تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 28 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806852081




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزينه هاي راهبردي در بيانيه تهران


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزينه هاي راهبردي در بيانيه تهران مجموعه اين اتفاقات باعث شد غرب احساس كند دچار نوعي عقب ماندگي استراتژيك شده است. ايران دائما گزينه هاي جديدي را به سبد خود اضافه مي كرد در حالي كه غربي ها در كارآمد كردن همان يك گزينه مورد ادعاي خود يعني تحريم درمانده بودند. کیهان در ستون يادداشت روز امروز خود نوشت: واكنش آمريكا به بيانيه تهران و توزيع فوري پيش نويس قطعنامه چهارم تحريم ها در ميان اعضاي شوراي امنيت، در واقع كمي غير منتظره بود؛ نه به اين دليل كه كسي در تهران تصور مي كرد آمريكايي ها دست از كينه توزي عليه ايران بردارند بلكه از اين رو كه حقيقتا هيچ كس فكر نمي كرد دولتمردان آمريكا تا اين حد بي خرد و ناتوان از تشخيص سود و زيان خود باشند.ايده مبادله بيش از يك سال قبل، زماني روي ميز مذاكرات گذاشته شد كه آمريكايي ها متوجه شدند هدف گذاري تعليق غير منطقي و دست نايافتني است و اصرار بر آن جز ريخته شدن هر چه بيشتر آبروي آنها حاصلي نخواهد داشت. درك اين موضوع كه آمريكايي ها به دليل مواجه شدن با« بحران گزينه» در مقابل ايران (ناكارآمد شدن گزينه هاي قبلي و ناتواني از ايجاد گزينه هاي جديد) مايل به يافتن راهي براي خروج آبرومند از بحران تقابل با ايران هستند، هرگز براي ايران دشوار نبوده است. سال هاست كه رسانه ها و تحليلگران آمريكايي تاكيد مي كنند اساسا هيچ روش كارآمدي براي متوقف كردن ايران وجود ندارد و دولت آمريكا بايد همان سياستي را در مقابل ايران در پيش بگيرد كه در دهه 80 در مقابل چين در پيش گرفت، يعني پذيرش موجوديت و قدرت آن و بعد تلاش براي يافتن راه هايي براي تعامل با آن كه حتي المقدور بر منافع مشترك تاكيد مي كند و از نقاط رويارويي فاصله مي گيرد.مقام هاي رسمي دولت آمريكا هم مدتي است -اگرچه با فاصله نسبت به جامعه رسانه اي و تحليلي- دقيقا همين رويكرد را در پيش گرفته اند. مهم ترين نمونه از اين دست نامه اي است كه رابرت گيتس در ژانويه 2010 به تيم امنيت ملي اوباما نوشت و در آن درخواست كرد فكري براي سبد خالي گزينه هاي آمريكا در مقابل ايران بكنند. تا آنجا كه مربوط به خالي بودن دست آمريكا در مقابل ايران مي شود، رابرت گيتس شايد صريح ترين مقام آمريكايي است. اين استدلال كه حمله نظامي فقط مي تواند برنامه ايران را براي مدت كمي به تاخير بيندازد ولي هرگز قادر به متوقف كردن آن براي هميشه نخواهد بود اساسا متعلق به اوست.در مورد تحريم ها هم اگرچه آمريكايي ها فكر مي كنند اعمال تحريم هاي «سنگين همراه با اجماع جهاني در زماني طولاني» ممكن است بتواند نهايتا روي ايران تاثير بگذارد ولي در حال حاضر حتي يك نفر هم در هيئت حاكمه آمريكا نيست كه عقيده داشته باشد قطعنامه چهارم تاثيري فوري بر ايران خواهد گذاشت و بلكه برعكس يك اليت قدرتمند وجود دارد كه مي گويد اگر ايران تصميم بگيرد به قطعنامه جديد پاسخ حقوقي يا فني بدهد، ممكن است ديگر هيچ چيز براي آمريكا باقي نماند چون پاسخ حقوقي بعدي به معناي ايجاد صدمه اساسي در همكاري ايران با آژانس و طبعا كور شدن چشم هاي غرب در ايران و پاسخ فني به معناي يك جهش عميق در برنامه غني سازي 20درصدي ايران خواهد بود و اينها كابوسي است كه توهمات آمريكا در مورد تاثير قطعنامه ها بر ايران را نابود خواهد كرد.دقيقا بر اساس همين مباني يعني علم به نياز شديد آمريكا به خروج از بحران با حداقل آبروريزي بود كه ايران گزينه مبادله را هرگز رد نكرد و فقط اعلام كرد بايد تضمين هايي عيني در دست داشته باشد كه مطمئن شود در ازاي موادي كه خارج مي شود، سوخت 20 درصد وارد ايران خواهد شد. آمريكايي ها البته هرگز نخواستند تضمين هاي مورد نظر ايران را تامين كنند و حتي پس از مذاكرات وين اعلام كردند ديگر هيچ مذاكره فني با ايران نخواهند كرد (و جالب است كه حالا ايران را متهم به بي علاقگي به مذاكرات مي كنند!) با اين وجود، حتي وقتي آمريكايي ها مذاكرات تحريم را آغاز كردند ايران ايده مبادله را از روي ميز برنداشت چرا كه تصور مي كرد در اينكه اين راه باز بماند نهايتا اشكالي نيست. در كنار اين، ايران يك سلسله اقدامات استراتژيك انجام داد كه مباني بازي را به طور كامل تغيير داد.فهرست اين اقدامات چنين است: 1- ايران مطابق برنامه خود به توليد اورانيوم كم غني شده ادامه داد و ميزان ذخاير خود را از 2000 كيلوگرم فراتر برد. اين امر نهايتا ايران را در موقعيتي قرار داد كه خطر استراتژيك تهي شدن انبار ذخيره مواد هسته اي خود را -يعني همان چيزي كه غربي ها در پي آن بودند- براي هميشه از بين ببرد. 2- ايران با اعلام تاسيسات فردو و بعد اعلام برنامه خود در مورد ساخت 10 تاسيسات جديد غني سازي (در پاسخ به قطعنامه شوراي حكام) عملا وضعيتي بوجود آورد كه موضوع نطنز از دستور مباحثات استراتژيك خارج شود. 3- ايران در گام بعدي غني سازي 20 درصد را آغاز كرد و ظرف يك روز از آبشار S8 در نطنز محصول گرفت. اين كار چند پيام كليدي داشت. اولا توجه به اين نكته بسيار مهم است كه ايران تنها زماني غني سازي 20 درصد را آغاز كرد كه غربي ها نتوانستند پيام اعلام بي علاقگي ايران به بالاتر بردن غني سازي از سطح 3.5 درصد را دريابند. ثانيا ايران در شرايطي غني سازي 20 درصد را شروع كرد كه قبل از آن تمام جهان اذعان كرده بود ايران اورانيوم 20 درصد غنا را جز براي مصارف صلح آميز در راكتور تهران براي چيز ديگري نمي خواهد. در واقع اين اولين بار بود كه غربي ها اسير حرف هاي خود شدند و نتوانستند ايران را به اقدامات غير صلح آميز متهم كنند. ثالثا- نكته ديگر اين است كه آغاز غني سازي 20 درصد باعث شد ايران تجربه فني را به دست بياورد كه شايد در شرايط عادي هرگز توجيهي براي كسب آن نداشت. در واقع اگر غرب سوخت راكتور تهران را به ايران مي داد ايران هيچ وقت امكان اين تجربه فني را نمي يافت، تجربه اي كه اگر در آينده به هر دليل غني سازي 20 درصد در ايران متوقف شود هم براي ايران باقي خواهد ماند و ديگر قابل بازگشت به عقب نيست. غربي ها خود ضرب المثلي دارند كه مي گويند آدمي نمي تواند آنچه را كه مي داند نداند! رابعا و شايد مهم تر از همه اينها، ايران با آغاز غني سازي 20 درصد موضوع غني سازي 3.5 درصد را كاملا به حاشيه برد و آن را به يك گزينه غير قابل گفت وگو تبديل كرد.مجموعه اين اتفاقات باعث شد غرب احساس كند دچار نوعي عقب ماندگي استراتژيك شده است. ايران دائما گزينه هاي جديدي را به سبد خود اضافه مي كرد در حالي كه غربي ها در كارآمد كردن همان يك گزينه مورد ادعاي خود يعني تحريم درمانده بودند. فعال شدن تركيه و برزيل براي واسطه گري ميان ايران و گروه 6 علاوه بر انگيزه هاي اختصاصي كه خود آنها داشتند، محصول چراغ سبزي بود كه آمريكايي ها پس از مشاهده همين دورنماي تاريك مبارزه جويي با ايران به اين دو كشور نشان دادند. تركيه و برزيل در اصل 3 انگيزه بيشتر نداشته اند. اول اينكه مي خواستند گرهي كه آمريكا در پي باز كردن آن با دندان بود و نمي توانست، را با دست باز كنند و از اين طريق جايگاه بين المللي خود را ارتقا ببخشند. دوم، اين دو كشور مي دانستند كه هرگونه تحريم جديد در شوراي امنيت مي تواند به مبادلات اقتصادي وسيع آنها با ايران آسيب بزند (البته پيش نويس جديد نشان مي دهد كه اين تحليل درست نبوده است) و در نتيجه مي خواستند يك راه حل مذاكراتي ماقبل تحريم پيدا كنند و سوم، تركيه و برزيل به اين نكته واقف بودند كه گذشته ايران در پرونده هسته اي آينده آنهاست و غرب اگر اكنون از خاكريز ايران بگذرد رويه اي ايجاد خواهد كرد كه خيلي زود دامن آنكارا و برازيليا را هم مي گيرد. ايران علاوه بر اينكه از اين انگيزه ها آگاه بود، به دليل استراتژي مبنايي خود در سياست خارجي كه مي توان آن را «به هم ريختن نظم شمال محور در روابط بين الملل» خواند، به آنها اجازه رشد داد و در زماني كوتاه نتيجه اين تعامل در قالب بيانيه تهران ظاهر شد.بيانيه تهران براي طرف غربي حقيقتا غافلگير كننده بود. اين بيانيه دقيقا زماني در تهران امضا شد كه طرف هاي غربي خود را براي گرفتن قيافه حق به جانب در مقابل تركيه و برزيل و گفتن اين جمله كه «ديديد گفتيم با ايران نمي شود به نتيجه رسيد» آماده كرده بودند. حتي پيش از نشست تهران هم معلوم بود كه غربي ها باور نمي كردند در ايران اتفاق غير منتظره اي رخ بدهد. ديميتري مدودف رئيس جمهور روسيه روز 26 ارديبهشت در مسكو به لولا داسيلوا گفت در تهران شانسي بيش از 30 درصد ندارد و چند روز قبل از او هم هيلاري كلينتون گفته بود امكان ندارد كه تلاش هاي تركيه و برزيل به نتيجه اي برسد.وقتي همه اين پيش بيني ها نادرست از آب درآمد واضح بود كه غربي ها دچار سرگيجه شده اند. در واقع، بيانيه تهران همه مباني اقدام آمريكا عليه ايران را فرو ريخت. اجازه بدهيد اين مباني را مرور كنيم: 1- آمريكايي ها هميشه مي گفتند ايران فقط بازي مي كند و هرگز تن به هيچ توافقي نخواهد داد. بيانيه تهران نشان داد ايران اتفاقا اهل توافق است به شرطي كه طرفي براي توافق وجود داشته باشد. 2- آمريكايي ها همواره تاكيد مي كردند برنامه هسته اي ايران يك تهديد است اما بيانيه تهران نشان داد ايران يك برنامه تجاري كاملا شفاف را تعقيب مي كند. 3- آمريكايي ها مي گفتند در مورد ايران اجماع وجود دارد اما بلافاصله پس از امضاي بيانيه تهران معلوم شد همه آن سيستم اجماعي كه آمريكايي ها ساخته بودند و هدف آن به قول خودشان فرستادن پيام يكپارچه جامعه بين المللي به ايران بود، تا چه حد شكننده است. و 4- آمريكايي ها همواره مي گفتند يافته شدن هرگونه راه حل براي مسائل مهم جهاني از جمله مسئله ايران بدون مشاركت آنها ممكن نيست. بيانيه تهران نشان داد كه اتفاقا آمريكا بخشي از مشكل است نه بخشي از راه حل و بلوك هاي جديدي شكل گرفته كه مي توانند براي مسائل مهم جهاني راه حل پيدا كنند بدون آنكه از آمريكا اجازه گرفته يا به خط قرمز هاي آن پاي بند باشند.شايد چيزي كه بيشتر از هر موضوع ديگري آمريكا را عصباني كرد متن بيانيه تهران بود كه كساني حتي در داخل ايران هم هنوز آن را به درستي نفهميده اند. ايران طبق بيانيه تهران حتي يك گرم اورانيوم از خاك خود خارج نمي كند مگر اينكه آمريكايي ها (و گروه وين) به طور مكتوب و رسمي كليه بندهاي بيانيه را بپذيرند. پذيرش كليه بندها دقيقا به اين معناست كه آمريكا بايد غني سازي در ايران را بدون اشاره به درصد بپذيرد (بند2)، براي ساخت نيروگاه و راكتورهاي تحقيقاتي در ايران وارد عمل شود (بند3)، همه تهديدهاي خودعليه ايران را متوقف كند (بند4)، هرگونه