واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فروپاشي نويسنده:رامتين شهبازي مقايسه تطبيقي فيلم «درباره الي »و نمايش خشکسالي و دروغ » «شخصيت يعني تمام چيزهاي غلط درون انسان ،همه چيزهايي که به او اضافه شده اند ،همه چيزهاي تصنعي »سام شپردنمايش و سينما تنها ازاين جهت به يکديگر شبيه هستند که هردو در جمله رسانه هاي ديداري و نمايشي جاي مي گيرند.بي شک هر يک ازاين دو رسانه اگر داراي نکات اشتراک و به عنوان متني واحد داراي قابليت خوانش باشند،بازهم تفاوت هايي دارند که به ماهيت و پديدارشناسي رسانه باز مي گردد و گشتن و پيدا کردن نقاط مشترک در آن کمي دشواراست. به هرحال حداقل به اين نکته واقفيم که سينما عين زندگي را براي ما به نمايش مي گذارد و تئاتر دربهترين شکل خود روايتي از زندگي است. يعني در حد تکامل نمايش به سبک استانيسلاوسکي هم با پديده اي به نام نمايش روبه رو هستيم و اين نکته از بنيان با سينما که مي کوشد به حقيقت وفادار بماند درتعارض با اين دنيا قرار مي گيرد.حال بياييد فرض کنيد مي خواهيم فيلم«درباره الي»(اصغر فرهادي)را که سعي دارد بسيارواقع گرا باشد ،در کنار نمايشي از محمد يعقوبي به نام «خشکسالي و دروغ »قراردهيم که در برخي صحنه ها بدش نمي ايد دائم به ما تلنگربزند که درحال تماشاي نمايش هستيم. البته آن چه مرا واداشت به مقايسه اين دو اثربنشينم ،نه نگاه ساختاري آن ها که شکل تماتيک دو اثربود که هر دو تقريباً به يک موضوع واحد يعني ساختار تخريبي اخلاقي دروغ در خانواده مي پردازند و هر دو طبقه اي را درنگاه جامعه شناسي نشانه مي روند که به خصوص درهنر نمايش کمتر مورد توجه قرارگرفته است .فيلم درباره الي را به احتمال زياد ديده ايد و درباره داستان آن مي دانيد اما براي ورود به بحث مرور مختصري از داستان نمايش خشکسالي و دروغ بد نيست . اميد ،که از زندگي گذشته با ميترا لطمه ديده از او جدا مي شود و با آلا ازدواج مي کند روز تولد اميد است و ميترا به او زنگ مي زند که جانش در خطراست .حالا آلا و اميد و برادر الا ؛آرش ،دفتر وکالتي تاسيس کرده اند. ميترا از اميد مي خواهد وکالتش را قبول کند و اين مي شود کليدي براي مخالفت آلا با اين داستان و سفرما به گذشته .ميترا به اميد مشکوک است و همين مساله اميد را وامي دارد تا کم کم از ميترا ببرد و به آلا که خواهر دوست دوران کودکي اش است ،جذب بشود.ميترا تقريباً به جنون مي رسد و او هم بناي ناسازگاري با اميد را مي گذارد .اميد با دروغ گويي و پنهان کردن رابطه اش با آلا وضعيت را بغرنج تر مي کند تا اين که از ميترا جدا مي شود. حالا ميترا بعد از مدتي به ديدن اميد مي آيد که گويي هنوز محبتي ميان آن هاست .يعقوبي و فرهادي در شکل روايت و نگاه به موضوع شکل کاملاً متفاوتي را پي مي گيرند .فرهادي از روايت مستقيم استفاده مي کند تا تماشاگر را با لحظات پيرنگ فيلم نامه نيز درگيرکند. اما يعقوبي سراغ داستان گويي مدورمي رود تا تماشاگر بيشتر درگير شخصيت ها شود تا داستان نکته اولي که درهر دو اثرهنري توجه را به خود جلب مي کند،جايگاه ارزان طبقه متوسط است.يعقوبي پيش تر نيز از طبقه متوسط درنمايش هاي خود گفته بود و فرهادي هم بعد از«چهارشنبه سوري»بنا را بر روابط شکننده اين طبقه قرار داده است . يعقوبي درنمايش خشکسالي و دروغ ،مبنا را روابط فردي ميان آدم ها مي گذارد و چندان از درون زندگي بسته دو خانواده فراتر نمي رود و اين در حالي است که فرهادي مي کوشد اين نگاه را در بستر زندگي چند خانواده مورد بررسي قرار دهد تا به جامعيت برسد .البته اين به معناي فروکاهيدن دقت يعقوبي نيست. يعقوبي از همان ابتدا که آرش در نمايش زبان به سخن مي گشايد،فضاي کار را به سمت جنسي از طنز سوق مي دهد که در برخي لحظات خنده هايي را نيز از تماشاگر مي گيرد. کارگردان سعي مي کند اين نگاه را در طول نمايش همچنان حفظ کند. در اين نمايش با شخصيتي به نام ميترا روبه رو هستيم که دائم از موقعيت اخلاقي شوهر خود در هراس است .او در نزديک ترين فصول همراهي با همسرش براي او بازي مي کند و مي کوشد او را نيز به بازي بکشاند . گويا از همان ابتدا به وضعيت متزلزل خوددر زندگي آگاه است .ميترا دائم کاري مي کند تا عيش مدام با همسر بودن را از دست ندهد. اين اتفاق به گونه اي ديگر در فيلم درباره الي نيز رخ مي دهد . آن جا هم همه چيز با تفريح و حتي تاکيد بربازي -صحنه پانتوميم را به ياد بياوريد -آغاز مي شود . اگر چه پيش تر نيز در صحنه تونل به نوعي در جريان اين بازي بزرگسالان قرار گرفته بوديم . سپيده تا انتها دروغ مي گويد چون مي ترسد عيش اين بازي از ميان برود. او نمي خواهد به هيچ ترتيبي خوشي سفر و کنار جمع بودن را از دست بدهد. بنابراين خودآگاه دست به دروغ گويي مي زند. آيا اين نوعي نمايش از پيش تعيين شده را تداعي نمي کند؟نمايشي که همه به ميانه آن فراخوانده مي شوند؟نکته ديگري که دراين دو اثر مورد توجه قرار مي گيرد ،موضوع قضاوت است. جالب اين جا که درهردو مورد هم شخصيت ها حقوق خوانده اند .درفيلم درباره الي روي اين مساله تاکيد مي شود . فرهادي در چند فيلمي که ساخته موضوع قضاوت وچگونگي برخورد آدم ها در جامعه امروزي را به چالش کشيده است.اين نگاه در فيلم اولش تقديرگرا بود ودر فيلم«رقص در غبار»،«چهارشنبه سوري»ودرباره الي به صورت علني مطرح شد.اودر چهارشنبه سوري موقعيت هاي متفاوت را در کنار هم قرار مي دهد تا تماشاگر بداند واقعيت از هر زاويه اي مي تواند متفاوت باشد. در درباره الي نيزاين اتفاق رخ مي دهد. اما اين بارنگاه فرهادي تلويحي تراست.او سعي مي کند بدون اشاره مستقيم ذهن تماشاگر را به چالش بکشد.درنمايش خشکسالي و دروغ هم با شخصيتي روبه رو هستيم که اصولاً به شغل وکالت مشغول است .او و آلا دفتر وکالتي مشترک دارند. اما اين گونه که به نظر مي رسد توانايي قضاوت درست را ندارند . يعقوبي هم سعي مي کند صحنه هاي متفاوتي از زندگي شخصيت هاي خود را در اختيار مخاطب قرار دهد تا او خود به آن چه لازم است دست يابد. اما نکته اين جاست که يعقوبي پس پرده کمي پيشدستي کرده و در مورد شخصيت هايش صحه مي گذارد . اگرچه ميترا را هم محکوم مي کند،اما در عمل گويا او چندان هم مقصرنيست و اميد بايد تاوان دروغي را که گفته پس بدهد .آلا هم همان حساسيت هايي را دارد که ميترا هم درزندگي اميد تغييري رخ نمي دهد و از سوي ديگردراين ميان آرش که زندگي مدرني را پي گرفته و سر درانزواي خود فروبرده نيز زندگي گرمي ندارد و فقط خود مي تواندازآن لذت ببرد. شخصيت هاي ديگر زماني که به منزل او مي روند دائم احساس سرما مي کنند. فرهادي به اتفاقات نگاهي تقديرگرايانه دارد،در حالي که يعقوبي آدم ها را در تصميم گيري موثر مي داند .يعقوبي دائم آدم ها را با استفاده از ميزانسن هاي خطي رو در روي هم قرار مي دهد اما در پايان نمايش نتيجه گيري يکسره و مستقيم مي کند و خود تکليف قضاوت را روشن مي کند .هر دو اثر با سکون آغاز مي شوند در حالي که در بطن خود حادثه اي را نهفته اند . دوربين نا آرام فرهادي در نيمه دوم فيلم و از هنگامه بازي واليبال تا انتها شدت بيشتري به خود مي گيرد.تلاطم دروني آدم ها از يک سو وضعيت لرزان آن ها دائم در حس اين حرکت تداعي مي شود .درنمايش هم چنين است . پس از سکون صحنه اول درون دفتراميد و آلا در فصل هاي بعدي يک لحظه اميد را در سکون نمي بينيم .اودائم راه مي رود و اين حرکت هاي مداوم شخصيت هاي ديگر را خسته مي کند و آن ها را مي آزارد .او در انتها بازهم به سکون مي رسد اما اين سکون نوعي تلاطم دروني را با خود به همراه دارد. مساله ديگري که در مقايسه اين دو اثر مي توان به آن اشاره کرد گفتن و نگفتن است. درفيلم درباره الي آدم ها همه چيز را از يکديگر پنهان مي کنند. فرقي نمي کند جمع باشد يا فرد. آن ها دائم درحال پنهان کاري هستند.درحالي که در خشکسالي و دروغ اميد دائم درحال اعتراف است .او چند بار براي آرش و مخاطب اعتراف مي کند و از اين رو پايان دو اثر با يکديگر تفاوت هايي دارد . خشکسالي و دروغ چون بخشي از پتانسيل خود را درگفت و گوها آزاد کرده است درانتها به حرمان مي رسد .اما در درباره الي اين بحران به فاجعه مي انجامد و فرهادي با نگاهي تندتربه استقبال جامعه مي رود. منبع:نشريه سينماي پويا،شماره20/ن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 564]