تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 16 مرداد 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):به راستى كه اين زبان كليد همه خوبى‏ها و بدى‏هاست پس شايسته است كه مؤمن زبان خ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1809707430




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حاسدان بر من حسد کردندو من فردم چنين


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حاسدان بر من حسد کردندو من فردم چنين
حاسدان بر من حسد کردندو من فردم چنين شاعر : منوچهري داد مظلومان بده اي عز مير ممنين حاسدان بر من حسد کردندو من فردم چنين ما همه جفتيم و فردست ايزد دادآفرين شير نر تنها بود هرجا و خوکان جفت جفت بفسرد چون بشکفد گل پيش ماه فرودين حاسدم بر من همي پيشي کند، اين زو خطاست هر که بيماري دق دارد، کجا گردد سمين حاسدم خواهد که او چون من همي‌گردد به فضل گوژ گشتي چون کمان و تيرگشتي در کمين حاسدم گويد: چرا بر من به يک گفتار من باژ گونه، راست آيد نقش گوژ اندر نگين گوژ گشتن با چنان حاسد بود از راستي دوستان را خود بر ابرو بود از وي خم و چين حاسدم گويد ببردي دوستانم را ز من هر کسي انگشت خود يک ره کند در زولفين مردم دانا نباشد دوست او يک روز بيش اينت بغضي آشکارا، اينت جهلي راستين حاسدم گويد چراباشي تو در درگاه شاه هر کجا مرغي بود آنجا بود تير سفين هر کجا باغي بود آنجا بود آواز مرغ نيست با پيران به دانش مردم برنا قرين حاسدم گويد که ما پيريم و تو برناتري روسيه‌تر نيستي هر روز ابليس لعين گر به پيري دانش بدگوهران افزون شدي زان تو خوانند هر کس، هم بنات و هم بنين حاسدم گويد: چرا خوانند کمتر شعر من کس خورد ماء حميمي تا بود ماء معين؟ شعر من ماء معين و شعر تو ماء حميم روبهان را کرد بايد خدمت شير عرين حاسدم گويد چرا تو خدمت خسرو کني بندگان را روزي اندر خدمت شاه زمين پيلبان را روزي اندر خدمت پيلان بود باز نشناسد کسي بربط ز چنگ رامتين حاسدم خواهد که شعر او بود تنها و بس نه همه بويي بود در نافه‌ي مشکي عجين نه همه حکمت خدا اندر يکي شاعر نهاد مطربي قالوس داند، مطربي شکر توين شاعري تشبيب داند، شاعري تشبيه و مدح ما ذليليم و حقير و تو اميني و مکين حاسدم گويد چرا در پيشگاه مهتران فضل من بر عقل من هم شاهدست و هم يمين قول او بر جهل او، هم حجتست و هم دليل دوزخي هرگز نبيند روي و موي حور عين حاسدا هرگز نبيني، تا تو باشي روي عقل چون ترا شعر ضعيفست و مرا شعر سمين حاسدا تو شاعري و نيز من هم شاعرم کرم بسياري بود در باطن در ثمين شعر تو شعرست، ليکن باطنش پرعيب و عار بچه نازادن به از ششماهه بفکندن جنين شعر ناگفتن به از شعري که گوئي نادرست برفتادت غلغل و برخاستت ويل و حنين حاسدا تا من بدين درگاه سلطان آمدم بس که بايد بس که بايد مر ترا بودن حزين گر چنين باشي به هر شاعر که آيد نزد شاه شاعران آيندش ازاقصاي روم و حد چين شاه را سرسبز باد و تن جوان تا هر زمان سال امسالين تو با ما در گرفتي جنگ و کين سال پارين با تو ما را چه جدال و جنگ خاست تا کرا مي‌بايدم زد بر سر وي پوستين باش تا سال دگر نوبت کرا خواهد بدن کمترين شاعر شناسم، هذه حق اليقين من ترا از خويشتن در باب شعر و شاعري بود سالي و نکردي، ننگ باشد بيش ازين مير فرمودت که رو يک شعر او را کن جواب بهتر از ديوان شعرت پاسخي کردي متين گر مرا فرموده بودي خسرو بنده نواز کش بفرمودي جواب اين خسرو شاعر گزين ليکن اشعار ترا آن قدر و آن قيمت نبود نيستي با من به گاه شعر گفتن همقرين گر تو اي نادان نداني، هر کسي داند که تو تو نداني دال و ذال و راء و زاء و سين و شين من بدانم علم و دين و علم طب و علم نحو تو نداني خواند «الا هبي بصحنک فاصبحين» من بسي ديوان شعر تازيان دارم ز بر خود ز تو هرگز نينديشيد در چندين سنين خواست از ري خسرو ايران مرا بر سفت پيل بهترست از مال فضل و بهتر از دنياست دين من به فضل از تو فزونم، تو به مال از من فزون ورنه اندر ري تو سرگين چيدي از هر پارگين مال تو از شهريار شهرياران گرد گشت عارضي بس باشدت بر لشکر مير متين گر نباشد در چنين حالت مزيدي مرترا از پي عرض حشم کمتر کني در آستين هيچ سالي نيست کز دينار، سيصد چارصد گرنه نيک آيد ازين شه، رخت رو بربند هين وآنگهي گويي من از شاه جهان شاکر نيم گوشت خوک مرده‌ي يکماهه و نان جوين باز شروان شو، بدانجايي که دادنت همي نز ري و گرگان همي ياد آيدم، نز خافقين مر مرا باري بدين درگاه شاهست آرزو بدره‌ي عدلي به پشت پيل، آورده به زين شاعران را در ري و گرگان و در شروان که ديد معتصم هرگز به عمر اندر نداد و مستعين آنچه اين مهتر دهد روزي به کمتر شاعري تات بخشد بخت نيکو سايه‌ي خسرو معين رو چنين شکري کن و بسيار نسپاسي مکن وانکه ناشاکر بود، باشد ز خيل الاخسرين آنکه او شاکر بود، باشد ز خيل الاکرمين
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 121]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن