واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خدا و معنای زندگی
معناى زندگى یکى از مهم ترین موضوعاتی است که در دنیای جدید در نسبت با مفاهیم دینی سنجیده می شود. البته معنای زندگی مفهومی عام است که از جهات مختلف همچون فلسفه اخلاق، روان شناسى، فلسفه ذهن و ... مورد بحث و مجادله است. در این مقالات قصد داریم نسبت معنای زندگی با گزاره های دینی را مورد بررسی قرار دهیم. مسئله معنای زندگی از مسائلی است که بعد از تفکر دربار? زندگی برای انسان طرح می شود. طرح این سوال با چگونگی زندگی شخصی و اجتماعی انسان ها ارتباطی مستقیم دارد. داشتن یک نظریه مناسب درباره معناداری عالم هستی، نمی توانیم به گون? مناسبی انسانیت و شرایط زندگی مناسب او را مورد توجه قرار دهیم. اینکه در این مسئله چه دیدگاهی برگزینیم، فعالیت ها و روابط و مناسبات، ارزش های اخلاقی و بطور کلی نقاط ارزشمند زندگی ما را دستخوش تحول خواهد کرد. مسئله «معنای زندگی» ارتباط وثیقی دارد با مسئله «هدف زندگی». انسان ها با توجه به هدفی که برای زندگی خود در نظر می گیرند، به زندگی خود معنا می بخشند. برای مثال کسی که ثروت را هدف نهایی خودش قرار داده است، معنای زندیگ خودش را بر اساس آنها بنا نهاده است. مسئله از آنجا آغاز می شود که چنین شخصی از خودش بپرسد؛ آیا ثروت آن قدر ارزش دارد که تمام فعالیت خودم را صرف آن کنم؟ یا آیا احیاناً چیز با ارزش تری یافت نمی شود که به دست آوردن آن به مراتب از کسب مال و ثروت مهم تر باشد؟ به احتمال فراوان سوالاتی از این دست ذهن شما را نیز هرجند برای لحظاتی کوتاه به خود مشغول کرده است که؛ آیا زندگی هدف دارد یا نه؟ آیا زندگی ارزشمند است یا نه؟ آیا انسانها دلیلی برای زندگی دارند یا نه؟ نقش مرگ و حیات پس از مرگ در مسئله معنای زندگی چیست؟ برخی براین باورند که پرسش از معنای زندگی به این دلیل طرح میشود که زندگی انسان به مرگ میانجامد. اگر مطابق دیدگاه های ماتریالیستی، مرگ پایان زندگی قلمداد شود و چیزی به نام سعادت ابدی ناممکن باشد، آیا زندگی می تواند معنادار باشد؟ مطابق آموزه های دینی، خداوند کامل علی الاطلاق است؛ یعنی دانا و توانای مطلق است. از هر عیب و نقصی مبرّاست. همه به او نیازمند و او بی نیاز از همه است. در مقابل، انسان موجودی است که با برخورداری از برخی صفات الهی، مثل علم، اراده، اختیار و ...، بطور ناقص، در پی کمال استمفهوم «معنای زندگی» در برابر مفاهیم «پوچ انگاری» یا «نهیلیسم» طرح می شود. نهیلیسم مفهومی جدید است که همزمان با پیشرفت های علمی و تکنولوژی، ذهن برخی فیلسوفان را به خود مشغول کرده است. رواج نهیلیسم و هیچ انگاری در جوامع بشری به ویژه در دنیای غرب، پس از رنسانس و انقلاب علمی و صنعتی شتاب فزاینده ای داشته است. nv در یک تقسیم بندی، نظریه های معنای زندگی را می توان به دو دسته نظریه های طبیعت گرایانه، و فراطبیعت گرایانه تقسیم کرد. نظریه های طبیعت گرا بر این نظرند که امکانات و قابلیتهای موجود در همین جهان مادی برای معنادار ساختن زندگی آدمی کافی است ولی نظریه های فراطبیعت گرا بر این عقیده اند که وجود خداوند و یا جاودانگی آدمی
