تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خوشا بحال كسانى كه براى خدا گرسنه و تشنه شده‏اند اينان در روز قيامت سير مى‏شوند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831594724




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انوشیروان و پیرزن فقیر


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: انوشیروان و پیرزن فقیر
انوشیروان و پیرزن فقیر
انوشیروان- شاه ایران که به دادگری معروف بوده است- روزی از روزها بر پشت بام قصر خود رفته بود و قدم می زد. هوا می خورد و مناظر اطراف قصرش را تماشا می کرد. او بر بام گسترده کاخ خود قدم می زد و اطراف را نگاه می کرد که ناگهان چشمش به پیرزن فقیری افتاد که کمی دورتر از قصر او، منزل داشت.دید بر پشت بام همسایهپیر زالی فقیر و بی مایهانوشیروان متوجه شد که پیرزن فقیر کوزه ای به دست دارد و در محوطه خانه خود می خواهد دست و رویش را بشوید. کوزه اما شکسته بود و ترک داشت و آب آن از درز ترک ها و محل شکستگی، چکه چکه می ریخت پایین. انوشیروان که نخستین بار بود که بر پشت بام خانه خود رفته بود، چیزهای تازه ای از آن بالا در اطراف خانه خود می دید که قبلاً ندیده بود. او مثلاً نمی دانست که پیرزن فقیری در همسایگی کاخ او زندگی می کند. پیرزن فقیری که از شدت فقر، حتی توان خریدن یک کوزه نو را نداشت. انوشیروان، مخفیانه پیرزن را زیر نظر گرفت و دید که پیرزن...خواست تا حیله ای برانگیزدکاب از آنجا به روی خود ریزدکوزه زان حیله ها که می انگیختمی فتاد آب، بر زمین می ریختچشم نوشیروان، چو آن را دیداز مژه، اشک مرحمت باریدگفت: بر خود که وای بر ما بادخصم خلق و خدای بر ما بادانوشیروان از پشت بام به زیر آمد و به داخل قصر خود رفت. در حالی که فکر می کرد به خود می گفت: «وای بر ما، وای بر ما، در آن دنیا جواب خدا را چگونه خواهیم داد؟ من چه پادشاهی هستم که در همسایگی ام پیرزنی فقیر زندگی می کند و من از وجودش بی خبرم. پیرزنی که حتی قادر نیست یک کوزه برای خود بخرد. پیرزن بیچاره ای که ...نبود کوزه ای به دست، درستکه به آن روی خود، تواند شست!»انوشیروان با خودش گفت: «چطور است که یک آفتابه زرین برایش بفرستم! ولی نه، می ترسم که پیرزن هدیه ام را قبول نکند و برگرداند. این جور زن ها از عزّت نفس زیادی برخوردارند و حاضر نمی شوند زیر بار منت پادشاهان بروند. یا ممکن است بفهمد که ما متوجه فقر او شده ایم و خجالت بکشد. باید کار دیگری کرد. این طور که پیداست، او پیرزن آبرومندی است. مثل موری که به دانه ای می سازد و منت حاتم طایی و سفره سلیمان را نمی کشد. باید فکر دیگری بکنم، کاری کنم که پیرزن متوجه نشود که من قصد کمک به او را داشته ام!»انوشیروان دستور داد چهل آفتابه زرین آماده کنند. آنگاه دستور داد آن آفتابه ها را به خانه هایی که در اطراف کاخ او قرار داشتند ببرند و به هر خانواده ای یکی از آن آفتابه های زرین هدیه کنند و البته همه همسایه ها مثل آن پیرزن فقیر بودند.بر فقیران گرد خود یکسر
انوشیروان و پیرزن فقیر
کرد قسمت چل آفتابه زرپیرزن نیز یکی از آن چهل نفر بود که آفتابه ای زرین گرفت. بدون آنکه متوجه قصد واقعی انوشیروان شود.پیرزن گشت بهره مند از وی کسی نبرده به قصد او پیآری نه پیرزن قضیه را فهمید و نه دیگر همسایه ها.                                                                                                                                               بخش کودک و نوجوانهفت اورنگ جامیمطالب مرتبط معمای دوستی مرد سقّا و خرش مرد شهری و باغ روستایی خانه بی زمین... خارکش پیر جادوی مار سفید مرد دباغ و بازار عطر فروشان شتر زیرک راه و رسم بندگی غریبی که به دنبال مسکن می گشت





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1754]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن