه چاه هاي فراواني وجود داشت (ابن شبه، 1380، 168-169)، ولي آب شرب مردم يثرب پيش از اسلام و بعد از اسلام از چاه رومه تأمين مي شد که در ميان بني مازن حفر شده بود. (11) همچنين در مدينه چاه هايي بود که آب آن به وسيله ي «نواضح» (شتران آبکش) کشيده مي شد ( قره چانلو، 1362، 120). قبل از ورود پيامبر (ص) به مدينه بازهاريي در آنجا وجود داشته است، از جمله بازار بني قينقاع. هنگامي که پيامبر (ص) خواست براي مدينه بازاري قرار دهد، نخست به بازار بني قينقاع آمد و سپس به مدينه آمد و پاي خويش را به زمين کوبيد و فرمود که اين بازار شماست، مبادا در اين جا سخت بگيريد و يا خراج گرفته شود (ابن شبه، 1380، 294). در دوران جاهليت بازاري وجود داشت در ناحيه اي که يثرب خوانده مي شد و بازاري در جسر (پل) در محله ي بني قينقاع و بازاري در صفاصف در عصبه، و بازاري در کوچه ي ابن حبين وجود داشت. اين بازار در دوره ي جاهليت سال هاي آغازين ظهور اسلام بر پا بود و آنجا را «مزاحم» مي گفتند (همان، 295). همچنين «سوق الحرص» بازاري در زوراء بوده است (همان، 296). از مطالب گفته شده مي توان چنين نتيجه گرفت که جداي از وضعيت مالي و اقتصادي «يهوديان»، که در حد مطلوبي از مکنت و ثروت بودند، ديگر مردم مدينه، که بيشتر کشاورز بودند، از نظر معيشتي در سطح پايين تري قرار داشتند؛ ولي شکاف طبقاتي آن چنان که در مکه وجود داشت، در مدينه چندان احساس نمي شد. زمينه هاي حضور پيامبر (ص) در يثرب بدون شک ايجاد هر ساختار حکومتي مستلزم برقراري زمينه ها و شرايط مکاني و زماني خاص خود است. ايجاد حکومت ها جداي از اين که بر حق هستند يا خير، هر کدام بر اثر پيش زمينه هايي به وجود آمده اند و از قبل شرايطي براي تشکيل آنها وجود داشته است. پيش زمينه ها جهت ايجاد حکومت دو گونه است. 1) زمينه هاي دروني؛ يعني شرايط و زمينه هاي موجود در خود شهر و منطقه اي که قرار است حکومت در آنجا شکل گيرد ؛ 2- زمينه هاي بيروني، شرايط و زمينه هايي که بيرون از آن محدوده موجود است. پيش از آن که پيامبر (ص) به يثرب مهاجرت کند، زمينه هايي که به نظر مي رسد در يثرب فراهم بوده است، عبارتند از : 1- وضعيت آشفته و نابسامان اجتماعي يثرب؛ 2- نبود آرامش و امنيت در ميان يثربيان؛ 3- برتري طلبي هاي يهود بر اعراب يثرب ؛ 4- خستگي مردم از وضعيت خود و آرزوي تغيير آن؛ 5- چاره جويي يثربيان براي از بين بردن مشکلات ؛ 6- گريز از وضعيت موجود و کوچ کردن به سرزمين هاي ديگر؛ 7- وجود افکار توحيدي در مدينه ؛ 8- آگاهي و اطلاع يثربيان از ظهور پيامبر (ص) توسط يهوديان؛ 9- سرخوردگي يثربيان نسبت به بت پرستي ؛ 10- عدم وجود اشرافيت قبيله اي در يثرب؛ 11- گوش سپردن به نداي دعوت پيامبر (ص) ، 12- دعوت از پيامبر (ص) براي ورود به يثرب ؛ 13- پيوند خويشاوندي پيامبر (ص) با مردم يثرب از طرف مادري. شايد بتوان اولين و مهم ترين زمينه ي ايجاد حکومت در مدينه توسط پيامبر (ص) را، تلاش خود يثربيان براي رهايي از وضعيت بد موجود عنوان کرد. بر اساس آيه ي شريفه ي قرآن که مي فرمايد : إن الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بأنفسهم (رعد، 11)؛ در حقيقت، خدا حال قومي را تغيير نمي دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند. مردم يثرب خود در پي تغيير اوضاع و احوال خود بر آمدند و گام هايي را جهت پيدا کردن راهي براي رهايي از وضعيت موجود برداشتند. مردم يثرب پيش از ورود پيامبر (ص) با مشکلات زيادي رو به رو بودند. مشکل اساسي آنان فقدان آرامش و امنيت بود، که بر اثر جنگ هاي طولاني بين دو قبيله ي اوس و خزرج اين وضع به وجود آمده بود، تمام هم و غم و زندگاني اين قبايل در جنگ خلاصه مي شد و شب را با اين انديشه به سر مي بردند که چگونه بر قبيله ي رقيب پيروز شوند و فرداي جنگ گروه مغلوب در عزاي ياران از دست رفته اش ماتم مي گرفت. و اين کشمکش ها و درگيري ها به حدي رسيده بود که دو قبيله از وضعيت موجود، که خود مسبب آن بودند به ستوه آمدند، زيرا جنگ و درگيري باعث سلب آرامش از مردم شده بود و طعم شيرين زندگي، که جز در سايه ي آرامش به دست نمي آمد، از زندگي آنها رخت بر بسته بود. مشکل ديگر آنان يهودي هاي ساکن يثرب بودند که قدرت سياسي و اقتصادي يثرب در دست آنها بود، و اين امور با روحيه ي برتري طلبي اعراب سازگار نبود؛ اعرابي که در طول تاريخ اين خصلت خود را به نمايش گذاشته و نمونه هاي فراواني از آن در متون تاريخي موجود است. از آن جمله ماجراي نصب حجرالاسود است. هنگام نصب حجرالاسود، به دليل اين که هر قبيله مي خواست افتخار آن را نصيب خود گرداند و بر ديگر قبايل فخر فروشي کند و خود را برتر از ديگران جلوه دهد، نزديک بود که درگيري خونين رخ دهد که با تدبير پيامبر عظيم الشأن اسلام (ص) از درگيري جلوگيري شد(ابن هشام، 1361، ج1، 175). دليل ديگر وجود حس برتري خواهي اعراب بود. با وجود اين که بسياري از قبايل به حقانيت پيامبر (ص) و دعوت ايشان معترف بودند، ولي باز هم مسلمان نمي شدند، چون پيامبر از قبيله ي قريش بود و آنان مي گفتند : « چرا پيامبر از قبيله ي ما نباشد»، و حتي شايد پيدايش پيامبران دروغين نيز به همين دليل بود که مي خواستند به اين وسيله براي خود افتخاري کسب کنند. بنابراين آنان براي از بين بردن اين گره کور (جنگ و خونريزي و خاتمه دادن به برتري طلبي يهوديان) دست به تلاش هايي زدند. بدين منظور هر يک از دو قبيله در جستجوي يافتن حامي و پشتيبان براي پيروزي بر گروه ديگر به بيرون از يثرب رفتند. از جمله جمعي از ايشان به مکه رفتند تا از قريش ياري بخواهند و بدين وسيله سرفراز و نيرومند گردند، اما شرايطي که قريش پيشنهاد کرد، براي آنان قابل پذيرش نبود. ناچار اهل يثرب به طائف رفتند و از قبيله ي «ثقيف» کمک خواستند، ولي بي نتيجه بازگشتند (يعقوبي، 1366، ج2، 395). يکي ديگر از عوامل مهم و موثر در ايجاد زمينه براي تشکيل حکومت در اين شهر آگاهي مردم مدينه درباره ي ظهور پيامبر آخرالزمان بود. قبلاً اشاره شد که مردم مدينه به دليل ارتباط و تعاملي که با يهوديان داشتند، به اين آگاهي رسيده بودند و همچنين نوعي تنفر نسبت به دين خود (بت پرستي) که بر اثر تبليغات يهوديان درباره ي دينشان و تحقير بت پرستي، در آنها