مذاكره ميان ايران و گروه 1+5 فقط بر مبناي مشتركات دوبسته پيشنهادي باشد (بند9) و نهايتا اذعان كند كه ايران هيچ عدم پاي بندي به NPT نداشته است (بند10). در كنار اينها بيانيه تهران هيچ الزامي براي توقف غني سازي 20 يا 5/3 درصد، ساخت تاسيسات جديد و ساخت و مونتاژ ماشين هاي جديد براي ايران ايجاد نمي كند. در واقع روشن بود كه آمريكايي ها با ديدن چنين متني شوكه خواهند شد، متني كه پيشنهاد آژانس را كاملا مراعات مي كند اما از هيچ كدام از حقوق و خطوط قرمز ايران به قدر ذره اي كوتاه نمي آيد.ارائه پيش نويس قطعنامه ششم عليه ايران پس از مواجهه با اين شوك، در واقع به اين معنا بود كه درست بودن همه استدلال هاي ايران ثابت شود. واكنش آمريكا نشان داد كه ايران در مورد همه چيز راست مي گفته است. از جمله ايران راست مي گفته كه آمريكايي ها با تركيه، برزيل و آژانس صادق نيستند و فقط مي خواهند آن را بازي بدهند، ايران راست مي گفته است كه قصد واقعي آمريكا مبادله نيست و آمريكا فقط توطئه اي براي تهي كردن انبار ذخيره مواد هسته اي ايران ترتيب داده است و ايران راست مي گفته است كه اوباما با بوش فرقي ندارد و فقط دروغگوي بهتري است. اينها مسائلي است كه اكنون ديگر نه فقط ايران بلكه كشورهايي مانند برزيل و تركيه -و بسياري كشورهاي ديگر كه فعلا ترجيح مي دهند صدايشان را بلند نكنند- آن را دريافته اند و تحت اين شرايط شايد آمريكا بتواند چند قطعنامه هم بدهد اما بايد مطمئن باشد ارزش اين قطعنامه ها براي كشورهاي جهان از حد ورق پاره هايي بي خاصيت فراتر نخواهد رفت.جالب است كه آمريكايي اخيرا چيزهايي در اين باره مي گويند كه ايران نشان داد از فشارها تاثير مي پذيرد و احتمالا به همين دليل هم هست كه بحث قطعنامه را جدي كرده اند تا شايد بتوانند به خيال خودشان ايران را وادار به امتيازدهي كنند. چيزي كه اين گمان را تقويت مي كند زنده شدن يكباره مرده ريگ تعليق توسط آمريكايي هاست و بيان جملاتي از اين دست كه قطعنامه صادر مي شود چون ايران در مذاكره با تركيه و برزيل تعليق را نپذيرفته است! جالب است كه آمريكايي ها تا همين هفته پيش مي گفتند تنها چيزي كه از ايران مي خواهند پذيرش مبادله در كشور ثالث است (نامه اوباما به اردوغان و داسيلوا همين را مي گويد) اما حالا مي گويند ايران چرا تعليق را نپذيرفته است؟! اين اظهارات نتيجه فعاليت همان دستگاه محاسباتي معيوبي است كه قبلا در باره آن سخن گفته ايم. اگر دستگاه محاسباتي آمريكا درست كار مي كرد طبعا آمريكايي ها بايد مي فهميدند كه بيانيه تهران سقف توافقي است كه مي توان كرد .با اين حال بايد گفت در واقع اين واكنش آمريكا در زماني بسيار خوب انجام شد چرا كه هنوز هيچ موادي از ايران خارج نشده است. حتي اگر قطعنامه اي صادر شود ايران به راحتي مي تواند در حالي كه تركيه، برزيل و بسياري كشورها را در كنار خود دارد گزينه مبادله را از روي ميز بردارد، با توجيه كامل غني سازي 20درصد و ساخت تاسيسات جديد را هم ادامه بدهد و در كنار همه اينها آمريكا را در جامعه جهاني بابت دروغگويي و خيانت پيشگي اش به چالش بكشد. فكر نمي كنم وضعيتي بهتر از اين وجود داشته باشد.برداشته شدن گزينه مبادله از روي ميز به معناي مسدود شدن تنها راه موجود پيش پاي آمريكاست. ايران علاقه اي به ايجاد اين بن بست نداشت و اراده خود را هم نشان داد. اگر آمريكايي ها واقعا مايل به دويدن در كوچه بن بست هستند، ايران بدش نمي آيد اندكي تفريح كند.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 236]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن