محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830324402
جريان مارکسيستي
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جريان مارکسيستي مارکسيسم از مکاتبي است که در دوره ي معاصر، فضاي سياسي ايران را متأثر ساخته است. اين جريان نيز همچون جريان سلطنت طلب از حمايت بيگانگان برخوردار بوده است.بيشترين تأثير مارکسيست ها در عصر اشغال ايران پس از جنگ جهاني دوم بود. در اين زمان آنان با حمايت دولت شوروي فعاليت هاي خود را گستراندند و با شعار خدمت به خلق، با بيگانگان متحد شدند و دست دشمنان ملت ايران را فشردند. 1- تعريف جريان مارکسيستي، از نظر ايدئولوژيک در افکار کارل مارکس و فريدريش انگلس آلماني ريشه دارد. اين جريان با حمايت از کارگران، به هيچ روي نظام سرمايه داري را برنمي تابد و بر بنيان ماديگرايي و الحاد استوار شده است. جريان مارکسيستي پس از ورود به ايران همزمان با انقلاب مشروطه تحت عنوان دو شاخه ي چپ قديم و چپ جديد مارکسيستي با تأسيس احزاب و سازمان هاي خاص خود، در تحولات سياسي اجتماعي ايران به ويژه پس از شهريور 1320 ش. نقش پيدا کرد. مي توان گفت که هدف اين جريان افکار مارکسيستي و استقرار رژيم سوسياليستي در ايران بوده است. 2- تاريخچه خاستگاه جريان مارکسيستي اروپاي غربي به ويژه آلمان و انگليس است. مارکسيسم در واکنش به ستمگري هاي نظام سرمايه داري و ليبراليزام کلاسيک حاکم بر قرن 19 اروپا پديد آمد. شکاف طبقاتي و فقر وحشتناک مردم، که پيامد ليبرال سرمايه داري کلاسيک بود، برخي را به اين نتيجه رساند که راه نجات مردم، نابودي نظام سرمايه داري است. اين کسان، که به راه حل هاي جمع گرايانه و توجه به کارگران و تهيدستان معتقد بودند، «سوسياليست» نام گرفتند. از مهم ترين انديشمندان سوسياليست، کارل مارکس آلماني است. او فرزند يک وکيل دعاوي يهودي الاصل و شاگرد هگل بود. مجموعه ي افکار مارکس را همفکر او انگلس، مارکسيسم ناميد. اين انديشه ها سپس به وسيله ي شاگردان آنها گسترش يافته، دچار انشعاب هاي فراوان به قرار زير گرديد: (1)1-2- مارکسيسم - لنينيسم اين شاخه را لنين رهبر انقلاب شوروي پديد آورد که برخلاف مارکس براي ايجاد انقلاب سوسياليستي منتظر تاريخ نماند، بلکه به توطئه گري و تصرف قدرت سياسي از طريق ايجاد حزب اعتقاد داشت. 2-2- مارکسيسم - مائوئيسم به افکار مائو تسه تونگ رهبر حزب کمونيست چين اطلاق مي شود. مائو با توجه به جامعه ي چين به جاي تکيه بر طبقه ي پرولتاريا يا کارگر صنعتي - که مورد توجه مارکس بود - به طبقه ي دهقان توجه داشت. مارکس دهقانان را ارتجاعي مي دانست، اما مائو آنها را انقلابي مي انگاشت. «مائوئيسم» به عنوان «مارکسيسم چيني» نيز معروف است. 3-2 - چپ نو جرياني بود که در دهه 1970 م. در اروپاي غربي، آمريکا ي شمالي، برخي کشورهاي آمريکا ي لاتين و آسيايي از جمله ايران در بين دانشجويان و روشنفکران هواخواهاني پيدا کرد. چپ نو واکنشي بود در قبال سر سپردگي و وابستگي احزاب کمونيستي قديمي يا چپ قديم به روسيه، اين جريان گرچه با فساد دنياي سرمايه داري مخالف بود. اما به دليل گرايش ضد شوروي مورد توجه سازمان هاي اطلاعاتي غرب قرار گرفت.4-2- اروکمونيزم يا کمونيزم اروپايي سانياگو کاريلو دبير کل حزب کمونيست اسپانيا در دهه 1970 -1980م. جرياني را بنيان نهاد که هدف آن استقلال از رهبري مسکو، کنار گذاشتن تز ديکتاتوري پرولتاريا و نظام تک حزبي سوسياليستي بود. هواخواهان اين جريان، به انقلاب سوسياليستي نيز معتقد نبودند و مشارکت در نظام دموکراسي چند حزبي غربي را پذيرفته بودند و به جاي انقلاب به رفرم اعتقاد داشتند. 5-2- گورباچفيسم واپسين و مهم ترين ضربه بر بنياد مارکسيسم را بايد از آن جرياني دانست که ميخائيل گورباچف بنيان نهاد. او بر مارکسيسم خط بطلان کشيد و سياست هايش را تحت عنوان «جزم انديشي و ذهني گرايي» محکوم کرد. گورباچف با اعلام سياست گلاس نوست (2)، واژه اي روسي به معناي فضاي باز سياسي و پرسترويکا (3) به معناي بازسازي اقتصادي، کوشيد تا از فروپاشي شوروي جلوگيري کند؛ اما نتوانست و اتحاد جماهير شوروي پس از هفتاد سال حاکميت کمونيسم فرو پاشيد. امام خميني (ره) پيش از آن، در نامه اي به گورباچف، شکست مارکسيسم را نويد داده و با بيان اينکه مشکل اصلي کشور شما مالکيت، اقتصاد و آزادي نيست، بلکه عدم اعتقاد به خدا است، او را از پناه بردن به دنياي غرب بر حذر داشته بود. با اين حال، گورباچف نتوانست معناي ژرف اين پيام را دريابد. امام خميني (ره) با بيان مشکلات بنيادين مارکسيسم پيش بيني کرده بود:بر همه روشن است که از اين پس کمونيسم را بايد در موزه هاي تاريخ سياسي جهان جستجو کرد؛ چراکه مارکسيسم جواب گوي هيچ نيازي از نيازهاي واقعي انسان نيست؛ چرا که مکتبي است مادي و با ماديت نمي توان بشريت را از بحران عدم اعتقاد به معنويت که اساسي ترين درد جامعه ي بشري در غرب و شرق است، به درآورد. (4)مارکسيسم به عنوان يک مکتب فکري اروپا را تحت تأثير قرار داد، اما در آنجا محصور نماند و ديگر کشورها از جمله ايران نيز در تأثير خويش گرفت، انديشه هاي مارکسيستي نخستين بار همزمان با انقلاب مشروطه پا به ايران نهاد. از اين پس جريان مارکسيستي در شاخه ي چپ قديم سه دوره را در ايران پشت سرگذاشت: (5)1- دوره ي سوسيال دموکراسي انقلابي؛ 2- دوره ي حزب کمونيست ايران؛ 3- دوره ي حزب توده ي ايران. دوره ي نخست با انقلاب مشروطه آغاز شد و تا روي کار آمدن رضاخان ادامه داشت.اين افکار از طريق کارگران ايراني که به روسيه مي رفتند و دانشجوياني که در اروپا درس مي خواندند، به ايران وارد شد. در اين دوره مارکسيست ها خود را «سوسيال - دموکرات» مي ناميدند. دوره ي دوم از روي کار آمدن رضا خان در 1299ش. (کودتاي سوم اسفند) آغاز گشت و تا سقوط حکومت او در شهريور 1320 ش. ادامه داشت. در اين دوره مارکسيست ها حزب کمونيست را در باکو بنيان نهادند که ادامه ي افکار سوسيال دموکرات ها بود. نخست، نام آن را «حزب عدالت» گذاشتند و سپس در کنگره ي انزلي حزب خود را «حزب کمونيست» ناميدند. (6)خيانت بزرگ حزب کمونيست در اين دوره حمايت از رضا شاه و خنجر زدن از پشت به نهضت جنگل به رهبري روحاني آزاده ميرزاکوچک خان بود که براي دفاع از مملکت اسلامي براساس شرع به مقابله با اشغالگران برخاسته بود. البته رضا شاه به دليل خصلت ديکتاتوري اش تحمل هيچ حزبي را نداشت و از اين رو، کمونيست ها را نيز سرکوب و زنداني کرد. با سقوط رضا شاه در شهريور1320 ش. کمونيست هاي زنداني آزاد شدند و باتوجه به اين تجربه که جامعه ي ايران زمينه ي پذيرش افکار الحادي کمونيستي را ندارد، حزب جديدي با عنوان «حزب توده ي ايران» تشکيل دادند. توده اي ها در شرايط اشغال کشور به دست شوروي، انگليس و آمريکا، تحت حمايت دولت الحادي شوروي، توانستند هشت نماينده به مجلس بفرستند و از دولت هاي جدايي طلب آذربايجان و کردستان حمايت کنند. رويارويي با نهضت ملي شدن نفت و دفاع از واگذاري امتياز نفت شمال به شوروي بخش هاي ديگري از کارنامه ي سياه چپ قديم در اين دوران است. با کودتاي 28 مرداد 1332ش. توده اي ها نيز همچون ديگر جريان ها سرکوب شدند. در شرايط خفقان پس از کودتا، شماري از جوانان حزب توده، که از وابستگي حزب به شوروي و پيروي از اجانب و اتخاذ مشي مسالمت آميز در قبال استبداد محمدرضا شاهي ناخشنود بودند، جنگ چريکي و مشي مسلحانه را پيش گرفته و سازمان فداييان خلق را پديد آوردند. اين گروه و گروه هاي ديگري که با همين تفکر و برنامه پس از اين تاريخ اعلام موجوديت کردند، با عنوان «چپ جديد» شهرت يافتند. حزب توده پس از پيروزي انقلاب اسلامي دوباره جان گرفت، اما در سال 1362ش. به دنبال اقدام به براندازي نظام مقدس جمهوري اسلامي، فعاليت هاي آن غير قانوني اعلام شد و حزب منحل گرديد. سرانجام، فروپاشي شوروي ضربه ي نهايي را بر بنياد حزب توده وارد ساخت. باقيمانده جريان مارکسيستي در دو شاخه ي چپ قديم و جديد هم اينک در خارج از کشور فعاليت هاي کمرنگي عليه انقلاب و نظام جمهوري اسلامي انجام مي دهند.3- مباني فکري مباني فکري جريان مارکسيستي به گونه ي خلاصه به قرار زير است:(7)1-3- ماترياليسم ديالکتيک: ماترياليسم يا مادي گرايي اساس تفکر اين جريان به شمار مي رود. بنابر اين مبنا، خداوند، عالم غيب، ماوراء الطبيعه و امور معنوي نفي مي شود و اصالت از آن ماده است. (8)2-3- نفي خداوند، دين و مذهب: از نظرگاه جريان مارکسيستي جهان آفرينش را خدايي نيست و دين و مذهب امري موهوم و عامل تخدير جوامع است که آنها را به پذيرش ظلم و سکوت در برابر ظالمان وا مي دارد. 3-3- زندگي اشتراکي و نفي خانواده: مارکيسست ها اصيل ترين بناي اجتماعي را نفي مي کنند و بر زندگي اشتراکي پاي مي فشارند. 4-3- نفي مالکيت خصوصي: جريان مارکيسستي مالکيت خصوصي را عامل استثمار جامعه مي داند و با آن به ستيزه بر مي خيزد و در مقابل، بر مالکيت دولتي و اشتراکي تأکيد دارد. (9)5-3- زير بنا بودن اقتصاد: از مباني فکري جريان مارکسيستي اين است که، اقتصاد را زير بناي جامعه و حکومت مي شمارد و دين، سياست، حقوق، اخلاق و... را رو بناي آن مي پندارد. طبق نظر مارکسيست ها، اقتصاد جامعه است که نوع فرهنگ، سياست، اخلاق و... را تعيين مي کند. 6-3- تضاد طبقاتي: مارکسيست ها معتقدند که در هر جامعه اي دو طبقه وجود دارد؛ يکي طبقه ي کوچک که صاحب ابزار توليد و مالکيت است و بر جامعه حکم مي راند و ديگري طبقه ي اکثريت که فاقد ابزار توليد و مالکيت است و براي طبقه ي حاکم کار مي کنند. اين دو طبقه همواره در طول تاريخ با يکديگر جنگيده اند. 7-3- ماترياليسم تاريخي: مادي گرايي تاريخي