تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837864354
جايگاه فرهنگ درتوسعه از ديدگاه حضرت امام خمينى
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جايگاه فرهنگ درتوسعه از ديدگاه حضرت امام خمينى نويسنده: دكتر مرتضى عزتى (1) چكيده يكى از مباحث مهم در زمينه توسعه، رابطه فرهنگ با توسعه مىباشد.دراين زمينه عوامل فرهنگى مؤثر برتوسعه جايگاه ويژهاى دارند.مقاله حاضرتلاشى براى تبيين اين موضوع ازديدگاه حضرت امام خمينى(رحمت الله علیه) است. ديدگاهى كه مىتوان آن را به عنوان يك ديدگاه قابل قبول اسلامى پذيرفت و مطرح كرد. دراين مقاله ابتدا سعى مىشود اهميت فرهنگ در توسعه تبيين شود و سپس اثر برخى ازعوامل فرهنگى مؤثر برتوسعه ازديدگاه امام تبيين شود. 1- اهميت فرهنگ به طور كلى مىتوان اهميت فرهنگ را در دو جنبه ديد. يكى جايگاهى كه فرهنگ در هويت و موجوديت جامعه دارد و ديگرى نقشى كه فرهنگ در پيشرفت جوامع ايفا مىكند. جنبه اول را مىتوان اهميت و جايگاه فرهنگ در موجوديت جامعه انگاشت و وجه دوم را مىتوان اهميت و نقش فرهنگ صحيح در حركتبه سمت اعتلا يا انحطاط جوامع دانست. در زمينه نقش فرهنگ در موجوديت جامعه بايد گفت، حوزه نفوذ فرهنگ به همه ابعاد زندگى بشر كشيده شده است و همه ويژگيهاى غيرفيزيكى و متمايزكننده انسانها از يكديگر و نيز همه ويژگيهاى متفرقه جوامع در فرهنگ آنها نهفته است. حضرت امام خمينى(رحمت الله علیه) اين مفهوم را با تصريح بيشتر چنين بيان مىفرمايند: «بىشك بالاترين و والاترين عنصرى كه در موجوديت هر جامعه دخالت اساسى دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساسا فرهنگ هر جامعه هويت و موجوديت آن جامعه را تشكيل مىدهد.» (2) و به طور اساسى فرهنگ است كه ويژگيهاى مشترك به وجود آورنده يك مليت را تشكيل مىدهد و بدون وجود يك فرهنگ واحد، افراد تبعه يك كشور را نبايد يك ملت ناميد. لذا مىتوان گفت اساس مليتيك ملت فرهنگ است. (3) اين اهميت والاى فرهنگ در هويت و موجوديت جوامع از تعاريفى كه براى فرهنگ شده نيز متسفاد است. چنان چه مىبينيم همه ابعاد علوم، فنون، ادبيات، هنر، اخلاق، ارزشها، باورها، اعتقادات و ... جوامع را در حيطه فرهنگ جاى مىدهند. بديهى است ويژگيهاى مفترقه جوامع نيز همينهاست. كل تمدن بشرى از اين مجموعه ساخته شده است. هر جامعهاى نيز مرهون اين ابعاد زندگى اجتماعى خود است. زيرا همه پيشرفتهاى يك جامعه در پيشرفت علوم و اعتقادات و ارزشهاى آن منعكس مىشود و بشر بدون ابعاد فرهنگى حيات، بشرى بدوى و عقبمانده خواهد بود كه در جوامع امروزى تصور وجود آن نيز مشكل است. مىتوان گفت :«فرهنگ مبداء همه خوشبختيها و بدبختيهاى ملت است.» (4) زيرا تمام خوشبختيها و بدبختيهاى جوامع، بستگى به بهرهمندى از پيشرفت علوم و فنون و عملكرد اعتقادات، اخلاق، ارزشها، هنر و ... در زمينههاى مختلف اجتماعى دارد. با عملكرد صحيح اين ابعاد فرهنگ و نيز بهرهمندى از نتايج پيشرفت علوم و فنون، جوامع مىتوانند به خوشبختى برسند. مىتوان گفت همه امور جوامع بستگى تام به فرهنگ آنها دارد.لذا «اگر مشكلات فرهنگى و آموزشى به صورتى كه مصالح كشور اقتضا مىكند حل شود، ديگر مسائل به آسانى حل مىگردد.» (5) بر اين اساس حضرت امام مىفرمايند: «راءس همه اصلاحات اصلاح فرهنگ است.» (6) نه تنها فرهنگ، سازنده خوشبختى ملتهاستبلكه انحطاط ملتها نيز در گرو فرهنگ جامعه است. زيرا پايههاى اعتقادى، اخلاقى، علمى و هنرى جوامع كه موجب خوشبختى ملتها هستند با انحراف فرهنگ، مضمحل مىشود و انسانها به انحطاط كشيده مىشوند. «اگر فرهنگ ناصالح شد، اين جوانهايى كه تربيت مىشوند به اين تربيتهاى فرهنگ ناصالح، اينها در آتيه فساد ايجاد مىكنند ... وقتى فرهنگ فاسد شد، جوانهاى ما كه زيربناى تاسيس همه چيز هستند، از دست ما مىروند و انگل بار مىآيند.» (7) فرهنگ نه تنها انسانها را به انحطاط مىكشد بلكه مىتواند موجب انحطاط و پوچى و در نهايت اضمحلال جوامع شود. (8) 2- فرهنگ بستر توسعه امروزه علماى توسعه، بيش از هر زمان ديگرى به اين باور رسيدهاند كه تا فرهنگ يك جامعهاى موافق با توسعه نباشد، پيشرفت و توسعه آن جامعه ميسر نخواهد بود. زيرا انسانها به عنوان عاملان محورى توسعه بايد براى عمل خود تمايل داشته باشند. اين تمايل كه با قدرت انتخاب همراه است و در عمل پس از انتخاب به منصه ظهور مىرسد، بايد شرايط ايجاد تمايل در انسان را داشته باشد. تمايلهاى افراد نيز از طريق ارزشها و باورهايشان ايجاد مىشود. با اين وجود ممكن است اين تمايلها در انتخاب با محدوديتهايى كه براى فرد وجود دارد مواجه شود و در نهايت تمايلات، ارزشها و امكانات مختلف فرد و جامعه، فرد را به انتخاب در عمل وادار مىكند و اين انتخاب عملى فرد است كه مىتواند در جهت توسعه جامعه يا برخلاف آن باشد. مىبينيم كه عمل افراد متكى به ارزشها، اعتقادات و باورهاى افراد و نيز امكانات فرد و جامعه از جهات مختلف علمى، هنرى و نيز مادى دارد. بر اين اساس مىتوان گفت فرهنگ مبداءى است كه اعمال انسانها و به تبع آن مسير تكاملى جامعه از آن نشات مىگيرد. (9) چنان چه اگر جامعهاى فرهنگى ضد توسعه داشته باشد، اين فرهنگ موجد اعمالى از سوى اعضاى جامعه خواهد شد كه نه تنها در جهت توسعه و پيشرفت جامعه عمل نخواهند كرد، بلكه راه پيشرفت را نيز سد مىكنند و موجب انحطاط جامعه مىشوند. لذا براى تحقق پيشرفت و توسعه جامعه، ضرورت دارد فرهنگ آن جامعه موافق با توسعه باشد. با اين توضيحات مىتوان گفت، بستر و مسيرى كه اصلاح امور بايد طى كند، بستر فرهنگ است. يعنى جامعه تنها در بستر فرهنگى مناسب است كه مىتواند به توسعه و پيشرفت دلخواه دستيابد. بديهى است كه اگر اين بستر نامناسب باشد، توسعه نيز تحقق نخواهد يافت و يا حداقل به صورت دلخواه نخواهد بود. بر اين اساس: «راه اصلاح يك مملكتى، فرهنگ آن مملكت است. اصلاح بايد از فرهنگ شروع بشود ... اگر فرهنگ درستبشود يك مملكت اصلاح مىشود.» (10) در اينجاست كه ضرورت تحول فرهنگى ايجاد مىشود. زيرا اگر بخواهيم جامعهاى پيشرفت كند و به طرف تعالى حركت كند، بايد زمينههاى آن در مجريان اين پيشرفت و حركت ايجاد شود و گفتيم كه اين زمينهها نيز چيزى جز فرهنگ جامعه نيست. بنابراين ضرورت تحول فرهنگى براى دستيابى به توسعه نمايان مىشود. (11) 3- تقدم تحول فرهنگى ديديم كه پيشرفت در همه شؤون اقتصادى، سياسى و اجتماعى زندگى يك جامعه، متكى به فرهنگ آن جامعه است و تا زمانى كه فرهنگ جامعهاى موافق با پيشرفت و توسعه نباشد، پيشرفت آن جامعه ميسر نخواهد بود.بر اين اساس مىتوان گفت : اگر فرهنگ جامعهاى موافق توسعه (به معنى عام آن) نباشد، براى دستيابى به توسعه در ابعاد گوناگون بايد به اصلاح فرهنگ در جهت توافق آن با توسعه همت گماشت. (12) چنانچه حضرت امام تاكيد نمودهاند كه: «اجانب خصوصا آمريكا در نيم قرن اخير كوشش داشتند و دارند فرهنگ و برنامههاى فرهنگى و علمى و ادبى ما را از محتواى اسلامى انسانى ملى خود خالى و به جاى آن فرهنگ استعمارى و استبدادى بنشانند. فرهنگ زمان طاغوت، كشور ما را تا لب پرتگاه سقوط كشاند و خداوند تعالى به داد اين كشور اسلامى رسيد. ولى بدون تغييرات صحيح بنيادى و تحول فرهنگى و علمى، امكان تحول فكرى و روحى نيست و بايد با كوشش همه جانبه از طرف دولت و رؤساى دانشگاهها و فرهنگيان و جوانان دانشجو به مقصود نزديك شويم و انشاءالله تعالى از پيوستگى و وابستگى نجات پيدا كنيم و كشور عزيزمان را نجات دهيم.» (13) مىبينيم حضرت امام به طور صريح تاكيد دارند كه براى دستيابى به پيشرفت و اصلاح مملكت در جهت اهداف انقلاب، بايد فرهنگ ضدتوسعه به فرهنگ موافق توسعه و پيشرفت اصلاح شود. بنابراين، تحول در فرهنگ در جهت موافق توسعه، مىتواند مقدمهاى براى توسعه در ابعاد گوناگون باشد. البته بديهى است كه تحول فرهنگ صالح (موافق پيشرفت) به فرهنگ ناصالح (مخالف پيشرفت) نيز در جهت انحطاط جامعه عمل خواهد كرد. در اينجا بيان اين نكته نيز ضرورى است كه بىشك چنانچه در تعريف توسعه ديديم، توسعه، يك پيشرفت همه جانبه در اجتماع است و در اين مقوله، پيشرفت فرهنگ نيز بخشى از توسعه مىباشد. و اگرچه گفتيم تحول فرهنگى موافق توسعه، زمينهساز توسعه است، اما فرهنگ در عملكرد توسعهاى داراى دو جنبه است : يكى، عواملى از فرهنگ كه عامل پيشرفت جامعه در ابعاد مختلف هستند و ديگرى، بخشى از فرهنگ كه در جريان توسعه، پيشرفت مىكند و شاخصهايى براى توسعهيافتگى يك جامعه است. به هر حال در اينجا منظور از فرهنگ، عواملى از فرهنگ مىباشد كه زمينهساز توسعه در ابعاد گوناگون خود است در ادامه برخى از عوامل فرهنگى مؤثر بر توسعه ازديدگاه حضرت امام خمينى(رحمت الله علیه) را تبيين مىكنيم. 4- عوامل فرهنگى مؤثر بر توسعه 1-4- اثر اعتقاد به خدا اعتقاد واقعى به خدا، اصلىترين و اساسىترين پايه و بنيان دينى است و مذهب بدون اعتقاد به وجود هستىبخش هدايتگر، معنى نمىدهد. اين اصل اساسى، بيشترين تاثير را بر زندگى و رفتار افراد جامعه دارد، زيرا اساسىترين عنصر تاثيرگذار بر رفتار و عملكرد اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و سياسى افراد جامعه، اعتقادات اين افراد است و بدون شك اصلىترين اعتقادها و باورها، اعتقاد و باور به وجود مبداء هستى و ايمان به اين مبداء، يعنى خداست. اين ايمان چاره همه مشكلات جوامع بشرى است. حضرت امام( رحمت الله علیه ) اثر اين ايمان را چنين خلاصه مىكنند: «اگر ايمان به خدا و عمل براى خدا در فعاليتهاى اجتماعى و سياسى واقتصادى و ساير شئون زندگى بشر وارد شود، پيچيدهترين مشكلات امروزى جهان به آسانى حل مىشود. امروز دنيا، هم در اين بنبست گرفتار شده است وهم نمىخواهد به نوع هدايت انبياء تسليم شود، ولى سرانجام چارهاى جز تسليم ندارد.» (14) اگر مجموعه اعتقادها و باورهاى افراد را درون فرهنگ ببينيم، بىترديد بايد پايه اصلى فرهنگ جامعه را كه رفتار انسانها را مىسازد، همين اعتقاد و ايمان به خدا دانست و بديهى است كه پايههاى رشد جامعه بر همين فرهنگ استوار است. بنابراين، رشد و توسعه جامعه و به طور كلى حيات جامعه بستگى مستقيم به فرهنگ و اعتقاد به خدا دارد. به تعبير حضرت امام خمينى(رحمت الله علیه) تنها وجود ايمان و اعتقاد به خدا مىتواند مملكت را احيا كند (15) و لذا براى احياى مملكت و پيشرفت آن بايد روح ايمان و اعتقاد به خدا را در جوانان ملت رشد داد. احياى مملكت نيز وابسته به عوامل متعددى است كه مهمترين آنها از نظر حضرت امام، انسانها و شخصيت و فرهنگ آنهاست. بر اين اساس، ايمان و اعتقاد به خدا موجب ساخته شدن انسانى و در نتيجه بروز و ايجاد ويژگيهاى مختلفى در انسان مىشود كه همگى موجب تسريع حركت انسانها براى دستيابى به اهداف جامعه يا همان توسعه به معناى كامل مىشوند. حضرت امام، بىاعتقادى به خدا را موجب بىتوجهى به مصالح كشور و توجه صرف به مصلحتخود و در نتيجه نرفتن به دنبال امور لازم مملكت مىدانند و براساس اين تفكر و اعتقاد به خداست كه حضرت، تمام گرفتاريهاى كشور و ملت را از نبودن ايمان به خدا مىدانند. در عين حال بر اين باورند كه اعتقاد به خدا را بايد حكومت و دستگاه تربيتى در مردم ايجاد و تقويت كند زيرا اين اعتقاد، به خودى خود، به حد لازم و كافى وجود ندارد و اگر افراد جامعه به حال خود واگذار شوند جامعه باز هم به تباهى كشيده مىشود: «اگر ما و شما دستبه هم بدهيم و جوانها را مومن و متقى بار بياوريم مملكتمان تا آخر احياء مىشود و اگر چنانچه ما كوتاهى بكنيم. اين مسئوليتبزرگ را ما به دوش خودمان بكشيم و كوتاهى بكنيم در حق فرزندان اين مملكت فرض كنيد چند روزى هم يك چيزى بشود و يك صورتى پيدا بكند فردا بدتر از اين است.» (16) چنانچه گفتيم از ديدگاه حضرت امام، اعتقاد واقعى به خدا نه تنها به طور مستقيم بر جريانهاى اجتماعى اثر مىگذارد، بلكه خود باعث ايجاد خصلتهايى در افراد اجتماع مىشود كه اين خصلتها تسريعكننده جريان توسعه هستند. در ادامه به اين اثرات اشاره مىكنيم. آثار وجود اعتقاد به خدا در افراد جامعه از فرمايشات حضرت امام خمينى(رحمت الله علیه) چنين مستفاد مىشود كه ايمان به خدا، موجب تجلى خصلتهاى انسانى والايى در افراد مىشود كه همگى آنها از زمينههاى فردى واجتماعى توسعه و پيشرفت جوامع بشرى است. از جمله زمينهها عبارتند از: 1- تعهد به اسلام :يكى از نتايج ايمان به خداو مبداء هستى ايجاد تعهد نسبتبه دين خدا و نظام حكومتى اين دين است. فرد باايمان همان طور كه نسبتبه اعتقاد به خدا تقدس قايل است، براى دين و نظامى كه تقويتكننده اين اعتقاد است نيز تقدس قايل مىشود و همچنان كه خود را نسبتبه انجام دستورات الهى و وظايف دينى مقيد مىداند، نسبتبه حفظ و پيشبرد اين دين نيز متعهد خواهد دانست. زيرا