محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1852933282
مرگ و زندگي در مسير زاينده رود
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مرگ و زندگي در مسير زاينده رود
در يكي از روزهاي گرم و غبارآلود تهران سر صحنه تصويربرداري در مسير زايندهرود حاضر ميشوم تا از نزديك، شاهد فعاليت اين گروه سريالسازي باشم. اين سريال را حسن فتحي براي پخش در ماه رمضان شبكه يك كارگرداني ميكند. قرار من با علي مردانه دستيار اول كارگردان، ساعت 15، بيمارستان سرنا در خيابان شيخ هادي است. با وجود ترافيك تهران با كمي تاخير به صحنه تصويربرداري در مسير زايندهرود ميرسم و حدود 15 دقيقه هم در انتظار صف طولاني آسانسور ميايستم. در همين حين عوامل صحنه را ميبينم كه براي تدارك وسايل صحنه از طبقه پنجم بيمارستان به طبقه همكف ميآيند. سكانس 72 از سريال در مسير زايندهرود يكي از حساسترين و مهمترين سكانسهايي است كه در بيمارستان تصويربرداري ميشود؛ اين سكانس روايتگر مرگ مسعود با نقشآفريني مهدي باقربيگي است. درواقع داستان مرگ مسعود كه از نخبههاي اصفهاني است از جايي شروع ميشود كه مهران سارنگ فوتباليست جوان تهراني براي عقد قرارداد با يك باشگاه تازهتاسيس به اصفهان سفر ميكند، اما در آنجا با يك نخبه اصفهاني تصادف ميكند و باعث مرگ او ميشود. مرگ پشت ديوار شيشهاي با دانستن فضاي كلي داستان ميتوان به اين نكته پي برد كه فتحي در مجموعه تلويزيوني «در مسير زايندهرود» فوتبال را بهانهاي براي ورود به مسائل اخلاقي قرار داده است.داستان مجموعه تلويزيوني در مسير زايندهرود به نوعي تداعيكننده ميرا بودن روح انسان است به اين معنا كه وجود انسان انديشهاي روان و رونده دارد و شايد همين ويژگي به آب زايندهرود كه همواره جاري است تشبيه شده است.اين سكانس از جمله سكانسهايي است كه كمترين ديالوگ را دارد و بازيگران تنها با هنر بازي احساسات دروني خود را مقابل چشم بيننده قرار ميدهند. مسعود مصيب در بخش مراقبتهاي ويژه است و تيم پزشكي ماهري مشغول معالجه اين جوان نخبه اصفهاني هستند؛ شيشه اتاق سيسييو مانند ديواري حائل ميان او و پدرش ملك منصور است. فرهاد (عمو) و شاهرخ (عموزاده) همراه با حاج بهزاد كنار پدر منتظر ايستادهاند و بيصبرانه چشم در چشم مسعود دوخته بودهاند تا علايم حيات را با تكان پلكهايش مشاهده كنند ولي خبري نميشود.سكوت بر فضاي اتاق شيشهاي سايه انداخته، نفسها در سينه عوامل هم حبس شده بود و هيچ صدايي از هيچ كس درنميآيد و نكته جالب اينكه ملاقاتكنندههاي بخش هم اين سكوت را رعايت ميكنند و چشم به بازي مهدي باقربيگي بازيگر نقش مسعود دوختهاند؛ دكتر فريدون دادورمطلق از اتاق بيرون ميآيد، ملكمنصور بيحركت و مبهوت به درگاه در تكيه داده. دكتر بياعتنا به ملكمنصور سراغ فرهاد، عموي مسعود ميرود و ميگويد: متاسفم هر كاري كه ميتوانستيم انجام داديم، اما... دكتر حرفش را از نيمه رها ميكند و خانواده مسعود را با پيكر بيجان او تنها ميگذارد؛ فرهاد و شاهرخ گريهكنان وارد اتاق ميشوند، شاهرخ خودش را روي مسعود مياندازد و فرهاد هم كه از حال خود بيخود است در آغوش حاج بهزاد گريه ميكند؛ در همين حين ملكمنصور پيرمردي كه رنگ خاكستري فلفل نمكي روي موهايش نمادي از گذر زمان را تداعي ميكند با چشماني اشكآلود ولي ناباور از مرگ پسر خود بياعتنا اتاق سيسييو را ترك ميكند و حسين محجوب به آهستگي از قاب دوربين خارج ميشود.حسن فتحي هنوز دستور ايست و پايان اين سكانس را صادر نكرده است و منتظر است تا مهرداد ضيايي بازيگر نقش فرهاد و نيما نادري بازيگر جوان نقش شاهرخ همه احساسات دروني خود نسبت به اين سكانس را بيرون بريزند؛ زجههاي فرهاد و نيما به اوج ميرسد و عاقبت فتحي ميگويد: كات.داستان مجموعه تلويزيوني در مسير زايندهرود به نوعي تداعيكننده ميرا بودن روح انسان است به اين معنا كه وجود انسان انديشهاي روان و رونده دارد و شايد همين ويژگي به آب زايندهرود كه همواره جاري است تشبيه شده است.رفاقت ملكمنصور و حسين محجوب حسين محجوب از جمله بازيگران گزيدهكار است. بازي زيباي او در سريال «صاحبدلان» به كارگرداني محمدحسين لطيفي ـ كه اتفاقا آن هم در ايام ماه رمضان پخش ميشد ـ هيچگاه از ياد نميبريم. حسين محجوب در حالي كه اشكهاي خود را پاك ميكند درباره دلايلش براي پذيرفتن بازي در سريال در مسير زايندهرود ميگويد: اولين و مهمترين فاكتوري كه باعث شد بازي در نقش ملكمنصور را بپذيرم، فيلمنامه خوب عليرضا نادري و كارگرداني حسن فتحي بود. زماني كه فيلمنامه را خواندم، متوجه قدرت كار شدم و احساس كردم اثر قابل قبولي از كار در خواهد آمد.حسين محجوب بازيگري است كه ترجيح ميدهد با كارگردانهاي حرفهاي كار كند، زماني كه درباره همكارياش با فتحي ميپرسم، ميگويد: فيلمها و سريالهاي آقاي فتحي نشان داده كه كارگردان آگاهي است و بيهدف دست روي فيلمنامهاي نميگذارد و هميشه حرفي براي گفتن دارد به همين دليل دوست داشتم در كنار فتحي در مسير زايندهرود را تجربه كنم.تصويربرداري پلانهاي ريز و درشت از صحنه مرگ مسعود يكي از نكات جالبي است كه فتحي در برداشتهاي مختلف به كرات تصويربرداري ميكند، درواقع جزئي نگري اين كارگردان در ماهيت، كيفيت كلي اثر را ميسازد.مهرداد ضيايي بازيگر نقش فرهاد، عموي مسعود پس از گريههاي فراوان و تصويربرداري از او در نماهاي مختلف از كار رها ميشود و براي نوشيدن چاي به گوشهاي دنج پناه ميبرد.اين بازيگر در آغاز صحبتهاي خود به ارتباطش با حسن فتحي اشاره ميكند و ميگويد: ارتباط من با آقاي فتحي به سالهاي بسيار دور برميگردد. قرار بود در كارهاي قبلي هم با او همكاري داشته باشم، اما هيچ وقت برنامههاي ما با يكديگر هماهنگ نشد؛ تا اين كه به مجموعه تلويزيوني در مسير زايندهرود رسيديم و از سوي وي پيشنهاد شد و تقدير بود كه من در اين سريال بازي كنم. امتياز خوبي كه اين سريال داشت اين بود كه فضاي كلي كار در اصفهان ميگذشت و لهجه اصفهاني من اينبار توانست كمك خوبي باشد، البته من در بازيهاي خودم هيچگاه لهجه نداشتم و در سريال اولين بار است كه با لهجه كامل اصفهاني بازي ميكنم.ضيايي اين گونه ادامه ميدهد: فرهاد يكي از بهترين نقشهاي اين مجموعه در مسير زايندهرود است كه خوشبختانه جا براي كار بسيار دارد، اين كاراكتر از برخي جنبهها منفي يا حتي سياه است، اما به دليل رنگهاي مختلفي كه اين آدم در طول قصه به خود ميگيرد براي خود من جذاب بود، او آدم ناقلايي است كه استفادههاي عجيب و غريب از مرگ برادر خود ميكند و اين اتفاقي است كه متاسفانه در زندگي روزمره هم بسيار ديده ميشود.مناسبتي خوب براي داستاني جذابمهرداد ضيايي در ادامه صحبتهاي خود به علاقه شخصياش به شخصيت فرهاد اشاره ميكند و ميگويد: تا به حال شخصيت فرهاد را به طور مشخص در بازي تجربه نكرده بودم، اما در زندگي روزمره با آدمهايي مثل فرهاد زياد روبهرو ميشويم كه بنا به موقعيتي كه در آن قرار ميگيرند رنگهاي مختلفي به خود ميگيرند؛ نكته جالب در شخصيت فرهاد اين است كه شغل فرهاد زغالفروشي است و علاقه بسياري به رنگرزي دارد و حالا شغل او روي عادتهاي رفتارياش نيز تاثير گذاشته است. در واقع سياه كردن آدمها و رنگآميزي آنها جزو خصوصيات رفتاري اوست.