به اين معناست که تاريخ از يک حرکت جبري برخوردار است و همه ي جوامع، ناچارند مسير زير را سپري کنند:شروع: کمون اوليه، برده برداري، فئوداليته، سرمايه داري، سوسياليزم، کمونيزم، پايان مارکسيست ها با اصالت دادن به ماده و مادي گرايي آسيبي جبران ناپذير بر پيروان خود وارد ساخته اند؛ زيرا آنها را از عامل بسيار مهم حيات بشري يعني معنويت محروم کرده و از کمال راستين باز داشته اند. عقل و فطرت انسان ها بر وجود خداوند گواهي مي دهد. انکار خالق هستي جز بر اثر جهالت، عناد و کوردلي نيست. چه کسي مي تواند اين همه آثار خلقت را ببيند و به خالق هستي ايمان نياورد؟ انکار معنويت پي آمدهاي زيانبار و وحشتناکي در پي دارد که سرانجام جامعه کمونيستي شوروي را با فروپاشي رو به رو ساخت. جوامع غربي نيز هر چند به وجود خداوند معتقدند، اما رويکرد مادي و دوري آنها از خدا، بحران هايي سخت و جانکاه بر ايشان به ارمغان آورده است؛ بحران هايي همچون از هم گسستگي خانواده ها، جنايت، فساد، افسردگي روحي و... .وقتي احساس مالکيت امري فطري است و حتي کودکان بي آنکه از کسي بياموزند، به مالکيت علاقمندند، نفي آن جز مبارزه با خواست فطري بشر و بي انگيزه کردن او براي پيشرفت، حاصلي ندارد.زندگي اشتراکي نيز تباهي و نيستي بشر را در پي دارد و نيازي به باز نمودن دلايل آن نيست. زير بنا دانستن اقتصاد نيز از خطاهاي ديگر مارکسيسم است. آري، اقتصاد در زندگي بشر بسيار مهم است، اما به عنوان زير بنا نمي تواند مطرح باشد. اگر بخواهيم عاملي را زير بنا بدانيم، آن عامل، انديشه است نه اقتصاد. وجود دو طبقه در همه ي جوامع نيز امري مردود است. در بسياري جوامع طبقات بينابيني و متوسط وجود دارد. البته مي توان گفت، در هر جامعه اي دو جريان حق و باطل وجود دارد، اما اين متأثر از ويژگي هاي فکري و اخلاقي است و چنين نيست که هر کس ثروت بيشتري دارد، بر باطل است؛ چنان که کسي را که تهيدست است نمي توان حتما بر حق دانست. هر کس از انديشه ي الهي و تقواي عملي برخوردار است، در جريان حق است؛ چه صاحب ابزار توليد و ثروت باشد و چه فقير باشد و کسي نيز که ايمان و عمل صالح ندارد، فقير يا ثروتمند، در جريان باطل جاي مي گيرد. ماترياليسم تاريخي و نگاه جبري به تاريخ نيز امري موهوم است؛ زيرا در عمل فرمول مارکسيست ها در بسياري از جوامع تحقق نيافته است. شگفت تر از همه ي اصول مارکسيستي، افيون دانستن دين است. دين دروغين ممکن است چنين نقشي داشته باشد، اما نمي توان اين حکم را به دين راستين تعميم داد. دين راستين، يعني اسلام و مذهب ناب يعني تشيع، نه تنها عامل سکون و توجيه گر ظلم نبوده، بلکه همواره در طول تاريخ در مقابل ظلم و بي عدالتي ايستاده است. انقلاب هاي عظيم انبياي الهي و به ويژه رسول گرامي اسلام عليه ستم و ستمگران گواهي است بر اين حقيقت. نهضت هاي بزرگ امامان معصوم به ويژه امام حسين (ع) و رهبري قيام ها و جنبش هاي ضد استبدادي به وسيله ي علماي بزرگ شيعه در ايران و جهان اسلام و سرانجام، انقلاب اسلامي ايران خط بطلاني است بر چنين افکار و موهوماتي.4- احزاب و گروه هاي مارکسيست چنان که گذشت، احزاب و گروه هاي مارکسيستي در دو شاخه ي چپ قديم و چپ جديد جاي مي گيرند. از آنجا که درباره ي تشکل هاي چپ قديم در عنوان تاريخچه به قدر کافي سخن گفتيم، اينک تنها از گروه هاي مهم چپ جديد سخن خواهيم گفت. 1-4- سازمان فداييان خلق ايران (چريک هاي فدايي خلق) تمايز عمده ي چپ نو از چپ قديم در چگونگي مبارزه است. چپ نو بر مبارزه ي مسالحانه و چپ قديم بر مبارزه ي مسالمت آميز پاي مي فشرد. براين اساس، سازمان چريک هاي فدايي خلق، از مهم ترين گروه هاي چپ نو محسوب مي شود. اين سازمان از پيوند دو گروه بيژن جزني از يک سو و مسعود احمدزاده و اميرپرويز پويان از سوي ديگر پديد آمد. آنان با اتخاذ مشي چريکي، چند حمله ي مسلحانه، از جمله حمله به ژاندارمري سياهکل در 1349ش. و کلانتري قلهک را سامان دادند، اما هفده نفر از اعضا دستگير و سيزده تن اعدام شدند. باقيمانده ي گروه در سال 1350 با هم ادغام و سازمان چريک هاي فدايي خلق را تشکيل دادند. (10)پس از پيروزي انقلاب سازمان به علت يأس از ايجاد حکومت کمونيستي در ايران، اختلافات شديد درون گروهي بر سر استراتژي مبارزه با نظام جمهوري اسلامي و بي نتيجه ماندن مبارزه ي مسلحانه دچار انشعاب اکثريت و اقليت شد. اکثريت به حزب توده نزديک شد و پس از اقدام عليه نظام جمهوري اسلامي، به سرنوشت آنان دچار گشت. اقليت نيز بر رويارويي مسلحانه با نظام جمهوري اسلامي پاي مي فشرد که نتيجه اي از آن نگرفت. پايايي و مانايي نظام جمهوري اسلامي ايران و فروپاشي شوروي اين گروه را همچون ديگر گروه هاي مارکسيستي دچار استيصال کرد و سرانجام اعضاي سازمان چاره اي جز گريختن به خارج در پيش نديدند.2-4- سازمان پيکار در راه آزادي طبقه ي کارگر اين گروه پس از پيروزي انقلاب از افراد انشعابي سازمان مجاهدين خلق (منافقين) پس از تغيير مواضع ايدئولوژيک و پذيرفتن مارکسيسم با همراهي گروه هاي مائوئيستي تشکيل شد و با اقدامات مسلحانه ي ناچيز خود با مبارزه با نظام جمهوري اسلامي پرداخت، اما جز شکست نتيجه اي نگرفت. 3-4- حزب دموکرات کردستان ايران اين حزب در سال 1324ش. هنگام اشغال ايران به دست متفقين، با حمايت مستقيم دولت شوروي بنيان نهاده شد. رهبري حزب را قاضي محمد حضيري بر عهده داشت. حزب افزون بر گرايش هاي سوسياليستي، از گرايش ناسيوناليسم قومي نيز برخوردار بود. اعضاي حزب با پشتيباني شوروي دولت خودمختار کردستان را به مرکزيت مهاباد پديد آوردند که يازده ماه بيشتر دوام نيافت و قاضي محمد اعدام شد. همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي اين حزب فعال شد و با سوء استفاده از ضعف دولت موقت بازرگان با تصرف برخي پادگان ها و غارت سلاح موقعيت خود را در بخش هايي از کردستان تحکيم بخشيد. رهبري حزب پس از انقلاب با عبدالرحمن قاسملو بود که در سال 1368 در وين (اطريش) به قتل رسيد. اين حزب نيز در کارنامه ي خود مزدوري و وابستگي به شوروي، اقدامات جدايي طلبانه تحت عنوان خود مختاري کردستان و همکاري با دولت بعثي عراق و آمريکا عليه منافع ملي و نظام جمهوري اسلامي به ثبت رسانده است و هنوز هم کما بيش به فعاليت هاي تخريبي خود ادامه مي دهد. (11)4-4- کومله اين گروه در منطقه کردستان فعال بوده است. اعضاي حزب مدعي اند که به سال 1348 آن را بنيان نهاده اند، اما در سال 1357 با شعار دفاع از دهقانان اعلام موجوديت کرده اند، کومله علاوه بر گرايش هاي مارکسيستي مائوئيستي، از ناسيوناليزم کرد دفاع مي کند و کارنامه اش در باب منافع ملي همچون حزب دموکرات سياه است. اين گروه با حمايت دولت بعثي عراق و سلاح هايي که از پادگان هاي منطقه غارت کرده بود، به جنگ مسلحانه عليه جمهوري اسلامي پرداخت. اما با گسترش اقتدار دولت جمهوري اسلامي در معرض انحلال و اضمحلال قرار گرفت. واپسين سخن اين که جريان مارکسيستي به دليل وابستگي به دولت شوروي، فقدان درک درست از بافت ايدئولوژيک مردم ايران و دست زدن به اقدامات غير عقلايي، عجولانه و عاطفي همچون مبارزه ي مسلحانه بدون ارزيابي و سنجش امکانات هيچ گاه نتوانست در بين توده هاي مردم جايگاهي پيدا کند و به دليل همين فقدان پايگاه مردمي به همکاري با بيگانگان پرداخته و در نتيجه به کشور خيانت کرده اند.پي نوشت : 1. نک: مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي، سياست و سازمان حزب توده، ج 1، ص 17- 33.2. GIasnost.3. perestroika.4. امام خميني (ره)، آواي توحيد، نامه ي امام خميني به گورباچف، با شرح آيت الله جوادي آملي (حامل نامه) ص 9 - 10.5. نک: مقدمه ي احسان طبري بر کتاب «شمه اي در باره ي تاريخ جنبش کارگري ايران، نوشته ي عبدالصمد کامبخش، ص 7.6. نک: احسان طبري، کژ راهه، خاطراتي از حزب توده، ص 16.7. براي اطلاع بيشتر نک: عبدالرسول بيات و همکاران، فرهنگ واژه ها، ص 480 - 498؛ حسين بشيريه، تاريخ انديشه ي سياسي در قرن بيستم، ج 1، مارکسيسم. 8. غلامرضا علي بابايي، فرهنگ علوم سياسي، ج 1، ص 699 - 700.9. نک: ژان ژاک، شواليه، آثار بزرگ سياسي از ماکياولي تا هيتلر، ترجمه لي لا سازگار، ص 289 - 294.10. نک: سرهنگ غلامرضا نجاتي، تاريخ سياسي بيست و پنج ساله ي ايران، ج 1، ص 380 - 386.11. نک: پيشين، سياست و سازمان حزب توده، ج 1، ص 362 - 367.منبع:کتاب جريان شناسي سياسي ايران معاصر/س
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 5388]
صفحات پیشنهادی
جريان مارکسيستي
جريان مارکسيستي مارکسيسم از مکاتبي است که در دوره ي معاصر، فضاي سياسي ايران را متأثر ساخته است. اين جريان نيز همچون جريان سلطنت طلب از حمايت بيگانگان ...
جريان مارکسيستي مارکسيسم از مکاتبي است که در دوره ي معاصر، فضاي سياسي ايران را متأثر ساخته است. اين جريان نيز همچون جريان سلطنت طلب از حمايت بيگانگان ...
فلسفه اخلاق مارکسيسم ايراني و ملاحظاتي انتقادي درباره آن(1)
مقدمه از زمان طرح آشکار انديشه هاي مارکسيستي در ايران، بيش از هفتاد سال مي گذرد.(1) جريان تفکر مارکسيستي در ايران يکي از جريان هاي پرنفوذ، هم از نظر کمي و هم از ...
مقدمه از زمان طرح آشکار انديشه هاي مارکسيستي در ايران، بيش از هفتاد سال مي گذرد.(1) جريان تفکر مارکسيستي در ايران يکي از جريان هاي پرنفوذ، هم از نظر کمي و هم از ...
معاون اول قوه قضائيه:شهيد لاجوردي، جريان نفاق با پوسته اسلامي ...
معاون اول قوه قضائيه:شهيد لاجوردي، جريان نفاق با پوسته اسلامي را خوب ميشناخت گروه سياسي: شهيد لاجوردي، از جريان نفاق مطلع بود و جريان ماركسيستي كه با يك ...
معاون اول قوه قضائيه:شهيد لاجوردي، جريان نفاق با پوسته اسلامي را خوب ميشناخت گروه سياسي: شهيد لاجوردي، از جريان نفاق مطلع بود و جريان ماركسيستي كه با يك ...
جريان ملي گرا
گرايش هاي ليبرال؛ مارکسيستي و اسلامي، از جمله اين شئون است؛ اما آنچه روشن است منشأ غربي اين جريان است. در همه گرايش هاي ملي گرايانه، اصالت با مليت و کشور است ...
گرايش هاي ليبرال؛ مارکسيستي و اسلامي، از جمله اين شئون است؛ اما آنچه روشن است منشأ غربي اين جريان است. در همه گرايش هاي ملي گرايانه، اصالت با مليت و کشور است ...
جريان روشنفکري در ايران
4- جريان روشنفکري الحادي: اين جريان به صورت بنيادي با دين و باورهاي مذهبي در ستيز است و بيشتر از تفکرات سوسياليستي يا مارکسيستي برخوردار است.
4- جريان روشنفکري الحادي: اين جريان به صورت بنيادي با دين و باورهاي مذهبي در ستيز است و بيشتر از تفکرات سوسياليستي يا مارکسيستي برخوردار است.
جريان چپ در ايران در زمانه بررسي شد
جريان چپ در ايران در زمانه بررسي شد هفتاد و يكمين شماره ماهنامه زمانه با موضوع بررسي جريان چپ در ايران منتشر شد. به گزارش خبرگزاري مهر، نگاهي به ماركسيسم ايراني ...
جريان چپ در ايران در زمانه بررسي شد هفتاد و يكمين شماره ماهنامه زمانه با موضوع بررسي جريان چپ در ايران منتشر شد. به گزارش خبرگزاري مهر، نگاهي به ماركسيسم ايراني ...
- چگونه فتنه و جريان انحرافي به يك نقطه رسيدند؟
كمونيستها و سوسياليستهاي آن روز كه ماركسيسم را به عنوان علم مبارزه ميشناختند به عنوان جريان تراز و جريان روشنفكري معرفي شده و هركس كه اين مسأله را نميپذيرفت ...
كمونيستها و سوسياليستهاي آن روز كه ماركسيسم را به عنوان علم مبارزه ميشناختند به عنوان جريان تراز و جريان روشنفكري معرفي شده و هركس كه اين مسأله را نميپذيرفت ...
رئيسي:شهيد لاجوردي جريان نفاق را ميشناخت
24 آگوست 2008 – رئيسي:شهيد لاجوردي جريان نفاق را ميشناخت ابراهيم رييسي با بيان اينكه ... كهاين شهيد بزرگوار، جريان ماركسيستي را كه براي فريب جوانان پوسته ...
24 آگوست 2008 – رئيسي:شهيد لاجوردي جريان نفاق را ميشناخت ابراهيم رييسي با بيان اينكه ... كهاين شهيد بزرگوار، جريان ماركسيستي را كه براي فريب جوانان پوسته ...
كتاب انديشه - جريان شناسي چپ در ايران
در فصل نخست به كاركردها، انديشهها و نظريههاي ماركسيستي و جريان چپ به لحاظ نظري و مشي عملي و بروز و ظهور آنها در قالب احزاب و گروههاي سياسي پرداخته شده است.
در فصل نخست به كاركردها، انديشهها و نظريههاي ماركسيستي و جريان چپ به لحاظ نظري و مشي عملي و بروز و ظهور آنها در قالب احزاب و گروههاي سياسي پرداخته شده است.
جريان شناسي گروه هاي منحرف فکري انقلاب اسلامي
جريان شناسي گروه هاي منحرف فکري انقلاب اسلامي نویسنده: آيت الله محمدتقي مصباح ... جريانات مارکسيستي بعد از شهريور 1320 دولت قوي اي در ايران وجود نداشت.
جريان شناسي گروه هاي منحرف فکري انقلاب اسلامي نویسنده: آيت الله محمدتقي مصباح ... جريانات مارکسيستي بعد از شهريور 1320 دولت قوي اي در ايران وجود نداشت.
-
گوناگون
پربازدیدترینها