واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: همه چیز درباره «باباشاه» قهوه تلخ کمکهای آقای مدیری خیلی جالب است اینکه عصارهای از یک چیزی را میدهد و میگوید همین را بگیر و برو و این تویی که باید آن را پرورش بدهی. «هادی کاظمی» بازیگر نقش «باباشاه» در قهوه تلخ کار هنری خود را از 16، 15 سالگی در «کانون حر» شروع کرد و از همان سالهال روی صحنه رفت. بعدها وارد دانشگاه شد و در رشته بازیگری تحصیلاتش را ادامه داد، دورهای که خودش معتقد است که هیچ کمکی به او و پیشرفتش در بازیگری نکرده است: «من در دانشگاه هیچ چیز یاد نگرفتم اما یک استادی داشتم به اسم آقای دامود که خیلی چیزها به من یاد داد ولی متاسفانه وقتی وارد دانشگاه شدم حس اینکه چیزی در آنجا یاد گرفتم را نداشتمم. دانشگاه بیشتر برای من محیطی بود برای ارتباط بیشتر، همین».
او از سال 75 وارد تلویزیون شد اما با بازی در نقش «دوبرره» در سریال «پاورچین» برای عامه مردم شناخته شد. او از همان کار به نوعی تبدیل به یکی از اعضای ثابت گروه مدیری شد و تقریبا در همه کارهای بعد از «پاورچین» مدیری حضور داشت. در این مدت در تله فیلمها و سریالهای دیگری هم بازی کرده که از کارهای اخیرش میتوان به سریال «در چشم باد» در نقش عباس رسپشن هتل اشاره کرد. او در «قهوه تلخ» در نقش باباشاه حسابی توی چشم آمده است. آنچه میخوانید گزیدهای از مصاحبهایست که همشهری جوان در شماره 282 خود آن را منتشر کرده است.باباشاه از ابتدا همین طور طراحی شده بود یا اینکه هنگام کار و سر صحنه شکل گرفت؟من قبل از این در «باغ مظفر» تجربه بازی در نقش شخصیت پیرمرد را داشتم که پدر خان قلی خان بود. زمانی که باباشاه را به من پیشنهاد دادند گفتند که این شخصیت قرار است بابای جهانگیرشاه باشد که خودش هم پیر است؛ یعنی اینجا هم باید نقش پیرمرد دیگری را بازی میکردم بنابراین مهران مدیری گفت سعی کن همان شخصیتی که در باغ مظفر بودی را بازی کنی چون واقعا در آنجا دیده نشد.قرار بود از ابتدا نقاش باشد یا این موقع کار اضافه شد؟نه این از اول نوشته شده بود که باباشاه نقاش و ملقب به جمال الملک است و کهنسال اما بقیه چیزها در کار پیش آمد. ما خودمان خیلی از پیشنهادها را به آقای مدیری میدادیم و بعضیها قبول میشد و در نهایت اینکه همه چیز در جای خودش قرار میگرفت و آقای مدیری در این قضیه خیلی کمک کرد. کمکهای آقای مدیری خیلی جالب است اینکه عصارهای از یک چیزی را میدهد و میگوید همین را بگیر و برو و این تویی که باید آن را پرورش بدهی.یکی از ویِگیهای باباشاه نحوه صحبت کردن اوست، این لحن پیشنهاد خودتان بود؟نحوه صحبت کردن باباشاه هم کار خودم بود.گریم باباشاه خیلی سنگین است و چهرهتان اصلا مشخص نیست، از این نمیترسیدید که شناخته نشوید؟خودم معتقدم که هنوز نباید قیافهام را خرج کنم و فکر نمیکنم تا حالا خیلی از مردم چهره واقعی مرا به جزء در دو سه کار دیده باشند، ضمن اینکه من مدتهاست که دیگر بحث شهرت و اینها را گذاشتم کنار و علاقهای به این مسئله ندارم. من در سال 75 شهرت را تجربه کردم و دیدم که چیزی خوبی نیست بنابراین در اینجا به این چیزها فکر نمیکردم که دیده بشوم یا نه به همین خاطر از همان ابتدا از این گریم استقبال کردم و خیلی هم آن را دوست دارم.به این نکته اشاره داشتی که با مهران مدیری درباره درآوردن نقش تعامل داری، واقعا مدیری که پشت صحنه اینقدر جدی و اخمو است به کسی اجازه نفس کشیدن میدهد چه برسد به حرف زدن و تعامل کردن؟به نظر من هر شخصیتی هم باید جاذبه داشته باشد و هم دافعه و مجموع این دو تا باعث میشود رفتار یک انسان کامل باشد. ما خیلیوقتها شوخی هم داریم اما به این معنی نیست که دائم داریم میخندیم و تو سر و کله هم میزنیم چون خیلیها فکر میکنند پشت صحنه کارهای کمدی فقط شوخی و خنده است اما برعکس خیلی جدیتر از کارهای دیگر است چون وقتی جدیت نباشد شیرینی کار درنمیآید ما اصلا لودگی نداریم.خود مهران مدیری از چه قسمتی وارد کار میشود؟از قسمت بیستم.شنیدیم همراه با مهران مدیری شخصیت جدید دیگری هم وارد داستان میشود که نقش ان را هم شما بازی میکنید؟بله و از قسمت 30 وارد داستان میشود. آقای مدیری یک روز به من زنگ زد و گفت بیا لوکیشن و صحبت شد که یک نقش دیگر را بازی کنیم. این برای من خیلی سخت بود و بنابراین سعی کردم آن را منتفی کنم چون میترسیدم نکند به شخصیت باباشاه لطمه بزند چون او یک آدم دیگر است که از روسیه میآید و اتفاقات خودش را دارد و بیشتر کارکرد داستانی دارد اما آقای مدیری اصرار کرد و گفت میتوانی.یعنی باباشاه میمیرد و حذف میشود از سریال؟نه، میمیرد اما دوباره زنده میشود. اصلا کارش همین است، هی میمیرد و زنده میشود. مثل ماشین هلش میدهند، روشن میشود.شخصیت باباشاه خیلی مورد توجه قرار گرفته، همین است که در قسمت هشتم که به سفر میرود و نیست، تماشاگر نبودش را کاملا حس میکند، حالا حضور این شخصیت جدید باعث کمرنگ شدن او نمیشود؟قدیمیها مثال خوبی دارند، آنها میگویند هنوز سیر نشدی از غذا بکش کنار که آن ولع و مزه غذا زیر دندانت بماند. من خودم موافقم که در نشان دادن باباشاه باید خساست شود چون ممکن است در صورت حضور مداومش تکراری شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 249]