ايجاد شده بود، باعث شد که در اولين آشنايي با پيامبر (ص) (12) براي آنان برق اميدي بدرخشد. آنان با چنين ذهنيتي به محتواي بعثت بدون تعصب گوش سپردند. همگي بر اين باور شدند که رمز رهايي آنان از شعله هاي جنگ، پناهندگي به دعوت توحيدي است (معاد بخواه، 1377، 129). بنابراين مردم يثرب به اميد نجات از وضعيت موجود، از پيامبر (ص) دعوت کردند که به شهرشان برود، چون احساس مي کردند پيامبر (ص) ، حرف تازه اي براي گفتن دارد. علاوه بر اين به جهت عدم وجود اشرافيت و شکاف طبقاتي در يثرب (به خلاف مکه و طائف) يثربيان نه تنها اين احساس را نداشتند که با پذيرش دين اسلام موقعيت خود را به خطر مي اندازند، بلکه اميدوار بودند با دين جديد به خواسته هاي خود برسند. همچنين ويژگي هاي قبيله اي نيز يکي از عوامل موثر در يثرب بود. قبايل شمالي يا عدناني که قريش از آنان بود، روحيات عربي بيشتري نسبت به اعراف جنوبي يا قحطاني، که اوس و خزرج از ميان آنها بودند، داشتند. اعراب شمالي به دليل اين که کم تر با تمدن هاي روز دنيا ارتباط داشتند، دنياي بسته اي داشتند، اما اعراب جنوبي، به دليل هم جواري با امپراتوري ايران، کم و بيش از فرهنگ و تمدن ايران با خبر بودند. ديگر از زمينه هاي موجود در يثرب، پيوند و آشنايي پيامبر (ص) با يثربيان و شناخت اجداد پيامبر (ص) توسط آنان بود. از لحاظ پيشينه ي خانوادگي، مردم يثرب به خوبي با اجداد رسول خدا (ص) و اصل و نسبش شناخت داشتند و اين امر مي تواند در دعوت مردم يثرب از پيامبر (ص) موثر بوده باشد. مادر عبدالمطلب، جد پيامبر (ص)، يثربي بود. هاشم که پدر عبدالمطلب بود در يثرب با زني به نام سلمي، دختر زيد بن عمرو، از قبيله ي بني عدي بن نجار ازدواج کرد و سلمي فرزند خود، شيبه، که بعدها به عبدالمطلب مشهور شد را در يثرب به دنيا آورد، اين زن به دليل مرگ هاشم در ميان قبيله ي خود ماند و کودک او نيز تا سنين نوجواني در يثرب زندگي کرد، سپس به وسيله ي عموي خويش به مکه بازگردانده شد (قنوات، 1377، 64). همچنين پدر پيامبر (ص) در جريان يک سفر تجاري، در يثرب بيمار شد و در ميان قبيله ي بني عدي بن نجار بستري شد و همان جا در گذشت و مدتي بعد يتيم او محمد (ص) در شش سالگي همراه مادر خود براي زيارت قبر پدر و ديدن بستگانش به اين شهر رفت و ايامي را در آنجا ماند (قنوات، 1377، 63). همچنين اگر داستان سفر محمد نوجوان همراه عمويش، ابوطالب، به شام و نيز سفر تجاري او به شام به عنوان مسوول کاروان خديجه، در سنين جواني، را در نظر داشته باشيم، به احتمال زياد محمد (ص) يک بار در نوجواني و يک بار نيز در جواني در سر راه شام از يثرب گذشته است. بنابراين مي توان گفت که محمد (ص) و يثرب با هم بيگانه نيستند و خطوطي از سيماي هر يک، در ذهن ديگري نقش بسته و شايد اين آشنايي و ارتباط نيز در ايجاد پيوند ميان پيامبر (ص) و يثرب و نفوذ سريع اسلام در اين شهر تأثير داشته است ( قنوات، 1377، 63-64). علاوه بر زمينه هاي موجود در يثرب، زمينه هاي ديگري بيرون از يثرب در ايجاد حکومت در اين شهر موثر واقع شد، از آن جمله مي توان به موارد زير اشاره کرد : 1- به بن بست رسيدن پيامبر (ص) در مکه ؛ 2- عدم موفقيت پيامبر (ص) در طائف؛ 3- موقعيت ويژه ي حبشه ؛ 4- وجود زمينه هاي تبليغاتي براي پيامبر (ص) در مکه . اوضاع مکه يکي از زمينه هاي ايجاد حکومت در يثرب بود؛ هر چند اين زمينه خارج از شهر يثرب بود، اما تأثير زيادي بر تشکيل حکومت در يثرب گذاشت. در طي 13 سال تلاش خستگي ناپذير پيامبر (ص) ، جز عده ي اندکي از مردم مکه به اسلام نگرويده بودند (13)و همان عده اي که اسلام را پذيرفتند، تحت فشار آزار و اذيت مشرکان و قريش قرار داشتند، و بيم آن مي رفت که همان عده نيز از پا در آيند و نهال تازه پاي اسلام از بين برود. دشمني عليه پيامبر (ص) در مکه تا بدان جا پيش رفت که قريش، رسول خدا (ص) و خاندانش را در محاصره قرار دادند و با يکديگر عهد بستند که با احدي از بني هاشم خريد و فروش نکنند، به آنان زن ندهند، از آنان زن نگيرند و با آنها داد و ستد نکند، مگر آن که محمد (ص) را به آنها تسليم کنند تا او را بکشند ( يعقوبي، 1366، ج3، 388). پيامبر (ص) تمامي اين مشکلات را تحمل کرد تا اين که قريش تصميم به قتل آن حضرت (ص) گرفتند و با اين تصميم ديگر راهي جز هجرت براي ايشان (ص) باقي نگذاشتند و پيامبر (ص) به دستور خداوند به مدينه هجرت کرد. با هجرت به مدينه مسلمانان از کانون شرک فاصله گرفتند و از آزار و شکنجه ي مشرکان در امان ماندند و توانستند با خيالي آسوده در محيطي امن و به دور از شکنجه به عبادات خود بپردازند. عدم موفقيت پيامبر در طائف پيامبر (ص) ، پيش از اين که دعوت يثربيان را براي رفتن به شهرشان بپذيرد، سفر به طائف را، خود، نخست آزمود و همچنين مسلمانان به دستور ايشان به حبشه هجرت کردند. شايد اين سوال به ذهن برسد که « چرا پيامبر (ص) يکي از اين دو شهر را براي هجرت برنگزيد؟» پس از وفات حضرت ابوطالب و خديجه (ع) ، که به عنوان حاميان پيامبر (ص) بودند، قريش بر پيامبر (ص) گستاخ شدند و شروع به آزار و شکنجه ي ايشان نمودند (ابن هشام، 1361، ج1، 118؛ طبري، 1368، ج3، 886). به همين دليل پيامبر (ص) براي ياري جستن از قبيله ي ثقيف راهي طائف شد، ولي نه تنها موفقيتي کسب نکرد، بلکه با شرايط نامساعدتري به مکه با
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 538]
صفحات پیشنهادی
الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1)
الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1)-الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1) نويسندگان : *حسن جمشيدي (مدير گروه فلسفه ي جهاد دانشگاهي واحد مشهد ) چکيده ...
الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1)-الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1) نويسندگان : *حسن جمشيدي (مدير گروه فلسفه ي جهاد دانشگاهي واحد مشهد ) چکيده ...
3 سال جستجو و طلاق در نخستين ديدار
الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1)-الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1) نويسندگان ... اين سه نياز اساسي عبارتند از : 1- نياز به امنيت ؛ 2- نياز به معنويت ...
الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1)-الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1) نويسندگان ... اين سه نياز اساسي عبارتند از : 1- نياز به امنيت ؛ 2- نياز به معنويت ...
زير 18 سالهها گوش نكنند
الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1)-الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1) ... حکيم جايز نبود که مردم را رها کرده و به امر حکومت مردم توجه نکند» (صدوق، 1404 هـ، ...
الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1)-الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1) ... حکيم جايز نبود که مردم را رها کرده و به امر حکومت مردم توجه نکند» (صدوق، 1404 هـ، ...
ده مهارت اقتصادي در زندگي مشترک
الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1) الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1)-الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1) ... دو گروه با خصوصيات متفاوت از نظر ...
الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1) الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1)-الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1) ... دو گروه با خصوصيات متفاوت از نظر ...
تيراندازي برادر 11 ساله به خواهر 9 ساله
الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1) - اضافه به علاقمنديها الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1)-الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي ... vazeh.com 05:45:31 ...
الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1) - اضافه به علاقمنديها الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1)-الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي ... vazeh.com 05:45:31 ...
جامعه ي ديني در آينه ي انديشه (6)
56) جمشيدي، حسن و تنهايي، سيده نرگس (1387)، الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (ص) 1 و 2، انديشه ي حوزه، ش 71 و 72. چکيده: آنچه در اين نوشتار بيان شده است، ...
56) جمشيدي، حسن و تنهايي، سيده نرگس (1387)، الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (ص) 1 و 2، انديشه ي حوزه، ش 71 و 72. چکيده: آنچه در اين نوشتار بيان شده است، ...
دخترك 11 ساله عربی مورد تجاوز پدر و برادرش..
الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1)-الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1) ... vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع ...
الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1)-الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي (1) ... vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع ...
ارائه شمارههاي 71 و 72 دوماهنامه «انديشه حوزه» در نمايشگاه بينالمللي - واضح
21 نوامبر 2008 – بنيادهاي حكومت ديني در عصر پيامبر اكرم(ص)، الگوي مدنيت ديني ده سال حكومت نبوي(1)، سيره پيامبر(ص) به مثابه نماد حاكم ديني، سيره نبوي؛ الگوي ...
21 نوامبر 2008 – بنيادهاي حكومت ديني در عصر پيامبر اكرم(ص)، الگوي مدنيت ديني ده سال حكومت نبوي(1)، سيره پيامبر(ص) به مثابه نماد حاكم ديني، سيره نبوي؛ الگوي ...
پژوهش نامه ي دين و مطالعات اجتماعي (3)
7) جمشيدي، حسن و تنهايي، سيده نرگس، الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي 1 و 2، انديشه ي حوزه، ش 71 و 72. 8) سعيدي، محمد مسعود، سيره ي نبوي الگوي جامعه ي ...
7) جمشيدي، حسن و تنهايي، سيده نرگس، الگوي مدنيت ديني ده سال حکومت نبوي 1 و 2، انديشه ي حوزه، ش 71 و 72. 8) سعيدي، محمد مسعود، سيره ي نبوي الگوي جامعه ي ...
انديشه حوزه
13 ا کتبر 2008 – انديشه حوزه هفتاد و دومين شماره انديشه حوزه با عنوان دولت نبوي راهبردها و كاركردها منتشر شد. در اين شماره مقالاتي همچون: الگوي مدنيت ديني ده سال حكومت نبوي، ... vazeh.com 03:08:25 04:54:47 12:09:40 19:22:47 19:44:13 2:1 مانده تا ...
13 ا کتبر 2008 – انديشه حوزه هفتاد و دومين شماره انديشه حوزه با عنوان دولت نبوي راهبردها و كاركردها منتشر شد. در اين شماره مقالاتي همچون: الگوي مدنيت ديني ده سال حكومت نبوي، ... vazeh.com 03:08:25 04:54:47 12:09:40 19:22:47 19:44:13 2:1 مانده تا ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها