تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 2 بهمن 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هيچ كس چيزى را در دل پنهان نداشت، جز اين كه در لغزش هاى زبان و خطوط چهره او آشكار شد....
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1855647305




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گوش های حاکم


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شرمندگی مرد دانشمند
گوش های حاکم
در قسمت گذشته خواندید که حاکمی دادگستر از سنگینی گوش هایش رنج می برد. روزی از روزها مرد دانشمندی که گه گاه به دیدن حاکم می آمد، علت ناراحتی حاکم را پرسید. وقتی دلیل آن را فهمید به حاکم گفت شما باید خوشحال هم باشید و حالا ادامه ی ماجرا.....حاکم پوزخندی زد و گفت: «امروز حوصله شوخی ندارم... شوخی تو در مورد سنگینی گوش هایم، بی مزه و مسخره است!»دانشمند با قیافه ای حق به جانب گفت: « به جان حاکم سوگند که قصد شوخی ندارم. حقیقت را می گویم!»حاکم با تعجب پرسید: «منظورت را درست نمی فهمم. آیا دلیلی منطقی برای خوشحال بودن من- به خاطر سنگینی گوش هایم- داری یا اینکه فقط برای آن که مرا دلداری داده باشی، این سخنان را می گویی؟!»دانشمند گفت: «نه! برای دلداری دادن به شما نمی گویم! دلایل خیلی محکمی دارم برای این حرف هایم!»حاکم گفت: «خیلی خوب، پس اگر ممکن است، چند تا از آن دلیل های محکمت را بگو!»دانشمند گفت: «سنگینی گوش و حتی ناشنوایی یکی از بزرگ ترین نعمت های خداوند است برای شما، چرا؟ حال می گویم:شکر می کن کز آنت دردی نیستبر ضمیرت ز درد گردی نیسترستی از رنج ناخوشی آوازان جستی از دام کید غمّازانگوش اگر رفت، هوش باقی بادگفت و گوی سروش باقی باددانشمند ادامه داد: «آری، خوشحال باشید. چرا خوشحال نباشید؟ چرا که دیگر صدای بد و ناخوش خوانندگان و صدای سخن چینان و بدنهادان را نمی شنوید!»حاکم به فکر فرو رفت و گفت: «ای دانشمند محترم، از تو خیلی بعید است که چنین سخنانی می گویی! تو گمان می کنی که من از این جهت ناراحتم که با این گوش های سنگینم،دیگر نمی توانم صدای ساز و آواز خوانندگان و نوازندگان را بشنوم؟ تو گمان می کنی که من شنوایی را برای خوشگذرانی و شنیدن چیزهای بیهوده می خواهم؟ نه!»«نه مرا گوش بهر آن بایدکه بدان بانگ مطربان آیدبه نوای طرب کنم آهنگبشنوم صوت عود و نغمه چنگرقص را در درونه جای دهمبر بساط نشاط پای نهم!»حاکم مکثی کرد و دانشمند را نگریست. دانشمند که منظور حاکم را فوری فهمیده بود، با شرمندگی سر به زیر انداخت. حاکم ادامه داد: «آری ای دوست عزیز، من گوش های شنوا را برای آن می خواهم که وقتی آزاری و ظلمی به کسی روا می شود و او برای شکایت نزد من می آید، بتوانم صدای مظلومیت او را بشنوم و به داد او برسم!»
گوش های حاکم
 «گوشم از بهر آن بود در کار که اگر بر کسی رسد آزاربر در بارگاه یا سر راهداد خواهد ز من به ناله و آه  بنهم گوش خود به فریادشبدهم همچو عادلان، دادشیا چو خیزد نفیر محتاجیدیده ز احداث دهر تاراجیکار او را دهم ز بخشش، سازناامید از درم نگردد باز!»دانشمند به خاطر حرف هایی که نسنجیده به حاکم گفته بود، شرمگین شد و عذرخواهی کرد و گفت: «حق با شماست ای حاکم دادگستر. به راستی که شما حاکمی بزرگ و عادلید!»هفت اورنگ جامیتنظیم:نعیمه درویشی_تصویر:مهدیه زمردکارمطالب مرتبطگوش های حاکمحکیم دانا و مرد غمگین حکایت حاجی و جن تابستان در تهران جان محترم! پرواز سلیم پهلوان یک جمجمه و دو سنگعموجان با هدیه آمد! یک درس تازهرزمنده ی فداکار





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 185]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن