واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: رام کننده
«اوهام و آرزوها ترسهای آدم را پشت چیزهای مرئی و نامرئی قایم میكنند تا ما همهاش دنبال گم شدهای باشیم. همهمان همهی عمر دنبال یك چیزهایی میگردیم كه ظاهرا اسمش زندگی است و اسم واقعیاش تله.»این بخشی از آخرین اثر محمدرضا کاتب است که با تازگی منتشر شده است. کاتب که پیش از این آثاری مانند: "هیس"، "وقت تقصیر" و "پستی" را راهی ویترین کتابفروشیها کرده بود، در سال 1388 تندیس بهترین رمان سال را به خاطر نگارش کتاب "آفتابپرست نازنین" از آن خود کرد.كاتب نویسندهای كم حاشیه و از معدود داستاننویسانی است كه طی سالهای فعالیتش سبكی خاص و منحصر به فرد را دنبال كرده و همچنان دنبال میكند.داستان «رام كننده» درباره پسری بینام است. او یك روز صبح كه از خواب بیدار میشود پس از رو به رو شدن با پدر خواندهاش، "مرحبا" متوجه میشود كه "تله" شده است! و باید هر چه زودتر برای تهیهی پادزهر نزد تله كنندهاش «زمان» یا همان پدرش برود. كاتب نویسندهای كم حاشیه و از معدود داستاننویسانی است كه طی سالهای فعالیتش سبكی خاص و منحصر به فرد را دنبال كرده و همچنان دنبال میكنداو در این میان از رازهای خانوادهاش آگاه شده و متوجه "تله" شدن پدر، مادر و پدرخواندهاش به دست زمان میشود. «واقعا چه خانواده غبطهبرانگیزی بودیم: یك پدر دیوانه و فرزندش، یك مادر بیمار و پسر بدبختی(...)خانوادگی یك سیرك میتوانستیم راه بیندازیم.»تهران امروز در این باره مینویسد: رمان فرم روایتی خطی و سادهای دارد و در عین حال با روایتهای تو در تو و چندگانه پیچیدگیهای معنایی نیز پدید آورده است. انتخاب نام كاراكترها (زمان - خورشید) و بازیهای زبانی و محتوایی كه نویسنده در طول رمان با آنها كرده، به پیچیدگی و چندلایه شدن مفاهیم داستان كمك میكند. نامها در داستان علاوه بر این خصلت، گاه خصلتی سمبلیك و نمادین دارند. مانند: «زمان پول زیادی خرج كرد تا توانست رد خورشید را در اصفهان بزند... نیمههای شب از دیوار خانهاش بالا رفت... اتاقها را گشت تا خورشید را پیدا كند.»انتخاب نام كاراكترها (زمان - خورشید) و بازیهای زبانی و محتوایی كه نویسنده در طول رمان با آنها كرده، به پیچیدگی و چندلایه شدن مفاهیم داستان كمك میكندرمان در دو فصل بلند نوشته شده و سرشار از دیالوگهای چند صفحهای میان اشخاص و گاه مونولوگ یا گفتارهای ذهنی طولانی است كه البته همین ویژگی كاملا آگاهانه و دقیق در خدمت فضاسازی داستان است چندان كه سنگینی فضای روایتی داستان (كاراكترها و لوكیشنهای محدود) به خوبی بر دوش مخاطب حس میشود.در سراسر رمان قساوتی شدید در جریان است كه به شكلهای گوناگون خود را به مخاطب تحمیل میكند. بهویژه در فصل «لمس» كه فضاهای مرموز و عجیبش یادآور داستانهای ادگارآلنپو و ادبیات گوتیك است. كاركترهای رمان مدام از زجر حرف میزنند. «هر كداممان به تنهایی آنقدر زجر كشیده بودیم كه یك سگ را میتوانست وادار به خودكشی كند... باید هر طور هست همه مان زنده بمانیم و از زجر هم لذت ببریم». با وجود چنین فضای سنگین و مرموزی كه بر داستان حكم فرماست گاه با هجو و طنزی سیاه هم روبهرو میشویم كه این امر نشان دهنده نزدیكی داستان به ادبیات پست مدرن است.رمان در دو فصل بلند نوشته شده و سرشار از دیالوگهای چند صفحهای میان اشخاص و گاه مونولوگ یا گفتارهای ذهنی طولانی است كه البته همین ویژگی كاملا آگاهانه و دقیق در خدمت فضاسازی داستان استكاتب در مقالهای كه پیش از چاپ «رام كننده» در همشهری داستان آذر 89 منتشر كرده بود به نزدیكی هنرها در وضعیت پست مدرن اشاره كرده بود. او از داستان به عنوان قالبی یاد كرده كه بیشترین سود را از این نزدیكی میبرد و به حد اعلای خود نزدیكتر میشود. او در همان مقاله گفته بودكه در رمان جدیدش «رام كننده» به این موضوع خواهد پرداخت. به نظر میرسد در این رمان سینما و به شكل كلیتر، تصویر بیشترین سهم را در نشان دادن نزدیكی میان ادبیات و دیگر هنرها دارد كه شاید به پیشینه سینمایی نویسنده مربوط باشد.برای مثال یكی از درخشان ترین بخشهای داستان بخشی است كه پدر تصویر و صدای افراد تله شده را پیش از مرگشان به پسر نشان میدهد. در اینجا میتوان آشكارا تاثیر و نزدیكی مدیوم سینما به داستان را همانگونه كه كاتب وعده داده بود مشاهده كرد. این بخش یادآور صحنهای از فیلم «تخم مار» اثر اینگمار برگمان است.كاتب با «رام كننده» مخاطبانش را تله كرده اما پادزهرش را پنهان میكند و آنان را در زجری تاریخی رها میسازد، زجری كه در تمام سطور رمان حضور داردصحنهای كه قهرمان فیلم پیمیبرد كه در تمام مدت چه داروها و محركهای غیر انسانی بر رویش آزمایش شده است و به توجیهات پزشك نازی گوش میدهد كه به توجیهات پدر در «رام كننده» شباهت دارد. «تمام آدمهای بزرگ تاریخ توسط تلهكنندگانشان راهنمایی و اداره میشدند و وقایع بزرگ تاریخ حاصل كار تله هاست! اما انسانها به خاطر اثبات قدرتشان همیشه آنها را انكار میكنند.» در «رام كننده» با اثری فلسفی روبه روایم كه مسائل و دغدغههای فلسفی و روانشناختی نویسنده، درون روایت داستان و از زبان كاركترها بیان میشود. در حالیكه مولف حضوری غالب در این بحثها و مسائل ندارد و همین نقطه قوت رمان به عنوان یك رمان فلسفی به شمار میرود. ژانری از رمان كه در ادبیات ایران كمتر حضور داشته و دارد و شاید بهترین نمونه آن «ملكوت» بهرام صادقی باشد.مخاطب هر چه بیشتر با داستان همراه شود و هر چه بیشتر به لایههای آن نفوذ كند، سطور و كلمات كتاب را همچون تلهای مییابد كه هر لحظه در حال كشیده شدن در آن است. كاتب با «رام كننده» مخاطبانش را تله كرده اما پادزهرش را پنهان میكند و آنان را در زجری تاریخی رها میسازد، زجری كه در تمام سطور رمان حضور دارد. بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 703]