سريال در مسير زايندهرود از جمله آثار سفارشي براي ماه رمضان است، اما سوال اينجاست كه سفارشي كار كردن حسن فتحي تا چه اندازه در محتواي كار تاثير گذاشته است؟ ضيايي در پاسخ به اين سوال ميگويد: به نظر من مناسبتي بودن كار هيچ تاثيري بر كليت اثر نگذاشته و شايد تنها ويژگي مناسبتي بودن اين سريال اين است كه يك تاريخ مشخص پخش دارد و ما بايد تلاش كنيم كار را به ماه رمضان برسانيم، اما با توجه به شناختي كه از شيوه كار فتحي دارم، ميدانم كه او كيفيت را فداي زمان نميكند و تجربه همكاري در اين سريال هم نشان داده كه بسيار دقيق و حساس است و به هيچ عنوان از پلانهاي معمولي به دليل كمبود وقت نميگذرد. نيما نادري، پسر عليرضا نادري نويسنده اين مجموعه تلويزيوني، در سريال در مسير زايندهرود نقش شاهرخ را بازي ميكند. وي درباره شخصيت شاهرخ ميگويد: قبل از هر چيز بايد اعتراف كنم آقاي فتحي ريسك بزرگي كرد تا من را براي نقش حساس و كليدي شاهرخ انتخاب كرد و من تمام تلاش خود را ميكنم تا به اين اعتماد پاسخ مثبت دهم؛ شاهرخ برادرزاده مسعود است. آنها رابطه نزديكي با يكديگر داشتند و مرگ مسعود براي شاهرخ خيلي تلخ است. بيننده از اواسط داستان متوجه اين رابطه نزديك ميشود چرا كه رابطه بين اين دو در ابتدا عادي به نظر ميرسد اما هرچه داستان پيش ميرود بيننده متوجه صميميت بين اين دو شخصيت ميشود.اين بازيگر كه در گذشته در تلهفيلمي به كارگرداني محرم زينالزاده ايفاي نقش كرده، در ادامه درباره نوع جنس كارهاي فتحي ميگويد: كار با آقاي فتحي براي من بسيار لذتبخش است و لذت آن در سختگيريهاي اوست. من با كارگردانهاي ديگر كار كردهام و كار تئاتر دانشجويي هم انجام دادهام و تا اندازهاي با اين فضا آشنا هستم اما در مسير زايندهرود به من طعم همكاري با يك كارگردان حرفهاي را چشاند.نيما نادري پسر نويسنده تنها كسي است كه از ابتدا در جريان جزئيات نگارش فيلمنامه بوده، اين بازيگر درخصوص پيچيدگيهاي فيلمنامه در مسير زايندهرود ميگويد: فرم داستان به دليل پيچيدگيهاي دروني و داستانكهايي كه در طول روايت وجود دارد، مخاطب را در مواجهه با حوادث مختلف قرار ميدهد. به نظر من در مسير زايندهرود از ميوه ممنوعه بزرگتر و پرمايهتر است. در داستان در مسير زايندهرود يك عده جوان اشتباهاتي انجام ميدهند و افراد باتجربهتر به دليل ناتوانيهايي كه دارند نميتوانند به آنها كمك كنند. به نظر من اين مطلب درست مانند نوشته يكي از نويسندگان كلاسيك غرب است كه نوشته بود افسوس كه جوانها نميدانند و پيرها نميتوانند و اين تراژدي در اين داستان هم به نوعي مطرح است. البته ناگفته نماند كه پايان فيلمنامه را جز پدر هيچ كس نميداند و قرار است پايان فيلمنامه طي يك رمزگشايي جالب مطرح شود.بازيگر قصههاي مجيد در مسير زايندهرود مهدي باقربيگي پسر بازيگوش سريال «قصههاي مجيد» تنها كسي است كه تا آخرين پلانهاي تصويربرداري با كمترين استراحت مشغول كار است. او كه با صورتي شبيه به ميت گريم شده تمام مدت روي تخت درازكش است پس از رهايي از كار در حالي كه با انجام نرمشهاي ملايم خستگي كار را از تن در ميكند درباره حال و هواي داستان ميگويد: داستان اين سريال مسائل و مصائب دو خانواده را به موازات نشان ميدهد كه براساس شرايط و قضا و قدر به هم برخورد ميكنند و زندگي آنها به هم گره ميخورد و حسن فتحي هدف خود را در قالب يك پيام ساده مطرح ميكند؛ داستان اين سريال درست مانند سيوسه پل پيچ در پيچ است و هر چه داستان ميگذرد اتفاقها براي بيننده گرهگشايي ميشود.باقربيگي در تشريح شخصيت مسعود ميافزايد: مسعود علاقه عجيبي به گذشته دارد و به همين دليل است كه در رشته باستانشناسي درس خوانده و به عنوان كارشناس ميراث فرهنگي مشغول كار است؛ اين شخصيت علاقه عجيبي به مادر خود دارد و زماني كه مادرش را از دست ميدهد حساسيتهايي براي او به وجود ميآيد كه از خانواده رانده ميشود و به دليل اين علاقه با اعضاي خانواده خود به شكلهاي مختلف درگير ميشود. داستان هرچه ميگذرد حقايق از زبان شاهرخ و شخصيتهاي ديگر بيان ميشود و هويت اصلي مسعود رفته رفته براي بيننده آشكار ميگردد.از باقربيگي درباره نبودش در 17 سال گذشته ميپرسم و اين بازيگر با لهجه شيرين اصفهاني چنين پاسخ ميدهد: بعد از مجموعه تلويزيوني قصههاي مجيد، فيلم «نان و شعر» به كارگرداني كيومرث پوراحمد آخرين اپيزود از قصههاي مجيد را كار كردم؛ در آن زمان به سن بلوغ رسيده بودم و قيافه و صدايم مدام در حال تغيير بود و هر روز يك شكل و يك صدا ميشدم به همين دليل بايد صبر ميكرد تا زمان بگذرد و قيافه و صدايم شكل واقعي به خود بگيرد.اين بازيگر در ادامه ميافزايد: مجموعه قصههاي مجيد در آن زمان در دل مردم جا افتاده بود و مردم مجيد را با همان چهره دوستداشتني و شيرين در ذهن نگهداشته بودند. به همين دليل با توجه به شرايط سني اگر ميخواستم كاري انجام دهم شخصيت جديد با بازي مهدي باقربيگي براي مردم جذاب نبود، به همين دليل ترجيح دادم ديگر در عرصه بازي فعاليت نكنم، البته پيشنهادهايي كه ميشد اغلب خوب نبود و به همين ترتيب سال به سال گذشت و من خودم هم از فكر بازيگري بيرون آمدم و درسم را ادامه دادم. وارد بازار كار شدم و ازدواج كردم و به نوعي چسبيدم به زندگي.حالا در مسير زاينده رود اين فرصت پيش آمده و سعي مي كنم بهترين استفاده را ازآن بكنم.نوشته : پريسا ساساني (جام جم )تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 426]
صفحات پیشنهادی
مرگ و زندگي در مسير زاينده رود
مرگ و زندگي در مسير زاينده روددر يكي از روزهاي گرم و غبارآلود تهران سر صحنه تصويربرداري در مسير زايندهرود حاضر ميشوم تا از نزديك، شاهد فعاليت اين گروه ...
مرگ و زندگي در مسير زاينده روددر يكي از روزهاي گرم و غبارآلود تهران سر صحنه تصويربرداري در مسير زايندهرود حاضر ميشوم تا از نزديك، شاهد فعاليت اين گروه ...
زندگي از نگاه مرگ
در سريال در مسير زايندهرود ، موتور داستان با مرگ مسعود آغاز ميشود. قتل يك جوان به دست يك جوان ديگر باعث ميشود تا زندهها آزمون زندگي را آغاز كنند. در اين مسير، ...
در سريال در مسير زايندهرود ، موتور داستان با مرگ مسعود آغاز ميشود. قتل يك جوان به دست يك جوان ديگر باعث ميشود تا زندهها آزمون زندگي را آغاز كنند. در اين مسير، ...
بين مرگ و زندگي بودم
مرگ و زندگي در مسير زاينده رود-مرگ و زندگي در مسير زاينده روددر يكي از روزهاي گرم و ... فرهاد را به طور مشخص در بازي تجربه نكرده بودم، اما در زندگي روزمره با آدمهايي مثل ...
مرگ و زندگي در مسير زاينده رود-مرگ و زندگي در مسير زاينده روددر يكي از روزهاي گرم و ... فرهاد را به طور مشخص در بازي تجربه نكرده بودم، اما در زندگي روزمره با آدمهايي مثل ...
زندگى به موازات مرگ
مرگ و زندگي در مسير زاينده رود-مرگ و زندگي در مسير زاينده روددر يكي از روزهاي گرم و ... را به موازات نشان ميدهد كه براساس شرايط و قضا و قدر به هم برخورد ميكنند و زندگي ...
مرگ و زندگي در مسير زاينده رود-مرگ و زندگي در مسير زاينده روددر يكي از روزهاي گرم و ... را به موازات نشان ميدهد كه براساس شرايط و قضا و قدر به هم برخورد ميكنند و زندگي ...
تاثير دويدن در تاخير زمان مرگ
مرگ و زندگي در مسير زاينده رود-مرگ و زندگي در مسير زاينده روددر يكي از روزهاي ... با وجود ترافيك تهران با كمي تاخير به صحنه تصويربرداري در مسير زايندهرود .
مرگ و زندگي در مسير زاينده رود-مرگ و زندگي در مسير زاينده روددر يكي از روزهاي ... با وجود ترافيك تهران با كمي تاخير به صحنه تصويربرداري در مسير زايندهرود .
زايندهرود (1)
مسيري ممتد تا اين كه از دور يك پل نمايان ميشود. ... اصفهان سالهاي سال است كه زندگي و سرنوشتش به يك رودخانهي عظيم گره خورده. ... خشك شدن زايندهرود به مانند همان مرگ ناخواستهاي است كه عذاب وجدانش گريبان همه را گرفته، حتي آن توريست موزرد و چشم آبي ...
مسيري ممتد تا اين كه از دور يك پل نمايان ميشود. ... اصفهان سالهاي سال است كه زندگي و سرنوشتش به يك رودخانهي عظيم گره خورده. ... خشك شدن زايندهرود به مانند همان مرگ ناخواستهاي است كه عذاب وجدانش گريبان همه را گرفته، حتي آن توريست موزرد و چشم آبي ...
در مسير زاينده رود؛ ناپختگي لهجه اصفهاني
در مسير زاينده رود؛ ناپختگي لهجه اصفهاني-در اين بين نيز سريال در مسير زاينده رود به دليل بهره گيري از لهجه اصفهاني که از زير مجموعه هاي گويش فلات مرکزي ايران ...
در مسير زاينده رود؛ ناپختگي لهجه اصفهاني-در اين بين نيز سريال در مسير زاينده رود به دليل بهره گيري از لهجه اصفهاني که از زير مجموعه هاي گويش فلات مرکزي ايران ...
نگاهي جامعهشناسانه به سريال در مسير زايندهرود
نگاهي جامعهشناسانه به سريال در مسير زايندهرود-در مسير باتلاق گاو خوني جام جم ... ملي ميزنم و عكسش رو به همه نشون ميدم» در زماني كه پاي مرگ و زندگي او در ميان است نيز ...
نگاهي جامعهشناسانه به سريال در مسير زايندهرود-در مسير باتلاق گاو خوني جام جم ... ملي ميزنم و عكسش رو به همه نشون ميدم» در زماني كه پاي مرگ و زندگي او در ميان است نيز ...
افطاري با طعم سريال هاي تلويزيون
در مسير زاينده رود سريالي كه پيش از پخش بخاطر حضور چند چهره فوتباليست مورد ... با اينكه مرگ واقعيت زندگي هر انساني است اما توجه هرسه سريال به اين مقوله در ماه ...
در مسير زاينده رود سريالي كه پيش از پخش بخاطر حضور چند چهره فوتباليست مورد ... با اينكه مرگ واقعيت زندگي هر انساني است اما توجه هرسه سريال به اين مقوله در ماه ...
5 سريال بر سر سفره رمضان
حضور فوتباليستها در سريال در مسير زاينده رود تاكنون تصويربرداري 80 ... داستان اين سريال مربوط به يك فوتباليست است كه در سانحه رانندگي موجب مرگ يك مرد ميشود. ... اين سريال به زندگي مردي متمول به نام حاج فتاح ميپردازد كه در ابتداي ماه مبارك ...
حضور فوتباليستها در سريال در مسير زاينده رود تاكنون تصويربرداري 80 ... داستان اين سريال مربوط به يك فوتباليست است كه در سانحه رانندگي موجب مرگ يك مرد ميشود. ... اين سريال به زندگي مردي متمول به نام حاج فتاح ميپردازد كه در ابتداي ماه مبارك ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها