واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ترغيب و ايجاد انگيزه(فن سخنوري 19)
قسمت قبلي اين مطلب را در اينجا ببينيد.در اين بخش، سومين وظيفه يک سخنران خدمت شما عزيزان ارائه ميشود. محور اين بحث، ترغيب و تشوين سخنران است. بسياري از مسائل و موضوعاتي که در منبر و سخنرانيها مورد بحث و بررسي قرار ميگيرد، اگرچه به خودي خود از اعتبار و اهميت بالايي برخوردار است ولي به دليل روشن نشدن اهميت مساله، جذابيت چنداني ندارد.سخنران ميتواند در ابتداي سخنراني خود، انگيزه در مخاطبين ايجاد کرده و علت طرح بحث و اهميت آن را بيان کند. توجه به اهميت و جايگاه موضوع، باعث جذابيت و فراگيري قابل توجهي در مخاطبين خواهد شد.[درباره اين مساله بايد گفت که سخنران] ابتدا شنوندگان را از هدف سخن آگاه مىسازد و [به عنوان مثال] مىگويد جلسه امروز براى ارائه خط مشى حزب در ايام آينده تشكيل شده است. سپس، گفتار خود را آغاز مىنمايد و پس از مشاوره و تبادل فكر و بررسى جميع جهات، اتخاذ شده است و ادله صحت اين نظريه را توضيح مىدهد و با بيان مستدل خويش، حضار را اقناع مىنمايد. سپس، مىگويد اجراى اين برنامه، كه حاوى سعادت كشور و پيروزى حزب است، نياز به سعى و عمل دارد، بايد اعضاى حزب همت گمارند، فعاليت كنند، تا به هدف مورد نظر دست يابند. چه، نيل به موفقيت، وابسته به كوشش اعضاى حزب است و بدون آن، پيروزى نهايى و موفقيت شايسته حزب ناممكن است. خطيب يا سخنور اسلامى نيز در آغاز سخن، شنوندگان را از موضوع بحث خود، كه توحيد در عبادت است، آگاه مىسازد. سپس ادله عقلى و شرعى آن را بيان مىكند و شنوندگان را در امر يكتاپرستى اقناع مىنمايد. ضمنا، به آنان مىفهماند كه منشاء سقوط و انحطاط انسانها، هوىپرستى، شهوت پرستى، مال پرستى، مقام پرستى، قدرت پرستى و ديگر پرستشهايى نظاير اينها است، و تنها راه رهايى از تمام پرستشهاى ناروا و ذلتبار، يكتاپرستى و توحيد در عبادت است. به همين جهت پيشواى گرامى اسلام براى نجات مردم عصر جاهليت، دعوت خود را از يكتاپرستى آغاز نموده و به مردم فرمود: قولوا لا اله الله تفلحوا كلمه توحيد را بگوييد، يكتاپرست شويد، و پرستش غير خدا را ترك گوييد تا رستگار گرديد و به سعادت ابدى و آزادى واقعى، كه شايسته مقام انسان است، دست يابيد. كسى كه از عز بندگى خدا برخوردار مىگردد و به ارزش واقعى آن پى مىبرد، هرگز به ذلت بندگى غير خدا تن نمىدهد و آن كس كه خداوند را مالك واقعى خود شناخت، مملوك غير خدا نمىشود. اين افتخار، در درجه اول، براى اولياى بزرگ و عاليقدر خداوند است.على (عليه السلام) در پيشگاه الهى عرض مىكند: الهى كفى عزا ان اكون عبدا و كفى بىفخار ان تكون لى ربا. (1) بارالها، كافى است براى من، اين عزت، كه بنده تو باشم و كافى است براى، من اين افتخار، كه تو مالك من باشى. ايجاد رغبت و ميل در شنوندگان، براى انجام وظايف يكتاپرستى و خوددارى از هوىپرستى، اگر سختتر از اقناع عقلى و شرعى نباشد، آسان تر نيست، زيرا مردم، به طور طبيعى، خواهان ارضاى بىقيد و شرط هواى نفس و اقناع خواهشهاى مشركانه خود هستند. خطيب اسلام بايد آنان را از اين راه بگرداند و به مسير يكتاپرستى و اطاعت بىقيد و شرط از حضرت بارى تعالى سوق دهد و اين كارى است بس مشكل و دشوار.براى آن كه ترغيب خطباى اسلام، هر چند بيشتر مؤثر افتد و شنوندگان را بيش از پيش، در پيمودن راه حق علاقهمند سازد، بايد در تحكيم مبادى ايمانى آنان بكوشند، حس خدا دوستى را در ضميرشان تقويت نمايند، و آنان را به رحمت واسعه الهى و رضوان او اميدوار سازند. خلاصه، حب خدا و عشق به سعادت ابدى است كه مىتواند حس هوىپرستى را مهار نمايد، حب شهوات را تضعيف كند، و آدمى را از خطرات ناشى از آنها مصون و محفوظ دارد.افراد با ايمان، بر اثر خدادوستى و علاقه به رضوان الهى، آن چنان مجذوب اطاعت امر حق مىشوند كه براى نيل به خوشنودى و رضاى او، به جبهه جنگ مىروند و در اين راه جان خود را، كه عزيزترين سرمايه زندگى آنان است، فدا مىكنند.با توجه به اين كه اطاعت از هوى و شهوات، بر وفق جاذبه طبيعى و خواهش دل است، بىگمان، واپس زدن آنها از مواضعى كه دارند، بسيار سنگين و دشوار است. شايد روايت ذيل، ناظر به همين امر باشد. منابع:1. بحار، ج 74، ص 400.2. سخن و سخنوري – آيه الله فلسفيتهيه : محمد حسين امين – گروه حوزه علميه تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 558]