دين، خود مجموعهاى از دستورات الهى است. اين تعهد دينى مىتواند افراد را در انجام وظايف كمك كند تا بهتر و مفيدتر براى جامعه خدمت كنند و اين امر موجب پيشرفت جامعه و فراهم آمدن مقدمات لازم براى توسعه سريعتر و بهتر مىشود. حضرت امام در اين زمينه مىفرمايند: «من به شما نويد مىدهم كه انشاءالله كشور شما كشور صحيح خوب بشود به شرط اين كه متعهد به اسلام باشيد و متوجه باشيد به اينكه خداى تبارك و تعالى عنايتبه ما كرد...» (17) 2- نپذيرفتن ظلم:ظلم ستيزى و كرنش نكردن در مقابل ظلم، از جمله زمينههاى لازم براى دستيابى جوامع به استقلال و نپذيرفتن استثمار و استعمار است كه از جمله موانع اصلى توسعه مىباشند. اين نپذيرفتن ظلم از اثرات ايمان و اعتقاد به خداست. حضرت امام در اين زمينه مىفرمايند: «آدمى كه از زير دستگاه شما يا از دستگاه ما بيرون مىآيد، اگر مؤمن باشد، ديگر نمىشود كه زير بار ظلم اجانب برود و يا تطميع بتوانند بكنند اورا، اين تطميعها و تهديدها را همه، آنى كه تطميع مىشود و تهديد آنها [براو] اثر مىكند، آنهايى است كه ايمان ندارند.» (18) در اين رابطه مىبينيم، جوامعى كه از خصوصيات فرهنگى آنان تن به ظلم دادن و صبر در ظلم است، ساليان طولانى زير سيطره استعمار بودهاند و جوامع اسلامى كه ايمان و اعتقاد به خداى محكمترى داشتهاند، كمتر به طور مستقيم استعمار شدهاند و در مبارزه با استعمار نيز رشادتهاى تحسين برانگيزى از خود نشان دادهاند. اكنون نيز با تقويت روح ايمان و اعتقاد واقعى به خدا، جوامع اسلامى بر عليه ظلم و ستم حاكم، سر به قيام برداشتهاند و مبارزه با ظلم در اين جوامع فراگيرتر است. بديهى است كه اينها تنها نقش اثر اعتقاد واقعى به خداست. 3- تطميع ناپذيرى:هنگامى كه جامعهجامعهاى معنوى باشد وافرادجامعه بخدا و روزجزا اعتقاد داشته باشند، هدف اين افراد در تمامى زمينههاى فعاليتهايشان، جلب رضايتخدا خواهد بود. (19) و بالعكس. «كسى كه اعتقاد به خدا نداشته باشد، كسى كه به روز جزا اعتقاد نداشته باشد اين نمىشود كه براى كشورش مفيد واقع بشود... مردمى مىتوانند كشور خودشان راحفظ كنند، مردمى مىتوانند مملكت و ملتخودشان را نجات بدهند كه معنويت داشته باشند. اگر معنويت دركار نباشد و همه مربوط به ماديتباشد، هر جا آخور بهتر است، سر آن آخور مىروند ولواين كه آن آخور راآمريكا برايش درست كند. اينهايى كه خيانتبه مملكت ما كردند و همه چيز ما را بردند، اينها پيششان فرق نمىكرد كه آمريكا بر آنها ماديت را بدهد، پارك و نمىدانم دستگاه را بدهد يا از يك راه صحيحى باشد. ... آنهايى كه خوردند و بردند و ما را به تباهى كشاندند، آنهايى بودند كه به اسلام كار نداشتند، اعتقاد نداشتند، به ماوراء طبيعت اعتقاد نداشتند، به معنويات عقيده نداشتند. آنها مىگفتند همين چهار روز زندگى است. پس هر چه هستبهتر و مرفهتر، از هر راهى مىخواهد باشد.» (20) 4- تلقى كار به منزله عبادت (افزايش كارآيى):يكى از لوازم اصلى توسعه به مفهوم عام آن، افزايش كارآيى است. بنابر فرمايشات حضرت امام در ديدگاه اسلامى اگر كار براى خدا باشد، به منزله عبادت است. (21) هنگامى كه انسان در اين عبادت و كار انگيزه الهى داشت و هدفش جلب رضايتخدا بود، با تمام قدرت و توان به انجام آن خواهد پرداخت. در نتيجه كارايى بسيار زيادى خواهد داشت. چنين كارى كه با حداكثر توان انجام مىشود كارآترين شيوه فعاليت است و قرين موفقيتخواهد بود. در اين زمينه امام مىفرمايند: «اگر اين انگيزه شد، مسلما دنبال اين هستيد كه كار خوب باشد، وقتى انگيزه الهى شد ... وقتى كه انگيزه براى خدا شد، دنبال اين است كه اين كار را انجام بدهد به طورى كه خدا پسند باشد. از اين جهت در اين كار موفق است.» (22) 5- ايجاد بيدارى:از جمله زمينههاى لازم براى توسعه، بيدارى افراد جامعه است. هنگامى كه افراد جامعه آگاه و بيدار باشند، استعمار و استثمار از آن جامعه رختبرخواهد بست. البته بيدارى از جهات مختلف موجب بهبود تصميمگيرى وعمل آحاد جامعه مىشود واز جمله اثرات اعتقاد واقعى به خدا، بيدارى افراد مىباشد. (23) 6- شجاعت :هنگامى كه انسان همه چيز رااز خدا ديد، خود را غرق در چنين اعتقادى به مبداءهستىبخش جهان يافت وبه خداايمان مطلق پيدا كرد، به خدا متكى خواهد شد و اين اتكا، موجب مىشود از هيچ چيزى نهراست و با شجاعت در مقابل هر دشمن و ناملايمتى بايستد و مبارزه كند و به سمت هدف گام بردارد. (24) 7- ايمان، ضامن و عامل تداوم تلاش:يكى از زمينههاى لازم براى توسعه، تلاش و تداوم تلماس براى دستيابى به توسعه و تكامل بيشتر است. چنانچه حضرت امام مىفرمايند: «اگر بخواهيد جمهورى اسلامى به همه معنا كه دارد، با همه محتوا كه دارد، در خارج تحقق پيدا بكند بايد كه از حالا به بعد هم همان ايمان را، همان قدرت ايمان را حفظ كنيد.» بديهى است كه با عنايتبه توضيحات قبلى، هدف جمهورى اسلامى و تحقق اسلام، همان توسعه و تكامل جامعه است. اثر ايمان در تداوم تلاش به همين جا ختم نمىشود، بلكه وقتى فرد به خداايمان داشت و همه چيز را از او و براى او ديد، همه را سعى خود صرف تلاش بيشتر براى خدا خواهد كرد و حتى اگر در مقطعى با شكست مواجه شود، باز هم سست نمىشود و به همان صورت قبل و با تلاش كامل سعى در انجام وظيفه و كار خواهد داشت. (25) اعتقاد به خدا علاوه بر اين اثرات، آثار بسيار مهم ديگرى نيز بر جامعه و افراد آن دارد. از جمله: اعتماد به نفس، صبر در برابر شدايد و تحمل مشتقات، اعتقاد به برابرى و برادرى و ... كه به دليل اهميت اين موارد، ديدگاه حضرت امام را در هر يك ازاين مباحثبه صورت مستقل بيان خواهيم كرد. 2-4- اثر آموزش بر توسعه از آنجا كه در جوامع بشرى، انسان ايجادكننده هر گونه حركت و تحولى است، ويژگيهاى كيفى اين انسان مىتواند در اين حركتها و تحولات عامل اصلى را ايفا كند. زيرا هر حركت و تحولى از انديشه و تفكر انسان نشات مىگيرد و دستور انجام اين تحولات را فكر او به وى مىدهد و سطح اين فكر و انديشه كه كيفيت انسان را مىسازد، عامل اصلى چگونه انديشيدن و فكر كردن است. زيرا اطلاعات، باورها و برداشتهاى انسانها، پايههاى تفكر و نتيجهگيرى از اين تفكر را مىسازند و بديهى است هرچه اطلاعات، باورها و برداشتها كاملتر و والاتر باشند، اين انديشه و تفكر نيز از سطح بالاترى برخوردار خواهد بود. لذا عملكرد انسان نيز كه از دستورات فكر او نشات گرفته، كاملتر و با كيفيتبيشترى خواهد بود. بنابراين اطلاعات و باورها و برداشتهاى انسانها كه همگى از طريق يادگيرى و آموزش كسب مىشود، مىتواند عامل مهمى در بهبود عملكرد و برنامهريزى انسانها باشد و چون با بهبود عملكرد انسانها، دستيابى به اهداف و بهبود وضعيت عمومى جامعه حاصل مىشود و توسعه نيز، بهبود و ارتقاى سطح عمومى وضع موجود جامعه به طرف وضع مطلوب است، مىتوان گفت كه آموزش، عامل مهمى براى بهبود عملكرد انسانها براى نيل به توسعه در ابعاد گوناگون است. در ادامه، بيشتر به آن خواهيم پرداخت. قبل از پرداختن به اثرات آموزش بر توسعه و پيشرفت جوامع، اشارهاى به اهميت علم و آموزش از نظر اسلام داريم . نقش علم و آموزش در پيشرفت با توجه به اينكه انسان محرك توسعه است و توسعه بايد توسط اين محرك به حركت درآيد، هرچه اين انسان از تواناييهاى فكرى بيشترى برخوردار باشد و آموزش و پرورش بيشتر و بهترى يافته باشد، در حركت دادن اين چرخ، بهتر عمل خواهد كرد و عملكرد او چه در جز و چه در كل، بسيار بهتر خواهد بود و بر اين اساس، چنانچه تعليم و تربيتبه طور صحيح صورت گيرد، حركت جامعه، به سمت پيشرفت و تعالى مطلوب خواهد بود.دراهميت اين نقش، حضرت امام(ره) چنين مىفرمايند : «مساله فرهنگ و آموزش و پرورش در راءس مسائل كشور است. اگر مشكلات فرهنگى و آموزشى به صورتى كه مصالح كشور اقتضا مىكند حل شود، ديگر مسائل به آسانى حل مىگردد.» (26) به اين ترتيب از ديدگاه حضرت امام در صورت وجود علم و تهذيب، مىتوان از جهالت مادى و معنوى به طرف سعادت و كمال حركت كرد. با آموزش و پرورش صحيح اسلامى و مطابق مصالح اجتماع، مىتوان به پيشرفتهاى مختلف دستيافت و سعادت دنيوى و اخروى جامعه را تضمين كرد. نكته قابل توجه اينكه مساله آموزش و پرورش طبق فرمايش حضرت امام و از ديدگاه ايشان در بين عوامل مؤثر بر توسعه در راءس مسايل قرار دارد و مهمترين عامل است. به طورى كه با حل مسايل و رفع مشكلات موجود در آموزش و پرورش، مىتوان اميد داشت كه ديگر مسايل به آسانى حل شود. البته در ريشهيابى اين اهميت ويژه تعليم و تربيت در مقاطع مختلف فرمايش حضرت امام مبنى بر اينكه : «نقش دانشگاه در هر كشورى ساختن انسان است» (27) مىتواند پاسخگو باشد. زيرا چون انسان عامل اصلى حركت توسعه است، اگر او ساخته شود مىتواند عامل مفيدى براى جامعه باشد و در صورت فساد او اين فساد، مىتواند به فساد جامعه بيانجامد، بايد توجه داشت كه تعليم و تربيت در شكلگيرى شخصيت انسانها، نقش كليدى و اصلى دارد و در واقع مىتوان گفتشخصيت انسانها را تعليم و تربيت مىسازد و چون عملكرد انسان به طور ويژهاى تحت تاثير شخصيت اوست، مىتوان آموزش و پرورش (در مقاطع مختلف) را عامل اصلى در حركتبه سمت توسعهيافتگى در ابعاد مختلف دانست: «نقش دانشگاه در هر كشورى ساختن انسان است. ممكن است از دانشگاه انسانى خارج بشود كه يك كشور را نجات بدهد و ممكن است كه يك انسان درستبشود كه كشور را به هلاكتبكشاند. اين نقش مهم از دانشگاه مىباشد. مقدرات هر كشورى به دست دانشگاه و آنهاييكه از دانشگاه بيرون مىآيند هست. بنابراين دانشگاه بزرگترين مؤسسه مؤثر است در كشور و بزرگترين مسئوليتها را هم دانشگاه دارد.» (28) نقش مراكز علمى در استقلال و خودكفايى چنانچه گفته شد، دانشگاهها و مراكز علمى مىتوانند يك كشور را به سوىترقى و تعالى و يا به سمت انحطاط و سقوط سوق دهند. همانطور كه تعليم و تربيت استعمارى، كشور را به دامن استعمار مىكشاند، تعليم و تربيت ملى، استقلالى و اسلامى مىتواند كشور را به تعالى و پيشرفتبرساند و همانطور كه اگر مراكز علمى و دانشگاهها در دست استعمار باشند، كشور را به زير سلطه بيگانگان مىكشانند، چنانچه مراكز علمى و دانشگاهها در خدمت جامعه باشند، حافظ استقلال كشور خواهند بود. زيرا مراكز آموزشى تكيهگاه يك كشور براى اداره امور آينده خود است و اداره جوامع به دست تربيتيافتگان اين مراكز است. اگر اين تربيتيافتگان در جهت استقلال كشور تربيتبيابند، استقلال كشور حفظ خواهد شد و در غير اينصورت استقلال كشور از دست مىرود. تربيت استقلالى نيز از دانشگاه و مدارس مستقلى ناشى مىشود كه اساتيد و دستاندركاران آن داراى تفكر استقلالى هستند. بنابراين حضرت امام تاكيد كنند كه : «ما بايد سالهاى طولانى زحمت و مشقتبكشيم تا از فطرت ثانى خود متحول شويم و خود را بيابيم و روى پاى خويش بايستيم و مستقل گرديم و ديگر احتياجى به شرق و غرب نداشته باشيم. و بايد از همان بچهها شروع كنيم و تنها مقصدمان تحول انسان غربى به انسانى اسلامى باشد. اگر اين مهم را انجام داديم، مطمئن باشيد كه هيچ كس و هيچ قدرتى نمىتواند به ما ضربه بزند. اگر ما از نظر فكرى مستقل باشيم آنها چگونه مىتوانند به ما ضربه بزنند. تنها آنها مىتوانند از داخل خود ما به ما ضربه بزنند. در داخل فردى را درست كنند (كما اينكه مىبينيد درست كردهاند) و بعد توسط آن هرچه مىخواهند انجام مىدهند.» (29) 3-4- آثار اخلاق بر توسعه يكى از شاخههاى تعاليم اسلامى، تعليم اخلاق كريمه است و در حديث قدسى است كه پيامبر اكرم (صلىالله عليه واله وسلم) براى تكميل مكارم اخلاق مبعوث شده است. اخلاق در تعاليم اسلامى از جايگاه ويژهاى برخوردار است. در عين حال اين موضوع يكى از عوامل مؤثر بر توسعه و پيشرفت جامعه است. اخلاق از جنبههاى مختلف بر عملكرد اجتماعى افراد تاثير مىگذارد. مىتوان گفت اخلاق، برخورد افراد جامعه را مىسازد. اخلاق اسلامى نزد آحاد جامعه مىتواند مانع گرايش به مفاسد اجتماعى كه عنصرى مهم در ممانعت از تحقق اهداف، متعالى جامعه استشود و برخورد افراد جامعه و مديران نظام را كه در پيشبرد اهداف، نقش مؤثرى دارد اصلاح كند و به نحو احسن در خدمت توسعه و پيشرفت جامعه قرار دهد. در اينجا به بررسى عامل اخلاق اسلامى و نقش آن در توسعه مىپردازيم. قبل از هر چيز بايد گفت كه آنچه در اين بحث از اهميتخاصى برخوردار است اين نكته مىباشد كه فساد و مفاسد در جوامع اثرات بسيار مخربى بر جامعه دارند و مانعى مهم در تحقق اهداف جوامع هستند. نقش مهم اخلاق اسلامى نيز از اين بعد، جلوگيرى از فساد افراد و جامعه است و از اين طريق به اصلاح امور در جهت فراهم شدن شرايط و لوازم توسعه جامعه، كمك شايانى مىكند. بنابراين در ابتدا به آثار فساد اخلاقى براى جامعه مىپردازيم. آثار مفاسد اخلاقى فساد افراد، موجب بروز رفتارى مخالف با نيازهاى تعالى و رشد انسان و اجتماع مىشود. اين رفتار نقش مخربى بر آثار عملكردى انسان براى خود و جامعه دارد. البته فساد در معناى وسيع خود، بسيار گسترده است و بسيارى از اعمال فردى و اجتماعى افراد را دربر مىگيرد. در نتيجه در همين ابعاد بر آثار اعمال انسانها تاثير مىگذارد. موثرترين مفاسد در تاثيرگذارى منفى بر روند حركت جامعه به سمت مطلوب، فساد جوانان اجتماع است. اما در مجموع فساد مىتواند موجب از كار انداختن قدرت تفكر انسانها، به بطالت هدر دادن فرصتهاى مفيد، ايجاد غفلت از مسايل زندگى فردى و اجتماعى، سلب جديت از افراد، انهدام نيروى انسانى به ويژه جوانان، جلب توجه انسانها و خاصه مديران جامعه به زرق و برق دنيا و انحراف افكار از توجه به حقايق و واقعيتها و ... مىشود. حضرت امام در تاثير فساد در رژيم طاغوتى پيش از انقلاب اسلامى چنين مىفرمايند: «آنكه از همه چيز به كشور ما صدمهاش بيشتر بود، اين بود كه نيروى انسانى ما را خراب كردند و نگذاشتند رشد بكند. مراكز فساد در شهرها و به خصوص در تهران آن قدر زياد بود و آن قدر تبليغ در كشاندن جوانهاى ما به اين مراكز فساد شد و آن قدر راههاى فساد براى جوانهاى ما باز كردند و دامن زدند به اينها و كشاندند اينها را در مراكز فساد كه اين خرابى از همه خرابيها بدتر بود. خرابيهاى مادى جبرانش آسانتر از خرابيهاى معنوى است. ... اينها نيروهاى انسانى ما را از بين بردند، نگذاشتند رشد بكند. در بين خود كشور ما جورى كردند كه محتواى انسان را از بين بردند، يك صورتى گذاشتند و محتوا را گرفتند. طورى كردند كه اعتماد ما هم به خودمان تمام شد. استقلال فكرى ما را، استقلال روحى ما را از دستمان گرفتند.» (30) 4-4- اثر ويژگي هاى اخلاقى مديران بر توسعه حضرت امام درباره ويژگيهاى اخلاقى مديران نظام اسلامى به موارد متعددى اشاره داشتهاند كه در اينجا تنها اشارهاى به برخى از آنها مى كنيم و به آثار آنها مى پردازيم : 1- سادهزيستى و در سطح پايينترين افراد جامعه زندگى كردن و از نعمات مادى بهرهمند شدن. (31) 2- برخورد از روى مهر پدرى (و برادرى) با افراد جامعه. (32) 3- خود را خدمتگزار مردم دانستن و بر اين اساس با مردم برخورد كردن. (33) 4- برخورد عادلانه بين همه مردم و تبعيض قايل نشدن براى نزديكان، پولدارها و ... نسبتبه سايرين. (34) 5- با مردم معاشرت نزديك داشتن و در بين مردم با سادگى وارد شدن. (35) 6- دورى از خودكامگى و ديكتاتورى. (36) 7- دورى از مالاندوزى. (37) 8- زهدپيشگى اسلامى و دورى از تجملگرايى و رفاهطلبى. (38) 9- خود را در عمل با ديگران برابر دانستن. (39) 10- حلالمحورى، از دسترنجخود امرار معاش كردن و چشم نداشتن به بيتالمال. (40) 11- استفاده نكردن از اموال عمومى براى مصارف شخصى. (41) 12- به فكر آحاد افراد جامعه بودن و غصه همه را خوردن. (42) 13- اهميت ندادن به پست و مقام. (43) 14- تقوى پيشه كردن و تهذيب نفس. (44) هر نظامى داراى اهدافى است كه از طريق عملكرد نهادها و سازمانهاى موجود در نظام در صدد تحقق اين اهداف است. نهادها و سازمانها نيز توسط مديران به گردش در مىآيند و وظيفه مدير است كه با اداره نهاد يا سازمان تحت ديريتخود، آن را به سمتى سوق دهد كه به تحقق اهداف آن و در نتيجه دستيابى به اهداف عالى جامعه بيانجامد. بر اين اساس اصلىترين عنصر هر سازمانى، مدير آن است و هنگامى سازمان مىتواند به اهداف خود دستيابد كه مدير سازمان ويژگيهاى لازم براى اداره صحيح و حركت دادن عملكرد سازمان به سمت تحقق اهداف را داشته باشد. از آنجا كه اهداف نظام در توسعه، هم مادى و هم معنوى هستند، يك مدير بايد هم توانايى تحقق اهداف مادى و هم توانايى تحقق اهداف معنوى را داشته باشد. تحقق اهداف مادى و معنوى جامعه نيز در گرو عملكرد مديران است و قسمتى از عملكرد مديران را نيز برخورد و اخلاق آنها تشكيل مىدهد. در اخلاق و برخورد مديران نيز عوامل بيان شده، مهمترين تاثير را دارند كه اثرات اين عوامل را مىتوان به صورت زير خلاصه كرد : به طور خلاصه مىتوان گفت توجه به خدا و كار براى خدا موجب مىشود كه مدير، قدرت و جسارت بيشترى پيدا كند، قانون را به طور صحيح عمل و اجرا كند، تسليم هواى نفس نشود، با تمام وجود كار كند و در يك كلام، تمام هم و غم خود را صرف كار و مديريت كند كه به طور قطع در چنين شرايطى كاراترين مدير در نوع خود خواهد بود. اگر در چنين حالتى توان كار را در خود نديد، مسؤوليت را به ديگران كه توان بالاترى دارند واگذار خواهد كرد. بدين ترتيب مديريت نظام، براى دستيابى به اهداف جامعه كه به طور كلى در مفهوم توسعه خلاصه مىشود، كاراترين مديريت ممكن خواهد بود. اگر مدير خود را موظف به خودسازى و رفع مفاسد اجتماعى بداند، در اين راه تلاش خواهد كرد و هم خود به عنوان الگويى سالم براى جامعه خواهد بود و هم تلاش او براى رفع مفاسد، زمينههاى انحطاط جامعه را از بين مىبرد و زمينه پيشرفت را فراهم مىكند. هنگامىكه مدير، مديريت را منصب خدمتگزارى دانست اين منصب را فقط براى اين خدمتگزارى صرف خواهد كرد و تلاش او براى خدمتگزارى بهترين هديه مديريتبراى احياى جامعه و پيشرفت و تعالى آن خواهد بود. محبت نسبتبه مردم و زيردستان، مايه جلب همكارى آنها در پيشبرد اهداف عاليه توسعه جامعه مىشود. سادهزيستى مايه همدردى و همسويى نظرات افراد جامعه با مديران مىشود و مردم با ملاحظه اين دو خصلت از مديران، آنان را از خود دانسته و در نتيجه هم مديران بهتر مىتوانند به مشكلات مردم پى ببرند، هم مردم بهتر نظراتشان را به آنان ارايه دهند و در مجموع با ميل و رغبتبه همكارى و تلاش در جهت تحقق اهداف مديريت جامعه بپردازند. عدالت مدير از جهات مختلف بر توسعه مؤثر است: موجب توزيع عادلانه امكانات و سازندگى در جامعه مىشود كه زمينهاى براى توسعه هماهنگ خواهد بود، سبب انتصاب مديران عادل در ردههاى پايينتر مىشود، زمينه اصلى برادرى و برابرى را فراهم مىكند و در مجموع پايههاى «توسعه عادلانه و پايدار» را مىسازد. براى تقويت اثرات اخلاق و برخورد كارگزاران نظام بر توسعه، بايد گفت چون منشاء وجود همه اين ويژگيهاى اخلاقى، اعتقاد و ايمان واقعى به خداست. در وهله اول، در انتخاب مديران جامعه بايد به تعهد و ايمان آنان به خدا توجه كافى شود و افراد صالح و متعهد را براى مديريتسازمانهاى مختلف برگزيد و در وهله بعد، سعى در گسترش ايمان و تعمق آن در قلوب مديران و مسؤولان نظام داشت. در كنار اين، بايد به تقويت نفس و اعتماد به خود نيز پرداخت، زيرا اين موضوع يكى از علل تجملگرايى و توجه به دنيا و دورى از اخلاق كريمه و ضعف نفس است. حضرت امام خمينى(رحمت الله علیه) در مورد كسانى كه مىگويند بايد دفاتر و محل كار مديران و مسؤولان با تجمل و شكوه باشد، مىفرمايند : «مىترسند كه مبادا يك وقت مهمانى از اجانب بيايد در كاخ دادگسترى و يا در كاخ نخستوزيرى و اينجا ببيند كه يك چيز محقرى است، بايد حتما به فرم غرب باشد. ضعيفيد آقا، تا ضعيفيد زير بار اقويا هستيد. آن وقتى كه نفس شما قوى شد و اعتنا نكرديد، اعتنا به اين زخارف نكرديد، آن وقت است كه از شما حساب مىبرند.» (45) كه مىبينيم در اين كلام، ضعف نفس، منشا تصور لزوم تجملگرايى و توجه به دنيا بيان شده است. پس براى گسترش آثار مثبت اخلاق و برخورد مديران براى توسعه، بايد افراد مؤمن و متعهد را به مديريت گماشت و در عين حال به تقويت «ايمان» و «نفس مطمئنه» آنان نيز پرداخت. 5-4- نقش فرهنگ كار در توسعه يكى از عوامل فرهنگى مؤثر بر توسعه، فرهنگ كار است. فرهنگ كار يكى از مهمترين عوامل توسعه اقتصادى در دنياى غرب تلقى شده است. گفته مىشود رنسانس كه در غرب با ظهور مذهب پروتستان آغاز شد در ايجاد فرهنگ كار نقش اساسى داشت. در نتيجه موجب تحولات بزرگ صنعتى در دنياى غرب شد. زيرا مذهب پروتستان كه زاييده رنسانس است و موفقيت دنيوى را نشانه رستگارى در آخرت و رسيدن به اين هدف را از طريق سخت كار كردن، صرفهجويى و ميانهروى ممكن مىدانستبرخلاف عقيدهاى كه دنيا و در نتيجه كار را مورد تشويق قرار نمىداد به عنوان موتور حركت تحولات اجتماعى و اقتصادى شناخته شده است. لذا عدهاى از انديشمندان توسعه معتقدند كه اقتصاد سرمايهدارى فعلى از تعاليم پروتستان سرچشمه گرفته است. در اسلام، كار كردن عبادت محسوب مىشود و كارگر مجاهد و عابد. اين بينش اگر در فرهنگ مردم رسوخ كند، مىتواند موجب استقلال وخودكفايى يك مملكتباشد. حضرت امام كه انديشههايش جملگى نشات گرفته از تعاليم دينى است درباره ارزش كار سخنان نغزى بيان مىكنند : «پيغمبر اسلام كه اولين فرد انسانهاست و بزرگترين انسان كامل است، نسبتبه كارگر اين طور تواضع بكند و كف دست او را كه علامت كار استببوسد، اين نكته دارد كه كف دست را بوسيده (نه پشت دست را) كف دست آثار كار درش هست، مىخواهد ارزش كار را به عالميان اعلام كند، به مسلمين اعلام كند كه ارزش كار اين است كه آن جائى كه كارگر كه كار كرده است، در اثر كار يك نشانهاى پيدا كرده من آنجا را مىبوسم كه ملتهاى اسلامى و بشر ارزش اين كارگر را بداند.» (46) وجدان كارى وجدان كارى يكى از موضوعاتى است كه در رابطه با فرهنگ كار مطرح مىشود. منظور از اين عنصر، وجود حالتى درونى در افراد است كه آنها را وادار مىكند كار را به كارآترين شكل انجام دهند. به عبارت ديگر مىتوان وجدان كارى را به انجام كار به كارآترين شكل تعريف كرد. اين روحيه زمانى حاصل مىشود كه هر كس در كارى كه به عهده دارد سعى كند كار خود را درست انجام دهد. پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سّلم) فرمود: خداوند رحمت كند كسى را كه اگر كارى انجام مىدهد محكمكارى مىكند. اين مسالهاى است كه متاسفانه عليرغم تاكيد زياد اسلام هنوز در فرهنگ ما كمتر رسوخ پيدا كرده است و در واقع يكى از آفات كار است. مىتوان نبودن اين روحيه را از موانع عمده توسعه و رشد به حساب آورد. حضرت امام در موارد متعددى به اين حقيقت اشاره كردهاند و مجاهدت هر كسى را به انجام درست كارى كه به عهده دارد، مىدانند: «امروز كه شما هستيد و خودتان هستيد و كشور مال خود شما هست و منافع كشور از خود شما و از برادران شماست، بخواهيد كه آنها ديگر نتوانند رخنه كنند، استقامتبايد بكنيد، پايدارى بايد بكنيد، پايدارى به اين است كه هر كس در هر شغلى كه هست آن جا را خوب عمل بكند. همان طورى كه پاسدارها و ارتش ما در جبههها پايداريشان به اين است كه جنگ را خوب عمل بكنند و پيش ببرند، پايدارى كشاورز اين نيست كه جنگ بكند، پايدارى كشاورز اين است كه كشاورزيش خوب باشد. پايدارى بانكدارها اين است كه خوب عمل بكنند و پايدارى افرادى كه پرسنل اداره ماليه هستند، آنها اين است كه خوب عمل بكنند، ناراضى درست نكنند. مردم، اين مردمى هستند كه همه با هم دستبه هم دادند و كشور را آزاد كردند، كشور را اسلامى كردند و كسانى كه انحراف دارند در صدد اينند كه ناراضى درستبكنند.» (47) چنانچه ملاحظه مىشود پايدارى و استقامت هر طبقهاى از ديدگاه حضرت امام اين است كه كار خود را خوب انجام بدهد نه اينكه وارد عرصههاى ديگر بشوند. 6-4- اثر وحدت بر توسعه بىشك يكى از عوامل فرهنگى كه نقش بسيار مهمى در موفقيتبرنامههاى توسعه دارد، وحدت آحاد جامعه است. وحدت زمانى در يك جامعه به وجود مىآيد كه منافع افراد، همان باشد كه منافع جمع است. اگر افراد بين منافع خود با منافع اجتماع تزاحم و برخورد ديدند، اجتماع را صحنه برخورد بين اين دو منفعت مىكنند. هماهنگى بين اين دو خواسته كه بعضى مواقع با هم متضاد هستند، مىتواند به وحدت و يكپارچگى جامعه كمك كند. لزوم وجود وحدت به اين دليل است كه توسعه همهجانبه، احتياج به مشاركت همه آحاد جامعه در برنامههاى سياسى، اجتماعى و اقتصادى دارد و مشاركتبدون وجود يك هدف مشترك ممكن نيست. لذا مىتوان نتيجهگيرى كرد كه داشتن هدف مشترك، مىتواند مهمترين علت وحدت آحاد جامعه باشد. حضرت امام خمينى(رحمه الله علیه) به موضوع داشتن هدف مشترك اشاره مىكنند و مىفرمايند در دوران سازندگى نبايد دنبال منافع فردى و خواستههاى شخصى باشيم، مشكلات دوران سازندگى و توسعه را به وجود گردنههايى كه به طور مرتب غارتگران و دزدان در آن هستند تشبيه مىكنند و راهحل پيروزى بر مشكلات را دستيازيدن همه ملتبه يك هدف مشترك و آن پيروزى مقاصد اسلامى مىدانند و مىفرمايند: «همه مىدانيد كه رمز پيروزى بزرگى كه ملتبه آن رسيده است، وحدت كلمه همه اقشار از مركز تا اقصى بلاد كشور و وحدت هدف (آن برچيده شدن حكومت طاغوتى و قطع ايادى استعمار و استثمارگران بينالمللى و برپا شدن جمهورى اسلامى) بود. اكنون احتياج بيشتر داريم به حفظ اين وحدت كلمه و وحدت مقصد.» (48) چرا در دوران سازندگى احتياج بيشترى به وحدت در مقصود است؟ از نظر علماى توسعه، وحدت عامل ثبات، نظم، امنيت و برانگيختن مشاركت همه مردم در توسعه و سازندگى است. نبودن وحدت در هدف، منجر به تشتت اجتماعى، بحران و هدر رفتن منابع انسانى و غيرانسانى است. از جنبه فرهنگى، وحدت آحاد جامعه در شرايطى به وجود مىآيد كه جامعه دچار تعارض فرهنگى نباشد. منظور از تعارض فرهنگى اين است كه بعضى از اجزاى فرهنگ يك جامعه با بعضى ديگر در تضاد و مخالفتباشند. به عبارت ديگر جامعه داراى اجزاى فرهنگى مانعهالجمع باشد. اين امر زمانى ايجاد مىشود كه اجزاى فرهنگ از منشاهاى متفاوت و يا متضادى گرفته شده باشند. به عنوان مثال، فرهنگ اسلامى ايران با فرهنگ غرب در مبنا با هم در تضاد هستند. اگر گروهى از جامعه، فرهنگ غرب را بپذيرند و گروهى فرهنگ دينى را، ما شاهد تضاد و دو دستگى بين اين دو گروه خواهيم بود. اگر بعضى عناصر را از فرهنگ دينى و بعضى ديگر را از فرهنگ غرب بگيريم، چون اين دو فرهنگ در مبنا با هم در تعارض هستند، امكان تضاد و دوگانگى در جامعه بسيار زياد است. لذا حضرت امام(ره) وقتى به موضوع وحدت اشاره مىكنند، موضوع اسلاميت را به عنوان محور وحدت مطرح كردهاند. (49) با وجود اين عناصر ما در جامعه تعارض فرهنگى نخواهيم داشت. زيرا چنانچه گفتيم تعارض فرهنگى وقتى به وجود مىآيد كه فرهنگ يك جامعه منشاهاى متفاوتى داشته باشد. ولى اگر همه باورها، عقايد و ارزشها از فرهنگ دينى نشات گرفته باشند، حتى برخى از عناصر مثبتساير فرهنگها نيز وارد فرهنگ شود، به لحاظ اينكه عناصر مثبتساير فرهنگها با اسلام تباين ندارد، باز هم فرهنگ جامعه، فرهنگى يكدستخواهد ماند. در اين حالت زمينه براى توسعه فراهم است. (50) 7-4- نقش توجه به دنيا در توسعه يكى از عوامل فرهنگى مؤثر در توسعه، به ويژه توسعه اقتصادى، نوع نگرش و توجه به دنياست. اين، يكى از مسايل پيچيدهاى است كه در نوع نگرش به آن براى توسعه افراط و تفريطهاى زيادى صورت گرفته است. عدهاى معتقدند كه توجه به دنيا و زخارف آن انسان را از كمال باز مىدارد و نبايد به دنيا دلبسته بود. البته شبيه به اين مضمون در روايات و آيات آمده است. از طرفى عدهاى از علماى توسعه معتقدند كه جامعهاى كه دنيا را مطلوب نداند نمىتواند به توسعه دستيابد. استدلال اين عده بر اين است كه توسعه بايد در اين دنيا صورت گيرد اين، با به كارگيرى عقل در جهت تسخير نيروها و منابع موجود در طبيعتبه نفع بشر ممكن مىشود. در آن صورت است كه انسان مىتواند بر رفاه و آسايش خود بيافزايد. بر اين اساس اگر مكتبى، زندگى و حيات اين دنيا را مذموم بداند. اين ديدگاه به طور طبيعى در اعمال و افكار افراد جامعه اثر مىگذارد. زيرا افكار و اعمال انسانها، نتيجه فرهنگ و بينش آنهاست. اگر اين مطلب را بپذيريم و رفتارهاى انسانها را معلول طبيعى افكار و اعتقادات آنان بدانيم، پس لاجرم بايد قبول كنيم كه اعتقاد به مذموم بودن دنيا در رفتار انسان مؤثر است. البته اين واضح است كه اگر كسى دنيا را به خودى خود مذموم دانست، براى استفاده در حداكثر ممكن از منابع موجود در طبيعتسعى و تلاش نخواهد كرد و هرگز براى دستيابى به سطح بالاترى از رفاه مادى به تلاش فوقالعاده دست نخواهد زد بلكه به حداقلها اكتفا خواهد كرد. سؤال اين است كه اين بينش در تعاليم اسلامى چه جايگاهى دارد و چگونه مىتوان به رخارف دنيا توجه نداشت در عين حال به توسعه و رشد هم رسيد؟ اين مسالهاى است كه به تفاوت نوع توسعه و تعريف آن در انديشه اسلامى با آنچه در دنياى غرب اتفاق افتاده استبازمىگردد. در واقع، اين اختلاف دو بينش است. در انديشه اسلامى، دلبستگى به دنيا مذموم است. اما، دنبال دنيا رفتن به صورت ذاتى مذموم نيست. اين مساله را مىتوان با مراجعه به آيات و روايات استنباط كرد، اما در اينجا فرصتى براى پرداختبه آنها نيست. همين قدراشاره مىكنيم كه در آيات قرآنى دربعضى موارد دنيابا صفاتى نظير لهو و لعب، متاع قليل، متاع غرور، تكاثر و تفاخر معرفى شده است كه همه، صفاتى داراى بار منفى هستند و در برخى مواقع با صفاتى نظير فضلالهى، خير، رحمت و حسنه معرفى شده است كه همه بار مثبت دارند،البته آياتى نيز وجود دارند كه راز اختلاف اين دو دستهاز صفات رابيان و تضاد ظاهرىاين دو دستهازآيات را حل مىكند.به عنوان مثال در قرآن شريف آمده است: (ان الذين لايرجون لقائنا و رضوا بالحيوه الدنيا و اطمانوا بها هم عن آياتنا غافلون اولئك ماواهم النار بما كانوا يكسبون) يعنى كسانى كه اميد لقاى ما را ندارند (اعتقاد به آخرت ندارند) و زندگى دنيا را پسنديده و به آن آرام گرفتهاند و آنهايى كه از نشانههاى ما بىخبرند، جايگاهشان به سزاى اعمالى كه انجام دادهاند در آتش است. نتيجهاى كه از محتواى اين آيه مىگيريم اين است كه علت مذمت دنيا بىاعتقادى به قيامت و منحصر كردن زندگى به حيات دنيايى (رضوا بالحيوه الدنيا) است. پس، دنيايى مذموم است كه براى آخرت بنا نشود. لذا دنيا به خودى خود مذموم نيستبلكه مطلوب نيز هست. در اين باره پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) مىفرمايند: «نعم العون الدنيا علىالاخره» دنيا بهترين كمك براى رسيدن به آخرت است. حضرت امام خمينى(رحمت الله علیه) به اين حقيقت كه اگر دنيا در جهت اهداف آخرت باشد نه فقط مذموم نيست، بلكه دستيابى به آن واجب است و در مساله حكومت اشاره كردهاند: «و آنچه گفته شده و مىشود كه انبياء عليهمالسلام به معنويات كار دارند و حكومت و سررشتهدارى دنيايى مطرود است و انبياء
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 257]
صفحات پیشنهادی
جايگاه فرهنگ درتوسعه از ديدگاه حضرت امام خمينى
جايگاه فرهنگ درتوسعه از ديدگاه حضرت امام خمينى نويسنده: دكتر مرتضى عزتى (1) چكيده يكى از مباحث مهم در زمينه توسعه، رابطه فرهنگ با توسعه مىباشد.دراين زمينه ...
جايگاه فرهنگ درتوسعه از ديدگاه حضرت امام خمينى نويسنده: دكتر مرتضى عزتى (1) چكيده يكى از مباحث مهم در زمينه توسعه، رابطه فرهنگ با توسعه مىباشد.دراين زمينه ...
نقش دولت اسلامي در توسعه از منظر امام خميني (ره )
1 ژوئن 2008 – نقش دولت اسلامي در توسعه از منظر امام خميني (ره )-نقش دولت اسلامي در توسعه از ... چهل حديث 9 ـ268 امام همچنين در مورد ارتباط با جايگاه دولت و ملت و نگرش آنان ... اصول ثابت سرمايه گذاري در امور زيربنايي فرهنگي و اجتماعي به منظور بهره ...
1 ژوئن 2008 – نقش دولت اسلامي در توسعه از منظر امام خميني (ره )-نقش دولت اسلامي در توسعه از ... چهل حديث 9 ـ268 امام همچنين در مورد ارتباط با جايگاه دولت و ملت و نگرش آنان ... اصول ثابت سرمايه گذاري در امور زيربنايي فرهنگي و اجتماعي به منظور بهره ...
نقش دولت ها در «توسعه» از ديدگاه امام خميني
نقش دولت ها در «توسعه» از ديدگاه امام خميني خبرگزاري فارس: هدف دولت اسلامي از ... اين دگرگوني تحولي است كه در مورد نقش دولت در توسعه و توسعه اقتصادي پديد آمده است. ... و تصورات موجود پيرامون جايگاه دولت در جهان و نقش بالقوه آن در تامين رفاه بشري و ..... از ديگر وظايف دولت سرمايه گذاري در جهت خروج از فرهنگ غربي و نفوذ و جايگزين ...
نقش دولت ها در «توسعه» از ديدگاه امام خميني خبرگزاري فارس: هدف دولت اسلامي از ... اين دگرگوني تحولي است كه در مورد نقش دولت در توسعه و توسعه اقتصادي پديد آمده است. ... و تصورات موجود پيرامون جايگاه دولت در جهان و نقش بالقوه آن در تامين رفاه بشري و ..... از ديگر وظايف دولت سرمايه گذاري در جهت خروج از فرهنگ غربي و نفوذ و جايگزين ...
نقش رسانه ها به ويژه مطبوعات در توسعه فرهنگي
نقش رسانه ها به ويژه مطبوعات در توسعه فرهنگي يكي از مباحث مهمي كه در جامعه بايد ... جايگاه خود را به عنوان يك رسانه تعيين كننده در توسعه فرهنگي جوامع امروزي حفظ كردهاند. ... ديدگاه هاي حضرت امام خميني (ره) درباره فرهنگ و توسعه فرهنگي يكي از نيازهاي ...
نقش رسانه ها به ويژه مطبوعات در توسعه فرهنگي يكي از مباحث مهمي كه در جامعه بايد ... جايگاه خود را به عنوان يك رسانه تعيين كننده در توسعه فرهنگي جوامع امروزي حفظ كردهاند. ... ديدگاه هاي حضرت امام خميني (ره) درباره فرهنگ و توسعه فرهنگي يكي از نيازهاي ...
جايگاه امر به معروف و نهي از منكر در توسعه فرهنگي
جايگاه امر به معروف و نهي از منكر در توسعه فرهنگي فريضه خطير و الهي ( امر به معروف و ... و حضرت ابو جعفر امام باقر (ع) فرمود:( فريضه عظيمه بها تقام الفرائض ) امر به ...
جايگاه امر به معروف و نهي از منكر در توسعه فرهنگي فريضه خطير و الهي ( امر به معروف و ... و حضرت ابو جعفر امام باقر (ع) فرمود:( فريضه عظيمه بها تقام الفرائض ) امر به ...
جايگاه دولت در برنامه ريزي فرهنگي و دامنة تأثيرگذاري آن
جايگاه دولت در برنامه ريزي فرهنگي و دامنة تأثيرگذاري آن نويسنده:حجت الاسلام ... در تحليل اين ديدگاه توجه به اصل كلي و فراگير كه حاكم بر ساختار حكومتي جهان غرب است ... و اعتقاد در توليد فرهنگي منحصر به آزادي فرهنگي در توسعه بهرهجويي مادي گرديده و .... اين نوشتار را با دو پيام مهم فرهنگي از حضرت امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري ...
جايگاه دولت در برنامه ريزي فرهنگي و دامنة تأثيرگذاري آن نويسنده:حجت الاسلام ... در تحليل اين ديدگاه توجه به اصل كلي و فراگير كه حاكم بر ساختار حكومتي جهان غرب است ... و اعتقاد در توليد فرهنگي منحصر به آزادي فرهنگي در توسعه بهرهجويي مادي گرديده و .... اين نوشتار را با دو پيام مهم فرهنگي از حضرت امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري ...
حضرت امام خميني(ره) از ولادت تا رحلت
حضرت امام خميني(ره) از ولادت تا رحلت-او وارث سجاياي آبا و اجدادي بـود که نسل در نسل در ... امام خمينـي که با دقـت شـرايط سياسـي جامعه و وضعيـت حـوزه ها را زير نظر داشت و ... چـنانکه قـبـلا نيـز اشاره شد پـشتيـبـاني شـاه از رژيـم صهيـونيـستـي در تـوسعه ..... به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوي جايگاه ابــدي سفر مي کنـم و ...
حضرت امام خميني(ره) از ولادت تا رحلت-او وارث سجاياي آبا و اجدادي بـود که نسل در نسل در ... امام خمينـي که با دقـت شـرايط سياسـي جامعه و وضعيـت حـوزه ها را زير نظر داشت و ... چـنانکه قـبـلا نيـز اشاره شد پـشتيـبـاني شـاه از رژيـم صهيـونيـستـي در تـوسعه ..... به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوي جايگاه ابــدي سفر مي کنـم و ...
سرپرست كميته امداد امام خميني:ارائه خدمات به 4ميليون نيازمند
8 ا کتبر 2008 – خبرگزاري موج - گروه اقتصاد فرهنگ سرپرست كميته امداد امام خميني ... در اين موارد مذكور داشته، به نظر مي آيد كه هنوز عملياتي و اجرايي نشده است. ... وي با اشاره به سياست هاي اجرايي تعيين شده در توسعه مشاركت هاي مردمي ... نوآوري در اطلاع رساني و تقويت جايگاه زكات از ديگر سياست هاي اجرايي كميته امداد به شمار مي رود.
8 ا کتبر 2008 – خبرگزاري موج - گروه اقتصاد فرهنگ سرپرست كميته امداد امام خميني ... در اين موارد مذكور داشته، به نظر مي آيد كه هنوز عملياتي و اجرايي نشده است. ... وي با اشاره به سياست هاي اجرايي تعيين شده در توسعه مشاركت هاي مردمي ... نوآوري در اطلاع رساني و تقويت جايگاه زكات از ديگر سياست هاي اجرايي كميته امداد به شمار مي رود.
رئيس مجلس شوراي اسلامي؛*قانونگرايي ميراث امام خميني (ره ...
رئيس مجلس شوراي اسلامي؛*قانونگرايي ميراث امام خميني (ره)، مبناي عدالت است * كشور ... نياز به رونق اقتصادي و سرمايه گذاري پايدار دارد * فرهنگ زينت اقتصاد و توسعه ... ما در شرايط بين المللي احتياج به پايداري قوي در توسعه داخلي كشور و پيشرفت ... استان گيلان بايد از يك چيزهايي صرف نظر كنيم و جايش چيزهاي ديگري بگيريم.
رئيس مجلس شوراي اسلامي؛*قانونگرايي ميراث امام خميني (ره)، مبناي عدالت است * كشور ... نياز به رونق اقتصادي و سرمايه گذاري پايدار دارد * فرهنگ زينت اقتصاد و توسعه ... ما در شرايط بين المللي احتياج به پايداري قوي در توسعه داخلي كشور و پيشرفت ... استان گيلان بايد از يك چيزهايي صرف نظر كنيم و جايش چيزهاي ديگري بگيريم.
انتقال ارزشهاي انقلاب به نسل جوان مهمترين دغدغه امام(ره) بود
به گزارش روز چهارشنبه خبرنگار فرهنگي ايرنا، غلامرضا در كتانيان،افزود: انقلاب ... امام خميني (ره) در بخش ديگري از سخنانشان اظهار داشتند : هنوز در قيد حيات هستيم و .... وي گفت: نگاهي گذرا به تاريخ علم، ضرورت و جايگاه رفيع نقد را در بالندگي و رشد ... و گام هاي مؤثر ي در توسعه فرهنگ و ارزشهاي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس بردارند .
به گزارش روز چهارشنبه خبرنگار فرهنگي ايرنا، غلامرضا در كتانيان،افزود: انقلاب ... امام خميني (ره) در بخش ديگري از سخنانشان اظهار داشتند : هنوز در قيد حيات هستيم و .... وي گفت: نگاهي گذرا به تاريخ علم، ضرورت و جايگاه رفيع نقد را در بالندگي و رشد ... و گام هاي مؤثر ي در توسعه فرهنگ و ارزشهاي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس بردارند .
-
گوناگون
پربازدیدترینها