واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خاطرات شیرین مرحوم گل آقا درباره رهبرانقلاب
در هر حال مهم ترین هنر گل آقا آن بود كه در حساس ترین عرصه ها (كه به شمشیر دو لبه شبیه بود) فعالیت كرد و توفیق یافت رضایت حضرت امام و حضر ت آقا را جلب نمایند و از خط انقلاب منحرف نشود. روحش شاد. مرحوم صابری از یاران شهید رجایی بود كه بعد از شهادت ایشان نیز در كنار حضرت آیت الله خامنه ای به خدمت مشغول شد و در عین حال مجله "گل آقا " را نیز منتشر نمود.روابط طولانی وی با رهبر معظم انقلاب باعث ایجاد رابطه ای دوستانه و صمیمی بین او ومقام معظم رهبری شده بود، ولی در عین حال، مرحوم صابری، حضرت آقارا به عنوان رهبر، مقتدای مفترض الطاعه و ولی امر خود می شناخت.این رابطه عمیق بود كه موجب شد رهبر انقلاب در پیام تسلیتی كه به مناسبت در گذشت او صادر كردند، بنویسند: "این ضایعه ای در عرصه هنر و غم بزرگی برای دوستان و معاشران او و كسانی است كه با سلامت نفس و پاكدامنی سیاسی او آشنا بودند. او یار دیرین شهید رجایی و طرفدار وفادار همیشگی انقلاب و نظام اسلامی بود. هنر برجسته او در سال های دفاع مقدس همواره در خدمت كشور قرار داشت و او تا آخرین روز عمر خود هرگز قلم و قریحه سرشار خود را جز در راه ایمان و باور خود بكار نگرفت.اینجانب كه مدتها از همكاری او و در همه 20 سال اخیر از لطف هنر او برخوردار بودهام، خود را در غم درگذشت او شریك می دانم. "عشق و علاقه مرحوم صابری به رهبر خود و تأكید بر پیروی محض از ایشان در سخنان و نوشته های وی از جمله در كتاب خاطراتش (كه به همت نشر عروج منتشر شده است) مشهود است. به مناسبت در گذشت مرحوم صابری فومنی، بخش هایی از كتاب خاطرات وی كه به رهبر معظم انقلاب مربوط است باز خوانی می كنیم.گل آقا در بخشی از خاطراتش به ماجرای رحلت امام و بیعت اش با رهبر معظم انقلاب اشاره نموده و نوشته است: "روز 14 خرداد آقای خامنهای زنگ زدند. بعد از اینكه ایشان رهبر شدند من نمی دانم كجا رفته بودم، در این جور مواقع من خیلی غمگین هستم نمی توانم كسی را ببینم.آمدم خانه، گفتند از دفتر آقای خامنهای 10بار زنگ زدند كه با تو كار دارند. زنگ زدند، گفتند آقا میگویند بیا كارت دارم. رفتم آنجا.این داستان من و آقا است كه گفتند تو برگرد به بیت من، كه من یك هفته ماندم تا تبریكاتی كه به ایشان گفته بودند را تنظیم كردم. ... بعد به آقا گفتم اجازه بدهید من بروم تا بعد (من هنوز ارتباطم را با آقا دارم) گفت من دیروز خواندم خیلی قشنگ نوشته بودی نمی خواهی برای ما بنویسی؟ چیزهای دیگر بخوانی.[گفتم:] چرا نوشتم. گفت: بده. من گفتم: نوشتم توی جیبم هست. گفت: بده. من گفتم نمی توانی بخوانی (من این قدر خط می زنم یك مطلب را كه جز من كسی نمی تواند بخواند، این جوری، بعد پاكنویس)، گفتم آقا نمی توانی بخوانی. گفت كه من از سال 60 دارم نوشته هایت را می خوانم، چطور نمی توانم بخوانم بده.من گفتم: آقا بگذار من بخوانم، گفت: بده. من، دادم ... عینك زدند و شروع كردند به خواندن، همان هم این قدر بود، شروع كردند به گریستن. یعنی نه آن جور، بخار در عینكشان كشید و پاك كردند، عینكی ها می دانند گریه ات بگیرد چی می شود، نمی توانی دیگر جایی را ببینی.گفتند كه 3-4 سطر آخر را بردار. گفتم چرا؟ گفت چون به من مربوط است. گفتم: بر نمی دارم، گفت كه اِ من می گویم بردار. گفتم آقا شما اگر به عنوان رهبر به من تكلیف شرعی بكنید من مرتكب گناه می شوم حرفتان را گوش نخواهم كرد، من خواهش می كنم به من تكلیف نكنید الآن، من باید این را چاپ كنم.گفت: اِ آخر همه می دانند كه تو با من نزدیكی این جور نوشتی. گفتم این جور نوشتن قطعاً تأثیر دارد و من تكلیف دارم به عنوان یك روشنفكر فوكل كراواتی كه به نام امام كراواتش را باز كرده بیعت با شما بكنم بیعت من با امام بیعت خالص بود و باید هم اعلام كنم و الّا برای ما ریش تراشیده ها، ضد انقلاب خیلی برنامه دارد.گفت: دیگر خودت می دانی، كه آن متن چاپ شد.بعد آقای دعایی آن جمله ای را كه [حضرت آقا] می خواست حذف كند زیر عكس زد كه به تیراژ تمام كسانی كه می رفتد بهشت زهرا آن روز توزیع شد.یك جناس ادبی بسیار زیبایی این دارد كه غروب خورشید عدالت تسلیت و طلوع ستار رهبری ... مبارك باد. یعنی غروب خورشید، طلوع، ستاره، تسلیت، تبریك، یك چیز بسیار به هم مربوط منسجم ادبی است كه خیلی آقای خامنه ای این را پسندید، ولی گفت به اعتبار اینكه این مربوط به من است و من این را خوانده ام الآن علی القاعده باید اجازه ندهم چاپ شود. گفتم: من به حرفتان گوش نخواهم كرد آقا. خواهش می كنم به من تكلیف نكن. ... و چاپ كردم ... و چقدر خوب شد " (خاطرات گل آقا، صفحات 20 تا 22)وی در جایی دیگر بر ارادت خود به رهبر انقلاب و ضرورت وجود ولی فقیه در جامعه برای تدوام راه امام اشاره نموده و گفته است: "من از ارادتمندان آقای خامنه ای ... هستم. عكس [آقای خامنه ای] هم كه می بینید آنجا زدم، الكی آنجا نزده ام. ... ما الآن شاخص می خواهیم. ما امام می خواهیم. ما كسی را می خواهیم كه ... زیر چترش جمع شویم و الّا همه چیز را از دست می دهیم. (خداییش) چه كسی می خواهد ما را رهبری كند؟ مجلس، رئیس جمهور 20 میلیون رأی؟ 30 میلیون رأی؟ ابداً، این امكان پذیر نیست؛ منِ روشنفكر می گویم این امكان پذیر نیست. آقایونی كه می گویند امكان پذیر است، خودشان می دانند.من عقیده دارم كه اگر قرار است این جامعه اسلامی كه امام ترسیم كرده باقی بماند باید این تلاقی امام و امت باقی بماند. من بعد از امام به این فكر می كنم كه اگر انگشت اشاره آقای خامنه ای مرا مستقیم وسط كاخ سفید بیندازد من لابد باید بروم دیگر، چون من چیز دیگری را بلد نیستم.این كه به رهبر خود بگویم آقا تو داری اشتباه می كنی؛ آقا نظر من این است، آقا این جوری است، آقا آن جوری است. حالا آمدیم آقا گفت: تكلیف تو با من است تو كه تكلیف نداری، من رهبرم. خیلی خب كجا بایستی برویم؟ هر جا [آقا بگوید] برویم من همانجا خواهم رفت ... این مملك [یا] رهبر دارد یا ندارد؛ اگر رهبر نداشته باشد، ما دیگر مملكت امام زمانی نداریم؛ [اگر رهبر] داشته باشد، ما [دیگر] مشكل نداریم. " (خاطرات گل آقا، صفحات44، 46 و 47)مرحوم گل آقا با اینكه از امكانات مادی خوبی برخوردار بود، ولی در عین حال مشاورت رهبر انقلاب را بالاترین افتخار برای خود می شمرد: "به خدایی خدا به خاطر این باقی مانده عمرم كه نمی دانم چقدر طول می كشد، هیچ برنامه و قصدی هم ندارم، هیچ هدفی ندارم كه به آن برسم آدم مشهوری هستم، محبوب مردم هستم، پول هم به اندازه كافی دارم دیگر به چه چیز می خواهم برسم. بالاتر از مشاور آقای خامنه ای خواهم شد؟ " (خاطرات گل آقا، صفحه 51)مرحوم گل آقا روابط صمیمیانه ای با رهبر انقلاب داشتند و مورد عنایت حضرت آقا هم بودند. او در جایی قضیه عیادتش از آیت الله خامنه ای پس از ترور ایشان (پیش از ریاست جمهوری) و ماجرای جالب به وجود آمده (كه نشانگر عمق رابطه صمیمانه وی با رهبر انقلاب است) را ذكر نموده و ضمناً بر عشق سرشار خود به ایشان هم اشاره نموده و گفته است:"فعلاً آدمی كه نفس من به نفس او خورده، سرم در لحظات درد و داغ شخصی من روی شانه اش بوده [رهبر این كشور است]، از اولین كسانی بودم كه در بیمارستان قلب رفتم (به اشاره خودشان) گفتم: آقا پا شو، شما به خدا حالت بهتره، بگذار من بخوابم جای شما ... چرا گرفتی خوابیدی.از دكتر فاضل بپرسید آنجا بود. من دست فاضل را بوسیدم، آمدم سینه آقا را بوسیدم گفت: بیا من را ماچ كن، من بروم. گفتم: تو هیچ چیزت نیست. تو این جوری می گی می خواهی اینجا بخوابی. خندید، دكترها ریختند گفتند: آقا، این بخیه اش پاره می شود. گفتم به من چه.... كه آقا سید احمد آقا به من گفت: خدا به تو خیر بدهد هر كسی می آید اینجا، گریه می كند. گفتم: ... من كه پست نمی خواهم. من حرفم را می زنم تا آقا بخندد حالا بخیه اش پاره می شود مربوط به خودش است. خداییش این حرف را نمی زنم كه ارادتمند آقای خامنه ای هستم حالا اگر این حرف را بزنم آن طرف قضیه به من پست می دهند بقیه عمرم را ... اینها برای من مهم نیست ... من الآن نگاه به پرچم ایشان می كنم و دنبالش می روم. ... ما قلبمان را باز كردیم؛ به خدا ما فدایی این رهبر هستیم؛ بگذار تیر بیاید آن موقع ما ببین به قلب ما می خورد یا به قلب بعضی مدعیان؛ خداییش به ما می خورد. تا سینه ما هست به سینه آقای خامنه ای نخواهد خورد، اگر خدا به ما این توفیق را بدهد كه آن جلو بایستیم. " (خاطرات گل آقا، صفحات 52 و 53 و 54)مرحوم گل آقا در كتاب خاطراتش بر تأثیر تكوینی نام امام و حضرت آقا بر دل ها اشاره نموده با ذكر نمونه هایی گفته است كه بسیاری از روشنفكران تحت جلوه همین نام تزكیه شدند. او در ادامه گفته است: "این قدر هست كه وقتی می گوییم امام، آقای خامنه ای، احساس می كنیم یك مقدار از این كدورت های دل هر انسان زنگارش كه هر آدمی دارد با همین نام ها خودش فرور می ریزد و پاك می شود.. " (خاطرات گل آقا، صفحه 63)اما شاید جالب ترین وجه گل آقا آن باشد كه درعین حال كه به جناح چپ تعلق داشت، ولی با تیز بینی درك می كرد كه خط رهبر انقلاب همان خط امام است و ما بقی راه ها انحرافی اند. او در جایی از خاطراتش نوشته است: "حالا آقای خاتمی خیلی تحفه است؟ آقای ناطق خیلی تحفه است؟ (ببخشید این حرف را می زنم) یا آن می آید یا این، ما رهبر بزرگی می خواهیم، رهبر شكوهمندی می خواهیم هر چی هر دستی یك اتم از رهبر ما كم بكند این خائن به آن امام است " (خاطرات گل آقا، صفحه 68) تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 312]