واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سخنرانی کافی استآن طرف آب:
کاراکتر اصلی فیلم دختری است که در یک سانحه رانندگی جان باخته. جسد دختر را به سالن تجهیز مردگان برده اند، دختر مردنش را باور ندارد و خود را درگیر توطئه ای می داند که کشیش کلیسا برای او تدارک دیده است. او کلید در را پنهانی از جیب کشیش بر می دارد. کشیش از سالن تجهیز مردگان خارج می شود و سوار اتومبیلش می شود. در میانه راه متوجه می شود که کلیدها در جیبش نیست. به سرعت فرمان ماشین را به سمت کلیسا گرد می کند، او باید مانع خارج شدن روح دختر از سالن تجهیز مردگان شود برای همین با نهایت سرعت به سمت کلیسا می راند. دختر کلید را در قفل در می چرخاند. کشیش که پایش را روی پدال گاز می فشرد ناگهان روی ترمز می زند. ماشین پشت چراغ قرمز متوقف می شود... صحنه ای که درباره آن صحبت شد یکی از سکانس های فیلم after life است. بیننده ی این فیلم از ابتدا در این ابهام است که آیا کاراکتری که قصد فرار دارد واقعا مرده است یا این که زنده است و متصدی کفن و دفن قصد زنده به گور کردن او را دارد...after life در اوج هیجان بیننده را با این نکته مواجه می کند که رعایت قانون برای هر شهروندی واجب است، حتی برای کشیشی که می خواهد دنیا را از شرارت های یک روح نجات بدهد اما این تنها یک نمونه از تبلیغ رعایت قانون است. شاید در فیلمی کاملا معمولی و تین ایجر مثل after life نمی شد بهتر از این مخاطب را به رعایت قانون اندرز داد؛ صحنه ای است کوبنده که روی هر بیننده ای تاثیر می گذارد و او را به رعایت قانون علاقمند می کند. تجربه نشان داده که صحبت کردن درباره سرعت مطمئنه، بستن کمربند ایمنی، توجه به تابلوها و چراغ ها و سایر علائم رانندگی، نمی تواند چندان موثر باشد و در مقابل این شیوه که یکی از مسئولان راهنمایی و رانندگی را در انظار عموم تخطئه کنیم و او را مقصر اصلی قلمداد کنیم مشکلی را حل نمی کند. شاید در میان این بی برنامگی بهتر باشد تلویزیون راه دشوارتر اما موثرتر را انتخاب کنداین طرف آب:
محمد جعفرخسروی را می شناسید. او تنها کسی است که می تواند فرمانده راهنمایی و رانندگی را مقابلش بنشاند و رک و راست از او بپرسد: - سردار! کجای دنیا دیده اید که یک جاده را از آزاد راه منشعب کنند؟ - یا این که چطور شما از یک سالمند و بیمار انتظار دارید که از پله های متعدد (با تاکید روی عین) بالا برود و از پل عابر پیاده استفاده کند؟ خسروی و همکارانش، مردم را چندان مقصر اصلی قانون گریزی و رعایت نکردن قوانین راهنمایی نمی دانند. هر چند مردم را به رعایت این قوانین توصیه می کنند اما روی اصلی صحبت آن ها متوجه مسئولان راهنمایی و رانندگی و سایر ارگان ها است. به نظر می رسد که شبکه تهرانی ها عامل اصلی قانون گریزی را نقص در قوانین و نبود زیر ساخت های لازم برای رعایت قوانین می دانند. در اندیشه این گروه؛ اگر زیر ساخت های لازم برای رعایت قانون فراهم باشد، خیال قانون شکنی به ذهن هیچ شهروندی نمی رسد. البته این نظریه طرفداران بسیاری هم دارد. در مقابل، برنامه هایی مانند سفر بخیر شبکه 3 با رویکرد و سیاستی متفاوت قرار دارد. سفر به خیر یک برنامه ترکیبی مشارکتی است که با هزینه ی نیروی انتظامی روی آنتن می رود و بنا دارد با اجرای مسابقه های ترافیکی و گفتگو با مهمانان برنامه به آموزش مخاطب و توجیه بینندگان بپردازد. سفر بخیر محملی است برای گپ و گفت با مسئولان نیروی انتظامی و راهنمایی و رانندگی، و با این باور که عامل اصلی معضلات ترافیکی خود شهروندان هستند در آن از نصیحت و آموزش مردم مذایقه نمی کنند.این دو رویکرد در برنامه های ترافیکی ایران به خوبی مشهود است؛ رویکرد تبرئه و تخطئه کلامی مردم. اما به نظر می رسد که رسانه های ملی و خصوصی در ایران، برنامه ای مدون و مشترک برای تبیین این قوانین ندارند و هنوز نتوانسته اند به یک جمع بندی برسند. این در حالی است که کشور ما به لحاظ آمار تصادفات جاده ای و تلفات مربوطه حائز رتبه اول جهانی است و رسانه ها همچنان سیاستی واحد برای تبلیغ فرهنگ ترافیک اتخاذ نکرده اند. ختم کلام:تجربه نشان داده در رسانه ای تصویری مثل تلویزیون استفاده از روش هایی مثل تخطئه و یا تبرئه ی کلامی چندان موثر نیست با این حال برای جا انداختن یک رفتار و فرهنگ درست لازم نیست مثل قرون و اعصار گذشته از شگرد های ناصحانه و کدخدا منشانه استفاده شود. صحبت کردن درباره سرعت مطمئنه، بستن کمربند ایمنی، توجه به تابلوها و چراغ ها و سایر علائم رانندگی، نمی تواند چندان موثر باشد و در مقابل، این شیوه که یکی از مسئولان راهنمایی و رانندگی را در انظار عموم تخطئه کنیم و او را مقصر اصلی قلمداد کنیم مشکلی را حل نمی کند. شاید در میان این بی برنامگی بهتر باشد تلویزیون راه دشوارتر اما موثرتر را انتخاب کند؛ تلویزیون می تواند با استفاده از تمهیدات تصویری ضرورت رعایت قانون را به مخاطبانش چشمزد کند؛ نه گوشزد.تولید آثاری که مردم را به رعایت قانون علاقمند کند و از امکانات تصویری برای نشان دادن فواید رعایت قانون استفاده کند شاید بهترین روش تبلیغی باشد. در حالی که با گسترش رسانه های تصویری فرهنگ بیانی مردم از حالت شفاهی و کلامی به فرهنگ تصویری تبدیل می شود می توان محکم ایستاد و گفت؛ سخنرانی دیگر کافی است.لقمان یدالهی-تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 543]