برای معناداری زندگی لازم است. در این دیدگاه، از لزوم اساسی ترین آموزه های دینی یعنی وجود خداوند و زندگی پس از مرگ برای معنای زندگی دفاع می شود. جامعه شناسان و روان شناسان امور متعددی مانند رنج کشیدن ها، ناکامی ها، شکست ها و ناتوانی تفسیر آنها را از جمله عوامل درونی و اجتماعی مهم پوچ انگاری می-دانند. مطابق این دیدگاه، آشفتگی و سرگردانی انسان در جهان مدرن ناشی از نبود ایمان و دست برداشتن از خدا و دین است.( والتر. تی. استیس، در بیمعنایی معنا هست، نقدونظر، شماره 1و2، ص109) به اعتقاد این عده، برای رسیدن به پاسخی مناسب برای مسئله معنی زندگی راهی به جز رجوع به دین وجود ندارد؛ پرسش «معنای زندگی چیست؟»-که اغلب ملازم است با این پرسش که آیا انسان ها بخشی از یک هدف بزرگ تر یا هدف الهی اند یا نه- پاسخی دینی طلب می کند.» (سوزان ولف، معنای زندگی، نقدونظر، شماره 1و2، ص29) بدون اعتقاد به وجود خدا نمی توان از معنای زندگی سخن گفت. تنها در صورتی می توان گفت زندگی دنیوی ما معنادار است که زندگی اخروی وجود داشته باشد. آفرینش بدون هدف نمی تواند بامعنا باشد. انسان موجودس هدفمند است و تنها در صورتی می تواند زندگی معناداری داشته باشد که به سوی هدف واقعی خود حرکت کند. دین می گوید؛ هدف واقعی انسان تنها خداوند است. بنابراین، تنها با پذیرش حیات پس از مرگ و رستگاری ابدی می توان به مسئل? معنای زندگی پرداخت. مفاهیم و گزاره های دینی می توانند بر تمامی ابعاد زندگی ما سایه افکنده و آن را معنادار کنند. بنابراین پذیرش موجود ابدی و حیات ابدی در این مسئله اساسی ترین موضوع است.انسان موجودی است دارای استعداد فراوان که با کارهای اختیاری خود می تواند استعدادهای خود را در بعد انسانیت شکوفا کرده و به منصه ظهور برساند و بالفعل دارای کمالاتی شود که نداشته است. انسان بالفطره خواهان چنین کمالات انسانی استاما چرا خداوند می تواند نقش معناداری زندگی انسان را به عهده بگیرد؟ مطابق آموزه های دینی، خداوند کامل علی الاطلاق است؛ یعنی دانا و توانای مطلق است. از هر عیب و نقصی مبرّاست. همه به او نیازمند و او بی نیاز از همه است. در مقابل، انسان موجودی است که با برخورداری از برخی صفات الهی، مثل علم، اراده، اختیار و ...، بطور ناقص، در پی کمال است. انسان موجودی است دارای استعداد فراوان که با کارهای اختیاری خود می تواند استعدادهای خود را در بعد انسانیت شکوفا کرده و به منصه ظهور برساند و بالفعل دارای کمالاتی شود که نداشته است. انسان بالفطره خواهان چنین کمالات انسانی است. به دلیل فطرت کمال جوی انسان، تنها در صورتی او می تواند به زندگی خود معنا ببخشد که اهداف الهی را به عنوان اهداف زندگی خود برگزیند. بسیاری از فیلسوفان دین و متکلمین جدید معتقدند ربط و نسبت با خداوند، شرط لازم و کافى براى این است که زندگى شخص معنادار باشد. از دیدگاه این عده، خود همین ربط و نسبت معنادارى است و معنا در زندگى ما از راه تحقّق بخشیدن به هدفى که خداوند براى آدمى مقرّر کرده است، حاصل مى آید. بنابراین، یک زندگى بدان اندازه که به تحقّق هدف الهى [از خلقت آدمى] مدد مى رساند، معنادار است. سوال: با توجه به مطالب ارائه شده در این مقاله کوتاه، با کدامیک از گزاره های زیر موافق هستید؟أ. زندگی بدون وجود خداوند بیمعناست. ب. زندگی بدون وجود خداوند هم می تواند معنادار باشد. نوشته علیزاده - گروه دین و اندیشه تبیانمنابع: 1. والتر. تی. استیس، در بیمعنایی معنا هست، ترجمه: اعظم پویا، نقدونظر، سال هشتم، شماره 1و2.2. سوزان ولف، معنای زندگی، ترجمه: محمد علی عبداللهی، نقدونظر، سال هشتم، شماره 1و2.3. تدیوس متز، "آیا هدف خداوند می تواند سرچشمه معنای زندگی باشد؟" مترجم؛ سعیدی مهر، شماره30-29. 4. سلیمانی امیری، عسگری، خدا و معنای زندگی، نقد و نظر، شماره 32-31. 5. لوک فری، انسان و خدا یا معنای زندگی، مترجم؛ عرفان ثابتی، انتشارات ققنوس، 1386.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 326]