واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: آخرین ساخته اصغر فرهادی نه تنها درباره بحران دروغگویی، که درباره بحران راستگویی هم هست! شخصیتهای دنیای «جدایی نادر از سیمین» در یک منگنه اخلاقی شدید.... 1) در میان تمام سکانسهای تاثیرگذار «جدایی نادر از سیمین»، صحنهای وجود دارد که در نگاه اول چندان جلب نظر نمیکند. در این صحنه، پس از این که شخصیت ترمه (با بازی سارینا فرهادی) برای اولین بار ناچار به دروغ گفتن شده، نمایی چند ثانیهای از او در ماشین مشاهده میکنیم. ترمه سرش را به شیشه ماشین تکیه داده و بیصدا در حال گریه کردن است. این نمای ساده، یکی از مهمترین سکانسهای فیلم و به نظرم اصلا یکی از نقاط عطف داستان است. در این چند روز بارها شنیدهایم که کل ماجرای «جدایی نادر از سیمین»، پاسخی برای گره ایجاد شده در ابتدای فیلم است: چرا سیمین فکر میکند که در ایران دخترش آنگونه که میخواهد، پرورش نخواهد یافت؟ نمای نسبتا کوتاهی که به آن اشاره کردم، آشکارترین و تکاندهندهترین جلوه تصویری در پاسخ به این سوال است. اینجاست که متوجه میشویم چیزی از زندگی ترمه خارج شده که دیگر باز نخواهد گشت. یک جور پاکی، معصومیت یا بکارت. گریه ترمه در آن صحنه مدخل مناسبی برای درک دنیای «جدایی نادر از سیمین» است. 2) پس بیراه نرفتهایم اگر «جدایی نادر از سیمین» را پس از «چهارشنبهسوری» و «درباره الی...»، بخش پایانی یک تریلوژی بدانیم. مثل «چهارشنبهسوری» و «درباره الی...»، اینجا هم با مسئله مهمی به نام عواقب دروغ مواجهیم. دنیای اصغر فرهادی در این سهگانه، فیلم به فیلم کاملتر شده و حال، در «جدایی نادر از سیمین» ابعاد هولناکتری یافته است. ساخته اخیر فرهادی البته بیشتر به «درباره الی...» شباهت دارد تا «چهارشنبهسوری.» چرا که در درجه اول، «جدایی نادر از سیمین» هم مثل «درباره الی...» درباره تأثیر دروغ بر زندگی خود انسان است و نه مثل «چهارشنبهسوری» بر زندگی دیگران. در ضمن، باز هم چون «درباره الی...»، آخرین ساخته اصغر فرهادی نه تنها درباره بحران دروغگویی، که درباره بحران راستگویی هم هست! شخصیتهای دنیای «جدایی نادر از سیمین» در یک منگنه اخلاقی شدید قرار گرفتهاند. اگر دروغ بگویند معصومیتشان را از دست خواهند داد و اگر حقیقت را بیان کنند، تمام داشتههای زندگیشان را. این بازی برای آنان یک بازی دو سر باخت است. نه راه پس دارند و نه راه پیش. این، بخشی از دایره بزرگی است که باز هم ما را به جواب همان پرسش ابتدای فیلم خواهد رساند: چرا سیمین فکر میکند که در ایران دخترش آنگونه که میخواهد، پرورش نخواهد یافت؟ 3) «جدایی نادر از سیمین» البته درباره موضوع دیگری هم بحث میکند. موضوعی که باز هم این فیلم را در امتداد «درباره الی...» قرار میدهد. این که اقدامات و اتفاقات بسیار ساده و به ظاهر کماهمیت، با گذر زمان چگونه میتوانند تاثیرات مهیبی به وجود بیاورند. دروغ سپیده و اثراتش را که در «درباره الی...» از یاد نبردهاید؟ حالا در «جدایی نادر از سیمین» هم با نوعی دیگر از این دست حوادث روبهروییم. نکته اینجاست که فرهادی در «جدایی نادر از سیمین» تأکید بیشتری بر این بخش از درونمایه اثرش دارد. تا حدی که ساختار فیلمنامهاش را هم به گونهای تنظیم میکند تا این حس مؤکد شود. در واقع فرهادی برای پررنگتر کردن درونمایه اثرش، برخی از حوادث به ظاهر کماهمیت ساختمان درام را حذف کرده و زمانی که اثر تکاندهنده آن اتفاق به خوبی برای تماشاگر هضم شد، رخداد اصلی را برای ما به نمایش درمیآورد. این شیوه پنهان کردن اطلاعات البته کمابیش اقدام ناجوانمردانهای هم به شمار میرود! اما قابل انکار نیست که برای انتقال چنین مفهومی، استفاده از این شیوه چقدر هوشمندانه است. 4) «جدایی نادر از سیمین» البته در امتداد نگاه بدبینانه فرهادی به طبقه متوسط هم هست. نگاهی که مقدماتش را در «چهارشنبهسوری» دیده بودیم و در «درباره الی...» به یک جهانبینی کامل بدل شد. اما حالا امتداد این نگاه در «جدایی نادر از سیمین» کمی نگرانکننده به نظر میرسد. اگر «درباره الی...» در میان تمام آن آدمهایی که فقط به فکر حفظ حیثیت خودشان بودند و در این راه از له کردن آبروی دیگران هم ابایی نداشتند، قهرمانی مثل سپیده را هم به ما معرفی میکرد و در نهایت هم با آن نمای پایانی، جدایی او از جمع را به رخ ما میکشید، در این فیلم دیگر خبری از سپیده هم نیست. همه دارند دروغ میگویند و تنها کسانی که قابلیت تبدیل به قهرمان ماجرا را دارند (سیمین و ترمه)، به دلایل مختلف از رسیدن به این مقام بازمیمانند! چرا که سیمین در بافت فیلم نقشی بیش از یک شخصیت حاشیهای پیدا نمیکند و ترمه هم که بیشتر یک شخصیت معلق میان دو قطب است تا دختری که میخواهد سرنوشت خودش را رقم بزند. پایان مبهم فیلم هم عملاً دارد روی معلق بودن ترمه تأکید میکند. (حتی اگر بتوانیم پاسخ ترمه به سوال قاضی را حدس بزنیم). آنچه «جدایی نادر از سیمین» را از رسیدن به یک شاهکار تمامعیار بازمیدارد، عدم وجود قهرمان است. کسی که تماشاگر در طول تماشای فیلم بتواند به او تکیه کند و همراه تلاشها و حتی شکستهایش باشد. جالبتر اینجاست که فرهادی در این فیلمش نوک پیکان حملاتش را به سمت تماشاگر هم میگیرد. تماشاگران این فیلم، فقط در نقش یک ناظر بیرونی ظاهر نمیشوند. هر تماشاگر فیلم، خودش یک متهم است. بیجهت نیست که عدهای سبک کارگردانی فرهادی در این فیلم را شبیه یک بازجویی میدانند. این یک حقیقت است. اما هنر فرهادی اینجا نمایان میشود که همین کنشهای بدبینانه و اتهامآمیز را برای تماشاگر به فرآیندی لذتبخش تبدیل میکند. در واقع فرهادی حس مازوخیستی بیننده فیلمش را بیدار و کاری میکند که تماشاگر از تحقیر خودش لذت ببرد. برای همین است که «جدایی نادر از سیمین» با چنین حجمی از بدبینی و تحت فشار قرار دادن تماشاگر، اینگونه با استقبال اقشار مختلف تماشاگران جشنواره فجر روبهرو میشود. این هنری است که هیچ کارگردان دیگری در سینمای ایران ندارد. 5) پس از تماشای شاهکاری در حد و اندازههای «درباره الی...»، دو نگرانی اساسی درباره آینده اصغر فرهادی وجود داشت. یکی این که به واسطه استقبال خارقالعاده از «درباره الی...»، در آثار آیندهاش به تقلید آن فیلم رو بیاورد و دیگری این که از ترس تکراری شدن، مسیری که در آن تخصص دارد را رها کند. اما با «جدایی نادر از سیمین» فرهادی نشان میدهد که نه تنها کارگردان بسیار خوبی است، بلکه حالا به یک فیلمساز قابل اعتماد هم مبدل شده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 471]